۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۷۱

۱۵ دی ۱۳۹۷ | ۱۶:۳۸ کد : ۶۵۵۲ دیگر رسانه‌ها
۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۷۱
«ویژه‌نامه روزنامه همشهری به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب»

***

به بهانه انتشار اولین روزنامه رنگی کشور

روزنامه... روزنامه... روزنامه‌ای متفاوت

روزنامه... روزنامه... روزنامه‌ای متفاوت

نیلوفر شادان

قرار بر نو شدن بود؛ روزنامه‌ای نو با سبکی نو؛ روزنامه‌ای که می‌خواست بعد از سال‌ها در کنار روزنامه‌های قدیمی و پرنفوذ، قد علم کند و به نقطه عطفی در تاریخ روزنامه نگاری ایران تبدیل شود.

اوایل سال71 بود که ایده تأسیس و راه‌اندازی روزنامه‌ای اجتماعی در ذهن غلامحسین کرباسچی -شهردار وقت تهران- به‌وجود آمد. آقای شهردار معتقد بود که شهرداری تهران همانطور که وظیفه دارد درخت بکارد تا مردم زیر چتر آن نفس بکشند و هوای سالم استشمام کنند وظیفه دارد که فرهنگ را هم گسترش دهد تا مردم زیر چتر این فرهنگ بهتر زندگی کنند.

او با وجود تمام مخالفت‌هایی که وجود داشت توانست با کمک همکارانش پایه‌گذار روزنامه‌ای باشد که در خیلی ابعاد نو‌آور بود. قطع روزنامه، رنگی‌بودن آن، خلاصه‌نویسی و تعدد اخبار، انتشار در صبح، نوع لوگو، محاسبه کادر آگهی به‌جای سطر آگهی، راه‌اندازی سازمان آگهی‌ها و... ازجمله نوآوری‌هایی بود که بعدها روزنامه‌های دیگر هم به نوعی دنباله‌رو آن شدند.

روزنامه همشهری به‌عنوان نخستین روزنامه تمام‌رنگی کشور در 24آذر سال71 در 16صفحه و با قیمت 50ریال منتشر شد و به‌دلیل ویژگی‌های که داشت خیلی زود جایش را بین همشهریان باز کرد. تیراژ این روزنامه در کمتر از چند‌ماه از 10هزار نسخه به 100هزار نسخه رسید و 3سال بعد با تیراژ 400هزار نسخه منتشر شد و در مطبوعات کشور شگفتی آفرید.

تا پیش از روزنامه همشهری همه روزنامه‌ها عصر منتشر می‌شدند، اما با تولد همشهری، مردم در کنار میز صبحانه خود روزنامه هم داشتند تا از اخبار روز مطلع شوند. آن موقع برخی از روزنامه‌ها انتقاد می‌کردند که چرا روزنامه همشهری صبح روی دکه‌ها می‌آید؟ استدلالشان هم این بود که انتشار روزنامه در صبح باعث می‌شود که کارمندان ادارات مشغول خواندن روزنامه شوند و از کار خود باز بمانند، اما جالب آن است که بعد از مدتی‌‌‌ همان روزنامه‌های منتقد انتشار خود را از عصر به صبح انتقال دادند.

یکی دیگر از ویژگی‌هایی که روزنامه همشهری را از سایر روزنامه‌های آن سال‌ها متفاوت می‌کرد، نوع نگاه مدیران این روزنامه به انتشار اخبار بود. آنها معتقد بودند که در جامعه یک نوع وازدگی از سیاست وجود دارد و مردم از این همه اخبار سیاسی خسته شده‌اند. بنابراین مدیران روزنامه تصمیم گرفتند که روزنامه‌ای منتشر کنند که بیشتر از سیاست به جنبه‌های اجتماعی، فرهنگی و سبک زندگی مردم بپردازد و بیشتر از آنکه وارد مسائل کلان سیاسی شود وجه اجتماعی و شهری‌اش را پررنگ‌تر کند و روزنامه‌ای برای آحاد مردم باشد.

احمد ستاری -نخستین سردبیر روزنامه همشهری- به‌شدت مخالف تحمیل گرایش‌های سیاسی در روزنامه بود. او در این‌باره گفته است: «من به‌رغم اینکه دیدگاه‌های سیاسی خاص خودم را دارم، اما در کار روزنامه گرایش‌های سیاسی را وارد نمی‌کنم چرا که معتقدم روزنامه‌ای که سخنگوی حزب سیاسی می‌شود شکست می‌خورد یا فراگیری پیدا نمی‌کند، به همین دلیل در روزنامه همشهری تمام تلاشم را می‌کردم که روزنامه دربرگیرنده تمام جنبه‌های زندگی مردم باشد و وجه اجتماعی پررنگ‌تری داشته باشد. تحلیلم این بود که روزنامه‌نگاری اجتماعی روزنامه‌نگاری سخت‌تری است بنابراین تلاش کردم افراد صاحب‌نظر را دور هم جمع کنم و حرف‌های آنها را بشنوم و از آنها کمک بگیرم».

در نخستین سرمقاله روزنامه همشهری که با نام «چرا همشهری؟» منتشر شد، آمده است که «تلاش دست‌اندرکاران روزنامه این است که در در درجه اول مقوله شهر و شهرنشینی و مباحث نظری و کاربردی آن را مورد توجه قرار دهند. در درجه بعدی مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی به میان می‌آید که روزنامه همشهری تلاش خواهد کرد در این عرصه‌ها چهره آرامی به‌خود بگیرد».

روزنامه همشهری در کنار تمام ویژگی‌های منحصر به‌فردی که داشت سبک جدیدی از تبلیغات را هم در کشور به‌وجود آورد. وقتی همشهری منتشر شد چاپ نیازمندی‌ها در آن به‌طور رایگان انجام می‌شد اما به مرور زمان، با برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری دقیق، سازمان آگهی‌های روزنامه شروع به‌کار کرد و ظرف مدت کوتاهی به یک بنگاه بزرگ تبلیغاتی در کشور تبدیل شد، به‌طوری که هم‌اکنون در تمام مناطق تهران و در همه شهرها و شهرستان‌ها و استان‌ها دفاتر آگهی وجود دارد. همین نظام‌مندی در سازمان آگهی‌ها موجب شد که حجم وسیعی از آگهی به سمت روزنامه سرازیر شود و این روزنامه را به‌خودکفایی برساند.

لوگوی روزنامه همشهری هم از دیگر ویژگی‌های خاص آن است که حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. در زمانی که اغلب روزنامه‌ها از حروف نستعلیق یا خطوط دکوراتیو در لوگو استفاده می‌کردند روزنامه همشهری با لوگویی متفاوت خود را معرفی کرد؛ لوگویی که از 6باکس تشکیل شده و می‌تواند کار تنظیم باکس‌های مطالب و صفحه‌بندی را آسان‌تر کند و در خواندن منظم مطالب مؤثر باشد.

از دیگر نوآوری‌های همشهری صفحه آخر آن بود که برخلاف تمام روزنامه‌های کشور تشکیل شده بود؛ از اخبار کوتاه و جذاب درباره ایران و سایر نقاط جهان به همراه اطلاعات شهری که برای شهروندان کارکرد داشت. همچنین نخستین روزنامه‌ای بود که در بهمن 71 برای جشنواره فیلم‌فجر ویژه‌نامه چهار صفحه‌ای تدارک دید که در سال‌های بعد افزایش یافت.

شیوه زندگی


شکست انحصار واردات خودرو 

تلویزیون


چه روز و روزگاری بود...

فیلم


دوباره از همان خیابان‌ها

گزارش تصویری


سال 71  با عکاسان همشهری

***

سال71، سال وعده‌ها و حرف‌های عجیب بوده است

محمدتقی حاجی‌موسی

زیبایی در سادگی است


دهه 70 مثل الان، وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌ها این قدر فراگیر نبود. تلویزیون اما تقریبا همه‌گیر شده بود و کم‌کم سیاه وسفیدها به رنگی تبدیل می‌شدند. همان موقع اخباری درباره ماهواره و شبکه‌های خارجی پخش شده بود و چون مردم اطلاعات نداشتند، بعضی مسئولین آنها را سر کار می‌گذاشتند؛ مثلا استاندار همدان یک جایی گفته بود تا یک سال دیگر، همین تلویزیون‌ها می‌توانند از 50کانال ماهواره استفاده کنند و هشدار داده که مردم مراقب باشند. لکن ما از آن موقع تا حالا مدام در حال چک‌کردن کانال 186روی باند VHF هستیم اما هنوز که هنوز است چنین اتفاقی نیفتاده و باید از آقای خرم بپرسیم اطلاعاتش را از کجا می‌آورده.

درد دارید؟

سال71 مردم دوست داشته‌اند همراه با غذایشان آنتی‌بیوتیک هم مصرف کنند و توانسته‌اند رکورد 53میلیون ریال آنتی بیوتیک را از خود به جای بگذارند که داد وزارت بهداشت را درآورده که چرا اینطور می‌کنید؟ خب مردم که مریض نبوده‌اند الکی دارو بخورند. حتما مریض بوده‌اند که دارو خورده‌اند! بعد گفته‌اند در سال71 مردم 80میلیون عدد آمپول هم مصرف کرده‌اند که خب این دیگر واقعا به ملت ربطی ندارد و آن موقع دکترها به‌صورت بای دیفالت به همه مریض‌ها 3تا پنی‌سیلین می‌زدند تا یاد بگیرند دیگر مریض نشوند. این سنت اکنون هم ادامه پیدا کرده است.

ما هم هشدار می‌دهیم

بهمن سال71، روزنامه همشهری از بروز پدیده آلونک نشینی در شهرهای بزرگ به‌خاطر افزایش قیمت مسکن خبر داده و گفته باید مراقب باشیم و مسئولان کاری کنند. جالب این است که این خبر را الان هم می‌شود کار کرد و جالب‌تر اینکه در این 26سال، این معضل هنوز وجود دارد  و آنهایی که آن موقع کارمند و معاون بودند الان مدیر ، نماینده و... شده‌اند و هنوز دارند فکر می‌کنند که چه‌کار باید کرد.

ورزشکاران، دلاوران...

قبلا هم برایتان گفته‌ایم که بعضی از مسئولان ما کودک درون فعالی دارند و دوست دارند گاهی شیطنت کنند تا مردم هم از کسالت دربیایند و خودی تکان دهند. سال71 همین مسئولان به مردم گفتند ذخیره نفت عالی است و برای زمستان نگران نباشید و الکی توی خانه‌تان نفت انبار نکنید. سر سیاه زمستان اما معلوم شد از نفت خبری نیست و مردم به‌ویژه در مناطق سردسیر با پیت نفت توی کوچه و خیابان می‌دویدند تا چهار لیتر نفت پیدا کنند؛ اتفاقی که فضای شهرها را پر از شور و نشاط کرده بود و همه مردان بالای 7سال کشور می‌توانستند در مسابقات ماراتن شرکت کنند.

به علامت نکشیدن سیگار توجه کنید

چقدر در سال‌های قبل مردم کول و باحال بوده‌اند و برایشان مهم نبوده کجا هستند و فضا چطور است و کی کنارشان نشسته! تا سال71 مسافرین هواپیما در داخل کابین سیگار می‌کشیدند! یعنی وقتی هواپیما داشت اوج می‌گرفت و عده‌ای حالت تهوع گرفته بودند، عده‌ای هم داشتند سیگارشان را پک می‌زدند و این حالت در پروازهای طولانی، کابین را شبیه به سونای بخار می‌کرد. چنین وضعی باعث شد مسئولان اعلام کنند از این به بعد در پروازهای بالای 2ساعت کسی نباید سیگار بکشد. منتها چون اغلب پروازهای داخلی ایران زیر 2ساعت بود، سونای دود و بخار در پروازهای داخلی همچنان ادامه داشت و ملت حتی به علامت نکشیدن سیگار توجه هم نمی‌کردند.

پرواز به سمت بی‌نهایت

پاییز سال71، هر کیلو گوشت گوسفندی 464تومان بوده و هر کیلو مرغ 184تومان قیمت داشته است. حالا بعد از 26سال، هر کیلو گوشت گوسفندی 72هزار تومان و هر کیلو مرغ 14هزار و 500تومان است؛ این یعنی طی ربع قرن، قیمت گوشت گوسفند 155برابر و گوشت مرغ 78برابر شده است. از این افزایش نتیجه می‌گیریم که باید خدا را شکر کنیم که مرغ به اندازه گوسفند وحشی نبوده و کمی خودش را کنترل کرده وگرنه می‌توانست الان به 30هزار تومان هم برسد و از مسئولین تشکر می‌کنیم که سودای بلند‌پروازی را از سر مرغ بیرون کردند.

درجه برای آبگرمکنه!

خودروهای امروزی و حتی 100سال پیش همه‌شان جلوی راننده چند تا درجه، عقربه و چراغ دارند که به راننده بفهمانند بنزین،روغن و آب ماشین چه وضعی دارد. در ایران اما معمولا این شکلی بود که اگر آمپر بنزین خراب می‌شد دیگر کسی درست نمی‌کرد و اینقدر می‌رفت تا بنزین تمام شود و از یک نفر بنزین بگیرد و بعد به پمپ بنزین برسد. همین مسئله باعث شده بود در سال 71، تمام‌شدن بنزین و آب بیشترین تأثیر را در «واماندگی» خودروها در بزرگراه‌های تهران و ایجاد ترافیک شدید داشته باشد؛ مسئله‌ای که با 500تومان هزینه باتری‌سازی‌ حل می‌شد ولی کی حال داشت؟

فیوزت نپره!

یکی از بخش‌های جذاب صفحه آخر روزنامه همشهری در اوایل دهه 70، اعلام ساعات خاموشی احتمالی در مناطق مختلف تهران بوده. احتمال این خاموشی‌ها البته معمولا بالای صددرصد بود و موجش محله‌های اطراف را هم می‌گرفت. کلا در دهه 70 و قبل از آن، قطعی برق یک نرمال و جزو روال طبیعی زندگی تلقی می‌شد و برای زندگی در خاموشی کلی آپشن ازجمله سایه بازی وجود داشت.

***

وقتی جوانان دیده ‌شدند

در سال 1371برای نخستین‌بار شورای‌عالی جوانان تشکیل شد

وقتی جوانان دیده ‌شدند

نیلوفر جلالی

در سال 1371بیش از 13میلیون نفر از جمعیت کشور را جوانان بین سنین 15تا 29ساله تشکیل می‌دادند؛ همان جوانانی که در دهه‌های 50 و 40 به دنیا آمده بودند. بنابر مستندات جراید آن زمان، مشکل ادامه تحصیل و کمبود امکانات، مسئله یافتن کار و حرفه مناسب، مسئله ازدواج و تشکیل خانواده به اشکال گوناگون جوانان را آزار می‌داد. گاهی درهای دانشگاه‌ها روی آنان بسته می‌شد، گاهی امکان یافتن کار مناسب برای آنان وجود نداشت، گاهی در زمینه ازدواج و تشکیل خانواده با مسائل مختلف روبه‌رو می‌شدند و مجموعه این عوامل به اضافه مشکلات حاشیه‌ای دیگر دست به‌دست هم داده بود و نوعی روحیه انفعال و دلسردی را میان قشرهایی از جوانان به‌وجود آورده بود؛ همان موضوعاتی که امروز نیز شاید حتی با شدت بیشتری ادامه دارند.

طبق گزارش روزنامه کیهان در تاریخ 19خرداد 1371جمعیت جوان 15تا 24ساله کشور 9میلیون نفر بوده است؛ جمعیتی که از تعداد کل جمعیت کشور سوئد با 8میلیون نفر جمعیت بیشتر بوده است. به‌طور کلی در گروه سنی 15تا 29سال نزدیک به 13میلیون نفر جمعیت وجود داشت. اما این جمعیت جوان در آن زمان چه امکاناتی در اختیار داشت؟ نیازهایشان چه بود؟ آرزوها و تمایلات آنها کدام‌ها بود؟ آیا می‌توانستند به اهداف و آرمان‌های خود دست یابند؟ بی‌شک بهتر از امروز می‌توانستند. در آن سال، امکانات آموزشی به هیچ وجه همپای رشد جمعیتی نبوده است. آمار‌ها نشان می‌داد که بین گروه سنی جوانان دبیرستانی(19-15سال) حدود 4میلیون نفر از امکانات تحصیلی در دوره متوسطه عمومی بی‌بهره بودند؛ در زمانه‌ای که دیگر افراد نمی‌توانستند با سواد ابتدایی دلخوش باشند و بتوانند با میزان تحصیلات پایین منشا خدمات ارزنده به ایران باشند. در سال تحصیلی 70-69 کل جمعیتی که وارد دانشگاه‌های کشور شد معادل 600هزار نفر بود که با توجه به جمعیت 5/4 میلیون نفری سنین 24-20ساله کشور اینطور نتیجه‌گیری می‌شد که فقط 14درصد جمعیت جوانان توانسته‌اند از امکانات تحصیل در دانشگاه استفاده کنند و 86درصد دیگر راهی به دانشگاه نداشته‌اند.

قطعاً تا امروز، با افزوده‌شدن تعداد دانشگاه‌ها که مثل قارچ از هر گوشه‌ای سربرآوردند، دیگر کسی مشکل کمبود دانشگاه ندارد اما مقایسه آمار جوانان بیکار آن زمان با امروز نشان می‌دهد آمار بیکاری خیلی هم بد نبوده است! آن زمان در گروه سنی جوان (15تا 29سال) که 13میلیون نفر جمعیت داشتند، طبق آمار رسمی و براساس آنچه در روزنامه کیهان تاریخ 20خرداد 1371 آمده است، حدود یک‌میلیون و 127هزار نفر بیکار یا جویای کار بودند. البته همین جمعیت بیکار هم باعث شده بود که نوک پیکان انتقادات جراید به سمت برنامه‌ریزان کشور هم برود؛ «متأسفانه تا امروز هیچ سازمان و ارگانی به شکل مستقیم مسئولیت انجام‌دادن تحقیقات زیربنایی در مورد مسائل جوانان را برعهده ندارد.»

از وضعیت بیکاری که بگذریم، وضعیت برنامه‌ریزی برای اوقات فراغت و تفریح و ورزش جوانان نیز چندان خوب نبود. امروز حداقل در شهرهای بزرگ، وضعیت تاسیسات ورزشی(حداقل از نظر کمیت)آن‌قدر هم وخیم نیست. اما در سال 1371 وضعیت واقعاً وخیم بود؛ هم از نظر کیفیت و هم کمیت. کل تاسیسات ورزشی سازمان تربیت بدنی (باشگاه، مجموعه ورزشی و زورخانه) رقم 369 بوده است؛ یعنی 13میلیون نفر جوان باید از این تاسیسات ورزشی قلیل بهره می‌گرفتند. جمعیت نوجوان (14-10ساله) را هم اگر به این گروه اضافه کنیم حدود 19میلیون نفر می‌شود و طبق آمار مجموعاً 3میلیون نفر در سال از این تاسیسات ورزشی استفاده کرده بودند؛ یعنی فقط 7درصد جمعیت جوان کشور از این امکانات بهره‌مند بود. از آن طرف موضوع ازدواج جوانان نیز مثل امروز مطرح بود. البته نه اینکه گمان ببرید مشکلات اقتصادی به وخامت امروز بوده است. دغدغه این بود که چرا جوانان نمی‌توانند در نخستین سال‌های جوانی ازدواج کنند. مثل امروز نبود که جمعیت عظیمی از زنان و مردان، تجرد مطلق داشته باشند. آن زمان سؤال اصلی این بود که آقا داماد خانه دارد یا نه؟ امروز سؤال این است که عروس و داماد توانایی اجاره خانه را دارند یا نه؟! مهریه‌های سنگین و عروسی‌های مجلل کم کم به پدیده‌ای اجتماعی و قابل بحث تبدیل شده بود.

همین مسائل بود که باعث شد زمزمه تشکیل «شورای‌عالی جوانان» مطرح شود و در مرداد همان سال نیز اساسنامه آن مصوب شد. روزنامه‌ها و جراید با بررسی مشکلات جوانان امید داشتند که اوضاع با تشکیل این شورا بهبود یابد و نیروی جوانان به هدر نرود که البته در خیلی از موارد، همچنان دغدغه‌ها در سال 1397 نیز به قوت خود باقی است.
 

***

ابراهیم در مذبح

ابراهیم در مذبح

داستان 71

میلاد حسینی


دوباره هوشنگ گلشیری و دوباره روایتی از او که بحث‌برانگیز شد در زمانه خودش... «آینه‌های دردار» که سال 70 نوشتن‌اش تمام شد و سال 71 منتشر شد. دقیقا سالی که نگارنده این کلمات به دنیا آمد و رمانی که عمری به اندازه من دارد. نوشتن آینه‌های دردار چگونه شکل گرفت و اصلا درباره چیست؟ 

آینه‌های دردار روایت مرد داستان‌نویسی ا‌ست از سفرش به اروپا و حضور در جمع ایرانی‌های مهاجر و خواندن داستان‌های چاپ‌نشده و گاه ناتمام برای آنها. داستان‌‌های پراکنده و ناقصی که نخ تسبیح رمان آینه‌های دردار می‌شوند و علاوه بر روایت اصلی زند‌گی نویسنده، خود روایتی فرعی و ناتمام را می‌آفرینند. راوی نویسنده نامه‌هایی را از زنی دریافت می‌کند که مدعی ا‌ست نویسنده بی‌اجازه از او  از داستان‌هایش استفاده کرده. داستان‌نویس بی‌توجه عبور می‌کند و جلسات و سؤالات ذهنی‌اش درباره رفتن و مهاجرت را تکرار می‌کند که آیا باید نویسنده‌ای جهان‌وطن شود و در چهارراه فرهنگی دنیا، در کافه‌ای در پاریس بنشیند و به اطراف و مصایب جهانی و بشری فکر کند یا باید در کشور خود باشد و لمس کند آدم‌ها را. اما نامه‌ها تکرار می‌شود، از سوی زنی به نام صنم و نویسنده درمی‌یابد صنم با خالی روی صورتش که شبیه یکی از پرسوناژهای اوست، دوست کودکی او بوده و تصویری پررنگ از گذشته با خود دارد. چه آنکه او عملا صنم را از یاد برده بود اما تصویر مثالی او در ناخودآگاهش نقش بسته بود.

رمان گلشیری به نوعی رمان کوتاه است که معطوف است روی مفهوم مهاجرت و عشق و انتخاب. با زیر متنی از زیست یک نویسنده و مواجهه او با جهانی بزرگ‌تر تا دستمایه مقایسه شهر راوی و شهر جهانی شود. اما ایده نوشتن آینه‌های دردار چگونه شکل گرفت؟ محمد محمدعلی سال‌های پیش در مصاحبه‌ای اعلام کرد پس‌از چاپ رمان «بامداد خمار» و سروصدایی که شکل گرفت و فروش خیره‌کننده‌اش بحثی میان او و گلشیری درمی‌گیرد. محمدعلی معتقد بود این هم یک‌جور ادبیات است و باید به آن احترام گذاشت. اما نگاه گلشیری نخبه‌گرا بود و می‌گفت اگر قرار به پرفروش نوشتن است من چیزی می‌نویسم که دوبرابر بامداد خمار فروش کند. هوشنگ گلشیری رفت و نشست به نوشتن و چندی بعد نتیجه‌اش شد رمانی کوچک به نام آینه‌های دردار. از طرفی محمدعلی هم «قصه تهمینه» را نوشت اما هیچ‌کدام بست‌سلر نشدند و 3-4 چاپ در دوره خود بیشتر نخوردند. چرا که مخاطب عامه شخصیت‌هایی تخت و تیپ می‌پسندید و آینه‌های دردار آدم‌هایی با پیچید‌گی‌های لازم برای یک رمان خوب را در خود داشت.

به آینه‌های دردار که فکر می‌کنم چه چیزی یادم می‌آید؟ ارواح و اشباح بالاسر یک نویسنده! تکه‌ای که نویسنده درباره شکل‌دادن به کابوس فردی و درآوردن داستان از میان آن می‌گوید که شاید روزی بتوانیم به کابوس‌های جمعی‌مان شکل بدهیم و بر آن غلبه کنیم. بارها به کابوس و داستان فکر کرده‌ام و رابطه میانش را کاویده‌ام. و حقیقت این است «داستان‌نویس ارواح خبیثه‌مان را احضار می‌کند و می‌گوید این شما و این اجنه‌تان».
 

***

یوشیج و مثقالی

یوشیج و مثقالی

تجسمی 71

علی بختیاری؛ کیوریتور


«ترا من چشم در راهم»، منتخبی از اشعار نیما یوشیج  با تصویر سازی فرشید مثقالی و خوشنویسی محمد پور کاسه گری توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد. مثقالی که تصویرسازی این اشعار را با ارجاع ساختاری به مینیاتورهای ایرانی انجام داده بود، معتقد است که کتاب در فرآیند طراحی و صفحه آرایی با کنار هم قرار دادن تصاویر استیلیزه شده وی و خوشنویسی کلاسیک نابود شد. او در سال 1396 این تصاویر را در قالب یک کتاب دست ساز نسخه محدود با شعرهایی که به دست خط خودش نوشته شده بود، تولید کرد.


***

 

پاکت‌های دوست‌داشتنی روزگار سپری شده

پاکت‌های دوست‌داشتنی روزگار سپری شده

 

خدیجه نوروزی

پست در ایران قدمتی دیرینه دارد و مزایایی چون صرفه‌جویی در مصرف انرژی، کاهش آلودگی محیط‌زیست، کاهش تراکم ترافیک و کاهش هزینه و خسارت‌های مالی و جانی و بهبود اقتصاد جامعه موجب شد تا این تکنولوژی روزبه‌روز بیشتر با زندگی مردم عجین شود و به مرور توسعه یابد. در ابتدای دهه 70که هنوز خدمات آنلاین و سرویس‌های اینترنتی وجود نداشت پست نقش مهمی در ارتباطات شخصی، مراسلات اداری و تجاری به‌عهده داشت اما امکانات تناسبی با نیازها نداشت؛ گرچه باتوجه به این نقش اداره پست تلاش داشت با گسترش و تنوع‌بخشی به خدمات خود، هم مکاتبات را تسریع و تسهیل کند و هم سفرهای غیرضروری شهری و بین‌شهری را کاهش دهد. به‌همین علت تلاش می‌شد تا تفکر محدود نامه‌رسانی را که در اذهان عمومی، به جای خدمات و سرویس‌های متعدد و متنوع پست (مانند سرویس دریافت از مقر فرستنده که مردم از آن اطلاع دقیقی نداشتند)، تغییر داده شود. طبق آمار با حذف یک سفر از هر 10سفر در تهران، سالانه چیزی در حدود 30میلیارد کیلووات انرژی صرفه‌جویی حاصل می‌شد؛ چرا که 90هزار نقطه پستی در سال71 با ارائه بیش از 43مورد خدمات در سطح کشور ظرفیت مطلوبی به‌حساب می‌آمد. در این سال قراردادهایی نیز با شرکت‌های دولتی بسته شد که طی آن برخی خدمات را به‌عهده بگیرد که برخی جنبه سراسری داشتند مانند قبول وجوه ودیعه و مدارک مربوط به متقاضیان تلفن، با هماهنگی شرکت مخابرات.

خود پستچی بودن

سال71 از 6میلیارد محموله‌ای که در کشور جابه‌جا می‌شد تنها نیم میلیون آن از طریق شبکه پستی حمل‌ونقل می‌شد و بقیه توسط خود مردم و با هزینه بالا و صرف وقت زیاد جابه‌جا می‌شد که همان پدیده «خودپستچی‌بودن» محسوب می‌شد. طبق آمار سال71 برای هر نفر 8مرسوله از طریق پست جابه‌جا می‌شد. این در حالی بود که در برخی از کشورها مانند عربستان، ترکیه، هند، مصر و پاکستان با تفاوتی فاحش از مرز 650مرسوله هم گذشته بودند.در واقع وجود یا عدم‌وجود دفتر پست در منطقه، نزدیک یا دور بودن آن به افراد، شلوغی باجه‌ها، انجام تشریفات اداری وقت‌گیر و معطل شدن، پذیرش یا عدم‌پذیرش مرسوله از سوی پست، نحوه برخورد ماموران، نرخ خدماتی که ارائه می‌شد، میزان اعتماد به سالم رسیدن مرسوله و... از عواملی بودند که در مراجعه مردم به پست دخیل بودند. بسیاری از افراد مراجعه مستقیم به ثبت‌احوال را مؤثرتر از قرار گرفتن طولانی مدت در صف‌های طویل مراکز پستی می‌دانستند. در چنین ازدحامی هر کارمند پست به‌طور میانگین در کل کشور سالانه باید پاسخگوی 3985 مراجعه‌کننده می‌بود که نشان از حجم سنگین کار داشت؛ چرا که در هر 431کیلومتر یک دفتر پستی مستقر بود. تنها یک‌سوم روستاها پست داشتند و انبوهی از آنها فاقد دسترسی مستقیمی بودند و همین عامل موجب می‌شد تا مرسولات به‌صورت سنتی آن‌قدر دست به‌دست شوند تا به مقصد نهایی برسند. گاهی اوقات نیز مرسولات مردم به آدرس‌های اشتباهی می‌رفت و برایشان دردسرساز می‌شد. همچنین مرسولاتی که از خارج وارد می‌شد مدت‌ها در راه می‌ماند و خیلی دیر به‌دست افراد می‌رسید و در برخی موارد حق امانت به جای آورده نمی‌شد. تمام این عوامل موجب می‌شد تا پست فرسنگ‌ها از مطلوب واقعی دور باشد.

درخواست مردم

مردم در این سال‌ها خواهان ارائه خدمات مربوط به کارهای دادگستری بودند تا مجبور نباشند وقت و انرژی زیادی را در راهروها و سالن‌های دادسرا تلف کنند. همچنین فعال کردن خدمات امور‌پستی در حوزه شهرداری‌ها که مردم مراجعات مکرری به آن داشتند نیز از مطالبات مردم در سال 71بود. مهم‌ترین رویداد سال71 در این بخش دوبرابر شدن هزینه‌های پستی بود. با وجود اینکه مبالغ زیادی از مردم گرفته می‌شد اما روابط عمومی پست وزارت پست، تلفن و تلگراف هرگونه افزایش را در خدمات پستی طی سال71 تکذیب می‌کرد.
 

***

دوباره از همان خیابان‌ها

دوباره از همان خیابان‌ها

فیلم 71

سعید مروتی|منتقد و روزنامه نگار


«نرگس» شاخص‌ترین فیلم اکران71، حکم سکوی پرش را برای سازنده‌اش داشت و او را از قامت فیلمسازی معمولی به هیات سینماگری توانمند درآورد. 

پس از 2کمدی متوسط «خارج از محدوده» و «زرد قناری» و یک فیلم اجتماعی آشفته و شکست‌خورده («پول خارجی»)، کمتر کسی انتظار دیدن فیلمی چون نرگس را از رخشان بنی‌اعتماد داشت. تا قبل از نمایش نرگس در دهمین جشنواره فیلم فجر، بنی‌اعتماد فیلمسازی محترم ولی متوسط محسوب می‌شد و از همان اولین نمایش فیلم در جشنواره، داستان عوض شد. جسارت مضمونی (که حاصل بازشدن نسبی فضای اجتماعی و فرهنگی در سال‌های پس از پایان جنگ بود) به کنار؛ نرگس طلیعه‌ای بر ظهور کارگردانی مسلط بر ابزار بود؛ کارگردانی که در کنار  تعهد اجتماعی، توانایی قابل توجهی هم در فیلمسازی داشت. فیلم از همان تیتراژ نشان می‌داد که ادامه‌دهنده چه سنت سینمایی‌ای است. استفاده از عکس‌های سیاه و سفید دوران کودکی کاراکترها، یادآور عنوان‌بندی «خداحافظ رفیق» (امیر نادری) بود و نرگس در ابتدای دهه70، ادای دینی به شاخه حسی- غریزی موج نوی سینمای ایران محسوب می‌شد. این همان روح سینمای خیابانی دهه50 بود که در دل مناسبات تازه اجتماعی و در کالبد درامی اجتماعی، ظهور کرده بود. آفاق (فریماه فرجامی)، عادل (ابوالفضل پورعرب) و یعقوب (رضا کرم‌رضایی) ادامه همان ضدقهرمان‌های فیلم‌های موج نو بودند. ضدقهرمان‌های علاف و خلافکاری که عمرشان را باخته بودند و در مسیر تباهی گام برمی‌داشتند. در عوض نرگس (عاطفه رضوی) به‌عنوان تنها کاراکتر مثبت فیلم، از دل فضای تازه اجتماعی می‌آمد. گویی نرگس در فیلم حضور یافته بود تا جهان اثر یکسره خالی از سپیدی و روشنایی نباشد. هرچند فیلمساز بیشترین میزان همدلی را نه با نرگس که با آفاق داشت. زنی خلافکار که به قول خودش از جوانی یک کوه قصه پشت‌سرش روان بود و حالا در انتهای خط، دنبال آخرین خلافش بود. سرگردانی عادل میان 2قطب آفاق و نرگس، انفعالی از جنس بی‌عملی و تردید و یأس علی خوش‌دست «تنگنا»ی (امیر نادری) را تداعی می‌کرد. رخشان بنی‌اعتماد و فریدون جیرانی در نگارش فیلمنامه نرگس، به‌جای عکسبرداری از واقعیت، مناسبات داستانی را با واقعیت اجتماعی منطبق و در روایتی کلاسیک، با رعایت قواعد بازی، حس و حالی تراژیک را در درام اثر جاری کردند. فیلمساز شخصیت‌های زنده و شناسنامه‌دارش را در خیابان‌های پایین‌شهر به حرکت درآورد و بهره‌مند از جسارت فیلمبردارش، حسین جعفریان در نورپردازی رئالیستی، خونی تازه در رگ‌های سنیمای اجتماعی پس از انقلاب، به جریان انداخت. نرگس باعث شد نام رخشان بنی‌اعتماد در فهرست فیلمسازان شاخص پس از انقلاب ثبت شود. دست خونی آفاق با آن حلقه شکسته بر کف آسفالت خیس خیابان در قاب نهایی فیلم، در یادها ماند. 
 

***

انحصار واردات خودرو شکست

سال71 قرار شد برای افزایش سطح کیفیت کالاهای صنعتی تولید داخل و ادامه رقابت با تولیدات خارجی، محدودیت‌های واردات خودرو کاهش پیدا کند

انحصار واردات خودرو شکست


آوین آزادی

زمزمه‌های کاهش محدودیت در واردات خودرو از سال71 شنیده و در نهایت این پیشنهاد در قالب یک لایحه تصویب شد. قرار شد که برای افزایش سطح کیفیت کالاهای صنعتی تولید داخل و ادامه رقابت با تولیدات خارجی، محدودیت‌ها کاهش پیدا کند و همه بتوانند به کشور خودرو وارد کنند. دی‌ماه سال71، در یک جلسه علنی مجلس شورای اسلامی که به ریاست ناطق نوری برگزار شد، بنا شد که یک درصد حقوق گمرکی، سود بازرگانی و مالیات واردات خودروهای سواری برای بهبود محیط‌زیست اختصاص یابد. مطابق لایحه‌ای که در آن سال‌ها تصویب شد، محاسبه و وصول گمرکی، سود بازرگانی و مالیات انواع خودرو هم براساس ارز شناور تعیین می‌شد.

این در حالی است که مجموع حقوق گمرکی و سود بازرگانی خودرو برای واردکنندگان خودروی سواری 30درصد ارزش سیف (قیمت اتومبیل، هزینه حمل‌ونقل و بیمه خودرو) و مجموع حقوق گمرکی و سود بازرگانی واردات انواع مینی‌بوس، اتوبوس و کامیون، 20درصد ارزش سیف تعیین شده بود.

چه خودروهایی مشمول لایحه آزادسازی واردات می‌شدند؟ 

اولین فهرست خودروهای مشمول را مجلس در همان سال و در همان جلسه اعلام کرد. واردات انواع خودروی سواری، مینی‌بوس، ‌اتوبوس، شاسی کامیون، کامیون، کامیونت، تریلر کش، دوچرخه، موتورسیکلت و ماشین‌آلات راهسازی از انحصار خارج شده و واردات آنها به شرط پرداخت گمرکی آزاد شده بود.

رونمایی از پیکان 1600

فارغ از مسئله واردات، تولید داخلی هم حواشی خود را داشت. ایران‌خودرو که بیش از 25سال بود فعالیت خود را در ایران آغاز کرده بود، در آن سال‌ها هم یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین خودروساز‌های کشور بود. مدیرعامل وقت ایران‌خودرو در خرداد‌ماه سال71 خبر از تولید پیکان جدید و احتمال کاهش قیمت‌ها داده بود. محمدحسن تهرانی‌نژاد به کیهان گفته بود: شرکت بنا دارد در سال71، 50هزار خودرو تولید کند که 10هزار دستگاه آن پژو، 5هزار دستگاه آن مینی‌بوس و 3500دستگاه آن اتوبوس است. او گفته بود آخرین محصول این شرکت پیکان مدل 1600 است که از مهرماه سال 71 به تولید انبوه خواهد رسید.

محصول دیگری که تهرانی‌نژاد وعده آن را در آن سال داده بود، اتوبوس جدید شهری تولید خود ایران‌خودرو بود که قرار شد با گنجایش 110نفر در ناوگان حمل‌ونقل شهری به‌کار گرفته شود.

مدل‌های قدیمی‌تر پیش‌فروش 

پیش‌فروش خودرو و تحویل دیرتر از موعد از سال‌های دور در ایران باب بوده است. حتی در دهه 60 نیسان پاترول با پیش پرداخت 500هزار تومان به مردم پیش‌فروش شده بود. یکی دیگر از طرح‌های ایران‌خودرو که آن سال‌ها طرفداران بسیاری داشت، فروش اقساطی خودرو به کارمندان بود.

در سال71 عنوان شده بود که به کارمندان، اساتید دانشگاه و... خودروی پژو 504 به شکل قسطی و با کارمزد کم تعلق می‌گیرد.

قیمت‌گذاری با ارز شناور 

قیمت خودروها با ارز شناور محاسبه می‌شدند. مینی‌بوس در آن سال، 2میلیون و 300هزار تومان، وانت دوکابین 2میلیون و 200هزار تومان، پیکان 1800با موتور پژو یک‌میلیون و 800هزار تومان، پژو 405، 2میلیون و 180هزار تومان و پیکان جدید 1600یک میلیون تومان قیمت‌گذاری شده بودند.

صادرات خودرو چقدر بود؟ 

صادرات انواع خودرو در سال70، 9/33میلیون دلار عنوان شده است؛ صادراتی که نسبت به سال 69حدود 4/1میلیون دلار رشد را تجربه کرده بود. کارشناسان پیش‌بینی کرده بودند این عدد در سال71، دوبرابر شود.

طرح گازسوزکردن خودروها

طرح گازسوزکردن خودروها و به‌خصوص تاکسی‌های تهران برای کاهش آلودگی پایتخت در سال71 جدی شد. برای شروع اجرای این طرح طبق گفته مدیرعامل ایران‌خودرو، بنا شد روزانه 7دستگاه تاکسی دوگانه‌سوز تولید شود.

در نهایت براساس گزارش روزنامه همشهری در آذرماه سال71، بنا شد که تغییر سوخت اتومبیل‌ها اجباری شود. در اولویت این طرح گازسوز کردن 30هزار دستگاه تاکسی قرار گرفتند و قرار شد کارشناسان ایرانی و آلمانی سوخت مورد استفاده در خودروها را کارشناسی کرده و آلاینده‌های مضر آن را شناسایی کنند.

در آن زمان اعلام شده بود که 2میلیون وسیله‌نقلیه درون‌شهری، با ایجاد 65درصد آلودگی، مهم‌ترین عامل تخریب محیط‌زیست و آلودگی هوای تهران هستند.
 

 

***

چه روز و روزگاری بود...

چه روز و روزگاری بود...

سیمای 71

مسعود میر| روزنامه نگار


چه راهزن محبوبی بود مرادبیگ که جانب انصاف را نگه می‌داشت و با همه نارضایتی‌هایش حتی یک‌بار هم صدایش را برای خاله‌لیلا بالا نبرد. چه پیرزن جذابی بود خاله‌لیلا وقتی توانست یکی از قماش راهزنان را پرستاری کند؛ همان‌هایی که همسرش را در روزگار جوانی از او ستانده‌بودند. چه دزد پاک‌طینتی بود قلی‌خان که هزار قافله را لخت کرد و وقتی خواست یکی را به سلامت به سرمنزل برساند شرمنده خودش شد و رو به دشت، چپقش را چاق کرد و مرد.

اصلا از این حرف‌ها بگذریم و برسیم به حرمت نان و نمک و روغن، به حرمت قولی که برای ترک دار و دسته راهزنان، شد گلوله و شلیک شد به پنجه پا تا دیگر در رکاب هیچ راهزنی نباشد، به حرمت سکه‌ای که از پر شال یک مجروح رو به مرگ افتاده‌بود و وقتی روزگار عوض شد به صاحبش بازگردانده‌شد، به حرمت ادبی که نمی‌گذاشت وقتی دختران و زنان پای چاه ایستاده‌اند مردی برای آب‌کشیدن از چاه به آن سمت و سو برود، به حرمت مادری‌کردن یک خاله برای زن‌دادن پسری که پسرش نبود اما مهر مادری خاله او را سرپا نگه داشته بود، به حرمت آواز عاشق در کوه و طعنه مجنونی بر دوش.

اینها را گفتیم تا برسیم به اینکه مگر یک سریال برای ماندگارشدن چه می‌خواهد؟ «روزی روزگاری» یک سریال بی‌نظیر بود، هست و خواهد‌ماند.


تئاتر 71

ندبه در لس‌آنجلس و استکهلم

مهراد رهسپار| روزنامه نگار



بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۶ یکی از بهترین نمایشنامه‌های خود را می‌نویسد: «ندبه». اما ماجرای انتشار ندبه از همان سال تا ۱۳۷۱ ادامه دارد. بیضایی که فرصت انتشار نمایشنامه خود را از‌دست‌رفته می‌داند، بخشی از آغاز آن را در تابستان ۱۳۵۹ در شماره سوم نامه کانون نویسندگان ایران منتشر می‌کند. پس از آن در تابستان ۱۳۶۳ نمایشنامه ندبه را برای انتشار به جنگ الفبا به سردبیری غلامحسین ساعدی در پاریس می‌دهد. متن کامل ندبه با نام مستعار بهروز برومند در الفبا منتشر می‌شود. سال ۱۳۷۳ که علی لاریجانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است، بهرام بیضایی نمایشنامه ندبه را به انتشارات ابتکار می‌دهد. نمایشنامه حروفچینی و آماده انتشار می‌شود، اما باز هم منتشر نمی‌شود. بیضایی در همان سال بار دیگر نمایشنامه ندبه را برای انتشار به بیرون از مرزهای ایران می‌برد، انتشارات رامین در استکهلم و پس از آن انتشارات تصویر و نشر زمانه در لس‌آنجلس هر دو در سال ۱۳۷۱ این نمایشنامه را منتشر می‌کنند. نخستین چاپ نمایشنامه ندبه در ایران به سال ۱۳۸۲ می‌رسد که تا سال‌جاری بارها تجدید چاپ شده است. بیضایی چندبار تصمیم به کارگردانی این نمایشنامه می‌گیرد، اما سرانجام پس از سال‌ها با نمایش افرا یا روز می‌گذرد در تالار وحدت به صحنه می‌آید. نمایشنامه ندبه تأثیری عمیق بر ادبیات نمایشی ایران دارد، پس از این نمایشنامه، نویسندگان بسیاری چون نغمه ثمینی، حمید امجد و محمد رضایی‌راد نمایشنامه‌هایی به‌رشته‌تحریر درآوردند که زمان آن در عصر مشروطه می‌گذشت.

 

***

 

بی‌هم‌زبانی و طاهر دل‌شده

بی‌هم‌زبانی و طاهر دل‌شده

 

موسیقی71

سحر سخایی

سال۱۳۷۱ در موسیقی دستگاهی ایران سال ایرج بسطامی است. ایرج بسطامی همراه با گروه دستان و در رأس‌شان حمید متبسم آلبوم بوی نوروز را منتشر کردند. هم بسطامی صدایی تازه با وسعتی کم‌نظیر در فضای موسیقی کلاسیک ایرانی بود که پشتوانه شاگردی محمدرضا شجریان را هم با خود داشت و هم حمید متبسم یکی از نوازندگان تار و سه‌تار و آهنگسازان برجسته نسل شاگردان چاووش بود که توانست خیلی زود از زیرسایه غول‌های موسیقی زمانه بیرون بیاید و خودش را شکل دهد. یکی از کرمان می‌آمد و دیگری از مشهد. یکی سال‌ها بعد در زادگاهش به شکلی تراژیک درگذشت و دیگری به فعالیت خود در قالب گروه دستان و در خارج از ایران ادامه داد. گمان می‌کنم همچنان آلبوم بوی نوروز یکی از مهم‌ترین آلبوم‌های موسیقی ایرانی در دهه70 شمسی باشد و البته گروه دستان که به آن باز خواهم پرداخت نیز یکی از معدود گروه‌های بادوام این موسیقی.

در همین سال 2 تصنیف محبوب با صدای محمدرضا شجریان از آلبوم سرو چمان هم منتشر شده است. یکی تصنیف سرو چمان با شعر حافظ و آهنگی از خود شجریان و دیگری تصنیفی با کلام جواد آذر و باز آهنگی از محمدرضا شجریان به نام بی‌هم‌زبان. شاید مرور شعرش یادآور بهتری باشد: هر دمی چون نی، از دل نالان، شکوه‌ها دارم... روی دل هر شب، تا سحرگاهان، با خدا دارم.

اما این سال، برای من و بسیاری مثل من، مزین به صدای دیگری ا‌‌ست. پله‌های سفید و سنگی یک عمارت، در عصر سردی در قلب اروپا را تجسم کنید. یک مرد نشسته یا نه، افتاده از یک سو روی یکی از پله‌ها و می‌خندد و می‌گرید. او عاشق است و دارد برای یک شاهزاده زیبا آواز می‌خواند: غلام چشم آن تُرکم که در خواب خوش مستی... نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو... بازیگر نقش مرد، امین تارخ است. در جوانی. زیبا و شکننده و عاشق.

طاهر دلشده را نگذاشته‌اند که بخواند. گروه به اجبار بی‌او دارند سازها را کوک می‌کنند تا بنوازند که ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم. علی حاتمی دلشدگان را براساس تاریخ زمانمندِ موسیقی ایرانی روایت نمی‌کند. 
برای حاتمی تاریخ این موسیقی یک قاب بزرگ است تا او ‌آدم‌های خودش را در آن بکارد. حسرت‌هایی که می‌خواهد و تنهایی‌هایی که می‌خواهد و عشق‌هایی که می‌خواهد را. بار اول که این فیلم را دیدم احساس کردم چقدر غم! این موسیقی و این موسیقی‌دان آن‌قدرها هم غمگین نیستند.

 امروز اما مقابل خودم می‌ایستم. موسیقی دلشدگان را حسین علیزاده ساخت و بخت‌یاری همگان بود که محمدرضا شجریان صدای این فیلم شد. چه‌کسی بهتر از او می‌توانست مخالف سه‌گاهی اینچنین بخواند که گر ز حال دل خبر داری بگو... ور نشانی مختصر داری بگو. مرگ را دانم ولی تا کوی دوست. راه اگر نزدیک‌تر داری بگو.

حکایت سفرِ آن جمع دلشده به فرنگ برای ضبط و زنده نگاه‌داشتن موسیقی‌شان، حکایت جنگی‌ است که برای اهل موسیقی در ایران هنوز تمام نشده است. همین حالا که این نوشته به انتهای خود نزدیک می‌شود، صدای طاهر آوازه‌خوان در سرزمین خودش ممنوع است. همچنان در شهرهایی از این مُلک برگزاری کنسرت ممکن
 نیست.

 همچنان اگر خوب نگاه کنیم روی پله‌های عمارت‌ها پر از طاهرهایی است که دارند خون سرفه می‌کنند و پر از حمیدهای جبلی که می‌روند و نمی‌خواهند برگردند و پر از اکبرهای عبدی که با صفای درون‌شان چراغ را روشن نگاه داشته‌اند.

حیف از این موسیقی که به زیبایی آن شاهزاده خانم است اما سرنوشتش سرنوشت طاهر!

اسلاید 71

مرتضی و ما


«شرم» ساخته کیومرث پوراحمد نام یکی از 4 فیلم سینمایی‌ای بود که از دل مجموعه« قصه‌های مجید» درآمد. سه تای دیگر «سفرنامه شیراز» بود، «نان و شعر» بود و «صبح روز بعد». فیلم، در جشنواره یازدهم، در سال 1371، برنده جایزه ویژه هیات داوران شد. سید مرتضی آوینی هم آن سال یکی از اعضای هیات داوران بود. او 2 ماه بعد در جریان تولید مجموعه مستند «شهری در آسمان» شهید شد. به فاصله کوتاهی بعد از شهادت، کیومرث پوراحمد فیلم مستندی ساخت درباره سید مرتضی آوینی. «مرتضی و ما» هنوز موثرترین فیلمی است که درباره شهید آوینی ساخته شده.

تصویر، مجید باقربیگی، بازیگر نقش اول فیلم شرم را در کنار هوشنگ مرادی کرمانی نشان می‌دهد.
 

***

رئیس مدرسه شرف

رئیس مدرسه شرف

مرتضی کاردر| روزنامه نگار

محمد محیط طباطبایی یکی از آخرین شخصیت‌های جامع‌الاطراف معاصر بود که به حوزه‌های گوناگون دانش اشراف داشت؛ از تاریخ و جغرافیا گرفته تا نظم و نثر و متون کهن فارسی. محیط طباطبایی عمری دراز داشت (90 سال) و در طول سال‌های حیات علمی‌اش مقالات و نوشته‌های بسیاری از خود به جا گذاشت؛ آثاری گوناگون از صدر اسلام و ایران باستان و شخصیت‌ها  و رجال برجسته ایرانی مثل فردوسی و سعدی و ابن‌سینا و رجال و میراث مکتوب گذشتگان تا یادداشت‌ها و تذکره‌های کوتاه و بلندی درباره شخصیت‌های معاصر. مجموعه آثاری که از او به جا مانده است دایره‌المعارف کاملی است از ادبیات و فرهنگ و کتاب‌شناسی هزار سال گذشته؛ دایره‌المعارفی که یک نفر به تنهایی نوشته است.  محیط طباطبایی تحصیلات عالیه دانشگاهی نداشت و با وجود اذعان بسیاری به گستره دانش و معلومات او هیچ‌گاه برای تدریس در دانشگاه تهران یا دانشگاه‌های معتبر آن سال‌ها دعوت نشد. او سال‌های زیادی را به تدریس در دبیرستان‌های تهران و شهرستان‌ها پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت کرد. مدتی نیز ریاست دبیرستان‌های شرف و معرفت را به عهده‌ داشت. در همه این سال‌ها نیز نقد و نوشته‌های خود را در مطبوعات و نشریات معتبر ادبی منتشر می‌کرد.  محیط در سال‌های آخر عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. محمد محیط در 27 مرداد سال 1371 درگذشت و پیکرش بنا به وصیت خود او در برج طغرل شهر ری به خاک سپرده شد. 

 

  ***

روز شمار انقلاب، سال 1371

پیش بینی‌هاشمی‌رفسنجانی از جنگ آب

پیش بینی‌هاشمی‌رفسنجانی از جنگ آب

محسن تولایی؛ خبرنگار


  فروردین: کشور در تب‌وتاب برگزاری انتخابات چهارمین دوره مجلس است. حدود 2هزارو200داوطلب از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت می‌شوند و برای انتخابات 21فروردین زورآزمایی می‌کنند. برآوردها حکایت از تغییر گرایش سیاسی مجلس در مقایسه با مجلس سوم دارد. جناح محافظه‌کاران اقبال بیشتری دارند و چهره‌های شناخته‌شده جامعه روحانیت مبارز نبض تحولات این مجلس را در دست می‌گیرند. آن روزها تلویزیون و سابقه جنگ تحمیلی نقش مهمی در اعتماد مردم به چهره‌ها و ارزش‌های انتخاباتی ایفا می‌کردند؛ بر همین اساس نیز علی‌اکبر حسینی معروف به حسینی اخلاق در خانواده و سیدعلی‌اکبر ابوترابی معروف به سیدالاسرا نفر اول و دوم انتخابات تهران شدند. این درست در روزهایی بود که مذاکرات سه‌جانبه ایران، عراق و صلیب سرخ برای مبادله اسرا در جریان بود و فضای عمومی جامعه را متأثر از خود ساخته بود. منافقین که از سال 65 به عراق اثاث‌کشی کرده بودند، پس از جنگ هم آزار و اذیت خود را ادامه دادند و از خاک عراق به 2روستای کوچک عشایرنشین در غرب کشور حمله کردند. منافقین به سفارتخانه‌های ایران در 9کشور نیز حمله کرده و متعاقب این حملات کاردار و سفرای همه این کشورها به وزارت خارجه احضار می‌شوند.

اردیبهشت: 2رویداد سیاست خارجی، ایران را در جایگاه میانجی برای وساطت در اختلافات کشورهای همسایه قرار داده است. جنگ‌های داخلی افغانستان یک‌بار دیگر این کشور را در برهه انتقال قدرت قرار داده است. دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و شوروی آرامش را از این کشور گرفته‌اند و ایران از مجاهدین افغانستانی به رهبری برهان‌الدین ربانی و احمدشاه‌مسعود حمایت می‌کند. پطروس غالی -دبیرکل سازمان ملل متحد- برای بررسی زمینه‌های حل مشکلات افغانستان به تهران می‌آید. درنهایت نیز مجاهدین افغانستان پیام تبریک ایران را بابت تشکیل حکومت اسلامی از سوی آیت‌الله‌خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب دریافت می‌کنند. ربانی هم در پاسخ این تشکر می‌گوید :«جمهوری اسلامی ایران در تمامی مراحل جهاد اسلامی افغانستان، در کنار ملت مسلمان ما قرار داشته است». رویداد دوم بالاگرفتن دوباره درگیری‌های میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ است.

روسای جمهوری آذربایجان و ارمنستان در حضور آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی -رئیس‌جمهور کشورمان- در تهران موافقتنامه‌ای مبنی بر پایان دادن به درگیری‌ها امضا می‌کنند. دادگاه لاهه آمریکا را محکوم می‌کند که باید براساس موافقتنامه الجزایر که منجر به آزادی دیپلمات‌های گروگان‌گرفته در تهران شد به تعهداتش مبنی بر بازگرداندن دارایی‌های بلوکه‌شده ایران اقدام کند و به‌خاطر تأخیر خسارت بپردازد.

خرداد: سرود رسمی کشور تغییر و مضامین مقاومت متأثر از شهدای جنگ تحمیلی در آن خودنمایی می‌کند. مجلس چهارم نیز شروع به‌کار می‌کند و علی‌اکبر ناطق نوری و حسن روحانی، رئیس و نایب‌رئیس آن می‌شوند. آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب در پیام بازگشایی آن می‌گویند: «مجلس در همه حال باید منادی شعارهای اصولی انقلاب و پاسدار خط امام باشد». سیاست‌های اقتصادی دولت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی مسیر سازندگی را پشت سر می‌گذارد ولی تخریب خانه‌های یک‌سری حاشیه‌نشینان مشهد نخستین و بزرگ‌ترین اعتراضات خیابانی در دوره انقلاب را رقم می‌زند. اعتراضات جنبه اقتصادی و اجتماعی دارند ولی مخالفان آن را سیاسی می‌کنند و به عملکرد دولت هاشمی رفسنجانی پیوند می‌زنند. این شورش خیابانی با تکرار موارد مشابه اجتماعی و سیاسی دیگر در سال‌های بعد معروف و ثبت تاریخی می‌شوند. خیلی قبل‌تر از آنکه بوش پسر -رئیس‌جمهور آمریکا- در سال 2002 ایران را محور شرارت بخواند، بوش پدر در همین جایگاه ایران را خطرناک‌تر از بمب هسته‌ای برای آمریکا می‌خواند. علت آن هم تحرکات انقلابی ایران در کشورهای اسلامی عنوان می‌شود، ولی بخش مهم‌تر چراغ سبز بوش در ضرورت ازسرگیری روابط ایران و آمریکاست. او در جمله‌ای پرمعنا می‌گوید: «امروز ایران یک مشکل اساسی برای آمریکا به شمار می‌رود و اگر آمریکا با این کشور رابطه برقرار می‌کرد، این همه مشکلاتی که تا امروز به‌بار آمده، وجود نداشت».

  تیر: همزمان با توسعه اقتصادی، تحولات فرهنگی در بطن جامعه ایرانی شدت می‌یابد. سال‌های زیادی از پایان جنگ تحمیلی نگذشته که نخستین انتقادات روحانیت از بی‌توجهی به حجاب در کشور شنیده می‌شود و سیاست‌های فرهنگی دولت هاشمی‌رفسنجانی متهم ردیف اول است. آیت‌الله خامنه‌ای رهبر، معظم انقلاب، برای نخستین‌بار در یک سخنرانی مهم در جمع بسیجیان از تهاجم و شبیخون فرهنگی در کشور یاد می‌کنند. این صحبت‌ها واکنش‌های بسیار گسترده‌ای در کشور برمی‌انگیزد. ایشان چند سال بعد، از تعابیر ناتوی فرهنگی و جنگ نرم در ارتباط با مسائل فرهنگی جامعه استفاده می‌کنند. محمد خاتمی -وزیر فرهنگ- استعفا می‌کند و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی این استعفا را می‌پذیرد.

مرداد: اختلافات جناح سیاسی محافظه‌کار کشور با دولت هاشمی‌رفسنجانی تشدید می‌شود. آیت‌الله‌جنتی در خطبه‌های نمازجمعه می‌گوید: «در برخی از جاها مسئولان رده بالا با حزب‌الله درگیری داشته و آنها را قلع و قمع کرده‌اند». بعد هم تصریح می‌کند: «من به لیبرال‌ها و روشنفکران و متخصصان غرب‌زده اخطار می‌کنم که تا در این مملکت رهبری هست، نمازجمعه هست، حزب‌اللهی‌ها و بسیجی‌ها هستند و درها برای همیشه روی شما بسته است.» . در ادامه تحولات فرهنگی کشور، علی لاریجانی با 207رأی نمایندگان مجلس جایگزین محمد خاتمی در وزارت فرهنگ می‌شود. محمد خاتمی به ریاست کتابخانه ملی منصوب شد. آیت‌الله‌خویی از مراجع اعلم شیعه در عراق فوت می‌کند.

شهریور:  آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی برای شرکت در اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها راهی جاکارتا -پایتخت اندونزی- می‌شود. بوسنی و هرزگوین درگیر تسویه نژادی و مذهبی با صرب‌هاست و ایرانی‌ها در حمایت از مسلمانان بوسنیایی راهپیمایی برگزار می‌کنند. علی‌اکبر ولایتی برای شرکت در چهل‌وهفتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل راهی نیویورک شده است و در این اجلاس سخنرانی می‌کند.

مهر: مسائل و مراودات سیاست خارجی ایران یک‌بار دیگر بالا گرفته است. برهان‌الدین ربانی -رئیس‌جمهور دولت موقت اسلامی افغانستان- به تهران سفر  و با رهبر معظم انقلاب و رئیس‌جمهور دیدار می‌کند. سیدحسن نصرالله -دبیرکل حزب‌الله لبنان- نیز در سفر به تهران با مقامات کشورمان دیدار می‌کند. امارات که از ‌ماه قبل مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را به چالش کشیده است مذاکراتی را با برخی نمایندگان وزارت امور خارجه کشورمان در ابوظبی برگزار می‌کند. آیت‌الله‌خامنه‌ای به استان چهارمحال و بختیاری سفر می‌کنند .

آبان: قتل‌عام مسلمانان بوسنی و هرزگوین همچنان خط خبری اصلی روزنامه‌های کشور است. علی‌عزت بگوویچ -رئیس‌جمهور بوسنی و هرزگوین- در تهران با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی دیدار می‌کند. رئیس‌جمهور در این دیدار به او اطمینان می‌دهد که ایران در کنار مسلمانان مظلوم بوسنی ایستاده است. هیأتی هم از طرف ایران به ریاست محمدی عراقی -رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی- عازم بوسنی شده است. دهه دوم انقلاب، دهه تحول حوزه‌های علمیه نیز است. آنها به‌تدریج باید با اهداف و خواسته‌های انقلاب اسلامی همسو شوند و حوزه انقلابی را بسازند. آیت‌الله‌خامنه‌ای در منشوری خطاب به اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ضمن استقبال از تشکیل شورای سیاستگذاری حوزه‌های علمیه، نسبت به وظایف آنان برای ساختن یک جامعه و حکومت نمونه اسلامی توضیح می‌دهند .

آذر: 2سال پس از قرارداد 750میلیون دلاری ایران با روسیه، نخستین فروند آنها در خلیج‌فارس به آب می‌افتد. اسم آن هم طارق گذاشته شده است. برخی مجروحان بوسنیایی در بیمارستان‌های تهران بستری می‌شوند. دیدارها و اظهارات آیت‌الله‌خامنه‌ای همچنان بر محور مقابله با تهاجم فرهنگی قرار دارد و دیدارهایی نیز با وزیر فرهنگ و اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی برگزار می‌شود. توصیه اکید هم می‌شود که «مسئولان فرهنگی از اعمال سلیقه‌های متفاوت بپرهیزند». ابراهیم -رئیسی دادستان انقلاب اسلامی تهران- در پی این اظهارات می‌گوید: «تهاجم فرهنگی و ترویج فساد توسط فراماسونرها از خارج کشور هدایت و ساماندهی می‌شود». آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به قم سفر می‌کند و در همین سفر است که ضمن بازدید از تأسیسات سد 15خرداد، با یک آینده‌نگری می‌گوید: «جنگ آب در آینده جایگزین جنگ نفت خواهد شد».

دی: امارات از ماه‌های قبل نسبت به جابه‌جایی و اسکان برخی گروه‌های جمعیتی به سمت جزیره ابوموسی اقدام کرده است که با ممانعت ایران مواجه می‌شود. ایران نمی‌خواهد تجربه جدایی جزیره بحرین با سیاست مهاجرت تدریجی اعراب در ابوموسی تکرار شود. امارات هم عصبانی می‌شود و بار دیگر ادعای مالکیت خود بر جزایر سه‌گانه را در سال71‌ تکرار می‌کند. شورای همکاری خلیج‌فارس نیز در جلسه خودشان از امارات حمایت می‌کنند و از اقدامات ایران در جزیره ابوموسی و استمرار  حضور ایران در 2جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک ابراز تأسف می‌کند. شورای‌عالی امنیت ملی نیز در جلسه خود تأکید می‌کند که «هیچ کشوری قادر نیست به قطعه‌ای از خاک ایران چشم طمع داشته باشد.» در ادامه اقدامات و توصیه‌های رهبر انقلاب برای تغییرات در حوزه‌های علمیه، ایشان هیأتی متشکل از 9فقیه را برای پاسخگویی به مسائل و نیازهای روز فرد و جامعه معرفی می‌کند. اسامی محمد مومن، محمود هاشمی‌شاهرودی، محمد خامنه‌ای و محمدعلی تسخیری در این فهرست دیده می‌شود. کلیدواژه «عدالت» در اظهارات آیت‌الله خامنه‌ای پرتکرار است .

بهمن: برگزاری یک کنفرانس با موضوع روابط ایران و آمریکا در دولت بیل‌کلینتون واکنش رهبر انقلاب را برمی‌انگیزد. این کنفرانس با حضور کارشناسان ایران و آمریکایی برگزار شده است و هوشنگ امیر احمدی که از او به‌عنوان دلال رابطه ایران و آمریکا یاد می‌شود نیز در آن حضور داشته است. او مدعی است تماس‌هایی با مسئولان سیاست خارجی ایران داشته و خواستار گفت‌وگو با ایالات متحده در دوره جدید ریاست‌جمهوری این کشور است. آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: «این نظام با دشمنان مستکبر انقلاب برای همیشه قهر است و هیچ‌گاه با آن آشتی نخواهد کرد». دولت در مظان اتهام است و به همین‌رو آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور با تأکید بر اینکه «سیاست دولت همیشه با سیاست مقام معظم رهبری منطق است» می‌گوید: «ما همچنان شاهد اقدامات خصمانه آمریکا هستیم، امکان برقراری رابطه نیست». در اتفاقی عجیب و استثنایی یک فروند جنگنده سوخو24 متعلق به ایران و یک فروند هواپیمای مسافربری توپولوف که از تهران عازم مشهد بوده در آسمان با هم تصادف می‌کنند و این سانحه هوایی 134کشته برجای می‌گذارد. 

اسفند: علی‌اکبر ناطق نوری رئیس مجلس با ارسال پیامی برای روسای مجالس 20کشور جهان از آنها می‌خواهد در مورد تضییع حقوق و قتل عام مسلمانان در بوسنی و هرزگوین، هند، فلسطین و عراق تمام تلاش خود را به‌کار گیرند. انگلیس در واکنش به مواضع ایران درباره حکم اعدام سلمان رشدی، یک محموله ارسالی به ایران را توقیف می‌کند. رادیو بی‌بی‌سی می‌گوید این محموله شامل قطعاتی از اجزای موتور اف5 بوده است. ارزش این محموله بیش از یک‌میلیون دلار اعلام می‌شود.
 

***

 

دکتر تفتی و اعضای خانواده‌اش از نخستین قربانیان پرونده‌ قتل‌های زنجیره‌ای بودند

اسرار جنایت خیابان پاسداران



اوایل خرداد 71، خبر جنایتی هولناک در روزنامه‌های ایران منتشر شد. قربانیان این جنایت دکتر محمد فلاح تفتی، همسرش دکتر منیژه زرسازگار و 2 فرزند آنها به‌ نام‌های امید 16ساله و هدیه 10ساله بودند که اجسادشان در خانه‌شان در خیابان پاسداران پیدا شد. بررسی‌ها نشان می‌داد که آنها بی‌رحمانه و با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده‌اند و قاتلان پس از جنایت دست به سرقت از خانه‌شان زده‌اند. هرچند در همان روزها، مأموران پلیس موفق به دستگیری مظنونان این جنایت شدند و مسئولان قضایی نیز اعلام کردند که انگیزه این جنایت سرقت بوده است، اما سال‌ها بعد، یعنی در پاییز 77 و با مطرح شدن پرونده‌ای که به پرونده قتل‌های زنجیره‌ای ایران شهرت یافت، عنوان شد که دکتر تفتی و اعضای خانواده‌اش هم از قربانیان این پرونده بودند؛ پرونده‌ای که با قتل روشنفکران و نویسندگان کشور همراه بود و جنجال زیادی در مطبوعات به‌پا کرد. اما دکتر تفتی و اعضای خانواده‌اش چگونه به قتل رسیدند؟ روزنامه کیهان سوم خرداد 71 درباره این جنایت نوشت: دکتر محمد فلاح تفتی، پزشک خدمتگزار و زحتمکش جامعه‌ ما و نیز همسرش که وی نیز در همین کسوت پزشکی قرار داشت به نحو شدید در منزل مسکونی‌شان به قتل رسیدند. اما مگر چه گناه عظیمی را مرتکب شده بودند که جنایتکاران آنها را همراه با فرزندان بی‌گناهشان با فجیع‌ترین شکل به قتل رساندند؟ دکتر فلاح پزشک متخصص جراح قلب و عروق و همسرش پزشک متخصص بیماری‌های اطفال بود. این دو همسر وفادار و متخصص دارای مطب مشترک بودند و 3 فرزند به نام‌های علی، امید و هدیه داشتند که امید و هدیه در این حادثه به قتل رسیدند. مردم ایران به‌طور قطع قاتلان دکتر محمد فلاح تفتی و همسر و فرزندانش را در زمره دشمنان خبیث این آب و خاک قرار داده و از دشمنان خارجی نیز پست‌تر می‌شمارند.

جزئیات جنایت 

چند روز پس از این حادثه درحالی‌که شایعات زیادی درباره جنایت در شهر پیچیده بود، حجت‌الاسلام والمسلمین یونسی، دادستان عمومی تهران در گفت‌وگو با کیهان، اطلاعات جدیدی از جزئیات جنایت برملا کرد. وی گفت: در تحقیقات اولیه دادسرا مشخص شد که این جنایت با شرکت یکی از آشنایان خانواده دکتر صورت گرفته است، زیرا با توجه به مجهز بودن منزل دکتر به وسائل ایمنی (منزل قربانیان علاوه بر حفاظ بلند دور دیوارها، دارای درهای مجهز به چشم الکترونیکی و آژیر خطر بود) قاتلین بدون هیچ مقاومتی وارد منزل شده و اقدامات خود را انجام داده و ساعاتی بعد از وقوع قتل نیز اتومبیل مرحوم تفتی همرا با یک جنازه نیم‌سوخته کشف شد. براساس قرائن و شواهد معلوم است جنازه متعلق به عامل اصلی یا یکی از عوامل اصلی جنایت است. دیگر عوامل جنایت نیز توسط این فرد نیم‌سوخته که از آشنایان دور مرحوم بودند وارد منزل شده و پس از قتل و سرقت برای اینکه ردپا از بین برود، عامل اصلی جنایت را با 3 گلوله به قتل رسانده و جسدش را سوزاندند تا شناخته نشود. وی ادامه داد: با مدارکی که از جیب جسد به‌دست آمد، تمام آشنایان این فرد شناسایی و حکم جلب آنها صادر شد. صاحب جسد سوخته معتاد بدسابقه‌ای بود که قبلا با افرادی نقشه این جنایت را در میان گذاشته بوده است. در ادامه 4 نفردر مشهد سوار بر یک اتومبیل شورلت دستگیر شدند که از افراد مظنون به قتل هستند. حجت‌الاسلام والمسلمین یونسی افزود: عوامل اصلی قتل بدون شک از دوستان همان کسی هستند که جسد سوخته‌اش در ماشین دکتر تفتی پیدا شد و انگیزه قتل نیز فقط سرقت بوده و هیچ‌گونه انگیزه سیاسی یا اداری وجود نداشته است و شایعاتی که در مورد انگیزه‌های قتل بیان می‌شود ساخته ذهن‌های بیمار است. 
 

 

***

ماجراهای دنباله‌دار بیمه همگانی

عیسی محمدی

زمزمه‌های انقلاب که در دهه50 شمسی اوج گرفت، همراه با خودش مفاهیم و پارادایمی را هم ایجاد کرد. محور اصلی این پارادایم، عدالت اجتماعی و دسترسی برابر آحاد مردم به فرصت‌ها بود. اساساً یکی از دلایل انقلاب را نبود عدالت اجتماعی و نیز توسعه نامتوازن و فرمایشی به واسطه پول فراوان نفت می‌دانند.

رسیدگی به مردم و وظیفه دولت

انقلاب که به پیروزی رسید، انقلابیون سعی کردند که راه‌های نرفته دهه‌های گذشته را به‌سرعت طی کنند. روحیه جهادی و فعالیت‌های جهادی با همین فلسفه شکل‌گرفت.

انقلابیون به روستاها و مناطق دورافتاده می‌رفتند تا نقیصه‌ها را رفع کنند. اقتصاد دولتی و متمرکز نیز از رهاوردهای چنین نگاهی بود. در چنین نگاهی، رسیدگی به مردم وظیفه دولت دانسته می‌شد. بیمه‌های درمانی و تأمین اجتماعی و نظام‌های حمایتی نیز از دل چنین نگاهی ‌زاده شدند.

از انحلال تا تمرکز بیمه‌های موجود

فعالیت شرکت‌های بیمه‌ای در ایران را باید به سال 1289شمسی نسبت داد که عموما توسط خارجی‌ها اداره می‌شدند. البته این فعالیت‌ها عمومی نبودند. نخستین ایده تشکیل یک شرکت بیمه ایرانی در سال1310 شکل گرفت و 4سال بعدتر، شرکت سهامی بیمه ایران با سرمایه 2میلیون تومانی شکل گرفت. 2سال بعدتر نخستین قانون بیمه هم تصویب شد و دهه50 نیز شاهد شکل‌گیری بیمه مرکزی ایران بودیم. تا سال 1357، یک شرکت دولتی، 12شرکت خصوصی و 2مؤسسه بیمه خارجی در کشور فعال بودند. بعد از انقلاب و بنا به همان پارادایمی که از آن صحبت کردیم، همه این شرکت‌ها جز موارد خارجی، ادغام شدند و به‌صورت مالکیت عمومی، به اختیار دولت درآمدند. در واقع ایده بیمه همگانی نیز از این سال به دهه‌های بعدی، ازجمله دهه60 و 70، کشیده شد.

کشاکش مردم و مراکز درمانی

با ورود دولت سازندگی به عرصه مدیریت کشور، البته نگاه عدالت‌محور جای خودش را به نگاه تکنوکرات‌منشانه توسعه‌محور داد. البته در چنین نگاهی نیز  بحث بیمه همگانی و چتر حمایتی از مردم مطرح بود، اما طبیعی بود که بخشی از هزینه باید از سوی مردم تأمین می‌شد. در همان سال‌های ابتدایی دهه70، بحث‌هایی از قبیل مشکل مردم دفترچه بیمه به‌دست با مراکز درمانی مطرح بود. از همان دوره نیز برخی از پزشکان و مراکز درمانی و مطب‌ها، از اینکه چنین دفترچه‌هایی را قبول کنند، سرباز می‌زدند. این موضوع به‌قدری دغدغه مردم شده بود که حتی در گفت‌وگوهای رسانه‌ای با متولیان بهداشت و درمان کشور نیز نمود پیدا می‌کرد.

باز هم ماجرای دیر تحویل دادن پول به مراکز درمانی

با مرور رسانه‌های وقت، به گفت‌وگویی از دکتر رضا ملک‌زاده، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وقت برخورد می‌کنیم که در روزنامه کیهان نشر یافته بود. موضوع اصلی این گفت‌وگو نیز بحث بیمه همگانی و دردسرهای آن بود. وزیر اسبق البته، دلیل ‌پذیرش‌نکردن دفترچه‌ها را، تسویه دیربه‌دیر دولت با پزشکان و بیمارستان‌ها می‌دانست؛ چرا که پول بیمه به‌حساب خزانه دولت واریز شده و پس از آن تحویل مراکز درمانی و اطبا می‌شد؛ امری که هنوز هم درگیرش هستیم. آقای وزیر، البته پیشنهاد تأسیس دوباره سازمان خدمات درمانی را هم داده بود؛ سازمانی که بعد از انقلاب منحل شده بود. او معتقد بود که راهکار اساسی، ایجاد یک بیمه همگانی و یک نظام بیمه و حمایتی قوی است که دردسرهای نظام بیمه فعلی را نداشته باشد. ولی در کل معتقد بود که از 650بیمارستان موجود در کشور به سال1371، نزدیک 550مورد آن دولتی بوده و باید این دفترچه‌ها را قبول کنند.همچنین سال 71 بیمه‌شدگان تامین اجتماعی،نیروی انتظامی و وزارت بهداشت حدود 20 میلیون نفر بودند. آمار 4برابر شدن دانشجویان پزشکی نسبت به سال57 نیز از دیگر نکات مطرح‌شده در این مصاحبه بود؛ آماری که البته هم‌اکنون فوق‌العاده بیشتر هم شده و به 200هزار نفر رسیده! جالب اینکه تا سال 1369، ما هیچ عمل جراحی عروق‌قلبی در کشور نداشتیم، درحالی‌که در سال 71هزار مورد از این عمل‌ها انجام شده بود. تا چند سال قبل نیز کل دستگاه‌های سی‌تی‌اسکن موجود در کشور 2عدد بود! درحالی‌که به سال 71، در همه مراکز استان‌ها این امکان تعبیه شده بود.
 

***

 

سال 71 با عکاسان همشهری

 


   رهبر معظم انقلاب بر سر مزار شهید بهشتی  عکس: شهید محمد کربلایی احمد


   بازدید کرباسچی شهردار تهران از پروژه‌های پونک  عکس: مسعود خامسی‌پور


    چهارمین انتخابات مجلس شورای اسلامی  عکس : مسعود خامسی‌پور


   زندگی در کنار خط راه‌آهن  عکس: راهب هماوندی


  دیدار تیم‌های استقلال و بانک تجارت  عکس: ناصر عظیمی


   تعمیرات خیابانی  عکس: علیرضا امیری


    زیر بار مسئولیت   عکس: مسعود خامسی‌پور


    ورامین، برج طغرل  عکس:  امرالله  پرویزی


   پل عابر پیاده!  عکس: علیرضا امیری


  زمستان پر برف  عکس: کاووس صادقلو

کلید واژه ها: 40 سال 40 روز


نظر شما :