رهیافت تاریخی در اندیشه امام خمینی/ از تاریخ‌‌اندیشی تا خطر تحریف تاریخ

سیدحسین فلاح‌زاده
۱۶ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۸:۳۵ کد : ۷۲۱۶ تاریخ معاصر از منظر امام خمینی(ره)
حکم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو حکم حکومتی بود...در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند...از اول که رضاشاه آمد اینجا، این را انگلیسی‌ها آوردند...در نامه‌ای به کاشانی نوشتم که لازم است برای جنبه دینی نهضت اهمیت قائل شود...مرحوم مجلسی، صفویه را آخوند کرد...کجایش انوشیروان عادل بوده است؟
رهیافت تاریخی در اندیشه امام خمینی/ از تاریخ‌‌اندیشی تا خطر تحریف تاریخ
میزان پرداختن امام به تاریخ معاصر و ابعاد مختلف آن به گونه‌ای است که می‌توان ادعا کرد بنیاد بینش سیاسی آن حضرت به طور گسترده بر همین اندیشه تاریخ‌پژوهی، استوار گردیده است. امام علاوه بر مطالعات وسیعی در تاریخ معاصر ایران، خود نیز در خانواده‌ای سیاسی به دنیا آمد و پدر بزرگوار ایشان در بدو تولد او به شهادت رسید.۱

 

امام در پاسخ به سؤال یک خبرنگار ایتالیایی که در سال ۵۷ از ایشان پرسید چه عواملی موجب یک رنسانس معاصر شیعی گردیده است؟ ضمن تکیه بر یکی از خصلت‌های ذاتی تشیع یعنی مقاومت که خود به سبب اشراف امام بر تاریخ تشیع می‌باشد، به برخی از این تحولات مهم تاریخ معاصر ایران اشاره کرده‌اند: «یکی از خصلت‌های ذاتی تشیع از آغاز تاکنون مقاومت و قیام در برابر دیکتاتوری و ظلم است که در تمامی تاریخ تشیع به چشم می‌خورد، هر چند که اوج این مبارزات در بعضی از مقطع‌های زمانی بوده است. در صد سال اخیر حوادثی اتفاق افتاده است که هر کدام در جنبش امروز ملت ایران تأثیر داشته است. انقلاب مشروطیت، جنبش تنباکو و... قابل اهمیت فراوان است. تأسیس حوزه علمی دینی در بیش از نیم قرن اخیر در شهر قم و تأثیر این حوزه در داخل و خارج کشور ایران و نیز تلاش روشنفکران مذهبی در داخل مراکز دانشگاهی و قیام سال ۴۲ ـ ۴۱ ملت ایران به رهبری علمای اسلامی که تا امروز ادامه دارد، همه عواملی هستند که اسلام شیعی را در سطح جهانی مطرح می‌کند.»۲

علاوه بر نگاه کلی، هر یک از این تحولات نیز جداگانه مورد توجه امام بوده‌اند:

 

۱ـ نهضت تنباکو

 

نهضت تنباکو یکی از این تحولات است که امام مکرر به آن پرداخته‌اند: «قریب صد سال پیش دیدند که یک پیرمردی در یکی از دهات عراق وقتی که ایران در معرض فشار بود، یک سطر نوشت و همه قوای خارج و داخل نتوانستند در مقابل این یک سطر مقاومت کنند. آن مرحوم میرزای بزرگ رحمت‌الله‌علیه در سامره تنباکو را تحریم کرد برای اینکه ایران را تقریباً در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباکو، و ایشان یک سطر نوشت که تنباکو حرام است حتی بستگان خود آن جائر (ناصرالدین شاه) هم و حرمسرای آن جائر هم ترتیب اثر دادند به آن فتوی و قلیان‌ها را شکستند و در بعضی جا‌ها تنباکوهایی که قیمت زیاد داشت در میدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد را و لغو شد قرارداد.»۳

 

در جای دیگری امام از جهت فقهی نیز به این حکم میرزای شیرازی می‌نگرند: «حکم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو چون حکم حکومتی بود برای فقیه دیگر هم واجب‌الاتباع بود و همه علمای بزرگ ایران جز چند نفر از این حکم متابعت کردند. حکم قضاوتی نبود که بین چند نفر سر موضوعی اختلاف شده باشد و ایشان روی تشخیص خود قضاوت کرده باشند. روی مصالح مسلمین و به عنوان ثانوی این حکم حکومتی را صادر فرمودند و تا عنوان وجود داشت این حکم نیز بود و با رفتن عنوان حکم هم برداشته شد.»۴

 

 

۲ـ نهضت مشروطیت

 

با مطالعه و بررسی نوشته‌ها و آثار امام خمینی (ره) در می‌یابیم که انقلاب مشروطیت ایران نیز سخت ایشان را به خود مشغول داشته است. بی‌تردید کسی که رهبری انقلابی بزرگ را در دست داشت ضروری می‌نمود تا حادثه‌ای چون انقلاب مشروطیت را به خوبی بازشناسد. زوایای مختلف انقلاب مشروطه آنچنان به روی امام گشوده است که آدمی تصور می‌کند آن حضرت خود در آن نهضت حضوری گسترده داشته است. اما با توجه به آنکه آن انقلاب در سنین کودکی امام اتفاق افتاده است، در می‌یابیم که حضرتش با مطالعه عمیق و نگرشی دقیق به درک صحیحی از واقعه مذکور دست یازیده است. از نکات قابل توجه امام، نقش علما در نهضت مشروطیت است: «در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند، اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و به پیش رفت. آنقدر که آن‌ها می‌خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد.»۵

 

امام انحراف مشروطیت را هم به سبب توطئه بیگانگان و استبداد و هم کوتاهی مردم و علما می‌دانند. در ادامه‌‌ همان سخنان آمده است: «لکن بعد از آنکه شد دنباله‌اش گرفته نشد. مردم بی‌طرف بودند، روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف عمال قدرت‌های خارجی بخصوص در آن وقت انگلستان در کار بودند که این‌ها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات گویندگان و نویسندگان. آن‌ها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را به دست آنهایی که به قول آن‌ها می‌توانند، بدهند. یعنی فرنگ رفته‌ها و غربزده‌ها و شرق‌زده‌ها و کردند آنچه کردند. یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد.»

 

امام به خطر تکرار تفرقه‌های مشروطه اشاره می‌کنند: «باید ملت ایران بیدار باشد. نگذارید خون شهدای ما هدر برود، نگذارید خون جوانان ما پایمال شود، پایمال اغراض شخصیه. اغراض شخصیه را به دور بریزید. دست‌های خیانتکار گروه‌های مختلف درست نکند، گروه‌های مختلف اسباب تفرقه می‌شود، رشد سیاسی نیست، در صدر مشروطیت هم با ایجاد گروه‌های مختلف نگذاشتند که مشروطه به ثمر خودش برسد. او را بر خلاف مسیر خودش راندند.»۶

 

نگاه امام به مشروطه آکنده از عبرت‌آموزی است و از باب سرمشق گرفتن از تاریخ می‌باشد: «ببینید چه جمعیت‌هایی هستند که روحانیون را می‌خواهند کنار بگذارند.‌‌ همان طوری که در صدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و این‌ها را زدند و کشتند و ترور کردند،‌‌ همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید‌عبدالله بهبهانی را، ‌کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر و‌‌ همان نقشه الآن هست.»۷

 

امام هر چند خود روحانی است و مردم را به همراهی با روحانیون توصیه می‌کند، با این وجود ابایی از معرفی چهره‌های فاسد روحانی ندارد و آنان را به مردم می‌نمایاند: «شما می‌دانید که مرحوم شیخ‌فضل‌الله نوری را کی محاکمه کرد. یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معمم و ملا مهذب نباشد فسادش از همه کس بیشتر است.»۸ ، «شما تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانید و ببینید در انقلاب مشروطه چه بساطی بوده است.» ، «اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان و روشنفکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطیت عبرت نگیرند به سر این انقلاب آن خواهد آمد که بر سر انقلاب مشروطه آمد.»۹

 

از تأمل و تدبیر در سخنان امام در می‌یابیم که آن حضرت به سرنوشت انقلاب اسلامی ایران با توجه به سرنوشت تاریخ اسلام پس از پیامبر و افتادن حکومت بدست امویان و همچنین سرنوشت انقلاب مشروطیت ایرانی و انحرافی که در آن پدید آمد بسیار می‌اندیشید و نگران بود و همگان را به عبرت‌گیری از تاریخ اسلام و همچنین انقلاب مشروطه دعوت می‌کرد.

 

 

۳ـ کودتای انگلیسی رضاخان

 

کودتای ۱۲۹۹ ش. و روی کار آمدن رضاخان و انتقال سلطنت از قاجاریه به پهلوی و آنچه در عصر رضاشاه گذشت، نیز تجلی گسترده‌ای در آثار امام دارد. تقارن زندگی نوجوانی و جوانی امام با این عصر نیز در توجه بیشتر ایشان مؤثر می‌باشد: «شما می‌دانید که در ظرف پنجاه و چند سال در ایران چه گذشت. البته همه شما شاهد حوادث ایران نبودید. چون اکثراً جوان هستید لیکن من از زمان کودتای رضاخان تا به امروز شاهد تمام مسایل بوده‌ام.» ۱۰ ، «رضاخان آمد در اول کار با چاپلوسی، اظهار دیانت، سینه‌زدن، روضه‌خوانی بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه در ماه محرم رفتن، مردم را اغفال کرد. پس از آنکه حکومتش مستقر شد، شروع به مخالفت با اسلام و روحانیون کرد بطوری که برگزاری مجالس روضه امکان نداشت.»

 

امام درباره نقش انگلستان در روی کار آوردن و بیرون بردن وی می‌گویند: «از اول که رضاشاه آمد اینجا، این را انگلیسی‌ها آوردند. ‌آن وقت امریکایی‌ها خیلی مطرح نبودند. انگلیسی‌ها آوردند. در رادیو دهلی که آن وقت تحت تسلط انگلیسی‌ها بود گفتند که رضاخان را ما آوردیم در ایران و بعد به ما خیانت کرد بردیم آن را.»۱۱

 

 

۴ـ جریان ملی شدن نفت

 

نهضت ملی شن صنعت نفت نیز از حوادث قابل توجه تاریخ معاصر کشور ماست که مورد توجه امام قرار گرفته است. امام در نگرش تاریخی خویش به این تحول، نقش شخصیت‌هایی چون آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق را مورد ارزیابی قرار داده است: «قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او برای مملکت می‌خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکی از اشتباهات این بود که وقتی که قدرت دستش آمد این را (منظور شاه است) خفه‌اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کاری برای او نداشت. آن وقت هیچ کاری برای او نداشت... آن وقت اینطور بود که این یک آدم قدرتمندی باشد مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلت شد. دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست‌وزیر با شاه است. شاه تعیین کرد نخست‌وزیر را. این اشتباهی بود که از دکتر واقع شد و دنبال او این مرد را دوباره برگرداندند به ایران، به قول بعضی‌ها محمد‌رضا رفت و رضاشاه آمد. بعضی گفته بودند این را به دکتر، که کار شما این شد که محمد‌رضا شاه رفت ـ محمد‌رضا آن وقت یک آدم بی‌ عرضه‌ای بود و تحت چنگال او بود ـ او رفت و رضاشاه ‌آمد یعنی یک نفر قلدر آمد.»۱۲

 

امام همچنین در مورد نزاع آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق می‌گویند: «اولش هم وقتی که مرحوم آیت‌الله کاشانی دید که این‌ها دارند خلاف می‌کنند صحبت کرد. این‌ها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک بهش زدند، ‌اسمش را آیت‌الله گذاشته بودند. این در آن زمان بود که این‌ها فخر می‌کنند به وجود او. آن هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت‌الله توی خیابان‌ها می‌گردانند. من به این آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست، این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود، سیلی را بر اسلام می‌زد.»۱۳

 

اقدامات آیت‌الله کاشانی نیز از نظر امام، بی‌ایراد نبوده است: «در خلال نهضت (آیت‌الله کاشانی) و دکتر مصدق که جنبه سیاسی نهضت قوی‌تر بود، در نامه‌ای به کاشانی نوشتم که لازم است برای جنبه دینی نهضت اهمیت قائل شود. او بجای اینکه جنبه مذهبی را تقویت کند و بر جنبه سیاسی چیرگی دهد، به عکس رفتار کرد به گونه‌ای که رئیس مجلس شورای ملی شد و این اشتباه بود. من از او خواستم که برای دین کار کند، نه اینکه سیاستمدار شود.»۱۴

 

گذشته از آنچه تاکنون ذکر کردیم، تحولات و حوادث دیگری همچون واقعه پانزده خرداد سال ۴۲ نیز انعکاس زیادی در اندیشه تاریخ‌نگری امام خمینی (ره) دارد. امام به روزهای تاریخی نیز توجه فراوانی داشتند و بر زنده ماندن یاد آن‌ها تأکید می‌ورزیدند: «باید پانزده خرداد و نوزده دی جاوید و زنده نگه داشته شود تا جلادی شاه از خاطر‌ها نرود و نسل‌های آتیه جرائم شاهان سفاک را بدانند.» «ملت ایران، نباید پانزده خرداد را از یاد ببرند.» «پانزده خرداد را بشناسید، مقصد پانزده خرداد را بشناسید.»۱۵

 

 

۵ـ حوادث خاص

 

قطع نظر از تحولات برجسته و حوادث چشمگیر، تاریخ‌‌اندیشی امام در شناخت برخی موضوعات خاص نیز مؤثر می‌افتاد. برای نمونه امام در شناخت علم طب در ایران به سابقه آن در عصر ساسانیان توجه کرده و می‌نویسد: «استادان دانشگاه جندی‌شاپور‌‌ همان اطبای رومی و یونانی بودند که طب عالی یونان را به دانش‌آموزان ایرانی می‌آموختند و طب یونانی را در کشور رواج دادند.» ۱۶

 

همچنین در باب سابقه دانشگاه در ایران می‌گویند: «ما هفتاد سال است که دانشگاه داریم، از زمان امیرکبیر تا حالا ما مدرسه داشتیم، دانشگاه داریم.»۱۷

 

روابط بعضی از علما با پاره‌ای از سلاطین نیز مورد اظهار نظر امام قرار گرفته است: «خواجه نصیر که رفت در دنبال هلاکو و امثال آن‌ها، لکن نه برای اینکه وزارت بکند، نه برای اینکه برای خودش یک چیزی درست بکند. او رفت آنجا برای اینکه آن‌ها را مهار بکند و آنقدری که قدرت داشته باشد خدمت بکند به عالم اسلام.»۱۸

 

ارتباط علما با سلاطین صفوی نیز از موضوعاتی است که قضاوت تاریخی امام را بخود معطوف داشت: «مرحوم مجلسی که در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد نه خودش را صفویه، آن‌ها را کشاند توی مدرسه و توی علم و توی دانش تا آنجایی که توانست.»۱۹

 

بکار بردن کلمات، اسامی و اصطلاحات تاریخی نیز نشان از رویکرد گسترده امام به تاریخ دارد. در نوشته‌ها و سخنان امام خمینی (ره) تعداد فراوانی از این‌ها یافت می‌شود که برای نمونه می‌توان پاره‌ای از آن‌ها را ذکر کرد: بنی‌امیه، بنی‌ عباس، ابوسفیان، معاویه، اشعث، حجاج، ابن‌زیاد، چنگیز، هلاکو، نادرشاه، آقا محمد خان، نهضت تنباکو، مشروطیت، شیخ‌فضل‌الله، قرارداد وثوق‌الدوله، بهبهانی، کاشانی، مدرس، قوام‌السلطنه، دکتر مصدق، متفقین، هیتلر، آتاتورک، چرچیل، استالین، لنین، رضاخان و...

 

 

۶ـ لزوم ثبت درست تاریخ انقلاب اسلامی

 

ذهن و اندیشه تاریخ‌نگر امام خمینی (ره) و نگاه نقدگونه ایشان به تاریخ‌نگاری، امام را نسبت به چگونگی ثبت و ارائه تحلیل صحیح و درست از حادثه بزرگ قرن حاضر ـ یعنی انقلاب اسلامی ایران که او رهبری و هدایت آن را در دست داشت، نگران می‌ساخت. درست به‌‌ همان اندازه که امام از سرنوشت خود انقلاب و مسیر آینده آن نگران بود، به‌‌ همان میزان نیز نسبت به کیفیت ثبت تاریخ انقلاب و ارائه آن به نسل‌های آتی دل مشغول بود. بر امام روشن بود که نقش مورخان در ترسیم حوادث چگونه است و در موارد بسیاری تصویر ارائه شده از یک شخصیت یا حادثه چندان با حقیقت آن سازگاری ندارد. نکته‌ای که خود بار‌ها در ارائه تاریخ گذشته آن را یادآوری کرده بود: «اینکه می‌گویند انوشیروان عادل، این از اساطیر است، یک مرد ظالم سفاکی بوده است. منتها شاید پیش سلاطین دیگر وقتی گذاشتند، بهش گفتند عادل: اولاً کجایش انوشیروان عادل بوده است.»۲۰

 

امام به نقش جریانات مختلف در تحریف تاریخ وقوف کامل داشت. بر همین اساس طی نامه‌ای که در مورخه ۶۷/۱۰/۲۵ به حجت‌الاسلام سید‌حمید روحانی ارسال داشت از نامبرده تقاضا کرد تا جهت ثبت دقیق تاریخ حماسه‌آفرین و پرحادثه انقلاب اسلامی بی‌نظیر مردم قهرمان ایران اقدام نماید. در بخشی از این نامه آمده است: «شما به عنوان یک مورخ باید توجه داشته باشید که عهده‌دار چه کار عظیمی شده‌اید. اکثر مورخین تاریخ آن گونه که مایلند و یا بدان گونه که دستور گرفته‌اند، می‌نویسند نه آن‌گونه که اتفاق افتاده است. از اول می‌دانند که در کتابشان بنا است به چه نتیجه‌ای برسند و در آخر به‌‌ همان نتیجه می‌رسند.»۲۱

 

در همین رابطه همچنین امام طی نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان مسؤولیت ریاست جمهوری و ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را به عهده داشتند از ایشان می‌خواهند تا گروهی را جهت نظارت دقیق بر آنچه در کتب تاریخی مدارس نوشته می‌شود، تعیین نمایند. ۲۲

 

امام خمینی (ره) علیرغم این دقت و تلاش جهت ثبت و آموزش دقیق تاریخ گذشته و انقلاب اسلامی از طرفی دیگر از جوانان نیز می‌خواهند تا بکوشند تا تاریخ انقلاب اسلامی را بیاموزند.۲۳

 

 

پایان سخن

 

امام بر خلاف بسیاری دیگر از علمای معاصر خویش که نه تنها از تاریخ معاصر غفلت می‌ورزیده‌اند، بلکه نسبت به تحولات تاریخ اسلام نیز تأمل جدی روا نداشته‌اند، به طور گسترده‌ای به تاریخ رویکرد داشت. بر این اساس، ‌دانش تاریخ در اندیشه امام خمینی (ره) معلوماتی منقطع از زمان حال نبود و بین دیروز و امروز در نظر آن اندیشمند فرزانه جدایی یافت نمی‌شد. او می‌کوشید تا با مطالعه گذشته نه تنها از تعاملات حوادث با خبر گردد، بلکه با ژرفا بخشیدن به اندیشه خویش، پاسخ‌های مناسب برای چالش‌های موجود را نیز بیابد. تاریخ در نظر امام انبانی از قصه‌ها و افسانه‌ها نبود بلکه مصباح هدایت و کانون روشنایی، درخشش و الهام به حساب می‌آمد و همچون استادی سقراط‌گونه می‌ماند که می‌طلبید تا افلاطون‌هایی در مقابلش زانوی ادب بر زمین زده و از محضر پرفیضش بهره بگیرند. سخن خود را در باب تاریخ‌اندیشی امام با ذکر بیانی زیبا از ایشان به پایان می‌بریم که باید گفت «تاریخ معلم انسان‌ها است».

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۱. امام خمینی (ره) در بیستم جماد‌ی‌الثانی سال ۱۳۲۰ هجری قمری متولد شده‌اند. شهادت پدر ایشان یعنی مرحوم سید‌مصطفی چهار ماه و ۲۲ روز بعد از تولد امام یعنی روز دوازدهم ذیقعده‌‌ همان سال بین راه خمین و اراک توسط خوانین و با ضرب گلوله اتفاق افتاد.

۲. در جستجوی راه از کلام امام، دفتر شانزدهم، ص ۳۷.

۳. همان، ص ۶۰.

۴. همان، ص ۵۸.

۵. همان، ص ۷۷.

۶. همان، ص ۶۹.

۷. همان، صص ۷۰ـ ۶۹.

۸. همان، ص ۷۵.

۹. همان، صص ۷۷ـ ۷۶.

۱۰. همان، ص ۲۱۱.

۱۱. همان، ص ۲۱۰.

۱۲. همان، ص ۸۴.

۱۳. همان، ‌ص ۸۴.

۱۴. همان، ‌ص ۸۵.

۱۵. همان، صص ۱۲۹و ۱۲۳ و ۱۲۲.

۱۶. کشف‌الاسرار، ص ۲۷۶ به نقل از: در جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و یکم، ص ۹۶.

۱۷. در جستجوی راه از کلام امام، پیشین، ص ۱۰۲.

۱۸. همان، ص ۱۳۳.

۱۹. پیشین.

۲۰.مان، صص ۲۴۷، ۳۸.

۲۱. صحیفه نور، جنگجویان ۲۱، ص ۷۳.

۲۲. این نامه امام پس از نامه آقای سید‌حمید روحانی به آن حضرت مبنی بر نسبت داده شدن دستور پناه بردن به سفارت انگلیس در جریان انقلاب مشروطه به آیت‌الله بهبهانی در کتب آموزشی مدارس ـ ارسال گردید. در نامه امام آمده است. «باعث تعجب و تأسف است که نظام آموزشی کشور اسلامی ایران نسبتی به مرحوم بهبهانی رحمت‌الله علیه دهد که حتی کسروی با آن سوابق ضد اسلامی درباره ایشان نمی‌دهد. کسروی ضد دین پس از تحلیل از آقایان بهبهانی و طباطبایی، دستور بهبهانی و طباطبایی به مردم را در پناه بردن به سفارت یک دولت بیگانه رد می‌کند.» ر. ک: صحیفه نور، جنگجویان ۲۱، ص ۱۰۲.

۲۳. ر. ک: صحیفه نور، همان، ص ۱۷۷.

 

منبع: «کتاب نقد»، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ش ۱۳.

 

کلید واژه ها: امام و تاریخ


نظر شما :