دیدار امام و روحانی در نجف: اختلاف درباره مبارزه مسلحانه

در ۷ جلسه ملاقات امام خمینی با عضو مجاهدین خلق چه گذشت؟
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ | ۲۳:۰۳ کد : ۵۴۲۵ از دیگر رسانه‌ها
در ۷ جلسه ملاقات امام خمینی با عضو مجاهدین خلق چه گذشت؟
دیدار امام و روحانی در نجف: اختلاف درباره مبارزه مسلحانه
 تاریخ ایرانی: «من با مبارزهٔ مسلحانه مخالفم.» این پاسخی بود که امام خمینی نیمه بهمن سال ۱۳۵۰ به نماینده سازمان مجاهدین خلق داد؛ وقتی در نجف اشرف در تبعید بودند و حسین احمدی روحانی از رهبران باسابقهٔ مجاهدین خلق و سپس سازمان پیکار با وساطت سیدمحمود دعایی هفت جلسه به دیدارشان آمد و مواضع سازمان متبوع خود را به آگاهی ایشان رساند و کتاب‌ها و جزواتی نیز در اختیار ایشان گذاشت.


در پرس‌وجوی منتشرنشده‌ای با حسین روحانی که در شماره اخیر مجله «مهرنامه» (شماره ۴۶، ویژه نوروز ۹۵) به چاپ رسیده، درباره دیدارش با امام خمینی گفته است: «جز جلسهٔ اول که آقای دعایی شرکت داشت، در سایر جلسات تنها امام و من بودیم. هر جلسه حدود ۱.۵ ساعت به طول انجامید. این ملاقات‌ها در خلال حدوداً یک ماه صورت گرفت…کتبی که ارائه دادم «امام حسین» و «راه انبیا» بود که امام هر دو را مطالعه کردند و حتی نظراتشان را کتبی نوشتند و حضوراً هم دربارهٔ چند مورد آن صحبت کردیم که از آن جمله مسالهٔ معاد و تکامل و چگونگی افشای علمایی بود که در خط رژیم حرکت می‌کردند که در این زمینه‌ها امام با سازمان و مواضع آن اختلاف داشتند. در مورد صدور اعلامیه هم امام از این مساله امتناع کردند و آن را به شناخت بیشتر از سازمان و استفسار از آقایان منتظری و مطهری موکول نمودند. دست آخر هم تاکید کردند که البته موافقت این آقایان هم الزاماً نمی‌تواند به معنی موافقت من باشد. متاسفانه نوشتهٔ ایشان موجود نیست و فکر می‌کنم از بین رفته باشد. در این مورد آقای دعایی هم شاید مواردی از آن را به خاطر داشته باشد. من تا آنجا که در ذهن دارم، سعی می‌کنم آن‌ها را بیاورم. آنچه که در نوشته بود عبارت بود از:
- تاکید روی آوردن «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در ابتدای مطالب؛
- مخالفت با «تکامل انواع» که آن را در جزوهٔ «راه انبیا» آورده بودیم؛
- مخالفت با تحلیل و تبیین ما از مسالهٔ معاد و قیامت که در جزوهٔ «راه انبیا» آمده بود و اما توضیح دربارهٔ این مطلب و آنچه شفاهی صحبت شد و آنچه ایشان گفتند.
- در مورد «بسم‌الله»، ایشان گفتند این کار لازم است و باید آن را رعایت کنید.
- در مورد اصل «تکامل انواع»، طبعاً ایشان با استنادات قرآنی و اخبار و روایات با آن مخالفت داشتند و بحث زیادی هم روی این مساله نکردیم.
- در مورد معاد و قیامت، ایشان با تحلیل ما که آن را پدیده‌ای و حادثه‌ای که در ادامهٔ حیات دنیا و به دنبال یک تغییرات کمی و به صورت ناگهانی و تغییر کیفی ظاهر می‌شود مخالفت داشتند و مساله را در چارچوب آیات قرآنی توضیح می‌دادند و تحلیل ما را یک تحلیل مادی تلقی می‌کردند.
- در مورد مسالهٔ مبارزهٔ مسلحانه و سطح جنبش در ایران، ایشان با نظر ما مخالف بودند و می‌گفتند الان شرایط آماده نیست و تاکید کردند که مبارزهٔ مسلحانه درست نیست و به زیان شما تمام می‌شود و شما از بین می‌روید؛ و در پایان مجدداً گفتند که من با مبارزهٔ مسلحانه مخالفم (که حرف امام در آن شرایط که ما مبارزهٔ مسلحانهٔ چریکی می‌کردیم و همین‌طور در مورد عدم آمادگی مردم درست بود).
- در مورد افشای علمایی که در خط رژیم بودند، ایشان در عین حال که با مضمون آنچه در کتاب «امام حسین» آمده بود، یعنی ضرورت افشای چنین علمایی که نقشی چون شریح قاضی را در زمان خود ایفا می‌کنند کاملاً موافق بودند، منتها با شیوه‌ای که در کتاب با آن‌ها برخورد شده بود یعنی طرح مساله به نوعی که صراحت داشته باشد موافق نبودند؛ به این دلیل که این به زیان خود ما تمام می‌شود و آن‌ها با وجهه‌ای که در نزد مردم دارند ما را مخالف اسلام و مرتد اعلام خواهند کرد و مردم را از ما جدا خواهند کرد.
- در مورد دادن اعلامیه‌ای که در آن از زندانیان سیاسی در شرف اعدام پشتیبانی بشود (منظور رهبران و مسئولین مجاهدین است) ایشان به دلیل عدم شناخت کافی از ما مساله را به بررسی بیشتر موکول کردند و گفتند در این مورد تحقیق بیشتری از طریق آقایان داخل نظیر آیت‌الله منتظری، طالقانی، مطهری و رفسنجانی خواهند کرد و باز تاکید بر اینکه البته موافقت آن‌ها هم دلیلی و الزامی بر موافقت خود ایشان نیست و خود ایشان است که تصمیم نهایی را خواهند گرفت. در پایان اضافه کردند که امیدوارم آقایان مأجور باشند. نتیجه‌گیری ما در داخل کشور از برخورد امام این بود که امام اولاً در جریان مسائل داخل کشور نیستند یا کانال‌هایی که امام بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند، کانال‌های مطمئنی نیستند؛ و ثانیا اختلاف ما و امام در زمینه‌های سیاسی - ایدئولوژیک است که طبعاً امام را از دادن چنین اعلامیه‌ای باز می‌دارد.»

 
 

نامه‌های بی‌پاسخ مبارزین درباره مجاهدین


امام خمینی دیدارشان با عضو سازمان مجاهدین خلق را اینگونه روایت کرده‌اند: «من نجف که بودم، یک نفر از همین افراد [از اعضای سازمان مجاهدین خلق که بعدها به علت دغل‌کاری‌ها و کج‌رفتاری‌ها به منافقین مشهور شدند] آمد پیش من. قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز - بعضی‌ها می‌گفتند ۲۴ روز - مدتی بود پیش من. هر روز [می] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از نهج‌البلاغه، از قرآن. همه حرف‌هایش را زد. من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهج‌البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است…این قدر نهج‌البلاغه و خب، من هم یک طلبه هستم؛ من این قدر نهج‌البلاغه‌خوان و قرآن و این‌ها نبودم که ایشان بود! ده - بیست روز ماند. من گوش کردم به حرف‌هایش، جواب به او ندادم؛ همه‌اش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من همان گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم. فقط اینکه گفت که ما می‌خواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست؛ و شما نیروی خودتان را از دست می‌دهید و کاری هم ازتان نمی‌آید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او می‌خواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسأله همان‌طورها بوده. بعد هم که آقایان آمدند، از ایران هم برای آن‌ها اشخاصی سفارش کرده بودند که این‌ها را تأیید کنید، این‌ها مردم کذایی هستند، فلان، مع‌ذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی محترم تهران سفارش کرده بودند که این‌ها مردم چطور هستند؛ و من باورم نیامده بود.» (صحیفه امام، جلد ۸، ص: ۱۴۳ و ۱۴۴)

به گزارش «تاریخ ایرانی»، تراب حق‌شناس از دیگر اعضای سازمان مجاهدین خلق پیش‌تر با معرفی کتبی آیت‌الله طالقانی با امام خمینی در نجف ملاقات کرده و چنانکه روحانی در پرس‌وجوی خود گفته «رهبری داخل روی من یا تراب برای تماس تکیهٔ مشخصی نکرده بود و این را خودمان در خارج تصمیم گرفتیم که من با امام ملاقات کنم.» حق‌شناس که ششم بهمن سال گذشته در حومهٔ پاریس در ۷۲ سالگی درگذشت، ۲۱ مهر ۱۳۵۹ به نشریه «پیکار» گفت: «تماس‌های من با آیت‌الله خمینی در نجف در سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳ به نمایندگی از سازمان مجاهدین خلق ایران، اولین تماس مستقیم من با آیت‌الله نبود. قبلاً در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲ چندین بار از طرف انجمن اسلامی دانشجویان و دانشجویان نهضت آزادی با مجتهدین معروف وقت من‌جمله آیت‌الله خمینی ملاقات کردم.» نشریه «پیکار» در ۲۸ مهر ۱۳۵۹ گفت‌وگویی با حق‌شناس درباره دیدار با امام خمینی را منتشر کرد: ‌«پس از ضربه‌ای که در شهریور ۱۳۵۰ به سازمان وارد آمد، سازمان تصمیم گرفت که از پوسته محدود تشکیلاتی خود بیرون آید، رژیم را طی فعالیت تبلیغی وسیع افشا نماید و با تماس با برخی از مراجع و روحانیون و افراد مبارز و بیان مواضع عام سیاسی و اعتقادی خود، حمایت آنان را از مبارزین در بند جلب کند، و احیاناً مانع آن شود که رژیم خونخوار شاه انقلابیون اسیر را در زیر شکنجه یا در میدان اعدام به قتل برساند و با استفاده از گمنامی آن‌ها و اهدافشان هرگونه تحریفی در مورد افکار و فعالیت‌های مبارزاتی آنان به عمل آورد. سازمان با برخی از اشخاصی که در آن زمان و در چارچوب اهداف طبقاتی خود با رژیم شاه تضاد و مبارزه‌ای داشتند تماس گرفت و آن‌ها که مستقیم و غیرمستقیم از اهداف انقلابی سازمان مطلع شده بودند من‌جمله اقدام به ارسال نامه‌هایی برای آیت‌الله خمینی کردند:
- یک نامه را مهندس عزت سحابی به آیت‌الله نوشته بود.
- نامه‌ای مفصل از هاشمی رفسنجانی بود که نسخه‌ای از آن را خودم به نجف بردم. در این نامه نویسنده نه تنها از مجاهدین خلق بلکه از فدائیان خلق (به خصوص رفیق شهید مسعود احمدزاده) به خوبی یاد کرده، حمایت آیت‌الله را از مبارزین خواستار شده بود.
- آقای مطهری هم سفارشی شفاهی به آیت‌الله کرده بود.
- نامه‌ای مهم‌تر از آیت‌الله منتظری بود که در آن، ضمن تأیید از مجاهدین زندانی، از آیت‌الله خواسته بود به نفع آنان اقدام نماید و البته در آخر هم تصمیم را به خود آیت‌الله خمینی محول نموده بود. این نامه را خودم به نجف بردم.
- اعلامیه‌ای نیز از آیت‌الله بهاءالدین محلاتی بود که به نام، از چندین نفر از مجاهدین زندانی به عنوان مسلمانان پاک و مبارز یاد کرده بود. آیت‌الله خمینی هیچ جواب مثبتی به آن نامه‌ها نداد.
- همچنین آیت‌الله قاضی در تبریز، مجاهدین اعدام شده را «شهید» می‌نامید و به سازمان کمک می‌کرد.
در بهمن ماه سال ۱۳۵۰ ما تصمیم گرفتیم طی تماس‌هایی با آیت‌الله خمینی، اصول نظرات و بینش خود را با ایشان در میان بگذاریم.»

 


مخالف قهر انقلابی و مدافع صلح امام حسن


حسین روحانی در گفت‌وگو با نشریه «پیکار» (۵ آبان ۱۳۵۹) به عدم خوش‌بینی خود از نتایج ملاقات و مذاکره با امام خمینی اشاره کرده و افزوده است: «پذیرش قهر انقلابی و اعمال آن در قبال دشمنان توده‌ها، یعنی امپریالیسم و رژیم خائن و سرسپرده شاه، از جمله باورهای اصولی و محوری ما بود و خط مشی و سیاست ما یک خط مشی و سیاست انقلابی (هر چند خرده‌بورژوایی) بود. در همین رابطه آیت‌الله خمینی مبارزه خود را با رژیم پهلوی از سال ۱۳۴۱، آن هم در چارچوب یک مبارزه مسالمت‌آمیز شروع کرد.» این عدم خوش‌بینی برخاسته از تجربه پیشین بود: «آیت‌الله خمینی در ملاقات خود با رفیق تراب حق‌شناس در آبان ماه ۱۳۴۹، علیرغم آن همه توصیه‌های آیت‌الله طالقانی و سایرین از داخل کشور و علیرغم پیشنهاد و اصرار رفیق ما جهت کمک به آزاد ساختن ۹ نفر از اعضای سازمان مجاهدین که پس از عملیات آزادسازی به‌ وسیله هواپیما، در زندان عراق، تحت شکنجه بودند و حتی امکان داشت به ایران تحویل داده شوند، کوچکترین کمکی به ما نکرد و به این بهانه که اگر از سوی من اقدامی صورت گیرد وضع آن‌ها بدتر می‌شود خود را کنار کشید و پاسخی به درخواست‌های ما نداد!»

روحانی سال‌ها پس از آن دیدار تحلیل امام خمینی از صلح امام حسن(ع) را به «عدم اعتقاد او به قهر انقلابی و مبارزه مسلحانه علیه امپریالیسم و رژیم شاه» تعبیر کرد و گفت «وقتی آیت‌الله خمینی تا آخرین روزهای دوران شاه و در شرایطی که توده‌های میلیونی خلق ما خواستار مسلح شدن و جنگیدن با دشمن بودند، سخن از برادری ارتش شاه با مردم می‌گوید و از تسلیح توده‌ها و مبارزه مسلحانه آن‌ها با رژیم سرمایه‌داری وابسته حاکم سر باز می‌زند، از صلح امام حسن و تحلیل توجیه‌گرایانه آن روز ما از این صلح نیز به سختی طرفداری می‌نماید.» (نشریه پیکار، ۲ آذر ۱۳۵۹)

اعضای مجاهدین خلق به زودی پی بردند که اختلاف بنیادین آن‌ها با امام خمینی بسیار گسترده‌تر از این بود و از تکامل تا معاد و قیامت را نیز در بر می‌گرفت. امام خمینی در آخرین ملاقات رو به روحانی کردند و گفتند: «آقایان مأجورند و امیدوارم که در کارشان موفق باشند» و روحانی پس از جدا شدن از ایشان، حاصل ملاقات‌های خود و حق‌شناس را اینطور دانست که امام «اولاً در لابلای برخی از اعلامیه‌های خود حمایت محدودی از زندانیان ما و تحت عنوان کلی «جوانان مسلمان» به عمل آورد و ثانیا پرداخت بخشی از «وجوهات شرعی» را به خانواده زندانیان سیاسی مجاز دانست.»

کلید واژه ها: امام خمینی سازمان مجاهدین خلق حسین روحانی تراب حق شناس


نظر شما :