صدراعظم اصلاح‌طلبی که آلمان را متحد کرد

اروپای واحد ایده هلموت کهل بود
۲۷ خرداد ۱۳۹۶ | ۲۱:۵۳ کد : ۵۸۸۶ تاریخ جهان
اروپای واحد ایده هلموت کهل بود
صدراعظم اصلاح‌طلبی که آلمان را متحد کرد

ورنر آ. پرگر/ ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی

 

تاریخ ایرانی: دولتمردی اروپایی و سیاستمداری اصیل درگذشت. هلموت کهل یعنی همان مردی که زمانی در ایالت پفالز نماد طوفان و طغیان باقی‌مانده از دوران رمانتیسم بود و سپس به کسوت یک اصلاح‌طلب درآمد و نامش به عنوان «صدراعظم اتحاد» به کتاب‌های تاریخ راه یافت و پس از آن از حزب متبوعش کینه به دل گرفت، روز جمعه در شهرش لودویگ‌هافن زندگی را بدرود گفت.

 

در دوران صدراعظمی هلموت کهل، نه تنها رویدادهای تاریخی مانند سقوط دیوار برلین، فروپاشی آلمان شرقی و اتحاد جماهیر شوروی به وقوع پیوست بلکه مقدمات واحد پول اروپایی نیز فراهم شد و آن هنگام که این پروژه بسیار عظیم با اولین بحران سنگین روبه‌رو شد، صدراعظم پیشین آلمان دیگر نفوذی در روند سیاست نداشت. سال‌های ۱۹۹۰-۱۹۸۹ طوفانی‌ترین سال‌های سیاسی در مسیر پرتلاطم زندگی این سیاستمدار متولد ۱۹۳۰ ایالت پفالز محسوب می‌شوند. روند تنش‌ها در این زمان نسبتا کوتاه از جنگ قدرت در میان صفوف داخلی حزب (تلاش برای کودتا در حزب اتحادیه دموکرات مسیحی علیه کهل) و جنگ روانی در آلمان شرقی (تظاهرات‌ روزهای دوشنبه) آغاز و ناگهان به گشایش پرده آهنین، سقوط دیوار برلین و اتحاد دوباره آلمان رسید. سال ۱۹۹۰ با پیروزی قاطع کهل در اولین انتخابات سراسری آلمان متحد پایان یافت و این تعداد داستان و رویداد آن هم بدون خشونت در این بازه کوتاه زمانی، در نوع خود عصری از استثناها به شمار می‌رود.

 

روز ۹ نوامبر ۱۹۸۹ یعنی هنگامی که دیوار برلین فرو می‌ریخت، هلموت کهل در لهستان به سر می‌برد. این همان هفته‌ای بود که وی قصد داشت اولین صدراعظم آلمانی باشد که از اردوگاه مرگ آشویتس دیدن می‌کند، کاری که البته بعدا انجام شد. پیش از آن اما هلموت کهل سفر خود به لهستان را موقتا قطع کرد و برای ۲۴ ساعت به آلمان بازگشت. اینک حضور سیاسی و رهبری سیاسی آلمان نمودی خوشایند و مطلوب داشت و این رهبری به نمادی مناسب در زمانه‌ای مناسب بدل شد. کهل می‌دانست که این یک ساعت، آزمونی حیاتی چه در داخل و چه در خارج از آلمان محسوب می‌شود و صد البته شانسی تاریخی و آزمون و چالشی شخصی که او سربلند از آن بیرون آمد.

 

 

غول سیاه

 

جایگاه کهل در کتاب‌های تاریخ آلمان که همیشه برای وی بسیار مهم بود، خاطرات تلخ آن دوران را کمرنگ نمی‌کند. کهل در میان رهبران اروپایی شاید تنها رئیس دولتی بود که هر زمان احساس کرد روند صلح سیاسی و اقتصادی و پروژه‌های همکاری اروپایی در آستانه توقف قرار گرفته است، با شور و شوق فراوان آن را به تحرک دوباره انداخت. او به عنوان صدراعظمی که تا امروز طولانی‌ترین دوره زمامداری آلمان را به نام خود ثبت کرده و به مدت ۱۶ سال سکان اداره این کشور را به دست داشت، طی سال‌های پرتلاطم ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ همواره از این نگران بود که آلمان در دوره‌ای که بار دیگر نقش رهبری خود در اروپا را به دست می‌آورد، موجب ترس و بی‌اعتمادی دیگر کشورها شود؛ اما شک و تردیدها در مورد سیاست‌های اروپایی برلین سال‌ها بعد از پایان دولت کهل و در قرن جدید آغاز شد و البته غم و اندوه فراوانی برای صدراعظم سابق به همراه داشت.

 

«غول سیاه» لقبی بود که اتحادیه دموکرات مسیحی در سال ۱۹۷۶ و در اولین حضور کهل به عنوان کاندیدای صدراعظمی، به این عضو برجسته حزب داد. این البته علامت مشخصه و به اصطلاح امروز برندی بود که گویی بر تن هلموت کهل دوخته شد و صد البته خودش از این لقب بسیار راضی بود و آن را می‌پسندید. هلموت کهل نه تنها در عرصه جهانی یک صدراعظم اندیشمند آلمانی که نگرانی‌های همتایان و همکارانش را می‌شناسد به شمار می‌آمد، بلکه در عرصه داخلی نیز مردی قدرتمند به شمار می‌آمد که به سیاست داخلی هم به همان اندازه اشراف دارد. هر زمان که وضعیت و مشکلات به حدی می‌رسید که اقتضای برخوردی قوی‌تر داشت، هلموت کهل در نهایت دقت و سرعت و بدون هرگونه ملاحظه‌ای دست‌به‌کار می‌شد و به قول معروف با آخرین سرعت سرش را به دیوار می‌کوبید. او این روش را خیلی زود یاد گرفت و البته موفقیت‌آمیز نیز بود. در همان دوران کودکی و دانش‌آموزی و در حیاط مدرسه بود که یاد گرفت برای به دست آوردن چیزهایی که می‌خواهد باید بجنگد. هانس پیترشوارتز، زندگینامه‌نویس کهل می‌نویسد: «او با استعداد شگرف خود همه موانع زندگی را کنار زد. گاه پیش آمد که با زور بازو و کتک‌کاری و زدوخورد و نه با فکر حرفش را پیش می‌برد، به همین صورت هم گروهی را تشکیل داد که از وی پیروی می‌کردند.»

 

بعدها و در دنیای بزرگسالان، اطمینان از موقعیت شخصی و حزبی در صدر فهرست اولویت‌های همیشگی کهل قرار داشت. این نگرانی البته در مورد به اصطلاح حوزه‌های خاکستری آن سوی قانون بیشتر بود. در شهر بن بالاخره صحبت از «سیستم کهل» در حزب دموکرات مسیحی به میان آمد. از همین سیستم نیز رسوایی کمک‌های مالی به حزب پدید آمد و حزب دموکرات مسیحی دچار مشکلات مالی فراوان شد و بر سال‌های زندگی کهل پس از شکست در انتخابات سال ۱۹۹۸ سایه انداخت. بدین صورت وجهه هلموت کهل در جامعه آلمان خدشه‌دار شد و نفوذ وی کاهش یافت. آنگلا مرکل که در آن زمان هنوز دبیرکل اتحادیه دموکرات مسیحی بود، در دسامبر ۱۹۹۹ طی مقاله‌ای در روزنامه «فرانکفورتر آلگماینه» از کهل درخواست کرد به خاطر منافع حزب از سیاست کناره‌گیری کند. این اقدام مرکل به شدت کهل را افسرده کرد و تا آخر عمر آن را از یاد نبرد.

 

هر کس که مسیر سیاسی کهل از یک تازه‌کار در ماینتز تا یک نیروی اپوزیسیون در بن و تا رسیدن به مقام صدارت اعظمی در راین را دنبال کند، صرف‌نظر از آنکه این شخص دوست یا همکار کهل و یا روزنامه‌نگار یا دانشمند باشد، بی‌تردید درخواهد یافت که واقعیت رفتار سیاسی این فرد مسئول در طول تاریخ مشخص و البته دچار تغییر شده است. این بازی تغییر سیاست و سیاستمدار از روندهای انتزاعی گرفته تا اقدام‌های عینی، مسئله‌ای است که فرد در طول دوران زمامداری خود با آن روبه‌رو می‌شود و تغییر و تحول آن اجتناب‌ناپذیر است. اینکه افرادی مانند کهل از زمان روی کار آمدن حکومت نازی تا رسیدن به قدرت چه روند و مراحلی را تجربه کردند البته در نوع خود مسئله‌ای مهم و تاثیرگذار در عمل سیاسی بعدی آن‌ها خواهد بود اما کهل و همفکرانش نشان دادند که با وجود همه فراز و نشیب‌ها و شرایط ناخواسته، به پروژه اصلی خود یعنی اتحاد و حفظ شاکله اروپا وفادار بوده، همچنان به آن باور داشته و آن را بهترین راه برای حفظ صلح و آرامش می‌دانند.

 

 

کهل به عنوان یک واقع‌گرا

 

هلموت کهل در رابطه با برخی مشکلات پیچیده داخلی و اختلاف‌های درون‌حزبی فردی مردد و بدون تصمیم مشخص به نظر می‌رسید. با این حال همواره به حفظ آرامش در حزب و حفظ ائتلاف غالبا شکننده با حزب دموکرات به رهبری هانس دیتریش گنشر و رقیب اصلی خود یعنی فرانتز یوزف اشتراوس در اتحادیه سوسیال مسیحی اهمیت زیادی می‌داد. از همین رو به تجزیه و تحلیل‌های داخلی نهادهای نظرسنجی در مورد گرایش‌های فکری مردم علاقه زیادی داشت. گفته می‌شود که کهل و مرکل شباهت زیادی به یکدیگر دارند در حالی که این‌گونه نیست. آنچه در اروپا اتفاق افتاد، یعنی برقراری مرزهای آزاد و حوزه شنگن و پول واحد اروپایی، در واقع محصول اندیشه‌ها و باورهای کهل بود و هیچ یک از دو جانشین کهل به اندازه وی در این مسیر تلاش نکردند. از سوی دیگر کهل بر خلاف مرکل در عرصه‌های بین‌المللی و سیاست خارجی، سیاستمداری اهل مدارا و آشتی بود و در عرصه‌های داخلی نرمش کمتری نشان می‌داد.

 

آزمون پول واحد اروپایی در واقع نمایشی از جرات و جسارت مثال‌زدنی کهل به حساب می‌آمد. هلموت کهل تا آخرین نفس نسبت به درستی پروژه پول واحد اروپایی (با وجود مخالفت بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران) شک و تردیدی به خود راه نداد. این پروژه در دوران زمامداری کهل برای وی در حکم راز بقای اروپا محسوب می‌شد.

 

 

کهل و منتقدان

 

کهل همواره بر این باور بود که اتحاد آلمان و توسعه پایدار اروپا امری کاملا مرتبط و لازم و ملزوم یکدیگر است و باور داشت این کار پایداری و مداومت بالایی را می‌طلبد. به گفته کهل، آلمان متحد و اروپای متحد دو روی یک سکه هستند. اینکه جامعه جهانی در وهله نخست روند اتحاد آلمان را به دید تردید و شک می‌نگریست در واقع به علت اصرار بیش از حد و تبلیغات کهل برای وفادار ماندن به این روند بود. این تبلیغات برای اتحاد آلمان درست در زمانی انجام می‌گرفت که اتحاد شوروی هنوز وجود داشت و میخائیل گورباچف رهبر آن بود.

 

کهل در خاطراتش آورده که اتحاد مجدد آلمان را دستاورد بزرگ و تاریخی خود می‌داند. به همین خاطر هرگز انتقادها در این مورد را نمی‌پذیرفت و آن را تصمیم درستی می‌دانست. به همین دلیل هر نویسنده‌ای اعم از روزنامه‌نگار یا مورخ بلافاصله بعد از انتقاد از روند اتحاد آلمان مورد بی‌مهری صدراعظم قرار می‌گرفت.

 

در این میان شاید بهترین کتاب در مورد هلموت کهل همان نوشته مورخ معروف هانس پیترشوارتز باشد که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این بیوگرافی به مراتب صادقانه‌تر و بی‌طرفانه‌تر از خاطرات چند جلدی کهل است. شوارتز در این کتاب بدون آنکه نظرات شخصی‌اش در مورد صدراعظم سابق را دخالت داده باشد از علاقه وی به نمادسازی و به نمایش درآوردن نمادها می‌گوید. کتاب با صحنه‌های خداحافظی صدراعظم شکست‌خورده یعنی کهل از دوستان و همکارانش در ۱۷ اکتبر ۱۹۹۸ آغاز می‌شود. در این کتاب بی‌نظیر جنبه‌های خشن و لطیف و مهربانانه کهل تشریح شده و خواننده با مطالعه بخش مراسم تودیع می‌تواند از ارتباط نزدیک میان صدراعظم پیشین و دوستش اشپایر آگاه شود.

 

 

دو صدراعظم بزرگ آلمان پس از جنگ

 

هلموت کهل حتی آن زمان که رفتار یک خیالباف را داشت نیز یک واقع‌گرا بود. او علاقه داشت که امکانات و توانایی‌های خود را هرگز دست‌کم نگیرد و می‌دانست که سیاست ساخته دست انسان‌هاست و از همین رو نمی‌توان آن را امری همیشه ضروری به حساب آورد. کهل از این نظر ظاهرا مانند ویلی برانت فکر می‌کرد، همان مردی که همواره برای او ناشناخته‌ترین بود و در عین حال جذابیت انسانی و ملموس او را می‌ستود. کهل نیز همواره بر این باور بود که اروپا در یک منطقه خطر واقع شده است اما هرگز قبول نکرد که چه بسا پروژه پول واحد اروپایی او یکی از دلایل این خطر باشد.

 

در عین حال شباهت‌های زیادی میان ویلی برانت و هلموت کهل به عنوان صدراعظم‌های بزرگ آلمان پس از جنگ وجود دارد. کهل به مانند آن جوان (برانت) اهل شهر کوچک و تاریخی لوبک، از لودویگ‌هافن و به عنوان یک دانش‌آموز به سیاست راه پیدا کرد. سیاست بزرگترین عشق و علاقه این دو نفر بود و خود آن‌ها نیز به این مسئله اقرار داشتند. هلموت کهل هرگز این اولویت را تغییر نداد و به همین خاطر حوزه شخصی و خصوصی زندگی‌اش در برابر حوزه عمومی و شغلی چندان جلوه و اهمیتی نداشت. همسر اول کهل یعنی «هانه لوره کهل» چندان نفوذی بر شوهر اصلاح‌طلب خود و بر عقاید سیاسی وی نداشت. با این حال او نیز به مانند دو پسرش تلاش کرد که شوهر را در عرصه‌های سیاسی همراهی کرده و برای موفقیت او تلاش کند. خانم کهل تا مدت‌ها به یک بیماری سهمگین مبتلا بود اما مردم تا هنگام مرگ او در سال ۲۰۰۱ از این مسئله خبر نداشتند. مرگ همسر اما صدراعظم سابق را که به دلیل پرونده کمک‌های مالی به حزب به گوشه‌ای خزیده و از سیاست بریده بود به عرصه عمومی بازگرداند.

 

هلموت کهل البته بار دیگر روابط با همان معدود افرادی را که به عنوان همکار می‌شناخت نیز به حداقل رساند و یا کاملا قطع و از سال ۲۰۰۵ زندگی جدیدی را با همکار سابقش یعنی خانم مایکه ریشتر آغاز کرد. این دو در سال ۲۰۰۸ رسما ازدواج کردند. صدراعظم پیشین آلمان در خانه خودش از بالای پله‌ها سقوط کرد و از ناحیه سر به شدت آسیب دید و پیامد این سقوط معلولیت کاملا مشهود وی بود. پس از آن کاملا به ندرت در انظار عمومی ظاهر می‌شد. در ماه می ۲۰۱۵ اعلام شد که هلموت کهل به دلیل وخامت بیماری خود دیگر با کسی ملاقات نمی‌کند.

 

صدراعظم پیشین و مردی که از وی معمار و پدر اتحاد آلمان یاد می‌کنند، بالاخره روز ۱۶ ژوئن ۲۰۱۷ (۲۶ خرداد ۱۳۹۶) و در سن ۸۷ سالگی چشم از جهان فرو بست. بدین ترتیب آخرین بازمانده سیاستمداران آلمانی دوران جنگ سرد نیز جهان را وداع گفت.

 

 

منبع: دی‌تسایت

کلید واژه ها: هلموت کهل آلمان دیوار برلین


نظر شما :