چرا به سند بی‌بی‌سی درباره امام نمی‌توان اعتماد کرد؟

۱۵ خرداد ۱۳۹۵ | ۲۰:۴۰ کد : ۵۴۸۶ دیگر رسانه‌ها
 تاریخ ایرانی: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی در واکنش به ادعای بی‌بی‌سی فارسی درباره پیام‌ امام خمینی به جان اف کندی، رئیس‌جمهور آمریکا خاطرنشان کردند: «حالا هم به مناسبت سالگرد امام، دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس علیه امام، به اصطلاح سند منتشر می‌کند؛ سند منتشر می‌کند علیه امام بزرگوار، امام پاکیزه و مطهّر! سند را از کجا آورده‌اند؟ از مدارک آمریکایی! خب، آمریکایی که هواپیمای مسافری را با قریب سیصد نفر سرنگون می‌کند، از جعل سند ابائی دارد؟ دشمنی انگلیس‌ها این‌جوری است- و [از سوی] رژیم منحوس و سرطانی صهیونیستی است؛ این‌ها دشمن‌های اصلی‌اند. این دشمن را باید شناخت و در مقابل کارهای او باید حساسیت نشان داد.»


سردار رمضان شریف، مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در مصلی بزرگ امام خمینی(ره) ایلام گفت: «اینکه ۲۷ سال بعد از ارتحال امام رسانه‌ای مانند بی‌بی‌سی علیه امام سند جعل می‌کند نشانهٔ دشمنی عمیق آنان با امام و انقلاب امام است تا جوانانی که ایام حیات امام را ندیده‌اند تحت تأثیر این القائات قرار گیرند و پروندهٔ انقلاب خدشه‌دار شود.»

سید احمد علم‌الهدی هم در خطبه‌های نماز جمعه مشهد مقدس به ادعای بی‌بی‌سی واکنش نشان داد و گفت: «امام با استکبار کنار نمی‌آمد، تحریف امام از اینجا آغاز می‌شود، انگلیسی‌ها فکر کردند مردم مقلد بی‌بی‌سی هستند و در نزدیکی رحلت امام آمدند یک مشت اراجیف را سرهم کردند و گفتند امام با کارتر و کندی رابطه داشته است؛ به امام تهمت زدند.»


رابط دربار سندساز بی‌بی‌سی است


حمید انصاری، قائم‌مقام موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس درخصوص چرایی این نکته که بی‌بی‌سی بدون ارائه مستندات حقیقی و فقط با استناد به برخی چهره‌ها چنین شبهه‌ای را مطرح کرده است، گفت: ‌«یکی از افرادی که بی‌بی‌سی در این سندسازی به آن اشاره کرده روابطی را با دربار داشته و آن‌ها از این طریق خواسته‌اند چهره انقلاب را از طریق کسی مخدوش کنند که هیچ ارتباطی با آن شخص و آن جریان نداشته است؛ بنابراین کسی که کمترین آگاهی نسبت به سابقه انقلاب داشته باشد، این مساله را متوجه خواهد شد.»

انصاری تأکید کرد: «بنده صد درصد تمام موضوعاتی که بی‌بی‌سی در این زمینه مطرح کرده را سندسازی می‌دانم و تکذیب می‌کنم هرچند این آخرین بار نیز نخواهد بود چراکه از این قبیل افتضاحات قبلاً هم مرتکب شده‌اند.»

وی بر همین اساس خاطرنشان کرد: «آن‌ها به تعبیر خودشان سندی منتشر کردند که حدود ۸ مورد اشتباه فاحش و دروغین در آن سند بود طوری که کسانی که در آن وقایع بودند و بی‌بی‌سی انتظار داشت که آن‌ها سندهایش را تائید کنند، دست به تکذیب زدند و مشخص است که این اقدام برای کمرنگ کردن بُعد حضور مردم در دفاع از انقلاب بوده است.»


سند ادعایی بی‌بی‌سی، ۲۴ سال قبل منتشر شده بود


محمدرضا کائینی، تاریخ‌پژوه و کارشناس تاریخ معاصر در یادداشتی با عنوان «طرازی جدید برای دانش تاریخی بی‌بی‌سی!» که در خبرگزاری فارس منتشر شده، نکاتی را درباره این اسناد ادعایی نوشت:

۱- از ابتدایی‌ترین لوازم استناد به اسناد آرشیوها، ارائه «شماره گلاسه» سند برای مراجعه محققین و ارزیابی میزان صحتِ برداشت استنادکننده است. در غیر اینصورت آنچه به عنوان سند منتشر می‌شود ارزش استناد ندارد و فاقد اعتبار تلقی می‌شود. تصویری که در سایت بی‌بی‌سی فارسی آمده، به بریده‌ای از کتاب و جراید می‌ماند که از نوع آن، فراوان از سوی مخالفان انقلاب اسلامی و رهبری آن در خارج از کشور منتشر شده و ارزشی به سان آن‌ها و نه بیشتر دارد.

۲- از ابتدایی‌ترین لوازم استناد به اسناد، ترجمه دقیق آن است. در روایت بی‌بی‌سی از سند بدون شماره و آدرس خویش، مواردی از اضافات و افزوده‌های منحرف‌کننده از متن وجود دارد، که می‌توان آن را ترجمه‌ای خودساخته و ذوقی قلمداد کرد. البته با توجه به موارد مشابه در تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی و میدان‌داری عناصری که در سطور آغازین کلام بدان اشارت رفت، حتی این احتمال را هم می‌توان مطرح کرد که سازندگان روایت، حتی توانایی یک ترجمه ساده را هم ندارند!

۳- از ابتدایی‌ترین لوازم ادعای انتشار اسناد نویافته، مروری بر آثار منتشر شده در حوزه‌ای است که قرار است چنین ادعایی درباره آن صورت پذیرد. بی‌بی‌سی‌نشینان ارجمند! حتی به خود زحمت خواندن آثار منتشره در این باره را نیز نداده‌اند تا مثلاً بدانند که سندی که داعیه انتشار آغازین آن را دارند، ۲۴ سال قبل در یکی از کتب تاریخی در ایران منتشر شده است!

۴-از ابتدایی‌ترین لوازم ارائه تحلیل تاریخی، شناختی ابتدایی از عناصر و جریاناتی است که قرار است درباره آنان سخن رود. بی‌بی‌سی در معرفی واسطه پیام اول خویش، مرحوم آیت‌الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای را فردی «به ظاهر غیرسیاسی» خوانده و با عجله و شتاب عکسی که نویسنده این سطور به سایت «موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» اهدا کرده، را ضمیمه گزارش خویش ساخته است. نگارنده نمی‌داند که در قاموس گزارش‌نویسان بی‌بی‌سی «افراد به ظاهر غیرسیاسی» چگونه افرادی هستند؟ اما با مروری بر سوابق مرحوم کمره‌ای شاید بتوان به داده جدیدی درباره «افراد به ظاهر غیرسیاسی» دست یافت.

مرحوم کمره‌ای از شاگردان قدیمی مؤسس حوزه علمیه قم و از جنبه سیاسی، تا حدی از محارم وی به شمار می‌رفت که متن تلگراف اعتراض‌آمیز استادش به رضاخان را در اختیار داشت و به همین دلیل دستگیر و زندانی شد. از آن پس هم اجازه تداوم حضور در قم را نیافت. او در دوران نهضت ملی نیز در رویدادها و تظاهرات مختلف آن دوره حضوری نمایان و با آیت‌الله کاشانی، دکتر مصدق و اعضای فدائیان اسلام نیز دوستی و ارتباطی نزدیک داشت. در اوج‌گیری انقلاب اسلامی نیز در قامت یک حامی ظاهر گشت و به طور مشخص در راهپیمایی تاریخی تاسوعای ۵۷، همدوش مرحوم آیت‌الله طالقانی بود که تصاویر آن موجود است.

نویسنده به تناسب علایق خویش، درباره زندگی این روحانی فرهیخته تحقیقات فراوانی داشته، اما تاکنون هرگز نشنیده که وی با سفارت آمریکا مرتبط بوده و برای آن‌ها پیام‌های سیاسی رد و بدل می‌کرده است! فرزند و مسئول دفتر ایشان، جناب‌حجت‌الاسلام حاج شیخ ناصر کمره‌ای همچنان حاضر است و این ادعا را از ساخته‌های بی‌بی‌سی می‌داند.

۵- از ابتدایی‌ترین لوازم داوری درباره هر پدیده‌ای، شناخت ایده‌های پدیدآورندگان آن است. مثلاً وقتی برآنیم که درباره ابعاد گوناگون نگاه رهبر انقلاب اسلامی به «پدیده آمریکا» سخن بگوییم، این نکته بدیهی را نباید از یاد ببریم که ایشان درصدد بود که انقلاب را با حداقل هزینه به پیروزی برساند و به متولیان سیاست خارجی آمریکا تفهیم کند که اولاً: آن‌ها نباید از یک نظام فاسد و مستبد در داخل ایران حمایت کنند و ثانیاً: در صورت تغییر رویکرد خود به احترام متقابل، می‌توانند با ایران ارتباطی طبیعی و متعارف داشته باشند، پیامی که البته از آغاز تا هم‌اینک، توسط متولیان سیاستمداران این کشور نادیده گرفته شده است. این نگاه در برخی یاران و مشاوران نزدیک امام از جمله شهید آیت‌الله مطهری نیز وجود داشت. مثلاً مرحوم مطهری به این دلیل مهندس بازرگان را برای ریاست دولت موقت پیشنهاد کرد که به لحاظ سابقه فکری و عملی نامبرده، حساسیت غرب در برابر انقلاب کاهش یافته و این دولت‌ها در برابر حرکت آن کمتر به سنگ‌اندازی بپردازند.

۶- و نهایتاً از ابتدایی‌ترین لوازم فعالیت یک رسانه خبری، به خدمت گرفتن محققانی است که از ابتدایی‌ترین روش‌های پژوهش مطلع و به آن وفادار باشند. به نظر می‌رسد که بی‌بی‌سی به مصداقی برای این مثل فارسی تبدیل شده که «از هول حلیم به دیگ افتاد!» به این معنا که مخالف‌خوانی به هر قیمت، کار آن‌ها را به سخیف‌ترین کیفیت تولید سوق داده است. بنابراین این بهتر است که اداره‌کنندگان این مجموعه برای حفظ آبروی خود هم که شده، از این شیوه مبتذل چشم پوشند و راهی دگر در پیش گیرند.


این سند سیا نیست، گزارش بولتن تحلیلی است


عبدالله شهبازی، پژوهشگر تاریخ معاصر، در یادداشتی که در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای منتشر شده، ضمن رد صحت اسناد ادعایی بی‌بی‌سی، نمونه‌های دیگری از تحریف تاریخ توسط آمریکا و انگلیس را بررسی کرده است:

۱- «اسناد» اخیر بی‌بی‌سی فارسی چه اعتباری دارد؟ ‌

بی‌بی‌سی فارسی در ۱۲ خرداد ۱۳۹۵/ اول ژوئن ۲۰۱۶ با تبلیغات فراوان مدعی شد به اسنادی دست یافته دال بر «تماس‌های سرّی آیت‌الله خمینی با دولت‌های جان اف. کندی و جیمی کارتر». جوسازی که بی‌بی‌سی فارسی امروز کرد، دال بر انتشار اسناد «تماس‌های سری آیت‌الله خمینی با دولت‌های جان اف. کندی و جیمی کارتر» و تعارض فاحش این ادعا با برنامه‌ای که پخش شد، یکی از سبک‌ترین نمونه‌های پروپاگاندای سیاسی بود.

آنچه در برنامه «شصت دقیقه» بی‌بی‌سی فارسی، پخش شد، در واقع برنامه‌ای بود برای تبلیغ «انقلاب سفید» محمدرضا شاه پهلوی و اصول آن و نیز تقلیل جایگاه امام خمینی در سال‌های ۱۳۴۱- ۱۳۴۳ به یک روحانی معمولی و فاقد جایگاه مرجعیت. هر دو مورد را می‌توان به‌طور جدی بررسی کرد؛ هم می‌توان از «اصول انقلاب سفید» و پیامدهای به غایت مخرب آن برای جامعه ایران گفت و هم از جایگاه امام خمینی در دوران حیات آیت‌الله العظمی بروجردی و مرجعیت ایشان پس از رحلت آقای بروجردی. اما بحث ما این نیست. بحث درباره اسنادی است که بی‌بی‌سی فارسی مدعی است «تماس‌های سری» امام خمینی با مقامات دولت‌های کندی و کارتر را بیان می‌کند. این اسناد ادعایی در دو بخش است: بخشی مربوط به تماس ادعایی ۱۵ آبان ۱۳۴۲ امام با سفارت آمریکاست و بخشی مربوط به دوران انقلاب.

درباره دوران انقلاب و مکاتبات جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، با امام خمینی در پاریس، سال‌ها پیش دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت توضیح داده‌اند. ۱ بنابراین، مکاتبات کارتر با امام مسئله تازه‌ای نیست که بی‌بی‌سی فارسی به عنوان «کشف جدید» درباره آن این همه جنجال کند. در همان شب ۱۲ خرداد ۹۵ نیز دکتر یزدی توضیحاتی درباره برنامه بی‌بی‌سی فارسی منتشر کرده و تأکید نمود: «این سخن نادرستی است. آقای خمینی پیام شخصی برای کارتر نفرستاد بلکه این کارتر بود که پیام فرستاد و ایشان به پیام او جواب داد.» و آنچه در گزارش بی‌بی‌سی آمده «خلاصه ناقصی از پنجمین و آخرین پیام مبادله شده است.» در این خبر به نقل از آقای خمینی آمده است: «ما با آمریکایی‌ها هیچ دشمنی خاصی نداریم»، در حالی که در متن اصلی پیام آمده است: «ما با مردم امریکا هیچ دشمنی خاصی نداریم.»

بخش مورد تأکید من ادعای «تماس سری» امام خمینی با دولت کندی است یعنی سندی که مدعی است ۱۰ روز قبل از سفر ۱۷ نوامبر ۱۹۶۳/ ۲۵ آبان ۱۳۴۲ لئونید برژنف رهبر شوروی به ایران، یعنی در ۱۵ آبان ۱۳۴۲، امام خمینی از طریق فردی به نام حاج میرزا خلیل کمره‌ای پیامی شفاهی برای سفارت آمریکا در تهران ارسال کرده با این مضمون: «خمینی توضیح داد که او با منافع آمریکا در ایران مخالفتی ندارد. بر عکس، او اعتقاد داشت که حضور آمریکا در ایران برای ایجاد توازن در برابر شوروی و احتمالاً نفوذ بریتانیا ضرورت دارد.» و «او همچنین اعتقادش را درباره همکاری نزدیک اسلام و سایر ادیان جهان به ویژه مسیحیت توضیح داد.»

آنچه بی‌بی‌سی فارسی به عنوان سند اظهارات میرزا خلیل کمره‌ای درج کرده سند «از طبقه‌بندی خارج شده» سیا در سال ۲۰۰۵ نیست و فاقد شماره و مهر «طبقه‌بندی شده» و «از طبقه‌بندی خارج شده» اسناد رسمی است. استناد بی‌بی‌سی فارسی به نسخه دیگری از همان سند است در کتابخانه جیمی کارتر که در دسامبر ۲۰۰۸ به صورت دیجیتال منتشر شده است. این «سند» نیز گزارش سیا درباره ملاقات با میرزا خلیل کمره‌ای نیست بلکه پاراگرافی است از بولتن تحلیلی ۸۱ صفحه‌ای سیا، مورخ مارس ۱۹۸۰، که در آن مشخصات اصل گزارش سفارت آمریکا در تهران دیده نمی‌شود. بولتن ۸۱ صفحه‌ای مارس ۱۹۸۰ سیا، مانند همین گزارش ۱۲ خرداد ۹۵ بی‌بی‌سی فارسی، تحلیلی است درباره تاریخچه تعارض علما با رژیم شاه و علل وقوع انقلاب ایران.

روشن است که بی‌بی‌سی فارسی باید اصل گزارش سیا را پیدا می‌کرد و با ارجاع به شماره و مشخصات آن را انتشار می‌داد. و واضح است که دستخطی از امام خمینی خطاب به کندی وجود ندارد و آن ادعای بزرگ و جنجالی فقط مبتنی بر همین بولتن است و نه حتی بر اصل گزارش سیا درباره دیدار کمره‌ای با مقامات سفارت آمریکا. اما به فرض که اصل ادعا را بپذیریم، یعنی قبول کنیم که در ۱۵ آبان ۱۳۴۲ میرزا خلیل کمره‌ای به سفارت آمریکا مراجعه کرده و مطالبی را از قول امام خمینی عنوان کرده، پرسش مهم دیگری مطرح می‌شود: آیا رابطه میرزا خلیل کمره‌ای با امام خمینی در این حد از صمیمیت بود که وی واسطه پیام «سرّی» ایشان برای رئیس‌جمهوری آمریکا شود؟

همچنین به فرض پذیرش مراجعه آقای کمره‌ای به سفارت آمریکا آیا واقعاً ایشان حامل پیام شفاهی امام خمینی بوده یا نظرات شخصی خود را بیان کرده است؟ آنچه این قرینه را تقویت می‌کند علاقه مرحوم کمره‌ای به نگارش نامه به شاه و نیز به رؤسای جمهوری آمریکا است که نمونه آن، نامه تابستان ۱۳۴۸ وی به ریچارد نیکسون است با عنوان «فتح بی‌غرور» و تبریک فتح کره ماه و تحقق وعده قرآن کریم.

۲- درخواست تحت‌الحمایگی میرزا تقی‌خان امیرکبیر از دولت بریتانیا

البته این نخستین بار نیست که بنگاه‌های سیاسی- تبلیغاتی غرب مدعی کشف و انتشار «سند» درباره رابطه چهره‌های برجسته ضداستعماری تاریخ ایران با دولت‌های بریتانیا یا ایالات متحده آمریکا می‌شوند و یا با جنجال و هیاهوی فراوان اسنادی دستکاری شده و غیرقابل اعتماد را بنام «اسناد معتبر» معرفی می‌کنند. یک نمونه مهم، انتشار سند وابستگی میرزا تقی‌خان امیرکبیر به دولت بریتانیا از سوی لابی متنفذ سیاسی- مالی بهائی غرب است. سال‌ها پیش آقای عباس امانت، عضو بلندپایه این لابی و دوست آقای بهروز آفاق، مدیر آسیا و اقیانوسیه بی‌بی‌سی مدعی کشف سند مشابهی دال بر درخواست تحت‌الحمایگی میرزا تقی‌خان امیرکبیر، دولتمرد و صدراعظم خوشنام عصر قاجار، از دولت بریتانیا شد. در واقع، عباس امانت کوشید تا به دلیل سرکوب قاطع شورشیان بابی و اعدام علی‌محمد شیرازی (باب) از امیرکبیر انتقام بگیرد. او در کتاب «قبله عالم» میرزا تقی‌خان امیرکبیر را، برخلاف آنچه در فرهنگ سیاسی و تاریخ‌نگاری ایران رایج است، شخصیت زبونی جلوه‌گر ساخت که برای نجات جان خود درخواست پناهندگی از سفارت انگلیس کرده است. امانت «سندی» از آرشیو ملّی بریتانیا نقل کرد که گویا نامه درخواست پناهندگی امیرکبیر از دولت بریتانیا است در زمانی که قتل قریب‌الوقوع خود را احساس می‌کند. در این نامه خطاب به سِر جاستین شیل، وزیرمختار بریتانیا، چنین آمده است: «آن جناب اغلب گفته‌اند که از جانب دولت انگلیس خاصه دستور دارند ضعفا و ستمدیدگان را معاضدت فرمایند. من امروزه در ایران احدی را نمی‌شناسم که از خود من ستمدیده‌تر و بی‌کس‌تر باشد. این مختصر را در دم آخر به شما می‌نویسم: من بدون هیچ تقصیری نه فقط از مقام و منصب خود معزول بلکه ساعت به ساعت در معرض مخاطرات تازه می‌باشم. افراد ذینفع که دور شاه حلقه زده‌اند به این اکتفا ندارند که غضب همایونی تنها شامل حال من شود بلکه اولیای دربار را چنان بر ضد من برانگیخته‌اند که دیگر امیدی به جان خود و عائله و برادرم ندارم. علیهذا، من و خویشان و برادرم خود را به دامن حمایت دولت بریتانیا می‌اندازیم. اطمینان دارم که آن جناب به معاضدت اقدام می‌کنند و طبق قواعد انسانیت و شرافت و به طرزی شایسته تاج‌وتخت بریتانیای کبیر و شأن ملّت انگلیس در حق من و خانواده و برادرم عمل خواهید فرمود. فقدان هرگونه تقصیر اینجانب از یادداشت رسمی وزیر امور خارجه [بریتانیا] به وزیر خارجه این دربار مشهود است. دیگر توان نوشتن ندارم...»

سند مورد استناد عباس امانت یادداشتی است به خط و زبان انگلیسی که ضمیمه گزارش مورخ ۲۲ نوامبر ۱۸۵۱ کلنل جاستین شیل به لندن است و به عنوان ترجمه نامه امیرکبیر به وزارت خارجه بریتانیا ارسال شده. به عبارت دیگر، نامه‌ای به خط و امضای امیرکبیر در دست نیست. آیا می‌توان این ادعا را پذیرفت و هیچ کاوشی درباره اصالت این سند و صحت مطالب مندرج در آن نکرد؟ اصل نامه ادعایی امیرکبیر به شیل چه شده است؟ چرا چنین سند بااهمیتی را، برخلاف رویه رایج دیپلمات‌های انگلیسی، شیل برای حفظ در بایگانی وزارت امور خارجه بریتانیا به لندن ارسال نکرده است؟ بعلاوه، کسانی که با اسناد تاریخی کار کرده‌اند می‌دانند که هر چه مأموران بریتانیا به لندن فرستاده‌اند الزاماً «سند معتبر» شناخته نمی‌شود. هر کس با نثر منشیانه و محکم امیرکبیر آشنایی داشته باشد، با مطالعه سطور فوق به روشنی درمی‌یابد که نوشته فوق، نه در شکل نه در محتوا، از امیرکبیر نیست هر قدر او را درمانده و شکسته فرض کنیم.

۳- اسناد کودتای ۲۸ مرداد و جنجال تاریخچه دکتر ویلبر

تاریخ‌نگاری معاصر در زمینه شناخت دو کودتایی که سرنوشت تاریخی ایران را در سده بیستم میلادی رقم زد با دشواری‌هایی مواجه است که از عدم دستیابی به اسناد سرویس‌های اطلاعاتی مرتبط با این دو حادثه ناشی می‌شود. به‌رغم گذشت بیش از هشت دهه از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، سرویس اطلاعاتی بریتانیا، که نقش اصلی را در این حادثه داشت، تاکنون هیچ سندی در این زمینه منتشر نکرده و همین رویه را در قبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در پیش گرفته است. خاطرات کِرمیت روزولت و کریستوفر وودهاوس، دو مقام مسئول آمریکایی و انگلیسی در کودتای ۲۸ مرداد، به ترتیب در سال‌های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۲ منتشر شد. این دو کتاب در ایران بازتاب گسترده داشته و این تصوّر را به وجود آورد که گویا سرویس‌های اطلاعاتی ایالات متحده و بریتانیا با این دو کتاب اسرار عملیات پنهان خود را در کودتای ۲۸ مرداد آشکار کرده‌اند. این تصوّر خطاست. دو کتاب فوق صرفاً خاطرات شخصی دو مأمور اطلاعاتی بازنشسته به شمار می‌روند نه اسناد رسمی، و به دلایل عدیده بخش مهمی از آن روایت تحریف‌شده و گمراه‌کننده از واقعیت است.

فشار پژوهشگران برای انتشار اسناد مهم‌ترین عملیات پنهان سیا در دوران جنگ سرد، از جمله کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، اندکی پس از انحلال اتحاد شوروی (دسامبر ۱۹۹۱) و پایان دوران جنگ سرد آغاز شد. در فضای آن زمان، دو رئیس سیا- رابرت گیتس در ۱۹۹۲ و جیمز وولزی در ۱۹۹۳- وعده دادند که این اسناد را منتشر خواهند کرد. چهار سال بعد، در مه ۱۹۹۷، مقامات سیا اعلام کردند که تقریباً تمامی اسناد مهم سیا درباره کودتای ۲۸ مرداد در اوایل دهه ۱۹۶۰ معدوم شده و چیزی برای انتشار وجود ندارد. اندکی بعد روشن شد که ماجرای از میان رفتن اسناد کودتای ۲۸ مرداد در ایران بهانه‌ای بیش نبوده و هنوز در آرشیوهای این سازمان اسنادی موجود است که مقامات سیا مایل به انتشار آن نیستند. در سال ۱۹۹۸ جرج تنت، رئیس سیا، مخالفت خود را با انتشار اسناد ایران اعلام کرد.

بدین‌سان، یک دهه از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان دوران «جنگ سرد»، و وعده افشای اسناد عملیات پنهان آن دوران از سوی مقامات آمریکایی، گذشت و درباره کودتای ایران سندی منتشر نشد. در چنین فضایی، ناگهان اعلام شد که روزنامه‌نگاری سرشناس بنام جیمز ریزن به سند مهمی از سیا دست یافته که جمع‌بندی و تاریخچه عملیات کودتای ایران، نوشته دکتر دونالد ویلبر، مقام سیا و از دست‌اندرکاران کودتای فوق، است. جیمز ریزن این بولتن را با تبلیغات فراوان در شماره‌های ۱۶ آوریل و ۱۸ ژوئن ۲۰۰۰ روزنامه نیویورک‌تایمز منتشر کرد و سپس این سند در وبسایت نیویورک‌تایمز قرار گرفت. همزمان، این جنجال به ایران نیز تسری یافت و مترجمین متعدد به ترجمه و انتشار «بولتن دکتر ویلبر» با عنوان «تاریخچه عملیات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» پرداختند. تأمل در سند فوق، نحوه انتشار و مندرجات آن دغل‌کاری عجیبی را نشان می‌دهد با هدف به بیراهه بردن محققین، اختفای اسناد واقعی و استتار بخش‌های مهمی از عملیات پنهان سرویس‌های اطلاعاتی غرب در ایران:


۱- متنی که به عنوان «سند سیا» منتشر شد در واقع از سوی آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) منتشر نشد بلکه از سوی روزنامه‌نگاری معروف و در وبسایت روزنامه‌ای معروف به‌طور غیررسمی انتشار یافت. به عبارت دیگر، سیا با این اقدام هم تا حدودی توانست محققین را گمراه و تا حدودی راضی کند و هم در عمل سندی منتشر نکرد. «بولتن دکتر ویلبر» فاقد هرگونه علامت دولتی یا مهر رسمی ویژه اسناد، ‌ مانند «طبقه‌بندی شده» و «از طبقه‌بندی خارج شده» (declassified)، است یعنی به‌طور رسمی سند سیا محسوب نمی‌شود و به نحوی عرضه شده که فاقد ارزش حقوقی و غیرقابل ارائه به محاکم بین‌المللی باشد.

۲- سند فوق متن اصلی بولتن دکتر دونالد ویلبر نیست. ویلبر این بولتن را در سال ۱۹۵۴، اندکی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نوشته ولی متنی که انتشار یافته و به ویلبر منسوب شده و با همین عنوان ترجمه‌های متعدد از آن به فارسی انتشار یافته، جزوه‌ای است که دین ل. داج، کارمند تاریخی اداره کل خاور نزدیک سیا، در مارس ۱۹۶۹ بر اساس بولتن اصلی دکتر ویلبر تهیه کرده و برای استفاده آموزشی در تیراژ محدود تکثیر شده است.

۳- جیمز ریزن، کارشناس نیویورک‌تایمز و ناشر «تاریخچه دکتر ویلبر»، ظاهراً برای حفظ امنیت ایرانیان شرکت‌کننده در کودتا، بخش‌هایی از سند را «سیاه» کرد و اندکی بعد سایت دیگری به نام «کریپتوم» مدعی شد که اسامی سیاه شده را «کشف» کرده و سپس متن «بدون سانسور» تاریخچه ویلبر را، با افزودن اسامی در داخل []، منتشر نمود.

این رفتار نیز دغل‌کاری محض است. نیویورک‌تایمز با روش «دیجیتالی» به سیاه کردن اسامی دست زد یعنی بر روی متن اسکن شده از طریق نرم‌افزار لایه‌های سیاه رنگی قرار داد که به سادگی قابل زدودن و خواندن اسامی بود. روش مرسوم در اسناد علنی شده بریتانیا و آمریکا سیاه کردن یا بریدن قسمت‌های سانسور شده در اصل سند است به نحوی که به هیچ عنوان بازخوانی آن ممکن نیست. بازخوانی نام‌های «سیاه شده» در بولتن منسوب به دکتر ویلبر یا راز مهمی را آشکار نمی‌کند یا ما را به بی‌راهه می‌برد.

۴- یادداشت‌های روزانه آیرونساید

یک نمونه دیگر از دغل‌کاری و جعل در انتشار اسناد تاریخی را در یادداشت‌های روزانه سرلشکر سِر ادموند آیرونساید می‌توان دید که در سال ۱۳۵۲ با عنوان «شاهراه فرماندهی» ‌ به انگلیسی منتشر شد و در سال‌های پسین مورد توجه مورخین و علاقمندان به تاریخ سیاسی قرار گرفت. در نظر اوّل، گمان می‌رود که انتشار یادداشت‌های روزانه ژنرال آیرونساید، در مقطع زمانی کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، رازی از رازهای بزرگ تاریخ ایران را آشکار کرده است. ولی اینک آشکار شده که کتاب فوق با هدف گمراه کردن ایرانیان از شناخت حقایق تاریخی تدوین و منتشر شده است.

ژنرال آیرونساید از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، کمتر از چهار ماه و نیم، فرمانده قشون بریتانیا در شمال ایران (نورپرفورس) بود و در همین سمت بود که به دستور وزیر جنگ وقت بریتانیا، سِر وینستون چرچیل، مقدمات کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹/ ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ را فراهم آورد و اندکی پیش از وقوع کودتا از ایران خارج شد. مندرجات یادداشت‌های منتشر شده آیرونساید، با متنی خطی از آنکه خوشبختانه در مراکز اسناد ایران (مجموعه امیراسدالله علم، ‌ مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران) به دست آمده، تفاوت‌ها و جعلیات فاحش و از منظر قضاوت تاریخی بسیار مهم را نشان می‌دهد. فقط به یک نمونه اشاره می‌کنم:

در متن دست‌نویس دیدار ۱۵ فوریه ۱۹۲۱ ژنرال آیرونساید و نورمن، وزیرمختار بریتانیا، با احمدشاه قاجار حدود یک سطر است: «شاه در نقطه‌ای در شش مایلی تهران با گله‌ای از زنانش زندگی می‌کرد.» این جمله کوتاه در کتاب «شاهراه فرماندهی» به شرحی مفصل و به کلی ساختگی تبدیل شده که تصویری شبیه به داستان‌های «هزار و یکشب» از شیوه زندگی احمدشاه به دست می‌دهد و جالب‌تر اینکه مطالبی نیز از قول احمدشاه در تأیید قرارداد ۱۹۱۹ بدان افزوده شده است. متن منتشر شده این است: «به دروازه‌های آهنین قصر رسیدیم. اتومبیل‌ها را همانجا گذاشتیم. کسی متوجه ورود ما نشد. به محوطه وسیع قصر وارد شدیم... در محوطه قصر دو خواجه در لباس‌های اروپایی عصای عاج نقره‌نشان در دست به پیشبازمان آمدند. آنان تعظیم‌کنان در حالی که عقب عقب می‌رفتند ما را به ساختمانی کوچکتر در گوشه اصلی قصر راهنمایی کردند. اینجا اندرون یعنی قسمت زنانه قصر بود. شاه تصمیم گرفته بود در آنجا ما را به حضور بپذیرد. یک سیاه غول‌پیکر در آستانه در ما را به تالاری هدایت کرد که با گشودن یک در به اتاق خصوصی شاه بار یافتیم. هنگام عبور از تالار گروهی زن و کودک را دیدم که از یک درگاهی کوچک ما را تماشا می‌کردند. می‌خندیدند و با هم شوخی می‌کردند اما خواجه‌های حرمسرا آن‌ها را ساکت کردند.»

پس از شرح فوق، از قول احمدشاه مطالب زیر نقل شده که در متن دست‌نویس نیست و به کلی ساختگی است: «وزیرمختار [نورمن] به شاه گفت دولت بریتانیا از تأخیر در امضاء قراردادی که او نیز آن را امضاء کرده است خسته شده است و بی‌پرده به شاه اطلاع داد که اگر پیمان امضاء نشود پرداخت پول به دولت ایران ادامه نخواهد یافت. شاه در پاسخگویی تعلل می‌کرد که علتش نه ضعف زبان فرانسه بلکه آشفتگی و ناراحتی او بود. او می‌گفت احساس می‌کند به عصای پوسیده‌ای تکیه کرده است و اگر یک شاه خودکامه بود مدت‌ها قبل معاهده را امضاء کرده بود. او خواهان امضاء و تصویب آن است چون می‌داند بهترین معاهده‌ای است که منافع کشورش را تأمین می‌کند اما مجلس شورای ملّی از تصویب قرارداد سر باز می‌زند. می‌گفت به خود او هم برچسب خیانت زده‌اند که چرا از اوّل با عقد چنان پیمانی موافقت کرده است.»

جاعل خاطرات آیرونساید از یک سطر یادداشت ژنرال آیرونساید درباره ملاقات ۱۵ فوریه ۱۹۲۱ نورمن و آیرونساید با شاه سه صفحه مطلب ساخته و هر چه خواسته به احمدشاه نسبت داده و از زبان او در تأیید عملکرد کودتاگرانی شاهد آورده است که چند روز بعد کودتای ۲۱ فوریه ۱۹۲۱/ ۳ اسفند ۱۲۹۹ را رقم زدند.

پی‌نوشت:
۱- این توضیحات در کتاب «تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران» تألیف مرحوم سرهنگ غلامرضا نجاتی (۱۳۷۱) ‌درج شده (چاپ ششم، ۱۳۷۹، ج۲، صص ۳۰۱-۲۸۵) و در جلد سوم خاطرات دکتر ابراهیم یزدی نیز انتشار یافته است.

کلید واژه ها: امام خمینی بی بی سی محمدرضا کائینی عبدالله شهبازی علم الهدی


نظر شما :