سخنرانی منتشرنشده هاشمی در سال ۶۸: چرا به شهید مطهری می‌گفتند ضدعدالت؟

۲۱ آبان ۱۳۹۱ | ۱۹:۲۱ کد : ۲۷۶۸ از دیگر رسانه‌ها
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سخنرانی سال ۶۸ خود پیرامون تبیین عدالت اجتماعی از منظر اسلام و مکاتب انحرافی با اشاره به اینکه شیعه دین اعتدال است و عدالت جامعه شیعی هم به دور از افراطی‌گری‌ها انحرافی است، به بحث «عدالت اجتماعی در آینده نظام» اشاره کرد و گفت: چاه شعارهای عدالت افراطی و انحرافی همیشه در مقابل ماست چاهی که سرنوشتش قطعا نظیر مساوات مارکسیستی، فروپاشی خواهد بود.

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، گزیده سخنرانی منتشر نشده سال ۶۸ رئیس‌جمهور وقت جمهوری اسلامی بدین شرح است:

 

* یک افراط و تفریطی در برداشت‌ها از عدالت اجتماعی همواره در دوران مبارزه وجود داشت. اصطلاحات قشر مبارز عمدتاً تحت تأثیر فرهنگ مارکسیست‌ها بود. این فقط مربوطه به ما نبود این‌ها عموما در میدان‌های مبارزه این یک قرن و نیم اخیر سلطه خودشان را داشتند. اصولا در فرهنگ مبارزه، اصطلاحات مبارزه، عمدتا اصطلاحاتی بود که در فرهنگستان مارکسیست‌ها خلق می‌شد و اگر هم اصطلاحات آن‌ها مستقیم جایی نبودند، غیرمستقیم از طریق رسانه‌های جهانی که معمولا مقالات این‌ها ترجمه می‌شد و در نشریات هر کشوری فکر آن‌ها منتقل می‌شد. مارکسیست‌ها دوران داغی را گذراندند. البته الان که ما زندگی می‌کنیم و می‌بینیم که این‌ها پشیمانند و از خیلی چیز‌ها سر خورده‌اند و به تعادل دارند می‌آیند.

 

* امروز را شما نگاه نکنید. زمانی بود که مارکسیست‌ها حسابی سلطه فرهنگی و فکری در جو مبارزات داشتند و بسیار بسیار مشکل بود مخصوصا در محیط دانشگاه‌ها، خیلی سخت بود که از دانشجو‌ها کسی بخواهد مبارزه‌ای بکند و تحت تأثیر فرهنگ و اصطلاحات و القائات الحادی مارکسیسمی قرار نگیرد. حتی در تفسیر تاریخ، در توضیح معارف، کوشش نویسنده‌ها و گوینده‌ها و خطابه‌گو‌ها این بود که با این اصطلاحات حرف‌هایشان را بزنند و در میان مجامع که سخنرانی می‌شد یا مقاله خوانده می‌شد یا شعر خوانده می‌شد، این اصطلاحات زینت‌بخش مقالات بود.

 

* از لحاظ عملی هم مارکسیست‌ها در بحث عدالت اجتماعی افراط‌های عجیب و غریبی شد، یک دورانی مارکسیست‌ها آنقدر پیش رفته بودند در معنای مساوات و عدالت که فکر می‌کردند هیچ چیز اختصاصی اصلا در زندگی با مفهوم عدالت معنا ندارد، حتی زن در خانواده، برنامه‌های مارکسیست‌ها این بود که می‌گفتند اشتراکیت در خانواده و به‌ طور کلی هر چیز اختصاصی که انسان را یک بعدی می‌کند، اصلا در زندگی نباید باشد. بچه اینکه متعلق به یک خانواده باشد این را از بقایای روحیه خرده بورژوازی یا بورژوازی می‌دانستند و راه صحیح را این می‌دانستند که بچه را از اول به پرورشگاه‌ها و مراکز تربیت عام بدهند که او را با روحیه عام و غیرمتعلق به یک خانواده بار بیاورد. زن را اجازه نمی‌دادند و موافق نبودند که منحصر برای یک نفر باشد و یا مرد منحصر به یک زن باشد که البته این در خود جامعه روسیه هم خیلی جا نیافتاد و زود شکست خورد ولی بقایایی از آن، هنوز هم هست که از آثارش فصلی بود در نوشته‌های این‌ها که کم کم این را پس گرفتند. حالا من آن نقطه‌هایش را گفتم، دیگر تکلیف در ملکیت و در اموال روشن است.

 

* در خود ایران، این دوران اخیر از سال چهل و هشت و نه که نهضت چریکی اوج گرفت به خاطر این بود که این‌ها رسالت خودشان را در این می‌دانستند که پل هستند بین اسلام و مارکسیسم. و از گفتن این هیچ ابایی نداشتند. یعنی اصلاً با صراحت در تعلیماتشان، در برخورد‌هایشان، در مباحثی که در زندان یا بیرون با این‌ها داشتیم، این را خیلی صریح یعنی رسمی‌ترین رهبران این‌ها و در رسمی‌ترین جلسات، این مسأله را مطرح می‌کردند و افتخارشان هم این بود که ما پلی بین اسلام و مارکسیسم هستیم و حتی می‌گفتند اینکه رژیم شاه خیلی از ما می‌ترسد دلیلش این است که می‌بینند یک کار تازه‌ای در عدالت اجتماعی دارد می‌شود.

 

* مارکسیسم که در دوران گذشته خودبه‌خود خنثی می‌شد و در جامعه اسلامی میدان نداشت، با بروز حرکت منافقین آن‌ها مدعی بودند ما داریم برای آن‌ها زمینه اجتماعی درست می‌کنیم و آن افکار به نام اسلام در جامعه اسلامی این‌طور می‌تواند رشد کند و این مایه وحشت امپریالیسم هست. تفسیر خودشان این بود که حساسیت بیشتر رژیم نسبت به بچه‌هایی که ظاهرا مسلمان بودند و مبارزه می‌کردند به خاطر این است. آن‌ها قبول نمی‌کردند که حساسیت این رژیم به خاطر این است که عمق مذهب در جامعه زیاد است و مردم تابع مذهب هستند و اگر مذهب به عنوان مبارز و منادی عدالت اجتماعی در دنیا پرچم را در دست بگیرد طرفداران زیادی می‌تواند پیدا بکند، سربازان زیادی می‌تواند بگیرد. آن‌ها این‌جور تحلیل نمی‌کردند، آن‌ها می‌گفتند که به دلیل پل خوردن بین مارکسیسم و مذهب که زمینه را برای رشد مفاهیم مارکسیسمی در مردم فراهم می‌کند و به مردم میدان می‌دهد، به این دلیل رژیم به این‌ها حساسیت دارد. حرف خودشان این بود. این‌ها خیلی افراط داشتند در تحلیل مسائل و تفسیر عدالت اجتماعی، آقایانی که در زندان بودند، اگر در این جلسه باشند، وقتی که می‌دانند آدم با این‌ها زندگی می‌کرد، می‌دانست چه خبر است.

 

* در زندان اگر یک کسی چیز اختصاصی برای خودش داشت، این بورژوا معرفی می‌شد و طرد می‌شد. مثلا اگر کسی بر عقیده خود کفش خاص خود را داشت، مثل یک دمپایی شخصی و به مارکسیست‌ها می‌گفت چون پا عرق می‌کند نمی‌خواهم دمپایی دیگران را بپوشم، حسابی محکوم می‌شد و به همین دلیل آدم را از سر سفره طرد می‌کردند و بر سر سفره راه نمی‌دادند و در جمعیت‌ها نمی‌بردند. اگر مثلا ملاقاتی برای کسی می‌آمد و یا اگر یک کسی مریض بود و نمی‌توانست غذای زندان را بخورد، خانواده‌ها برای آن‌ها غذا می‌آوردند آن‌ها اجازه نمی‌دادند که او بتواند اختصاصی استفاده بکند، اصلاً این را با اصول مبارزه مخالف می‌دانستند، عدول از مکتب عدالت اجتماعی می‌دانستند!

 

* اگر شهید مطهری در چنین شرایطی می‌خواستند برای انسان‌های مبارز، عدالت اجتماعی را توضیح بدهند، طبعا آن‌ها نمی‌پسندیدند. یعنی بحث‌های آقای مطهری یک بخشش برای آن‌ها طرح مسائل مطلوب نبود. شاید برای خیلی معتدل‌تر از آن‌ها هم مطلوب نبود. اخیرا یک کتابی درباره اسلامی و قرآنی اقتصاد ایشان را که برای چاپ آماده می‌کنند، من یک کمی از آن کتاب را خواندم، فهرست‌هایش را خواندم، مطالب را خواندم، می‌بینم که ما بعد از ده سال تجربه حکومت و اداره کشور و بعد از آنکه دنیای مارکسیسم سرش به سنگ خورد و برگشت از مسیری که رفته بود و احساس کرد که آن طرز تفکر عامل عقب‌افتادگی در دنیا شده و می‌رود که امپریالیسم را به کلی بر مقدرات جهان حاکم بکند، حالا وقتی که من آثار شهید مطهری را مطالعه می‌کنم و چون من هم در آن مقطع حاد در کوران بحث‌ها بوده‌ام می‌دانم چه بحث‌هایی بین بچه‌ها مطرح بود، احساس می‌کنم که شهید مطهری خیلی شجاعت قلمی و فکری داشته که آن زمان مسائل را خیلی روشن و صریح و بر مبنای اسلامی و قرآنی مطرح می‌کرده است.

 

* آن موقع شهید مطهری را متهم می‌کردند که به ضدیت با عدالت اجتماعی به اینکه ایشان عدالت اجتماعی را منحرف می‌کنند، صریحا می‌گفتند و اواخر هم طرد کرده بودند به اصطلاح خودشان شهید مطهری را و یکی از ادله‌ای که ایشان جزء اولین احساس خطر آن‌ها شد و ایشان در صف اول ترور‌ها قرار دادند همین‌ها بود. یعنی می‌گفتند خطر ایشان به خاطر تفکر معتدلشان که بنیان فکری جوان‌ها را می‌سازد بیشتر از دیگران است. لذا این‌ها اول رفتند سراغ شهید مطهری به این دلیل که خطر جدی را آنجا می‌دانستند و اواخر انقلاب دیگر همین بحث‌ها باعث شده بود که حسابی فاصله افتاده بود. حالا در دو بخش من روی حرف‌های شهید مطهری تکیه می‌کنم. چون بناست به عنوان شهید مطهری ما این‌جا حرف بزنیم نه به عنوان خودمان که بحث بکنیم، من یک مقدار از نوشته‌های ایشان را یادداشت کرده‌ام، شما هم حتما خوانده‌اید، آن‌ها در این بحث می‌گنجد و من آن‌ها را اینجا برایتان می‌خوانم.

 

اصولاً شیعه بر خلاف آنچه که امروز برایش تبلیغ می‌شود که شیعه را به عنوان یک جریان افراطی معرفی بکنند در دنیا، برعکس این است. شیعه همیشه از اول تا به حال در مسائل اختلافی موضع معتدل داشته، نه اینکه این‌جور بوده که ببیند آن چه می‌گوید، موضع اعتدال چه می‌گوید بعد وسطش بیاید یک چیزی را بگیرد. راه شیعه راه اعتدال در مکتب خودش بوده، افراط و تفریط‌ها در غیرشیعه بوده است. در شیعه همین بحث عدل و عدالت، ما می‌بینیم اشاعره و معتزله در افراط و تفریط به سر می‌بردند. بحث عدل که آنجا مطرح است حالا نه این عدل اجتماعی نیست، عدل خدا آنجا مطرح است که بر می‌گردد به جبر و تفویض. اشاعره می‌گفتند هر چه هست خداست و انسان از خودش هیچ اختیاری ندارد و تمام اعمال انسان مال خود انسان است. معتزله انسان را آنقدر مستقل می‌کردند که نقش الهی را در زندگی انسان خیلی ضعیف می‌کرد. شیعه از اول می‌گفت: «لاجبر و لاتفویض بر امربین امرین» در این بحث اشاعره و معتزله خیلی اختلاف داشتند. یک بحث دیگری بود بین اهل حدیث و اهل قیاس - علمای مدینه زیاد حدیثی بودند و علمای عراق زیاد قیاسی بودند - یعنی حسابی دو مکتب از هم جدا شده بود. آن‌ها بر حدیث و گفته‌ها و حداکثر اجماع روات تکیه می‌کردند. اهل حدیث و اخباریون، این‌ها ضمن اینکه قرآن و حدیث و اجماع را قبول داشتند، رأی و قیاس را هم معیار قرار می‌دادند و با استحسان خیلی مسائل را حل می‌کردند ولی شیعه در بین این‌ها به جای قیاس، اجتهادی قائل بود که متکی بر رد فروع و اصول بود که کلیات را می‌گفت که ما از قرآن و سنت و اجماع می‌گیریم اما فروع را با اجتهاد تطبیق بر اصول می‌کنیم که البته همین را اهل قیاس، با قیاس و تشبیه و با استحسان عمل می‌کردند که ما به خاطر اینکه آن ظنّ نیست و یک مقدار زیادی این قیاس‌ها انسان را به انحراف می‌کشد، ما آن را قبول نداریم.

 

* مفهوم تفکر شیعه در این بین که رد جزئیات به‌ کلیات و تفریق فروع از اصول به شیعه از عنوان نقطه حرکت در اجتهاد انتخاب کرده، حدّ معتدل است. بین دید اخباری‌ها و قیاسی‌ها-، در مسائل عدالت اجتماعی هم همین است، یعنی در مسائل عدالت اجتماعی تفکر شیعی‌‌‌ همان تفکر قرآن است که مرحوم شهید مطهری در خیلی جا‌ها حسابی این را باز کرده‌اند و آن این است که نه آن‌جور جنود می‌کند بر طرز تفکر کسانی که سرمایه‌داری را تا اعماق وجود انسان‌ها می‌برند و نه جمود می‌کند بر شعارهای خاصی که هیچ چیز برای انسان باقی نمی‌گذارد، انسان را خالی می‌کند از محصول کار خودش، از محصول فکر خودش، از مطالب کتاب امتیازهای شخصی خودش و از امتیازات اکتسابی خودش. ببینید ایشان چه عدالتی را انحرافی می‌دانند. حال من عبارات را به جای این‌ که خودم توضیح بدهم، عبارات شهید مطهری را می‌خواهم برای شما بخوانم. گفتم اخیرا کتابی از ایشان در دست تهیه است که چاپ بشود. اقتصاد اسلامی را که می‌نویسد، آدم می‌بیند که حسابی مثل کسی است که اصلا تجربه کشورداری دارد و مشکلاتی که از ناحیه این افراط‌‌ها دامن‌گیر کمونیست‌ها شده، ایشان آن روز مثل اینکه پیش‌بینی می‌کرده و در حرف‌هایش هست که به نظر می‌رسد که آن سوسیالیسم به بن‌بست رسیده و یک نوع دیگری از سوسیالیسم دارد در دنیا پا می‌گیرد. همین است که حال آدم می‌بیند و این‌ها دارند می‌گویند. من یک مقدار این‌ها را که یادداشت کرده‌ام برای شما می‌خوانم.

 

* دو نکته مورد نظرم است، یکی اصل عدالت اجتماعی که چقدر شهید مطهری تأکید داشت بر عدالت اجتماعی؛ یعنی اصلا مکتب را و جامعه را بدون عدالت اجتماعی پوچ و مثل ساختمان روی آب تلقی می‌کرد و دوم اینکه این عدالت اجتماعی را از آن حالت افراطی و تفریطی‌اش در بیاورد، نه آن طرز تفکر انحرافی که مانع هر حرکت و کار اقتصادی و اجتماعی در دنیا بشود، آدم را حسابی زمین‌گیر بکند و نه آن طرز تفکر بسیار بدی که خیلی از مقدس‌ها و بعضی از آقایان روحانی که تحت تأثیر آن‌ها هستند و تصور می‌کنند که در عصر ماشین، حالا که با یک ماشین می‌شود این همه ثروت را نقد کرد یا از اعماق زمین منابع زمین را چگونه بیرون کشید، یا از اعماق دریا چگونه ثروت درآورد و با یک معامله و امضاء کردن چک و سفته و منتقل کردن این حساب از این بانک به آن بانک چه درآمدهایی انسان می‌تواند در یک معامله داشته باشد، در این زمان هم خیال بکنند که مثل پانصد سال پیش می‌شود اقتصاد را اداره کرد!

 

* کتاب وحی و نبوت و یا جهان‌بینی توحیدی از افکار خیلی حساب شده شهید مطهری است و خیلی روی این‌ها کار کرده بود و به این آثارشان می‌نازیدند. اسلام در یک دست منطق تعلیم و تربیت در راه یگانگی فردی و اجتماعی انسان‌ها در جهت خداپرستی دارد و در دستی دیگر تبلیغ در جهت قطع روابط نامتعادل انسانی و در هم ریختن طبقات اجتماعی، جامعه‌ای بی‌طبقه اسلامی، یعنی جامعه‌ای بی‌تبعیض و جامعه‌ای بی‌ظلم، نه جامعه‌ای بی‌تفاوت، آن نقطه اساسی اینجا است. یعنی ضمن اینکه ایشان این همه اینجا تأکید داشت روی عدالت اجتماعی متوجه هم بود که از این حرف‌ها سوءاستفاده نشود. نه جامعه بی‌تفاوت که خود نوعی ظلم و بی‌عدالتی است. ما عدالت اجتماعی که می‌گوییم نمی‌توانیم بگوییم که مردم در هیچ چیز با هم تفاوت نداشته باشند، فرق است میان تبعیض و تفاوت. همچنان که در نظام تکوینی جهان تفاوت هست و این تفاوت‌ها به جهان زیبایی و تنوع، پیشروی و تکامل بخشیده است.

 

* مدینه فاضله اسلامی، مدینه ضد تبعیض است نه ضد تفاوت، جامعه اسلامی جامعه تساوی‌ها و برابری‌ها و برادری‌ها است، اما نه تساوی‌های منفی، بلکه تساوی‌های مثبت. حال این تساوی‌های مثبت و منفی را معنی می‌کنیم. مفهوم تساوی منفی یعنی به حساب نیاوردن امتیازات طبیعی افراد و سلب امتیازات اکتسابی آن‌ها، تساوی مثبت یعنی ایجاد امکانات مساوی برای عموم و تعلق مکتسبات هر فرد خودش و سلب امتیازات موهوم و ظالمانه. جامعه اسلامی، جامعه طبیعی است، نه جامعه تبعیضی و نه جامعه تساوی منفی. بعد آن وقت یک جمله کوتاهی دارند، تز اسلام، کار به قدر استعداد و استحقاق به قدر کار، محصول کار کسی را حالا اگر محصولش هم زیاد بود، این‌جور نباشد که دیگران از دستش بخواهند در بیاورند. البته ایشان آن بحث‌های حسابی دارد که مسئله ماشینیزم مطرح می‌کند که آیا آنجا چه مقدار می‌شود کار ماشین را کار فرد حساب کرد و ارتباط ماشین با فرد چقدر است که در توضیح این گفته می‌شود.

 

* در مورد وضع آینده انقلاب اسلامی خودمان، یکی از اساسی‌ترین مسائل همین مسأله عدالت اجتماعی است. در این مورد این سؤال اساسی مطرح است که از عدالت اجتماعی در مورد وضع اسلام چه برداشتی داریم. چون برداشت ما در مورد عدالت آینده اجتماعی بسیار متفاوت است. همان بحث داغی که ما پیش از انقلاب داشتیم و بعد از انقلاب داشتیم و هنوز هم این بحث هست. یک عده تصورشان از عدالت اجتماعی این است که همه مردم در هر وضع و شرایطی که هستند و هر جور که در جامعه عمل می‌کنند و هر استعدادی که دارند، این‌ها باید عینا مثل یکدیگر زندگی بکنند. بعضی‌ها خیال می‌کنند عدالت اجتماعی معنایش این است که همه مثل هم در خانه مساوی با کار مساوی با غذای مساوی با همه چیز مساوی بخواهند زندگی بکنند. لباسی یکنواخت مثل سرباز در سربازخانه بدون افسر و بدون فرمانده.

 

* نوع دیگر برداشت از عدالت اجتماعی برداشتی است که روی فرد و اصالت و استقلال او فکر می‌کند. این نظر می‌گوید باید میدان را برای افراد باز گذاشت و جلوی آزادی اقتصادی و سیاسی آن‌ها را نباید گرفت. در دنیای امروز گرایش به یک حالت حد متوسط پیدا شده است. اینکه من گفتم شهید مطهری این مسأله را پیش‌بینی می‌کرده، واقعیت است. البته همین پیش‌بینی هم می‌شد، آن موقع که مارکسیست‌ها سرشان به سنگ می‌خورد، این افراطی که این‌ها کردند در شکستن تفاوت‌ها، این‌ها را به بیراهه می‌کشاند و اقتصادش به یک جایی می‌رسد که دیگر نمی‌تواند جامعه‌شان را اداره کند.

 

* شاید امروز به تقریب بتوان گفت که در کنار دنیای کمونیسم و کاپیتالیسم، دنیای سومی گرایش تازه در شرف تولد است که می‌توان آن را نوعی سوسیالیسم نامید. از دید شهید مطهری که ابایی هم از بردن کلمات نداشتند که اسم آن را بگذاریم سوسیالیسم. این گرایش تازه می‌خواهد آزادی افراد را محفوظ نگه دارد و از این رو مالکیت خصوصی را در حد معقولی می‌پذیرد، اینجا ایشان بر حد معقول تأکید کرده‌اند و هر مالکیتی را مساوی با استثمار نمی‌داند و حتی می‌گوید عدالت اجتماعی در شکل مساوات مارکسیستی خودش نوعی ظلم است.

 

* اینکه ما بیاییم به یک انسانی که تحصیل کرده و یک اثری را آفریده، یک کاری کرده که درآمد هم داشته، بگوییم تو به اندازه یک کارگر ساده باید از محصولت برداری، این را شهید مطهری می‌گویند نوعی ظلم است و حق هم است. یعنی این‌طور درست نیست، زیرا که محصول کار هر کس به خودش تعلق دارد. البته این را باید محاسبه بکنیم و ببینیم این کاری که پر درآمد است چه مقدارش مربوط می‌شود به شخص این و چه مقدارش مربوط می‌شود به آن مایه‌های اجتماعی که مال جامعه است. اگر سهم جامعه را از آن جدا کنیم با یک حساب دقیق در عصر ماشین، این محاسبه چیز زیادی را به جامعه می‌دهد، چون از امکاناتی استفاده می‌شود که آن امکانات مال جامعه است. عمدتا کارهای عمده این‌طوری است.

 

* وقتی بیایند و به زور نیمی از محصول یک فرد را ولو به دلیل اینکه خرج دیگری بیشتر است از او بگیرند، این امر خود عین بی‌عدالتی است، استثمار در هر شکل و استثمار در هر شکلش غلط است، شعار این گرایش جدید این است، که بیایید راهی اتخاذ کنیم تا بتوانیم جلوی استثمار را به کلی بگیریم، چون استثمار به هر حال ممنوع است. اینکه از کار دیگری آدم بهره بگیرد، محصول کار ممنوعیت دیگری را بردارد بدون اینکه شخصیت، اراده و آزادی افراد را استثمار لگدکوب کرده باشیم، این‌‌‌ همان اعتدال اخلاقی است که اسلام همیشه در جستجوی آن است. حالا این کلمه اخلاقی را من نمی‌دانم شاید اخلاقی هم هست. تفاوت عمده میان مکتب اسلام با سایر مکاتب در این جهت این است که اسلام معنویت را پایه و اساس می‌شمارد. ما در تاریخ اسلام نمونه‌های فراوانی در ماهیت این جهت‌گیری داریم.

 

* این تکه‌هایی که از نوشته‌های ایشان خواندم، آن دو نکته‌ای که در بحث من بود به خوبی روشن کرد و دیگر احتیاج به استدلال بیشتر ما نداریم. یکی اهمیت خود عدالت اجتماعی که اگر این عنصر در جامعه ما و در همه ابعاد نباشد، این جامعه ماندنی نیست و جامعه اسلامی نیست، به هر اندازه که باشد به‌‌‌ همان اندازه جامعه اسلامی است. به‌‌ همان اندازه که ما کم کنیم عدالت اجتماعی را، به‌‌ همان اندازه از اسلام دوریم و بعد دوم در تفسیر عدالت اجتماعی این است که گفتیم ما در تاریخمان افراط و تفریط می‌بینیم. امروز هم در قضاوت‌ها افراط و تفریط می‌بینیم. در تاریخ نمونه‌هایش از مارکسیست‌های انقلابی و مسلمان‌نماهای مارکسیست خودمان که نقل کردم، نمونه‌ها را گفتم.

 

* عدالت اسلامی با اعتدال‌روی در کار و پیشرفت دارد همراه با رفاه مردم، عدالت انحرافی و افراطی‌روی در شعارهای هیجانی دارد با پسرفت و عقب‌ماندگی اقتصاد و فقر مردم. این آن نکته‌ای است که شاخص بسیار موثری در شناخت عدالت اسلامی از عدالت‌های انحرافی است که شهید مطهری هم بر آن تاکید داشتند.

 

* باید همیشه آگاه باشیم که چاه شعارهای عدالت‌جویانه انحرافی و افراطی روبروی ماست. این شعار‌ها ممکن است در ابتدا خیلی هم دلربایی کند ولی باید مطمئن بود که اگر از اعتدال اسلامی در حوزه عدالت اجتماعی دور شویم قطعا به چاه عدالت انحرافی می‌افتیم که‌‌‌ همان چاه شعارهای دلفریب مساوات مارکسیستی است‌‌‌ همان چاهی که بر سر پیشرفت ملت‌هایی گذاشتند تا به نیرنگ مساوات و عدالت مارکسیستی هم در چاه رکود و عقب‌گردی افتادند و هم از قافله پیشرفت دنیا عقب ماندند و هم در ‌‌‌نهایت اجتماعی فروپاشیده داشته باشند.

کلید واژه ها: هاشمی رفسنجانی آیت الله مطهری


نظر شما :