درگذشت اعظم طالقانی؛ زنی که رجل سیاسی بود

۰۹ آبان ۱۳۹۸ | ۱۶:۴۴ کد : ۸۲۵۲ وقایع اتفاقیه برگزیده‌ها
اعظم طالقانی شامگاه دیشب درگذشت؛ در ۷۶ سالگی (متولد ۱۳۲۲)؛ در سالگرد روزی که پدرش آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری از زندان آزاد شدند (۸ آبان ۱۳۵۷) و ۴۰ سال پس از درگذشت پدر. درحالی که تلاش برای توسیع دایره اصل ۱۱۵ قانون اساسی را به زنان دیگر سپرد.
درگذشت اعظم طالقانی؛ زنی که رجل سیاسی بود

تاریخ ایرانی: گفته بود تا زنده‌ام در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام می‌کنم؛ این زن سه باری در انتخابات ثبت‌نام کرد تا واژه «رجال سیاسی» را به چالش بکشد: «سال ۱۳۷۶ برای انتخابات ریاست‌جمهوری برای اولین بار ثبت‌نام کردم. ممکن است من دیگر نباشم ولی دیگران بتوانند به این خواسته برسند. تا زمانی که زنده باشم، این اعتراض را نسبت به این خواسته زنان خواهم داد.»

برای تفسیر «رجال سیاسی» یک روز رفت قم و با علما صحبت کرد «بعضی از آن‌ها می‌گفتند حتی ولی فقیه هم می‌تواند زن باشد و عده‌ای می‌گفتند نمی‌تواند. بین آن‌ها اختلاف نظر وجود دارد و یک نظر ثابت نیست. من باز هم روی این موضوع کار می‌کنم و به آیه‌های قرآن استناد می‌کنم. همانطور که در جلسه تکریم و معارفه خانم مولاوردی و ابتکار، به آیه ۷۴ سوره توبه اشاره کردم که به صراحت می‌گوید زنان و مردان می‌توانند ولی یکدیگر باشند. نکته‌ای که وجود دارد این است که اگر قرار باشد ریاست‌جمهوری بخشی از ولایت باشد و بگویند زنان نمی‌توانند ولایت داشته باشند، پس وزرا و معاونین هم هستند، مدیرکل‌ها و تمام کسانی که در نظام کار می‌کنند و در استخدام آن‌ها هستند هم جزیی از ولایت محسوب می‌شوند. بنابراین هیچکدام از این افراد نباید زن باشند. یعنی زن‌ها مدیرکل نباشند، مدیر بانک نباشند، مدیر مدرسه نباشند و کلاً هیچ‌کاره باشند. بعضی افراد فکر می‌کنند نیمی از جمعیت این مملکت را باید کنار گذاشت. چطور می‌توانند حق این همه مردم را زیر پا بگذارند؟ این ظلم و ستم است.» (گفت‌وگو با خبرآنلاین، ۲۵ شهریور ۹۶)

برداشت او از شرط «رجال سیاسی» برای احراز سمت ریاست‌جمهوری این بود: «در ابتدای انقلاب اسلامی در پیش‌نویس اولیه قانون اساسی که تصویب شد و رهبر انقلاب آن را امضاء کردند، جنسیت رئیس‌جمهور مشخص نشده بود. بعضی از علما به این نکته اعتراض کرده و گفتند در قانون باید تصریح شود که رئیس‌جمهور مرد باشد. امام راحل فرمودند با آقایان علما صحبت کنید، ولی در نهایت اصل ۱۱۵ قانون اساسی بدین مضمون تدوین شد که (رئیس جمهور باید از رجال مذهبی و سیاسی با شرایط زیر… باشد) لذا ملاحظه می‌کنیم که حضرت امام در مورد ریاست‌جمهوری به جنسیت خاصی عنایت نداشته و حتی می‌خواستند که با مذاکره مسأله حل شود.»

می‌گفت قانون اساسی یک سند ملی است و در اصل ۱۳ این قانون زبان رسمی کشور «فارسی» اعلام شده است و «کلیه واژه‌های آن نمی‌تواند عربی تلقی شود و فارسی ترجمه شود! اما از آنجا که عربی با زبان فارسی ما عجین شده است، نمی‌توان از کلمه رجال معنی مردان را گرفت، بلکه باید به معنای اصطلاحی آن توجه کرد. لذا در معنای اصطلاحی، واژه رجال، نخبگان و بزرگان معنی می‌شود. همچنین برای بیان نوع انسان لغت و ضمیر مرد می‌آورند.»

به باورش «اگر صلاحیت زنان به دلیل جنسیت مورد مخالفت قرار گیرد، ما باید برای احقاق این حق واقعی تلاش کنیم و از آنجا که مسأله ریاست‌جمهوری در فقه مصداقی ندارد، بر تأکید خود برای برخورد عقلی و عرفی با این مقوله ادامه خواهیم داد تا این مسأله نیز همچون مسأله رأی دادن و رأی گرفتن زنان، به تدریج حل شود و آنان بتوانند به این مهم نیز نائل آیند. زنان نیز باید به خود آیند و بدانند که می‌توانند مسئولیت‌های سنگین اجتماعی و اجرایی داشته باشند.» (گفت‌وگو با ایسنا، ۸ آبان ۱۳۸۳)

۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۴ که در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد، گفت: «معتقدم شورای نگهبان در ارتباط با مفهوم واژهٔ رجل سیاسی بازنگری‌هایی انجام داده، اما به واسطهٔ فشارهایی که بر آن‌ها وارد شده آن را تکذیب کرد. چنانچه شورا نخواهد نسبت به رعایت حقوق نیمی از جمعیت کشور پاسخ مثبت دهد، مشروعیتش زیر سؤال می‌رود.» (ایسنا)

رجال سیاسی از نظر اعضای شورای نگهبان «مردان» بودند؛ این زن ۶۲ ساله رد صلاحیت شد اما ۱۲ سال بعد در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۶ دوباره کاندیدای ریاست‌جمهوری شد تا این بار هم محک بزند که تفسیر «رجال سیاسی» همان است؟ بیانیه‌ای داد و نوشت: «اینجانب به عنوان یکی از زنانی که در انقلاب اسلامی فعالیت داشته‌ام، در تفسیر تبعیض‌آمیز واژه «رجال»، نه تنها به دلایل قرآنی و سیره ائمه و عقلانی (با توجه به اهمیت ترجمه لغات عربی در متن فارسی به صورت اصطلاحی و این مساله که قانون اساسی ما به زبان فارسی است)، مخالف هستم، بلکه معتقدم باید پیوسته این چالش را که در مکتب افتخارآفرین اسلام اصالت دارد، به عنوان حق‌الناس نیمی از جمعیت ایران ادا کرد، زیرا فریضه عدالت و رفع تبعیض از انسان‌ها مبنای حقوق تساوی بین‌الناس است.» (۳۰ فروردین ۱۳۹۶، ایسنا)

رد صلاحیت شد و اعتراض کرد و بعد از آن توضیح داد: «ثبت‌نام بنده در انتخابات دال بر این موضوع نیست که من بخواهم نهاد یا پُست ریاست‌جمهوری را تصاحب کنم بلکه دغدغه اصلی‌ام، نبود برابری حقوق زنان و مردان در جامعه است. بنابراین، موقعی که این مشکل در ایران حل شود، قاعدتاً بسیاری از حقوق دیگر هم تحت‌الشعاع آن اصل (مفهوم رجل سیاسی) قرار می‌گیرد و احیا می‌شود. پس من از شورای نگهبان می‌خواهم که علت رد صلاحیت بنده و همچنین دیگر زنانی که در انتخابات، ثبت‌نام کرده‌اند را اعلام کنند تا اهانتی نسبت به بانوان فرهیخته این سرزمین نباشد.» (گفت‌وگو با روزنامه اعتماد، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶)

شهیندخت مولاوردی، معاون سابق امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری ایران درباره‌اش نوشته: «سال ۹۶ وقتی با واکر در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کرد، نشان داد که ثبات قدمش برای تعیین تکلیف واژه «رجل سیاسی» امری تظاهری و زمان‌بردار نیست. پیام این حرکت آن بود که او تشنه قدرت نیست، زیرا نیامده بود که بماند. او آمده بود تا قدرت عشق و حق‌خواهی را به رخ بکشد. پیام دیگر او به زنان امروز و نسل فردا، آن بود که برای تحقق شایسته‌سالاری، هرگز نباید از پا نشست، حتی اگر پاهایتان یاری نکند. پیام اصلی او امید بود.» وقتی مولاوردی از معاونت زنان کنار گذاشته شد، اعتراض کرد؛ معتقد بود «در مورد مطالبه وزیر زن، می‌دانستم به این سادگی وزیر زن نمی‌گذارند. ولی همیشه این طوری نمی‌ماند. شاید استعفای خانم دستجردی ضربه‌ای به این موضوع بود. البته آقای احمدی‌نژاد او را انتخاب کرد ولی بعد وادارش کرد که استعفا بدهد. با این حال، اگر من به جای ایشان بودم هر طور شده بود این وظیفه را ادامه می‌دادم و استعفا نمی‌دادم. حتی اگر شده پول قرض کنم و مشکلات مالی را حل کنم، این کار را می‌کردم.» (گفت‌وگو با خبرآنلاین)

سال ۸۷ در مقام دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی پیشنهاد داد وزارتخانه زنان برای پیگیری مطالبات زنان تاسیس شود «که بتوانند در سرنوشت زنان به طور مستقیم دخالت کنند و اداره آن نیز به عهده یک زن باشد. دیگری ارائه لوایحی درباره حق طلاق و دیه برابر زن و مرد است که فقط بخشنامه شدن آن کافی نیست. موضوع دیگر ارائه لوایحی در رفع تبعیض علیه زنان در زمینه حضانت، بیمه، نقض قانونی مجازات سنگسار زنان و مردان، برخورد جدی و قانونی با قتل‌های ناموسی، حمایت قانونی از تشکل‌های حامی حقوق زنان و حمایت از سازمان‌های غیردولتی باسابقه در این زمینه است.» (ایسنا، ۱۹ اسفند ۱۳۸۷)

ملاقات پدر و دختر زندانی

اعظم علائی طالقانی شامگاه دیشب درگذشت؛ در ۷۶ سالگی (متولد ۱۳۲۲)؛ در سالگرد روزی که پدرش آیت‌الله سید محمود طالقانی و آیت‌الله منتظری از زندان آزاد شدند (۸ آبان ۱۳۵۷) و ۴۰ سال پس از درگذشت پدر. درحالی که تلاش برای توسیع دایره اصل ۱۱۵ قانون اساسی را به زنان دیگر سپرد.

او در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدرش همیشه آن‌ها را برای تحصیل تشویق می‌کرد، خواهران و برادرانش در ازدواج مختار بودند و به دختران هم در حجاب هیچ تحمیلی نمی‌کرد. با سفارش پدر، در یک مدرسه مشغول به کار شد. در نوجوانی با مرتضی اقتصاد ازدواج کرد. در ۱۷ سالگی یک دوره مدیریت گذراند و به تدریس پرداخت. بعد از گذراندن چند سال تدریس و همچنین اداره مدرسه، با همکاری خواهرانش یک مدرسه راهنمایی به نام «بنیاد علایی» را در سال ۱۳۵۰ تاسیس کرد. در سال ۱۳۵۲ در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه تربیت دبیر (تربیت معلم فعلی) پذیرفته شد، اما پس از گذشت دو سال، به دلیل فعالیت‌های سیاسی زندانی شد. «سال ۱۳۵۴ بود، در مدرسه بودم و دانش‌آموزها امتحان داشتند، دیدیم دو مرد آمدند و گفتند چند سؤال داریم و باید با ما بیایی، کارت آن‌ها را دیدم و من را سوار یک ماشین کردند و مقداری از راه که رفتیم، یک تفنگ بالای سرم گذاشتند که سرت را پایین ببر، نفهمیدم من را کجا می‌برند، بعداً فهمیدم کمیته شهربانی بوده یا همین جایی که حالا به نام موزه عبرت است. وقتی رفتم آنجا دیدم خیلی‌ها را دستگیر کرده‌اند، از حزب‌ها و گروه‌های مختلف. علیه من اتهامی نداشتند اما می‌خواستند توسط اقرارهای من پرونده‌سازی کنند و از من علیه پدرم اعتراف بگیرند. گفتند چون حرف نمی‌زنی تو را می‌بریم دادگاه ارتش. من را بردند و آنجا به من حکم حبس ابد دادند. در این چند ماه هیچ خبری از خانواده‌ام نداشتم. بعد از چهار ماه من را به زندان قصر منتقل کردند. آنجا ملاقات داشتم و خانواده‌ام به دیدنم آمدند. بعد از چهار ماه به زندان اوین منتقل شدم. در آنجا متوجه شدم پدرم را هم دستگیر کرده‌اند. آنجا توانستم با پدرم ملاقات داشته باشم که او هم در زندان بود. ایشان کتاب‌هایی را می‌دادند و می‌گفتند به من بدهند. آن‌ها هم از پدرم حساب می‌بردند و حتی اگر کتاب‌ها را پنهان می‌کردند، وقتی به دیدن پدر می‌رفتم، آن‌ها را به من می‌دادند. همین شد که من توانستم کتاب‌های زیادی در زندان بخوانم. تا اینکه در دادگاه تجدیدنظر، این حکم تقلیل پیدا کرد و پس از دو سال زندان یعنی در سال ۵۶ در جریان ورود کمیته حقوق بشر به زندان، در بحبوحه انقلاب آزاد شدم.» (گفت‌وگو با خبرآنلاین)

از موسسه تا جامعه زنان

از آنجا که در زندان دیده بود که «زنان تشکل خاصی ندارند و باید در این زمینه کاری کرد»، پس از آزادی از زندان، تلاش کرد یک تشکل صنفی ایجاد کند. اساسنامه موسسه اسلامی زنان، در سال ۵۷ یعنی سه ماه قبل از انقلاب، نوشته شد اما مدتی زمان برد تا سال ۶۲ که این موسسه به ثبت رسید و تشکیل شد. «در تمام این فعالیت‌ها جای خاصی نداشتیم، تا اینکه چون پدرم چند ساختمان را اجاره کرده بودند که کمک‌های مردمی را در آنجا نگهداری می‌کردند، یک اتاق را از آن‌ها گرفتیم و ما هم شروع به فعالیت کردیم. کمک‌های دفتر پدرم شامل موارد مختلفی می‌شد مانند سوخت و خوراک و پوشاک و… ما هم به کارآفرینی برای زنان می‌پرداختیم. همان زمان، دولت موقت، سازمان زنان را به ما تحویل داد؛ اما سازمان زنان را به دلایل مختلفی بعد از پنج ماه تحویل نخست‌وزیری دادیم. کم‌کم، اتاقی که از ساختمان پدر اجاره کرده بودیم را تحویل دادیم و توانستیم با مشکلات زیاد، این ساختمان فعلی را بخریم و در این سال‌ها فعالیت‌هایمان را ادامه بدهیم.»

بعد از انقلاب هم به کار خودش برگشت؛ مدرسه می‌رفت و تدریس می‌کرد. در عین حال در اجلاس‌های بین‌المللی شرکت می‌کرد: «اولین مورد، عراق بود که نماینده فرستادیم، بعد اجلاس آسیا بود که در دهلی‌نو برگزار شد، در کنیا بود که کنفرانس جهانی ادامه پیدا کرد تا کمیسیون مقام زن و شورای عالی حقوق بشر در ژنو.»

طالقانی درخواست تأسیس «جامعه زنان انقلاب اسلامی» را در اوایل دهه ۶۰ مطرح کرد، اما مرامنامه آن در اول خرداد ۶۹ ثبت شد و در نهایت در چهارم آذر ۷۱ پروانه تأسیس خود را از وزارت کشور دریافت کرد: «آن زمان آقای ناطق نوری وزیر کشور بود. آن‌ها تأکید می‌کردند که به مؤسسه زنان اجازه تأسیس می‌دهند ولی ما اجازه تأسیس جامعه زنان را می‌خواستیم. به همین دلیل پرونده تأسیس جامعه زنان انقلاب اسلامی حدود ۱۲ سال در وزرات کشور ماند و ما نتوانستیم رسماً پروانه تأسیس بگیریم.»

وی در سال‌های پس از انقلاب، مدیر مؤسسه اسلامی زنان بود که یک NGO در حوزه زنان به شمار می‌رود و فعالیت‌های فرهنگی و زیست محیطی با همکاری سازمان ملل را انجام می‌داد. او مدیرعامل تعاونی زنان نجم را نیز بر عهده داشت که در زمینه اشتغال‌زایی زنان فعالیت می‌کرد. (ایرنا)

یکی از چهار زن مجلس اول

اعظم طالقانی پس از انقلاب نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی شد که در آن دوره فقط چهار زن توانسته بودند به مجلس راه یابند. او درباره فعالیت سیاسی زنان پس از انقلاب گفته بود که «اوایل انقلاب عده‌ای مخالف حضور زنان در سیاست بودند اما آیت‌الله طالقانی می‌گفت زنان باید در سیاست حضور داشته باشند.»

در دوره اول مجلس روز ۳۰ خرداد ۶۰ که کفایت سیاسی بنی‌صدر بررسی می‌شد، در نطقی گفت: «ما موقعی که مساله رئیس‌جمهور مطرح بود، اصلاً آقای بنی‌صدر را نه کاندیدا کردیم، نه رای دادیم، حتی با این مساله درگیر هم بودیم، که بعضی‌ها به ما اعتراض می‌کردند چرا رد می‌کنید؟ و ما آمده بودیم ملاک را بیشتر روی نسبت تقوی گرفتیم و همان موقع هم آقای دکتر حبیبی را کاندیدا کردیم. ولی مساله اینجا است که من می‌بینم آن کسانی که آن روز دفاع می‌کردند و ما با آن‌ها درگیر بودیم، امروز آنچنان مخالفت می‌کنند که گاهی احساس می‌شود که معیارها و ملاک‌های اسلامی فراموش می‌شود… اینکه مطرح می‌شود تخلفات رئیس‌جمهور، در این تخلفات بیشتر آن مسائل قانونی مطرح است، مجلس قوه مقننه است، قوه قضائیه که نیست، من فکر می‌کنم این باید به قوه قضائیه ارجاع بشود و آن‌ها حکم بدهند و وقتی که قوه قضائیه حکم داد آن موقع می‌توانیم با طیب خاطر نظر بدهیم…»

از پیام هاجر تا ابراهیم

اعظم طالقانی نشریه «پیام هاجر» را منتشر کرد که بیشتر درباره حقوق زنان در ایران بود. او درباره این نشریه گفته بود: «کاری که برای حمایت از زنان می‌توانستم انجام دهم این بوده که به قوانین اسلامی درباره زنان بپردازم و آن‌ها را در نشریه پیام هاجر منتشر کنم.»

این نشریه پس از ۲۳ سال انتشار توقیف شد: «به دلیل نوشتن درباره آیت‌الله منتظری توقیف شد و دادسرای روحانیت مدام مرا احضار می‌کرد. بار دوم که توقیف شد، با قاضی مرتضوی تفهیم اتهام می‌شدم، هر چه رفتیم گفتند دادگاه شما سه ماه دیگر برگزار می‌شود، دو ماه دیگر برگزار می‌شود، ما هنوز دادگاه ندیده‌ایم ولی اجازه چاپ نشریه «پیام هاجر» را هم نمی‌دهند. نشریه رهرو را هم داشتیم که مجوز آن را صادر کرده بودند ولی آن را به ما ندادند. مدتی بدون نشریه گذشت تا اینکه یک روز زنگ زدند و گفتند مجوز شما آماده است، مجوز مجله‌ای که برای حزب تقاضا کرده بودیم. تا اینکه به نام «پیام ابراهیم» برای مجله رسیدیم که الان منتشر می‌شود. با خودمان گفتیم پیام هاجر که توقیف شد، اشکالی ندارد، حالا همسر او پیامی داشته باشد.» او نخستین زنی است که جایزه «قلم طلایی» سال ۹۲ انجمن دفاع از آزادی مطبوعات را «با توجه به یک عمر مبارزهٔ سخت و مستمر با تهدیدکنندگان آزادی به ویژه در عرصهٔ روزنامه‌نگاری و مطبوعات و نقد شفاف و دائمی سوءاستفاده‌کنندگان از قدرت» دریافت کرد.

تحصن تک‌نفره و تجمع فعالان زنان

تحصن تک‌نفره او در مقابل زندان اوین در اعتراض به کشته شدن زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانی - کانادایی در ۲۱ مرداد ۱۳۸۲ یکی از کنش‌های سیاسی اوست. او در این تحصن تاکید کرده بود: «هنوز برای مردم مشخص نیست که متهمان پروندهٔ مرگ زهرا کاظمی، چه کسانی هستند و در کجا نگهداری می‌شوند؛ این موضوع یک مسالهٔ ملی است و همه باید از آن مطلع شوند.» وی اظهار امیدواری کرد که این پرونده به سرنوشت پروندهٔ قتل‌های زنجیره‌ای منتهی نشود. (ایسنا)

۱۱ خرداد ۱۳۸۴ او از فعالان حقوق زنان دعوت کرد در تحصنی در پاستور در اعتراض به تفسیر واژهٔ رجال سیاسی شرکت کنند و در آنجا گفت: «تا زمانی که شورای نگهبان تفسیر منطقی، مستدل، حقوقی و علمی ارائه ندهد این جنبش ادامه می‌یابد.» نتیجه آن شد که سه گروه از فعالان حقوق زنان در کنار یکدیگر و با فاصله‌ای اندک گردهم آمدند.

اعظم طالقانی حضور مدنی و سیاسی‌اش را به عنوان دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی در دفاع از حقوق زنان و آزادی احزاب ادامه داد. آخرین حضور عمومی‌اش در همایش فصلی خانه احزاب بود پیش از اینکه دچار عارضه مغزی و در بیمارستان بستری شود؛ در ۱۱ مهر ۱۳۹۸ که گفته بود: «از ابتدای انقلاب به ما گفته‌اند که نباید از قدرت و حاکمیت نقد شود چون باعث تضعیف می‌شود. حال اینکه اگر از ابتدا اجازه نقد داده می‌شد این اختلاس‌ها، دزدی‌ها و خیانت‌ها راه نمی‌افتاد. اگر از ابتدا اجازه نقد صادقانه و مشفقانه را می‌دادند می‌توانستیم ارائه طریق کنیم. چرا باید به خاطر حرف‌های نماینده‌ای در مجلس و بیان انتقاداتش به او حکم داده و بازداشت شود. نماینده در تمام مجالس دنیا اجازه و مصونیت دارد. اگر این مصونیت وجود داشته باشد نمایندگانی که مسائلی را در محافل خصوصی مطرح می‌کنند جرأت، شهامت و شجاعت بیان آن از تریبون علنی را هم دارند. این همان وظیفه و رسالت نماینده است.»

پیام‌ها و نظرها به مناسبت درگذشت اعظم طالقانی

حسن روحانی، رئیس‌جمهور:
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
درگذشت بانوی پرتلاش و انقلابی مرحومه اعظم طالقانی، دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی، موجب اندوه فراوان شد.
این بانوی مبارز، نه تنها شاهد مجاهدات و همچنین زندان‌های طولانی پدر بزرگوارش مرحوم آیت‌الله طالقانی بود، بلکه خود نیز از زنان پیشگام در مبارزه با رژیم پهلوی بود و سختی‌های فراوانی در این مسیر تحمل کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، سالیان متمادی از عمر خود را وقف انجام فعالیت اجتماعی و فرهنگی به ویژه در حوزه دفاع از حقوق زنان کرد و کارنامه پرباری از خود بر جا گذاشت.
اینجانب مصیبت وارده را به خانواده گرامی و بیت شریف اندیشمند فقید، آیت‌الله طالقانی و عموم دوستداران آن سفر کرده تسلیت می‌گویم و از درگاه احدیت برای ایشان رضوان الهی و همجواری با صالحان و برای بازماندگان صبر و سلامتی مسالت دارم.

اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور:
انالله و انا الیه راجعون
درگذشت سرکار خانم اعظم طالقانی مبارز خستگی‌ناپذیر و انقلابی کشورمان در آستانه چهلمین سالگرد رحلت آیت‌الله طالقانی موجب تأسف و تأثر فراوان گردید.
دختری که همیشه همراه پدر بود و حتی در زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌های رژیم ستم‌شاهی تلاش می‌کرد چهره‌‌ای جذاب و تأثیرگذار از اسلام و زن مسلمان و مبارز ارائه کند و خستگی را به تلاش‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی‌‌اش راه ندهد.
این ضایعه را به عموم ملت ایران، جامعه زنان و فعالان سیاسی و اجتماعی، علاقمندان و بستگان به ویژه خانواده و بیت شریف مرحوم آیت‌الله طالقانی صمیمانه تسلیت می‌گویم.
از خداوند بزرگ برای آن فقیده سعیده غفران و رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان داغدارش صبر و اجر مسألت دارم.

سید حسن خمینی، نوه امام خمینی:
بسمه تعالی
درگذشت سرکار خانم اعظم طالقانی رحمت‌الله علیها که علاوه بر شرافت انتساب به مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی طاب ثراه خود از زمره مبارزان و ایثارگران بودند، موجب تأثر همه آشنایان ایشان شد. بی‌شک تلاش‌های ایشان در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و همت ایشان در طول عمر گرانقدرشان سرمایه ارزشمندی برای آن مرحومه خواهد بود. خداوند متعال ایشان را با اولیاء صالحین خویش محشور نماید و به بازماندگان بزرگوارشان صبر و اجر مرحمت فرماید.

محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس‌جمهور:
انالله و انا الیه راجعون
درگذشت دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی و از مبارزان پیشکسوت آزادیخواهی، بانو اعظم طالقانی باعث تأثر و تألم خاطر گردید.
ایشان از معدود زنان شجاع و فداکاری بود که سختی‌های دفاع از آرمان‌های بلند انسانی و اسلامی را در دوران ستم‌شاهی تحمل کرد و پس از انقلاب شکوهمند اسلامی با حضور فعال در عرصه‌های سیاسی و اقدامات آگاهی‌بخش در حوزه مسایل فرهنگی به فعالیت‌های اجتماعی خود در جایگاه الگوی یک زن آزاده و مسلمان معاصر، تداوم بخشید.
اینجانب ضایعه وارده را به خانواده محترم و بیت مکرم مجاهد نستوه حضرت آیت‌الله طالقانی و همه همکاران مطبوعاتی و بانوان فعال سیاسی و اجتماعی کشور تسلیت عرض می‌کنم و از درگاه خداوند متعال برای ایشان رحمت واسعه و همجواری با پدر بزرگوارشان و برای عموم بازماندگان صبر و اجر، از درگاه خداوند بزرگ مسألت دارم.

علی ربیعی، سخنگوی دولت:
چندی پیش در بیمارستان شهید رجایی به عیادت زنده‌‌یاد اعظم طالقانی رفتم. با وجود بیماری، همچنان بیم مردم را داشت اما امیدوارانه صحبت می‌کرد. نام اعظم طالقانی برای چند نسل ایرانی پر از خاطرات نوستالژیک است. خاطراتی که با یاد آیت‌الله طالقانی، روزهای انقلاب، حضور زن در مشارکت‌های سیاسی - اجتماعی، پاکی، صداقت، ساده‌زیستی، جسارت، آرمان‌خواهی، ایستادگی در پای اعتقادات و خستگی ناپذیری درهم آمیخته است. به خانواده، همراهان و دوستارانش تسلیت می‌گویم. یادش گرامی باد.

علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی:
انالله و انا الیه راجعون
درگذشت سرکار خانم اعظم طالقانی، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی و از مبارزان دوران ستم‌شاهی را به بیت مرحوم آیت‌الله طالقانی، خانواده گرامی ایشان و سایر بستگان تسلیت عرض نموده، از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه مغفوره رحمت و آمرزش و برای بازماندگان صبر و اجر طلب می‌کنم.

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه:
درگذشت سرکار خانم اعظم طالقانی از مجاهدان و مبارزان نسل اول انقلاب را به بیت مرحوم آیت‌الله طالقانی، خانواده، دوستان و عموم ملت شریف ایران تسلیت عرض می‌کنم و برای آن مرحومه شادی روح و علو درجات از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم.

حزب اتحاد ملت ایران اسلامی:
انالله و انا الیه راجعون
یا ایتها النفس الطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی
روح پاک مبارز خستگی‌ناپذیر، پاره تن مرحوم آیت‌الله طالقانی، سرکار خانم اعظم طالقانی به دیدار حق شتافت و در جنهالمأوا سکنی گزید.
مصیبت درگذشت آن بانوی پرتلاش را به خانواده و علاقمندان او و نیز ملت شریف ایران تسلیت می‌گوییم.
برای اعظم طالقانی نباید و نمی‌توان به یک پیام تسلیت کوتاه و معمول بسنده کرد. از او باید بسیار گفت و بسیار شنید.
او تحت تربیت پدری روحانی و آزادی‌خواه رشد یافته بود و در همراهی با پدر زندان طاغوت را کشید و طعم شکنجه جلادان را چشید و صبورانه تحمل کرد. او به عنوان یک زن مبارز در قبل و بعد از انقلاب نقش بی‌بدیلی در ترسیم چهره زن در جایگاه اصیل آن در جامعه ایران داشت و الگوی برجسته‌ای برجای گذاشت.
او نه تنها راه پدر را ادامه داد، بلکه در منش سیاسی و مبارزاتی خود به گونه‌ای رفتار کرد که چهره‌ای مستقل از خود به عنوان یک زن مسلمان آزاده و دوستدار وطن ارائه کرد و با وجود بیماری و مشکلاتی که در خانواده برای نگهداری از فرزند بیمارش داشت، هیچ‌گاه از پای ننشست.
او چه در زمانه‌ای که پیامش را در صفحات «پیام هاجر» به جامعه و زنان ایران می‌رساند و چه در روزهایی که با همه سختی‌ها و کم‌فروغی‌های مطبوعات در ایران، سخنش را در «پیام ابراهیم» می‌گفت و چه در تلاشی که برای تداوم فعالیت تشکل مطبوعش «جامعه زنان انقلاب اسلامی» داشت، همه و همه گویای مشی امیدوارانه، مؤمنانه و مداوم او برای پاسداری از ارزش‌های ملی و مذهبی بود که به آن باور عمیق داشت.
اما همه نستوهی اعظم طالقانی به این‌ها خلاصه نمی‌شد، او یک ویژگی برجسته دیگر نیز داشت که او را به عنوان یک نماد برای زنان مسلمان آزادیخواه، عدالت‌طلب و اصلاح‌جو تبدیل کرده است.
او در تلاشی مکرر و خستگی‌ناپذیر حتی اگر مجبور بود با واکر در صحنه حاضر شود، این پیام را به زنان و مردان ایران می‌رساند که دین رحمانی اسلام و آموزه‌های آن در ایفای مسئولیت انسانی، دینی و اجتماعی هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نیست و به همین دلیل هم مکرر در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام می‌کرد که بگوید: «در اسلامی که من به آن باور دارم زن هم رجل سیاسی است.» و گفته بود؛ تا زنده است این راه را ادامه خواهد داد.
اعظم طالقانی سعی داشت که بگوید؛ «هیچ جامعه‌ای با خانه‌نشین کردن زنان به رشد و تعالی نخواهد رسید.»
او هم راه پدر را زنده نگاه داشت و هم تصویری از زن مسلمان که پدر به آن باور داشت را به جامعه امروز ایران ارائه کرد.
روحش شاد، نامش ماندگار و راهش پر رهرو باد.

حزب کارگزاران سازندگی:
به نام خدا
همکاران گرامی در جامعه زنان انقلاب اسلامی
بیت محترم حضرت آیت‌الله طالقانی
درگذشت بانو اعظم طالقانی، پس از عمری مبارزه در راه آزادی همه مردمان ایران از جمله احقاق حقوق زنان ایران را تسلیت می‌گوییم.
مرحومه اعظم طالقانی به عنوان فرزند خلف آیت‌الله سید محمود طالقانی پرچمدار بیت شریفی بود که ارثیه‌اش فقط به مردان نمی‌رسید و نشان از آن داشت که در بیت علمای نواندیش اسلام و ایران، زنان جایگاه رفیعی داشتند تا جایی که آن زنده‌یاد روشن‌ترین وارث مبارزه‌جویی، نواندیشی و اصلاح‌گری پدرش بود و در چهل سال گذشته نام بلند طالقانی را زنده داشت.
اعظم طالقانی چه در جریان تکوین انقلاب اسلامی و مبارزه با نظام سلطنتی و تحمل زندان و شکنجه حتی پیش چشم پدر مبارزش نشان داد در آن جامعه مردسالار فراسوی دوگانه زن و مرد، از بسیاری مردان مبارزتر است و چه در جریان تشکیل جمهوری اسلامی و استقرار حکومت اسلامی ثابت کرد کنشگری مصلحانه و منتقدانه در صف اول مصلحان و اصلاح‌طلبان قرار دارد.
در مجلس اول از زنان کنشگر و دارای هویت مستقل دینی و ملی بود و با پایان دوران نمایندگی به تداوم فعالیت تشکیلاتی و مطبوعاتی پرداخت. نشریه «پیام هاجر» را همچنان به عنوان نشریه‌ای انتقادی منتشر کرد و «جامعه زنان انقلاب اسلامی» را به عنوان تشکیلاتی سیاسی و مدنی رهبری کرد که کارآفرینی و مشارکت‌جویی زنان چه در سیاست، چه در اجتماع، چه در اقتصاد هدف اصلی آن بود.
اعظم طالقانی مبارزه اجتماعی را محدود به فعالیت سیاسی نمی‌دانست و بر اساس سنت خیریه و خدمات اجتماعی، به توانمندسازی زنان می‌پرداخت تا نشان دهد هرگز راه اصلاح‌طلبی بسته نیست. صبر و اصرار اعظم طالقانی برای تفسیر درست قانون اساسی در فهم شرط رجلیت سیاسی و مذهبی در تصدی مقام ریاست‌جمهوری یکی از تلاش‌های مشکور و نمادین او بود.
اعظم طالقانی به سنت صحیح نویسندگان و پدران قانون اساسی مانند آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله دکتر بهشتی باور داشت زنان هم می‌توانند نامزد ریاست جمهوری شوند و مصداق رجل سیاسی و مذهبی باشند و به همین علت همواره نامزد ریاست جمهوری می‌شد تا این تفسیر را به اثبات برساند.
او سرمایه اجتماعی خود به عنوان یک «آقازاده اصیل» را صرف سرمایه‌گذاری در راه غبارزدایی از دین کرد تا نشان دهد که یک «آیت‌الله‌زاده» چگونه می‌تواند همزمان پرچم حقوق انسان و حقوق زن و ارزش‌های دین را بر افراشته نگه دارد.
رنج‌های او در زندان و شکنجه در رژیم گذشته، صبر او در کنش سیاسی و اجتماعی پس از استقرار جمهوری اسلامی و نیز گشودن چادر مادری‌اش بر سر همه منتقدان و مصلحان ملی و مذهبی که به سنت عبای آیت‌الله طالقانی بر سر همه از اصولگرایان تا اصلاح‌طلبان گسترده بود، نمادی از تداوم جریان نواندیشی دینی در مبارزه سیاسی بود.
اعظم طالقانی چون سیاستمداران تاریخ ایران به سنت نامه‌نویسی و اندرزنامه‌نویسی هم توجه داشت و تلاش می‌کرد جمهوری اسلامی و منتقدان درون گفتمانی آن را به هم نزدیک سازد و دفتر تشکیلات و نشریه‌اش را پناهگاه بقیه السیف انقلاب اسلامی از هر جناحی سازد.
اینک همه ما از زن و مرد باید زنی را بدرقه کنیم که یکی از راهبران جریان بزرگ اصلاح در ایران بود. بانو اعظم طالقانی مهر مادری را در تضاد با قوه زنانگی نمی‌دانست و مادر مقتدر و انسانی منعطف بود. زنی که از مردسالاری و زن‌سالاری بزرگتر بود. زنی که مصداق رجال سیاسی و مذهبی بود. زنی: از میان مومنانی که به آنچه با خدا پیمان بستند صادقانه وفا کردند؛ برخی به شهادت رسیدند و برخی در همین انتظار ماندند و هرگز از باور خویش بازنگشتند.
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نخبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا…
یادش و راهش گرامی باد

احمد زیدآبادی، فعال سیاسی و روزنامه‌نگار:
هجرت نابهنگام اعظم خانم طالقانی دل‌های بسیاری را اندوهگین کرد. دل من نیز از اندوه پر است؛ اما گویی کسی مانع از آن می‌شود که این چند عبارت را به سوگ بیالایم.
آن کس شاید خود اعظم خانم باشد که مظهر زندگی و نشاط و تلاش و خنده و تبسم بود. زنی بود به راستی نستوه و خستگی‌ناپذیر. در هر کارِ خیری دستی داشت. از فعالیت‌های عام‌المنفعه برای زنان محروم و بی‌سرپرست تا کارهای فرهنگی و انتشاراتی. از مطالعه و تفسیر قرآن تا کوشش برای احقاق حقوق زنان. از کنش‌های تشکیلاتی تا حضور دائم و فعال در جمع‌های سیاسی.
با باری گران از مشکلات جسمی، همیشه در حرکت و فعالیت بود. معمولاً نیمه شبان به منزل می‌رسید تا به امور آن سامانی دهد و فرزند معلولش را تر و خشک کند. دنیا را چنان می‌دید که پنداری جز خیر و خوبی از آن تراوش نمی‌کند. از این رو، فرزند معلولش را هدیه‌ای خاص از جانب خدا می‌دانست تا با خدمت به او گامی در جهت رشد و تعالی بردارد.
در برابر خلق خدا همیشه رویی خوش داشت. در کنار او گویی جهان لب به تبسم می‌گشود و شاد می‌شد. شاید به همین جهت مرگ او باورپذیر نیست و قلم به سمت سوگ نمی‌رود.
او به عنوان «دختر طالقانی» شهرت داشت. بله او دختر طالقانی بود، اما دختری که پدر در او تکرار شده بود.
در وصف او باید از مولانا کمک گرفت:
گنج زری بود در این خاکدان
کو دو جهان را به جوی می‌شمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان خرد سوی سماوات برد

محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد دانشگاه:
اعظم طالقانی میراث‌دار پدرش بود. پدرش منادی حقیقتی که در تداوم خود ملاحظات قدرت را در نظر نداشت. حقیقت را جدی‌تر از قدرت گرفته بود. معلوم بود که بازنده است. اتفاقاً بازندگی نشانه راستی‌اش بود. بازنده زیست. اما پر امید و پر از انرژی. هیچ چیز خللی در اراده آهنین این زن قهرمان نمی‌انداخت.
راه میان حقیقت و قدرت جدا شد اما هر کدام سرنوشتی پیدا کردند. حقیقت راه به قدرت نداشت، بنابراین نسبت خود را با اکنون و اینجا از دست داده بود. خانم طالقانی به زبان پیشینان سخن می‌گفت. همان شور و امیدی که در دهه‌های سی و چهل با آن بالیده بود. پر بود و اصیل و ریشه‌‌دار. اما بیگانه و ناتوان از ارتباط. درست مثل اصحاب بیدار شده کهف بود که دیگر سکه‌هاشان را کسی نمی‌شناخت. ایمان و امیدی بی‌ارتباط با مناسبات جاری جهان.
قدرت عاری شده از حقیقت اما درست با عقربه‌های ساعت زمان حرکت کرد، روزآمد بود و هوشیار. اما هر روز خالی‌تر از پیش، بی‌بنیادتر. پر از تردید و حقه و پشت پرده‌های ناگفتنی. پر از تردید و ترس.
اعظم طالقانی از جهان رفت. یکی از میراث‌داران حقیقتی که با انقلاب بود. حقیقتی خالی شده از قدرت. بخصوص وقتی لنگان و به زحمت راه می‌رفت. برای گرفتن یک مقاله شخصاً تماس می‌گرفت. طنین ریشه‌دار صدایش، تسلیم‌‌ات می‌کرد. پیامدار روح از دست رفته انقلاب بود. من در این عالم دست دو نفر را بوسیده‌ام یکی از آن‌ها پدر اعظم طالقانی بود. نشستم و دست آن مرد بزرگ را بوسیدم. در مقابل صدای پر طنین دخترش نیز گویی روح و جسمم به زانو می‌نشست و تسلیم بود. از من پرسید پیام ابراهیم به دستم می‌رسد؟ پاسخ دادم نه اعظم خانم. آدرس گرفت. چند ساعت بعد، خودش مجموعه‌ای از شماره‌های نشریه را برایم آورد. زبانم بند آمد. حقیقتی که از قطار قدرت پیاده شده است، چقدر در عین تواضع بزرگ و شکوهمند می‌نماید.
اعظم خانم از دنیا رفت. دنیا از اعظم خانم تهی شد. سوراخی بر بدن جهان تکیده ما ساخت. انگار یک ستون در جایی شکست. اما کسی خبردار هم نمی‌شود. نسلی که امروز به جهان ما می‌نگرد، با همه قهر است. حق هم دارد. اما زمان حکایت دیگری دارد.

‌‌‌‌احمد مازنی، نماینده تهران در مجلس:
اعظم طالقانی را آخرین بار در همایش خانه احزاب دیدم، او می‌توانست نخستین رئیس‌جمهور زن ایران باشد اما با تفسیر سلیقه‌‌ای از اصل ۱۱۵ این اتفاق رخ نداد و امروز جامعهٔ ما یکی از نماد اصیل و مبارز برای احقاق حقوق بانوان را از دست داد. بنده درگذشت او را تسلیت می‌گویم و رضوان الهی برایش آرزومندم.

کلید واژه ها: اعظم طالقانی


نظر شما :