از نامه به ناصر تا یک جعل تاریخی در گفت‌وگو با مهتدی: تحریف نام خلیج فارس واکنش به دکترین نیکسون بود

سید نیما حسینی
۱۰ اسفند ۱۳۸۹ | ۰۲:۳۷ کد : ۷۱۱۰ ایران و مصر در گذر تاریخ
جمال عبدالناصر پیش از سال ۱۹۶۴ در نطق‌هایش مرتب بر نام خلیج فارس تاکید داشت...مصری‌ها احساس کردند که خلیج فارس، ایرانی- آمریکایی شده و با عوض کردن اسم آن می‌توان دکترین نیکسون را خنثی کرد.
از نامه به ناصر تا یک جعل تاریخی در گفت‌وگو با مهتدی: تحریف نام خلیج فارس واکنش به دکترین نیکسون بود
تاریخ ایرانی: از او با عنوان تحلیلگر مسائل خاورمیانه یاد می‌شود و به واسطه حضور در چند کشور عربی طی ادوار مختلف زندگی‌اش، خاطرات و گفتنی‌های بسیاری از زندگی در جوامع عربی دارد. محمدعلی مهتدی از جمله دانشجویانی بود که همزمان با جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل ذیل عنوان «جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران» تلگرامی حمایت‌آمیز برای جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر فرستاد. مهتدی درباره سخنان جمال عبدالناصر درخصوص خلیج فارس و استفاده وی از نام مجعول برای آن که بعدها به معضلی مهم در روابط ایران و اعراب تبدیل شد، معتقد است سخنان ناصر ریشه پان‌عربی نداشته و تنها واکنشی بوده به دکترین امنیتی نیکسون در منطقه؛ دکترینی که به دلیل نقش پررنگ ایران و عربستان، اختلافات میان ناصر با محمدرضا شاه و ملک فیصل را تشدید کرد.

 

***

 

شما از جمله دانشجویانی بودید که همزمان با جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967، نامه‌ای برای جمال عبدالناصر فرستادید. مضمون این نامه چه بود و چه شد که تصمیم به ارسال پیام برای رییس‌جمهور مصر گرفتید؟

 

ما مسائل منطقه را دنبال می‌کردیم، شب‌ها می‌نشستیم نطق‌های جمال عبدالناصر را از رادیو صوت‌العرب گوش می‌کردیم. من چون زبان عربی یاد گرفته بودم، برای برخی دوستان ترجمه می‌کردم، ترجمه‌اش را به فارسی می‌نوشتم و در دانشگاه بین علاقه‌مندان پخش می‌کردیم. آن زمان بیان کردن مسائل فلسطین ممنوع بود. کتاب «القضیة الفلسطینیة» تالیف اکرم زعتر که آقای هاشمی رفسنجانی ترجمه کرده بودند را بین خودمان به صورت قاچاق می‌گرداندیم. وقتی جنگ شش روزه ژوئن 1967 پیش آمد ما با اشتیاق زیاد وقایع را دنبال می‌کردیم. فضای دانشجویی کاملاً ضداسرائیلی بود، دانشجویان مقصودم بچه مسلمان‌های دانشگاه‌هاست. اوایل که گزارش‌ها حاکی از پیشرفت ارتش مصر بود در صحرای سینا، خیلی خوشحال بودیم اما ناگهان متوجه شدیم که یک شکست‌هایی پی در پی می‌آید. بچه مسلمان‌ها در دانشگاه خیلی ناراحت بودند. قرار شد تلگرامی برای جمال عبدالناصر بفرستیم و بگوییم که ما دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران روند مبارزات شما را دنبال می‌کنیم. قلبمان با شماست و اسرائیل را محکوم می‌کنیم، سیاست رژیم خودمان (شاه) را قبول نداریم و آماده هستیم که در جبهه مصر علیه اسرائیل بجنگیم. بچه‌ها از من خواستند با توجه به تسلطم بر زبان عربی این متن را بنویسم. من متنی را نوشتم و حدود 40-30 نفر از بچه‌ها زیر آن را امضا کردند.

 

 

آیا به خاطر دارید چه افرادی ذیل این نامه را امضا کردند؟

 

از دانشکده‌های مختلف بودند اما واقعاً اسامی خاطرم نیست. از آن زمان سال‌ها می‌گذرد و حافظه یاری نمی‌کند تا نام امضاکنندگان را به خاطر بیاورم.

 

 

این نامه را چطور برای جمال عبدالناصر فرستادید؟

 

چون روابط ایران با مصر قطع بود ما فکر کردیم که از طریق سفارت عراق می‌توان این کار را انجام داد. در آن زمان عبدالسلام عارف، رئیس جمهور عراق بود و روابط خیلی نزدیک با قاهره داشت. مراجعه به سفارت عراق هم با توجه به مراقبت‌های ساواک مشکل بود. من با ترفندهای مختلفی توانستم وارد سفارت عراق شوم و از سفیر درخواست ملاقات کنم. وقتی سفیر با من ملاقات کرد، برایش فضای دانشگاه تهران را تشریح کردم که چطور است و گفتم این هم تلگرامی است که بچه‌ها تهیه کردند و می‌خواهیم از شما خواهش کنیم که به قاهره تلگرام کنید یا از طریق بغداد یا هر راه دیگری که خودتان صلاح می‌دانید برسانید. سفیر خیلی خوشحال شد و تشکر کرد. به من گفت ما فقط با اسرائیل روبرو نیستیم. اگر فقط اسرائیل بود ما شکستش می‌دادیم. اما مساله این است که آمریکا و دنیای غرب پشت سر اسرائیل هستند. ما در واقع الان که با اسرائیل می‌جنگیم با کل جهان غرب و بخصوص آمریکا و انگلیس در حال جنگیم. آن‌ها پشتیبانی می‌کنند و توان نظامی و مالی فراوانی پشت سر اسرائیل است در حالیکه ما چنین توانی در اختیار نداریم. به هر حال تشکر کرد و قول داد که این تلگرام را به قاهره و برای آقای جمال عبدالناصر بفرستد. سفیر همچنین چندین کتاب درمورد مسائل فلسطین به ما اهدا کرد. یادم می‌آید 8-7 کتاب هم به زبان عربی و انگلیسی بود درباره مظلومیت مردم فلسطین، استفاده اسرائیل از بمب‌های ناپال علیه فلسطینی‌ها و من این کتاب‌ها را بین دانشجویانی که علاقه‌مند به زبان انگلیسی و عربی بودند، پخش کردم تا از وقایع مطلع شوند. چون آن زمان منبعی فارسی درباره مسائل فلسطین جز کتاب آقای هاشمی رفسنجانی وجود نداشت.

 

 

آیا بعدها از رسیدن نامه باخبر شدید یا احیاناً پاسخی هم از جمال عبدالناصر دریافت کردید؟

 

خیر. ما جوابی دریافت نکردیم چون آن‌ها در آن زمان درگیر جنگ و مسائل خودشان بودند. بعد از شکست در جنگ شش روزه ما همچنان اخبار را دنبال می‌کردیم که جمال عبدالناصر استعفا کرد.به یاد می‌آورم که آن شب از ناراحتی خوابم نمی‌برد و وقتی که از رادیو صوت‌العرب شنیدم که در قاهره مردم به خیابان آمده‌اند و صدایشان را پخش می‌کرد که خواستار بازگشت جمال عبدالناصر بودند و شعار «ما می‌جنگیم... ما می‌جنگیم» سر می‌دادند، شور و شعف عجیبی پیدا کردیم. از نیمه شب گذشته بود که جمال عبدالناصر اعلام کرد من ضمن اینکه مسئولیت شکست را می‌پذیرم به خواست مردم بازمی‌گردم و ما این مبارزه را ادامه خواهیم داد. یادم می‌آید آن زمان آقای نزار قبانی شاعر عرب‌زبان سوری کتابی نوشته بود تحت عنوان «منشورات فدائیة علی جدران اسرائیل» یعنی اعلامیه‌های فداییان فلسطین بر دیوارهای اسرائیل که خیلی شعرهای حماسی جالبی بود در دفاع از آرمان‌های فلسطین. من این‌ها را از عربی به فارسی ترجمه کردم و جایی بردیم با دستگاه‌های استنسیل آن زمان چند صد نسخه تکثیر و بین دانشجویان پخش کردیم که بسیار مورد استقبال واقع شد.

 

 

ناصر در دوره زمامداری خود و پس از تیرگی روابط با ایران به عنوان اولین نفر دستور داد که به‌جای عنوان اصیل و تاریخی «خلیج فارس» از عنوان مجعول "خلیج ع ر ب ی" استفاده شود. فکر می‌کنید دلیل این موضع‌گیری و انگیزه واقعی ناصر از این کار چه بود؟ آیا این موضوع در ایران هم بازتابی داشت؟

 

جمال عبدالناصر خود در نطق‌های اولیه‌اش تا سال 1964 کلمه خلیج فارس را به کار می‌برد. من چون خودم نطق‌هایش را گوش می‌کردم یادم می‌آید که این شعار را می‌داد که "یاایها العرب! فی جمیع أنحاء العالم من المحیط اطلسی الی الخلیج الفارسی"، ای مردم عرب در تمام نقاط جهان؛ از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس... این خطاب همیشه در سخنرانی‌هایش بود و المحیط اطلسی را با الخلیج الفارسی قافیه می‌کرد و نوعی سجع در کلامش به کار می‌برد. اما وقتی اختلافات میان رژیم شاه و مصر بالا گرفت و جنگ رادیویی شد، و بخاطر ارتباطاتی که رژیم شاه با اسرائیل داشت و کمک‌هایی که به اسرائیل می‌کرد، جمال عبدالناصر اشتباهی کرد که نام مجعول «خلیج ع ر ب ی» را به کار برد. این سخنان به نظر من در حقیقت واکنشی بود به دکترین ریچارد نیکسون با عنوان «دکترین دو ستونی» که امنیت خلیج فارس را به ایران و عربستان سعودی سپرد. این مساله بر عبدالناصر خیلی گران آمد. در واقع در واکنش به دکترین ریچارد نیکسون بود که اسم خلیج فارس را "خلیج ع ر ب ی" تلفظ کرد. شاید هم بیش از ناصر تقصیر عبدالخالق حسونه، دبیرکل وقت اتحادیه عرب بود که به خلیج فارس آمد و کشورهای جنوب خلیج فارس را علیه ایران تحریک کرد و شاید هم او این نام را به کار برد. برخی نظرها هم هست که این عبارت مجعول اولین بار از طرف روزنامه تایمز لندن استفاده شده است. این بعدها به صورت یک مشکل ملی بین ایران و کشورهای عرب درآمد. شرایطی پیش آمد که یک تغییر اسم، فاصله و شکاف بزرگی میان دو ملت ایران و عرب پدید آورد و این را خیلی‌ها برنامه انگلیسی‌ها می‌دانستند. در هر صورت عبدالناصر از سال 1964 به بعد تا سال 1970 که فوت کرد این نام مجعول را به کار برد در حالی که پیش از آن در نطق‌هایش مرتب بر نام خلیج فارس تاکید داشت.

 

 

آیا در آن زمان از سوی ایران واکنشی به موضوع نشان داده شد؟

 

بله. حتی از این موضوع بهره‌برداری تبلیغاتی بزرگی هم شد. رسانه‌های ایران به شدت واکنش نشان دادند. در همان زمان حتی کشتی‌هایی که به بنادر ایران می‌آمدند اگر در بارنامه‌هایشان بجز نام «خلیج فارس» کلمه دیگری بود اجازه تخلیه بار و ورود به اسکله و بارگیری به آن‌ها داده نمی‌شد. در واقع این مساله به شکل یک موضوع بحران‌زا درآمد.

 

 

برخی سخنان ناصر درباره خلیج فارس و استفاده وی از عنوان مجعول را ناشی از دیدگاه پان‌عربی و ملی‌گرایی افراطی وی می‌دانند و معتقدند این رفتار ریشه ایدئولوژیک داشته است. آیا این موضوع با واقعیت منطبق است یا همانطور که گفتید سخن ناصر بیش از آنکه سخنی سنجیده از روی اعتقادات وی باشد، واکنشی به تحولات منطقه بود؟

 

به نظر من این حرکت ناصر واکنشی از سوی او و اتحادیه عرب بود به سیاست رژیم ایران و حمایت رژیم شاه از اسرائیل علیه کشورهای عرب و طرح دکترین دو ستونی نیکسون که امنیت خلیج فارس را به ایران و سعودی‌ها سپرد. بین عربستان سعودی که ملک فیصل پادشاهش بود، با مصر عبدالناصر رقابت شدیدی برای رهبری جهان عرب در جریان بود. به همان مقدار که در رسانه‌های مصری به رژیم ایران حمله می‌کردند، به همان مقدار هم به رژیم عربستان حمله می‌کردند. به این دلیل است که می‌گویم طرح دکترین نیکسون باعث شد که آن‌ها احساس کنند که خلیج فارس، ایرانی- آمریکایی شده و با عوض کردن اسم آن می‌توان این دکترین را خنثی کرد. چنین نبود و این اشتباهی بود که آن‌ها مرتکب شدند. مصری‌ها باید می‌دانستند که این مساله یک موضوع ملی ایران است و ربطی به رژیم پهلوی ندارد. کمااینکه بعد از انقلاب هم در مورد تغییر اسم خلیج فارس سیاست دولت انقلاب همان بود و تفاوتی نکرد.

 

 

شما بعدها به عنوان خبرنگار صدا و سیما به مصر رفتید. چه شد که خبرنگار واحد مرکزی خبر شدید؟ اقامت شما در مصر همزمان با چه دوره‌ای بود و چقدر به طول انجامید؟ درباره سفر به مصر برایمان بگویید.

 

من چون علاوه بر زبان مادری، دو زبان عربی و انگلیسی را می‌دانستم سال 1350 به عنوان مترجم خبر، به بخش خبر صدا و سیما رفتم. از خبرگزاری‌های مختلف خبر ترجمه می‌کردم. تا اینکه سال 53 همزمان با دوران زمامداری انور سادات، مرا به عنوان خبرنگار واحد مرکزی خبر به قاهره فرستادند. من به آنجا رفتم و برای صدا و سیما خبر می‌فرستادم. البته سفر من به مصر دلیلی دیگری هم داشت و آن‌هم شرکت در جلسات قرائت قرآن قاری مشهور مصری شیخ مصطفی اسماعیل بود. من ماموریت قاهره را پذیرفتم برای اینکه به آنجا بروم و باصطلاح از محضر شیخ مصطفی استفاده کنم. در مدت اقامت در آنجا از طریق تلکس یا به شکل صوتی، گزارش‌هایی را از اوضاع منطقه برای رادیو می‌فرستادم. اما بخش عمده زمانم را در مجالس تلاوت شیخ می‌گذراندم. یک سال در قاهره بودم و بعد از آن به بیروت منتقل شدم. بیروت را هم پذیرفتم به این دلیل که از مدت‌ها پیش با امام موسی صدر و دکتر چمران ارتباط داشتم. رفتم بیروت به عنوان مترجم خبر و خبرنگار، ارتباطم را با امام موسی صدر و شهید چمران بیشتر کردم. 

 

 

از سرگیری روابط ایران و مصر که در دوره سادات آرام آرام شکل گرفت، ناشی از چه تغییری بود؟ چه شد که روابطی که در زمان ناصر، آنچنان تیره و تار شده بود به روابط دوستانه شاه و سادات منجر شود. آیا ارتباط خوب سادات با اسرائیل، مصر را بار دیگر به ایران نزدیک کرد یا دلایل دیگری هم در کار بود؟

 

انور سادات وقتی روی کارآمد به تدریج شروع کرد به زدودن ناسیونالیسم از مصر و قطع وابستگی‌های مصر به بلوک شرق و نزدیک شدن به بلوک غرب. انور سادات از سال 1970 که جای ناصر را گرفت تا جنگ اکتبر 73، سرگرم بازسازی ارتش برای عبور از کانال سوئز و باز پس‌گیری صحرای سینا بود. او به این نتیجه رسیده بود که از نظر نظامی سلاح‌های بلوک شرق در برابر سلاح‌های غرب نمی‌تواند موفقیتی داشته باشد. به تدریج مستشاران روسی را اخراج کرد و سلاح‌های غربی را جایگزین سلاح‌های شرقی کرد و به تدریج شروع کرد به بهبود روابط مصر با آمریکا و همچنین سیاست جدید اقتصادی را آغاز کرد که سیاست سوسیالیستی دوره عبدالناصر را به سمت سیاست اقتصاد آزاد و بازار برد. گفته می‌شد که انور سادات ارتباطات مخصوصی با آمریکایی‌ها برقرار کرده بود، خصوصاً بعد از جنگ اکتبر 73 و عبور قهرمانانه ارتش مصر از کانال سوئز و نابود کردن استحکامات شرق سوئز. مصر در حال پیشروی در صحرای سینا بود که هنری کیسینجر از طرف دولت آمریکا وارد صحنه شد و سیاست جداسازی نیروها و سیاست گام به گام در جهت حل اختلاف بین مصر و اسرائیل را پیش گرفت. در این دوره سادات با آمریکا کاملاً تفاهم کرد که مصر به پیروزی‌هایی دست پیدا کرده و ذلت و خفت و خواری شکست سال 67 از نظر معنوی جبران شده و حالا می‌شود بقیه صحرای سینا را از طریق مذاکره و از طریق صلح با اسرائیل گرفت که ما دیدیم در سال 78-1977 با مناخیم بگین دیدار کرد، به قدس سفر کرد و قرارداد کمپ دیوید امضا شد.

سادات وعده داده بود که بر اثر حذف سیاست‌های سوسیالیستی ناصر رفاه اقتصادی را برای مردم مصر به ارمغان ‌آورد، به همین دلیل هنگامی که ریچارد نیکسون رییس‌جمهور آمریکا به مصر سفر کرد، به امید رفاه استقبال گسترده‌ای از او کردند. اما این سیاست به جایی نرسید و روبه روز ما شاهد بودیم که فقر و بیچارگی در مصر افزایش پیدا کرد. البته از آنجا که سادات روابط خوبی با آمریکا برقرار کرده بود و رژیم شاه هم خودش را در چارچوب دکترین آمریکا در منطقه تعریف می‌کرد، طبیعی است که بین سادات و شاه روابط دوستانه‌ای برقرار شد. رژیم شاه در جریان جداسازی نیروها از چاه‌های نفت در صحرای سینا کمک کرد، یعنی پذیرفت که در مقابل عقب‌نشینی اسرائیل و تحویل چاه‌های نفت صحرای سینا به مصر، ایران سوخت مورد نیاز اسرائیل را تامین کند. دولت ایران پس از آن که انور سادات سیاست گشایش اقتصادی را در پیش گرفت یک میلیارد دلار در زمینه‌های مختلف اقتصادی مصر سرمایه‌گذاری کرد که آن زمان خیلی روی آن تبلیغ شد. منطقه آزاد پورت‌سعید به ایران تعلق گرفت، بانک مشترک ایران و مصر تشکیل شد و فعالیت‌های زیادی انجام گرفت. در این زمان زیر نظر آمریکا رژیم ایران و مصر بسیار به هم نزدیک شدند و در همه زمینه‌ها هماهنگ عمل می‌کردند.

 

 

پس نزدیکی سادات به آمریکا باعث بهبود روابط ایران و مصر شد؟

 

بله، همین‌طور است. نیروی قوی استعمارگر در منطقه همواره در چگونگی روابط ایران و مصر دخالت داشته است. مثلاً رضاخان را انگلیسی‌‌ها روی کار آوردند. شما می‌بینید که چون انگلیسی‌ها در مصر هم نفوذ داشتند و کمیسر عالی بریتانیا در قاهره بود، ما دیدیم که این‌ها تهران و قاهره را به هم نزدیک کردند، تا حدی که رضاخان فوزیه خواهر ملک فاروق را برای پسرش محمدرضا خواستگاری کرد و فوزیه شد ملکه ایران. منتهی بعدها که سیاست‌ها عوض شد و انگلیسی‌ها تضعیف شدند، در مصر انقلاب شد و افسران آزاد قدرت را در دست گرفتند، این روابط دوباره سرد شد، به اختلاف کشید و حتی به طلاق فوزیه از محمدرضا شاه و بازگشت وی به قاهره انجامید. همیشه قدرت‌های استعمارگر غربی در این مسائل حضور داشتند و روابط ایران و مصر هم تحت تاثیر این سیاست‌ها بوده و از این قاعده مستثنی نیست.

 

 

کلید واژه ها: ایران و مصر جمال عبدالناصر خلیج فارس مهتدی


نظر شما :