شاهان در نوروز ایرانی، از کوروش تا آغامحمدخان قاجار

۲۹ اسفند ۱۳۸۹ | ۰۳:۰۶ کد : ۵۵۱ از دیگر رسانه‌ها
کوروش نخستین حکمران ایرانی بود که نوروز را عید رسمی ‌اعلام داشت و در سال 534 پیش از میلاد دستورالعملی برای اجرای مراسم دولتی آن تدوین کرد. نوروز روز ملی و جشن همه کسانی است که در فلات ایران (ایران زمین) خود و یا نیاکانشان به دنیا آمده‌اند و تاریخ و فرهنگ مشترک دارند، از جمله تاجیک‌ها، افغان‌ها، کردها و ... و ساکنان سرزمین‌هایی که در طول قرون و اعصار، امپراتوری ایران را تشکیل داده بودند.

 

در این سخن به برخی از رویدادهایی که توسط شاهان و پادشاهان ایرانی در نوروز رخ داده است اشاره می‌کنیم:

 

کوروش بنیان‌گذار امپراتوری ایران که از مادر، «ماد» و از پدر، «پارس» بود نخستین حکمران ایرانی بود که نوروز را عید رسمی ‌اعلام داشت و در سال 534 پیش از میلاد دستورالعملی برای اجرای مراسم دولتی آن تدوین کرد که شامل ترفیع نظامیان، ابلاغ انتصابات تازه، سان دیدن از سربازان، عفو مجرمین پشیمان، ایجاد فضای سبز و پاکسازی محیط زیست ـ از منازل شخصی گرفته تا اماکن عمومی‌ـ بود.

 

چهارسال پیش از آن، کوروش پس از تصرف بابل، نوروز را در آن جا جشن گرفته بود و به این سبب برخی از مورخان، زمان اعلام رسمی ‌و عمومی‌ شدن نوروز به عنوان عید ملی را سال 538 قبل از میلاد نوشته اند. بابل در 29 اکتبر سال 539 پیش از میلاد به تصرف ایران درآمده بود.

 

در دوران هخامنشیان، یازده روز اول فروردین ویژه انجام مراسم نوروز بود. شاه در نخستین روز سال نو روحانیون، بزرگان، مقامات دولتی و فرماندهان ارشد نظامی، دانشمندان و نمایندگان سرزمین‌های دیگر را می‌پذیرفت و ضمن سپاسگزاری از عنایات خداوند، گزارش کارهای سال کهنه و برنامه‌های دولت برای سال نو و نظر خویش را بیان می‌کرد که نصب‌العین قرارگیرد.

 

شاه سپس پیشکش‌ها را دریافت می‌کرد که نمونه آن در کنده کاریهای تخت جمشید دیده می‌شود. آن گاه مراسم سان و رژه برگزار می‌شد و افسرانی که قهرمان دفاع از وطن شده بودند، ترفیع و پاداش می‌گرفتند و مقامات تازه و قضات نو معرفی می‌شدند.

 

در نوروز، مردم نخست به دیدن سالخوردگان خانواده، بیماران و از کارافتادگان می‌رفتند و ادای احترام می‌کردند.(احترام و رعایت احوال سالخوردگان و نسل بازنشسته، در میان ایرانیان همواره نهایت اهمیت را داشته است) سپس عید دیدنی آغاز می‌شد. پیش از دید و بازدیدها، در لحظه تحویل سال، هر فرد از خدا می‌خواست که در سال نو روان او را پاک و آرام نگهدارد. این مراسم پس از 25 قرن به همین صورت ادامه دارد و باعث اعجاب ملل دیگر شده است.

 

سران دولت هخامنشی در آداب و رسوم و قوانین سرزمین‌های غیر آریایی نشین کمتر مداخله می‌کردند ولی در مصر که بیش از یک قرن (121 سال و چند ماه) یکی از ایالات ایران به شمار می‌رفت، آیین‌های نوروز را رواج داده بودند و با اعزام سفیر به حبشه (اتیوپی) از شاه انتخابی این کشور خواسته بودند که نوروز را به رسمیت بشناسد و برگزار کند، آلودن محیط زیست (آب و هوا و زمین) را منع و برای دروغ گفتن و سوء نیّت مجازات در نظر بگیرد.

 

داریوش که در گسترش آیین‌های نوروزی در میان متصرفات غیر آریایی امپراتوری ایران سعی بسیاری داشت، در مراسم نوروز 515 پیش از میلاد (هفت سال پس از آغاز فرمانروایی‌اش) تصمیم خود را در زمینه ایجاد سنگ نبشته بیستون - حاوی آرزوها، اندرزها و شرح قلمرو ایران- اعلام کرد که مورخان با توجه به این سنگ نبشته گفته اند که ایران تنها کشور جهان است که «سند مالکیت» دارد.

 

بزرگترین آرزوی داریوش که در این کتیبه آمده، این است که خداوند ایران را از دشمن، دروغ و خشکسالی دور سازد.

 

پس از تکمیل ساختمان عظیم و زیبای تخت جمشید در پارس و گشایش آن، آیین‌های رسمی ‌نوروز، باشکوه بی‌مانندی در آن جا برگزار می‌شد. مراسم نخستین نوروز در تخت جمشید، دو هفته طول کشید. مردم عادی در تالار صدستون و سران ایالات و مقامات تراز اول در تالارهای دیگر این کاخ حضور می‌یافتند. کار ساختن تخت جمشید 51 سال طول کشید.

 

داریوش یکم تصمیم به ساختن آن، در محلی نه چندان دور از پاسارگاد گرفت، ولی پادشاه سوم بعد از او آن را گشود و به این ترتیب ایران دارای دو پایتخت شد: شوش، پایتخت اداری و تخت جمشید، پایتخت سیاسی. عنوان «تخت جمشید» را قرن‌ها بعد، مردم به آن دادند، حال آن که این کاخ با جمشید افسانه‌ای ارتباطی نداشته است.

 

از این کاخ که گویای تمدن و پیشرفت ایرانیان باستان است بر قلمرویی میان سند، دانوب، مدیترانه و صحرای آفریقا فرمانروایی می‌شد. حسادت اسکندر مقدونی نسبت به این شکوه و عظمت، عامل عمده ویرانی این کاخ به دست او شد. افراد خاندان سلطنت و درباریان در هر کجای کشور که بودند پیش از فرارسیدن نوروز خودرا به تخت جمشید می‌رسانیدند و بهار را در آن جا بسر می‌بردند.

 

مِهستان (مه meh : بزرگ)، پارلمان ایران در عهد اشکانیان نخستین جلسه خود را در نوروز سال 173 پیش از میلاد با حضور مِهرداد یکم ـ شاه وقت ـ برگزار کرد و اولین مصوبه آن انتخابی کردن مقام ریاست کشور (شاه) بود. عزل شاه نیز در اختیار همین مجلس قرار گرفت. البته طی شرایطی از جمله خیانت به کشور، ابراز ضعف و نیز جنون، بیماری سخت و از کار افتادگی. ایران در آن زمان دارای دو مجلس بود. مجلس شاهزادگان و مجلس بزرگان که جلسه مشترک آن‌ها را «مِهستان» می‌خواندند.

 

اردشیر پاپکان که در سال 226 میلادی سلسله ساسانیان را تأسیس کرده بود چهار سال بعد، از دولت روم که در جنگ از وی شکست خورده بود خواست که نوروز ایرانی را به رسمیت بشناسد و سنای روم نیز آن را پذیرفت و از آن پس نوروز ما در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.

 

در دوران اشکانیان ایام نوروز به پنج روز کاهش یافته بود اما اردشیر به تقاضای «تنسر/ Tansar» موبدِ موبدان (روحانی ارشد زرتشتیان) روز ششم فروردین ـ زادروز زرتشت- را بر آن اضافه کرد و چون ایرانیان روز هفتم فروردین را خوش یمن می‌دانستند و بیشتر ازدواج‌ها را به این روز موکول می‌کردند، از آن زمان ایام نوروز که روزهای روح ابدی، شادیها و پاکی‌ها بشمار می‌آمدند، به هفت روز افزایش یافت و ایرانیان در این هفت روز دست از کار می‌کشیدند.

 

در طول حکومت ساسانیان اهمیت نوروز افزایش یافت. نه تنها یک عید ملی بود بلکه ایام تمیز کردن محیط زیست، پوشیدن لباس نو، تمیز کردن بدن، استغفار از گناهان، دلجویی از پیران، تجدید دوستی‌ها، استحکام خانواده و بیرون کردن افکار بد و پلیدی‌ها از روح و روان به شمار می‌آمد.

 

در این دوره تشریفات نوروزی مفصل شد، از جمله روشن کردن آتش روی بام‌ها در شب نوروز به منظور سوزاندن پلیدی‌ها که اینک این رسم به روشن کردن شمع سر سفره هفت سین تبدیل شده است. ساسانیان معتقد بودند که هدف کوروش بزرگ از اعلام نوروز به عنوان یک روز ملّی؛ برقراری عدالت، نظم، برادری، انساندوستی و پاکدامنی بوده و باید تحقق یابد.

 

در مارس 326 میلادی میان ارتش ایران به فرماندهی «شاپور دوم» و ارتش روم به فرماندهی «کنستانتینوس دوم» امپراتور این کشور جنگی خونین و پرتلفات در گرفته بود. با این که پیروزی با ارتش ایران بود، شاپور دوم 20 مارس (شب نوروز) با وجود مخالفت افسرانش که در شرف پیروزی در جنگ بودند، آتش بسی دو هفته ای اعلام کرد تا سربازان بتوانند آیین‌های نوروزی را برگزار کنند. کنستانتینوس دوم که نیروهایش تلفات شدید داده بودند، پس از این آتش بس موقت حاضر به ادامه جنگ نشد و روز دهم آوریل میان دو امپراتور پیمان صلح به امضاء رسید.

 

در مراسم نوروز سال 399 میلادی، چند مسیحی ایرانی که موفق به ورود به کاخ یزدگرد، شاه وقت ساسانی شده بودند، از او تقاضای آزادی مذهبی برای خود کردند. این آزادی که مورد درخواست دولت روم هم بود به همه مسیحیان قلمرو ایران داده شد.

 

پیمان «صلح پایدار» ایران و روم که به امضای خسرو انوشیروان ساسانی و «ژوستی نی ان» امپراتور روم رسیده بود، در سال 532 میلادی در مراسم نوروزی که در تالار کاخ تیسفون (ایوان مدائن، طاق کسری، 36 کیلومتری جنوب بغداد) با حضور شاه ایران برپا شده بود، مبادله شد.

 

در زمان حکومت طولانی نوشیروان ساسانی (خسرو انوشروان)، تماس مستقیم مردم با شاه افزایش یافته بود و شاه شخصاً به برخی شکایات رسیدگی می‌کرد و در مراسم نوروزی کاخ سلطنتی عده بیشتری از مردم عادی شرکت می‌شدند و به همین سبب خسرو انوشیروان در سال 549 میلادی، پس از برگزاری مراسم نوروز دستور ساختن تالار بزرگی را به ضمیمه کاخ سلطنتی تیسفون که از دجله فاصله زیاد نداشت صادر کرد و این تالار و ساختمان ضمیمه آن نهم مارس سال 551 میلادی آماده بهره برداری شد و آیین‌های نوروزی آن سال در آنجا برگزار شد.

 

این تالار که با فرش معروف بهارستان مفروش بود پس از حمله اعراب آسیب دید و بعدا منصور خلیفه عباسی دستور داد که با تخریب کاخ سلطنتی و عمارات بزرگ تیسفون، مصالح لازم برای تکمیل عمارات شهر نوساز بغداد واقع در همان نزدیکی تامین شود و باقیمانده سکنه تیسفون به بغداد منتقل شوند.

 

با وجود این، بقایای تالار خسرو انوشیروان که به طاق کسرا و ایوان مدائن معروف شده همچنان باقی و پایدار مانده و از آثار تاریخی مهم جهان بشمار می‌آید. دانشگاه گندی شاپور هم که به دستور خسرو انوشیروان برای تدریس و تحقیق طب و فلسفه ساخته شده بود در نوروز (سال 550 میلادی) گشایش یافت.

 

پس از اسلام، تا مدتی مراسم نوروز در ایران به صورت خصوص و خانوادگی برگزار می‌شد. با وجود این، نوروز ایرانی از طریق مسلمانان تا اندلس (اسپانیا) گسترش یافت. از زمان عباسیان به دلیل بسط نفوذ ایرانیان در دستگاه خلفای این دودمان، مراسم نوروز به این دستگاه راه یافت ولی یک عید رسمی‌(روز ملی) نبود.

 

در روایت است که‌ هارون الرشید، خلیفه معروف عباسی، هزاران سکه نقره که یک طرف آنها را رنگ زده بود (علامت گذاری کرده بود) در مراسم نوروز (سال 211 هجری) در شهر بغداد به بزرگانی که به دیدن او رفته بودند، هدیه داده و به آنان تأکید کرده بود که نوروز سال آینده، کسی سکه دریافت خواهد کرد که سکه‌های امسال را با خود بیاورد و به او نشان بدهد. هدف ‌هارون این بود که سکه‌های عیدی را که داده بود خرج نکنند.

 

رجال خراسان در سال 809 میلادی، روز 24 مارس (سوم فروردین) را برای عید دیدنی میان خود تعیین کرده بودند. در همین مراسم به آنان اطلاع رسید که‌هارون الرشید در همان روز در شهر توس درگذشته است.

با این خبر، مجلس دید و بازدید نوروزی به یک جلسه محرمانه سیاسی مبدّل و در آن تصمیم گرفته شد که به مأمون که از جانب مادر ایرانی بود کمک کنند تا جانشین پدر شود و سه هفته بعد، هنگامی ‌که شنیدند «امین» برادر او در بغداد خلیفه اعلام شده است به گردآوری داوطلب برای جنگیدن دست زدند و در اندک زمانی 30 هزار داوطلب آماده شدند.

 

این سپاه در روستای تهران (پایتخت کنونی) ارتش 91 هزار نفری مجرب امپراتوری عباسی را درهم شکست و علی بن عیسی بن ماهان فرمانده ارتش خلیفه که بهترین سردار زمان خود بود به همدان گریخت. داوطلبان ایرانی در آنجا هم وی را شکست دادند که ضمن این جنگ کشته شد. نیروی داوطلب با وجود کم بودن نفرات، با روحیه ای عالی و عشق کسب استقلال کامل وطن به بغداد رفت، این شهر را گرفت و امین را اعدام کرد و سر او را برای مأمون به خراسان فرستاد و به این ترتیب از آن پس خلافت عباسیان تحت نفوذ ایرانیان قرار گرفت و در زمان برادران بویه (از مردم دیلمان منطقه کوهستانی گیلان)، خلیفه عباسی در حقیقت عروسکی در دست آنان بود.

 

در زمان بوئیان که پیروان مرداویز بودند آیین‌های نوروزی بار دیگر رسمیت یافتند و چون بغداد در دست آنان بود، در این شهر هم برگزار می‌شدند.

 

مردآویز زیاری (مازندرانی) از قهرمانان ملی ایرانیان که بر قسمت بزرگی از ایران زمین حکومت می‌کرد و اصفهان را پایتخت خود قرار داده بود، کمر به برگزاری آیین‌های ملی ایران از جمله تیرگان، مهرگان، سده، چهارشنبه سوری و مهم‌تر از همه نوروز بسته بود و تاکید داشت که مراسم عینا و مطابق عهد ساسانیان برگزار شود و در این راه سختگیری زیاد و افراط بیش از حد ازخود نشان می‌داد، به گونه‌ای که در سال 934 میلادی دست به تنبیه کارکنانی زد که در آذین بندی اصفهان برای نوروز سلیقه کافی به کار نبرده بودند و همین امر سبب شد که خدمه غیرایرانی که مورد انتقاد قرار گرفته بودند، از بیم جان خود، او را در حمام کشتند. مردآویز همان سال جشن سده را در اصفهان برگزار کرده و شخصا در آن شرکت جسته بود. وی بود که پس از راندن دست نشاندگان عرب از مناطق مرکزی ایران دستور داده بود که ایرانیان جز به فارسی نگویند و ننویسند.

 

امیراسماعیل سامانی و به نوشته ی برخی از مورخان از دودمان ژنرال بهرام مهران (بهرام چوبین، متولد ری و نابغه نظامی ‌ایران) که به تجدید حیات زبان فارسی و فرهنگ ایرانی کمک فراوان کرد، در سال 892 میلادی از ریاضیدان‌های خراسان خواست که تقویم ساسانی را دوباره نویسی کنند تا «نوروز» در ساعت درست و هنگام عبور خورشید از استوا آغاز شود و حلول سال دقیق باشد.

 

این آرزو سال‌ها بعد توسط «عمرخیام» تحقق یافت و تقویم هجری خورشیدی و لحظه دقیق حلول سال نو تهیه و تنظیم شد. جلال الدین ملکشاه سلجوقی که عمر خیام نیشابوری در دوران حکومت او تقویم خورشیدی را تنظیم کرده بود از همان زمان دستور رعایت آن را داد که طبق قانون مصوب مجلس، از قرن چهاردهم هجری نوشتن تاریخ مکاتبات در ایران با تقویم خورشیدی رسمی‌ شد.

 

شاه اسماعیل صفوی روز 11 مارس در سال 1502 میلادی و 9 روز مانده به نوروز را برای تاجگذاری خود تعیین کرده بود تا آیین‌های نوروزی را در کسوت شاه ایران برگزار کند. وی که در تبریز خود را شاه همه ایران اعلام کرده بود، در همین مراسم گفته بود که خود را مکلف به احیای امپراتوری ایران در داخل مرزهای ساسانیان می‌داند.

 

در سال 1597 میلادی، شاه عباس یکم صفوی آیین نوروز را در عمارت «نقش جهان» برگزار کرد و در نطق خود به این مناسبت، اعلام داشت که اصفهان پایتخت همیشگی ایران خواهد بود و تصمیم دارد آن را به صورت زیباترین و امن ترین شهر جهان درآورد و به نمایندگان کشورهای خارجی که به شرکت در مراسم دعوت شده بودند، اجازه داد که برای کشور خود در اصفهان سفارت خانه بسازند.

 

شاه عباس روز اول اکتبر سال 1588 میلادی رییس کشور ایران شده بود. وی در رعایت اعیاد ملی و مذهبی شیعه دقت کامل بعمل می‌آورد.

 

نادر شاه به نوروز و آیین‌های آن علاقه مندی فراوان داشت. وی سکه خود موسوم به سکه نادری را در سال 1735 میلادی، در مراسم سلام نوروز رایج ساخت و تعدادی از آن را به رسم عیدی به منشی‌ها و افسران خود داد که در یک طرف سکه نقش شده بود: «الخیر فی ما وقع» و در طرف دیگر سکه این عبارت دیده می‌شود: «نادر ایران زمین». این عبارت نشان می‌دهد که نادر خواهان احیای امپراتوری ایران در چارچوب مرزهای عهد ساسانیان، اشکانیان و هخامنشیان بوده است.

 

نادرشاه در سال 1739 در جریان لشکرکشی به هند، پس از شکست دادن ارتش 360 هزار نفری این کشور و دریافت تاج پادشاهی هند، برای ورود به دهلی منتظر فرارسیدن نوروز شد تا در روزی سعد به این آرزو برسد و روز 20 مارس در آن سال، در روز نوروز وارد دهلی شد و مراسم عید را در کاخ «شاه جهان (امپراتور پیشین هند)» برگزار کرد.

 

کریمخان زند (وکیل مردم) پس از اعلام شهر شیراز به پایتختی ایران، از سال 1761 میلادی به بعد هر ساله سلام نوروزی را در عمارتی که اینک موزه پارس نامیده می‌شود، برگزار می‌کرد و سپس به دیدن مردم عادی کوچه و خیابان می‌رفت. وی در نخستین نوروز در شیراز، از جیب خود چند نوازنده را اجیر کرد که در میدان‌های شهر بنوازند و مردم را شاد کنند که بعداً این رسم شامل روزهای دیگر هم شد. کریمخان برای شاد کردن مردم و زدودن غم‌هایشان هر اقدامی ‌را که می‌توانست، می‌کرد. وی برای دیدن مردم و آگاه شدن از مشکلاتشان، حتی به قهوه خانه‌ها می‌رفت و در آنجا با آنان آبگوشت می‌خورد.

 

آغا محمدخان قاجار با همه ستمگری‌هایش و داشتن ریشه و تبار مغولی، «نوروز» را برای تاجگذاری‌اش تعیین کرد. وی در نوروز سال 1174 هجری خورشیدی (مارس 1795 میلادی) در تهران تاجگذاری کرد و این شهر را پایتخت قرار داد که هنوز پایتخت است.

 

منبع: خبرآنلاین


 

کلید واژه ها: کوروش نوروز


نظر شما :