فرمانی که به قتل‌عام یهودیان منجر شد

تغییر سرنوشت ۶ میلیون نفر با یک نامه
۲۵ مرداد ۱۳۹۵ | ۰۱:۵۱ کد : ۵۵۶۹ تاریخ جهان
تغییر سرنوشت ۶ میلیون نفر با یک نامه
فرمانی که به قتل‌عام یهودیان منجر شد
 اسون فلیکس کلرهوف/ ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی

 

تاریخ ایرانی: آن نامه تقریباً کوتاه است و به عبارت بهتر از سه جمله و دقیقاً ۸۸ واژه تشکیل شده است. اما همین سند که به صورتی نه چندان خوب، بر روی یک ورق کاغذ فاقد سربرگ تایپ شده، در واقع یک سند کلیدی و بسیار مهم مربوط به قرن بیستم محسوب می‌شود. زیرا هرمان گورینگ یا همان نفر دوم رایش سوم در این نامه به راینهارد هایدریش، رئیس تشکیلات سرکوب و امنیت رژیم مأموریت می‌دهد که «همه آمادگی‌های لازم اعم از مادی و موضوعی و سازمانی برای حل کامل مساله یهودیان مقیم در مناطق نفوذ آلمان در اروپا را مورد بررسی» قرار دهد.


افزون بر آن هایدریش طی همین فرمان موظف شده که «در اسرع وقت یک طرح جامع در مورد اقدامی سازماندهی‌شده و عینی و موضوعی در جهت حل نهایی و مطلوب مساله یهودیان» ارائه کند.
 
تاریخ نامه به صورت دست‌نویس درج شده اما در حاشیه سمت راست بالای صفحه این عبارت ماشین شده را نیز می‌بینیم: «جولای ۱۹۴۱، برلین.» این نامه پس از چندین دهه از چند هفته پیش منتشر و در زمره اسناد غیرطبقه‌بندی شده قرار داده شده است.


با این حال هایدریش تا آخرین روز ماه جولای موفق به ملاقات با گورینگ نمی‌شود. این افسر اس‌اس بالاخره روز پنجشنبه ۳۱ جولای ۱۹۴۱ و دقیقاً رأس ساعت ۱۸:۱۵ دقیقه عصر وارد دفتر آن کارگزار بسیط‌الاختیار رایش در برلین می‌شود، همان مردی که همزمان بیش از دو دوجین از مناصب بسیار مهم رایش را در اختیار خود داشت.

هیچ کس نمی‌داند که آن دو مرد دقیقاً در چه رابطه‌ای و در چه موردی بحث و گفت‌‌وگو کردند و البته در مورد اصل موضوع هیچ بحث و اختلافی وجود نداشت. با این حال هایدریش به افراد حاضر در سازمان امنیتی متبوع خود دستور داده بود که مدارکی را آماده و گزارش‌هایی را تهیه کنند. آدولف آیشمن یکی از کارشناسان «امور یهودیان» که تحت امر هایدریش بود و بعدها به شهرتی جهانی رسید گفته است: «آن نامه را هم خود ما تهیه کرده بودیم و گورینگ امضای خود را زیر آن گذاشت.» از قرار معلوم آن مارشال رایش بدون هر گونه اما و اگری، تنها با یک حرکت سریع نامه را امضا می‌کند و از همین شکل امضا و فضای خالی زیادی که بین امضا و نوشته اصلی باقی مانده است می‌توان نتیجه گرفت که هیچ مخالفتی با موضوع نامه نداشته و فقط به این صورت رسماً مشارکت و مسئولیت خود را پذیرفته است.

 

گورینگ طی بازجویی‌هایش در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ نیز تأیید کرد که خودش آن سند را امضا کرده است. او البته به ترجمه انگلیسی این نامه که توسط شاکیان آمریکایی ارائه شده بود اعتراض کرد و به این ترتیب نامه مذکور به زبان اصلی در صحن دادگاه قرائت شد.

اما این سند چه اهمیت و معنایی دارد؟ آیا در واقع این سند در حکم ماموریتی از سوی سران نازی به سازمان اس‌اس برای آغاز هولوکاست و قلع و قلع و ریشه‌کنی حتی‌الامکان کامل یهودیان از اروپا به شمار می‌آید؟ آیا هیتلر حاضر به امضای چنین فرمانی نبوده و این کار را به گورینگ واگذار کرده است؟

کارشناسان امور نازیسم و افرادی مانند هرمان گرامل و ریچارد برایتمن از چند دهه پیش سرگرم ارائه تفسیری از این نامه مورخ ۳۱ جولای ۱۹۴۱ بوده و هستند. موضوع این نامه به همین صورت و تا به امروز در بسیاری از کتاب‌های درسی نیز آمده و بیش از همه اشارات موجود در آن است که ارائه تعبیر و تحلیلی قاطع و روشن را برای برخی از تحلیلگران مشکل می‌کند.

اگرچه در این نامه از واژه «کشتن» اثری نیست اما مفاهیمی چون «حل کامل مساله یهودیان» یا «حل نهایی مساله یهودیان» به چشم می‌خورد. طبق شواهد و اسناد روشن در دوران رایش سوم، معمولاً در مکاتبات داخلی برای قتل‌عام و امثالهم از واژه‌های مبهمی چون «عملیات ویژه» استفاده شده است.

 

اما پیتر لانگریچ و کریستوفر براونینگ در تحقیقات تازه خود روایت دیگری از معانی واژه‌های موجود در آن نامه ارائه می‌دهند. به باور این دو کارشناس موضوع و انگیزه نگارش آن نامه فقط و فقط در راستا و با هدف «بررسی امکان انجام قتل‌عام و کشتار جمعی» بوده است.

پیش از آن نیز حکومت نازی برای از میان برداشتن یهودیان تدابیر مختلفی را اندیشیده و به اجرا گذاشته بود. برای اثبات این مساله می‌توان به چهار موضوع و مورد مهم و مشخص اشاره کرد. اولین مورد کشتار مردان و زنان و کودکان یهودی در مناطق اشغال شده اتحاد جماهیر شوروی در اوایل جولای همان سال بود. این افراد همگی به یک شکل کشته شده بودند. دومین مورد به ۱۶ جولای سال ۱۹۴۱ بازمی‌گردد. در آن روز یکی از افسران اس‌اس به نام رولف - هاینتز هوپنر با ارسال تذکاریه‌ای به آدولف آیشمن در برلین از کشتار جمعی یهودیان لهستانی به عنوان «انسانی‌ترین راه‌حل» یاد کرد. مساله مهم این که هر دو مورد یاد شده پیش از آن دستور کتبی و رسمی گورینگ به هایدریش اتفاق افتاده بود.

 

مورد سوم به پیشنهاد یا تصمیم شخصی هاینریش هیملر، رئیس اس‌اس در سپتامبر ۱۹۴۱ بازمی‌گردد. هیملر از کوچ اجباری میلیون‌ها یهودی به مناطق استپی و غالباً لم‌یزرع روسیه دفاع می‌کرد. اگرچه نیت از این اقدام نیز در نهایت همان کشتار جمعی یهودیان بود اما در آن زمان هنوز از کشتار جمعی رانده‌شدگان در به اصطلاح کارخانه‌ها و اردوگاه‌های مرگ حرفی علنی در میان نبود. البته این نوع کشتار بعدها به صورت امری روزمره درآمد.

موضوع چهارم و آخر این که هایدریش به مدت چهار ماه از هیچ‌ یک از اختیاراتی که گورینگ به وی داده بود استفاده نکرد و مأموریت‌های محوله را به اجرا نگذاشت و تازه روز ۲۹ نوامبر ۱۹۴۱ بود که کپی‌هایی از آن نامه کذایی را همراه با دعوتنامه‌هایی برای شرکت در مذاکراتی در سطح معاونین مهم‌ترین وزارتخانه‌ها به برلین ارسال کرد. موضوع این دعوتنامه‌ها شرکت در مذاکراتی در رابطه با مساله یهودیان بود که در ویلای ویژه اس‌اس در وانزه برگزار می‌شد. در همان زمان بود که کارهای ساختمانی نخستین اردوگاه‌های مرگ آغاز شد و اولین کشتار جمعی در منطقه خلمنو به وقوع پیوست. این جنایت روز ۸ دسامبر ۱۹۴۱ و در اولین اتاق گاز نصب شده در بلزک صورت گرفت.

بدین ترتیب دلیل اصلی اهمیت آن سند صریح و آشکاری که توسط راینهارد هایدریش در ۳۱ جولای ۱۹۴۱ ارائه و به امضای هرمان گورینگ رسید کدام است؟ پاسخ این که این نامه‌نگاری در سیستم حکومت نازی امری عجیب و در عین حال معمول به شمار می‌رفت، بدین ترتیب که در گام نخست ماموریتی برای بررسی امکانات اجرای یک کشتار جمعی ابلاغ می‌شود و سپس این مساله روز به روز بیشتر رادیکالیزه شده و صدور احکام قتل و جنایت را به امری عادی بدل می‌کند.

این روش در دوران رایش سوم نه تنها در رابطه با سیاست‌های مربوط به یهودیان بلکه در موارد دیگر نیز به کار گرفته می‌شد و حتی شخص هیتلر و گورینگ غالباً برای اشاره و یا حتی تشریح برنامه‌های خود از واژه‌های مبهم استفاده می‌کردند تا به این صورت ابعاد واقعی فاجعه را پنهان کنند.


با نگاهی موشکافانه‌تر به این روش می‌توان گفت که هایدریش از ماموریتی که از سوی گورینگ به وی محول شده به عنوان چراغ سبزی از سوی رئیس خود استفاده می‌کند. از قرار معلوم گورینگ به این افسر اس‌اس این اختیار را می‌دهد که برای تأمین منافع تشکیلات خود علیه دیگر نهادهای حکومت از جمله وزارت خارجه و وزارت رایش در امور سرزمین‌های اشغالی شرقی وارد عمل شود. آن نامه که امضای گورینگ را در پای خود دارد در واقع از انتقاد و اعتراض دیگر وزارتخانه‌ها مصون بوده و هیچ نهادی در داخل حکومت جرات آن را نداشت که آن را زیر سؤال ببرد.

بی‌تردید همه این واقعیت‌ها هم نمی‌تواند بار اصلی مسئولیت قتل شش میلیون یهودی را از شانه‌های هیتلر بردارد. اما این نامه مشخص می‌کند که فجایعی مانند هولوکاست لزوماً با دستور مستقیم «پیشوا» یا گورینگ صورت نگرفته است. در بسیاری از موارد از جمله در رابطه با کشتارها و قتل‌عام‌هایی که در مناطق اشغالی لهستان و یوگسلاوی و شوروی صورت گرفت، این مسئولان میانی و گاه رده پایین برلین بودند که تصمیم اول و آخر را می‌گرفتند. آن‌ها می‌دانستند که در هر صورت اوامر و خواست‌های رهبری رژیم را پیش می‌برند و به همین خاطر برای ارتقای جایگاه خود دست به ابتکارهای شخصی می‌زدند؛ ابتکارهایی که در برخی موارد به قیمت جان صدها هزار انسان تمام شد.

 


منبع: دی ولت

کلید واژه ها: یهودیان هولوکاست نازی


نظر شما :