روایتی تازه از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله؛ چرا غذای ایرانی ندادند؟

۲۰ مهر ۱۳۹۳ | ۱۶:۳۶ کد : ۴۷۵۷ وقایع اتفاقیه
روایتی تازه از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله؛ چرا غذای ایرانی ندادند؟
تاریخ ایرانی: «در اکتبر ۱۹۷۱ (۲۰ مهر ۱۳۵۰)، محمدرضا پهلوی ضیافتی ترتیب داد که از تمام میهمانی‌ها بر‌تر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند... همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت‌ جمشید اردوگاهی مرکب از خیمه‌های گرانبها به وسیله ژانسن دکوراتور فرانسوی برپا شده بود... باکارا، گیلاس پایه‌دار کریستال طراحی کرد، سرالین جایگاه میهمانان را روی سفال‌های قرن پنجم پیش از میلاد ساخت‌. رابرت هاویلند، فنجان و نعلبکی‌هایی ساخت که فقط یک بار مورد مصرف میهمانان قرار گرفت‌... غذاهای ضیافت تخت ‌جمشید را اصولا رستوران ماکسیم تهیه می‌کرد... لویی ورایل رئیس ماکسیم‌ به این مناسبت یک بشقاب جدید و بسیار عالی محتوی خاویار و تخم بلدرچین آب‌پز اختراع کرد.... صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی به صورت یک کتاب کوچک با جلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود. پس از تخم بلدرچین با مروارید دریای خزر، غذای بعدی ته دم خرچنگ با سس نانتوآ بود، غذای اصلی خوراک پشت بازوی بره سرخ ‌شده در روغن خودش بود که درون آن را با سبزی‌های خوشبو انباشته بودند. برای تازه کردن گلوی میهمانان‌، شربت یا شامپاین کهنه فرانسوی (موئت ۱۹۱۱) می‌آوردند. آنگاه خوراک طاووس به سبک شاهنشاهی با سالاد مخلوط طبق سلیقه الکساندر دوما صرف شد. به عنوان دسر، بشقاب انجیر به شکل حلقه‌ای که درون آن را با تمشک یا پورتو انباشته بودند، آوردند و در پایان قهوه موکا... همراه با قهوه نیز کونیاک پرنس اوژن مخصوص خم‌خانه ماکسیم صرف شد...»

 

این تصویر جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی است که ویلیام شوکراس در کتاب «آخرین سفر شاه» توصیفش کرده؛ جشنی پر زرق و برق که روز ۲۰ مهر ۱۳۵۰ برگزار شد و رهبران و اعضای خاندان سلطنتی بیش از ۶۰ کشور جهان را گردهم آورد. جشنی که طرح اولیه‌اش را نصرت‌الله معینیان، معاون وقت نخست‌وزیر و سرپرست انتشارات رادیو ایران در سال ۱۳۳۸ تحت عنوان «جشنوارۀ تخت جمشید» یا «فستیوال پرسپولیس» پیشنهاد داد و چنانکه امیراصلان افشار قاسملو، آخرین رئیس کل تشریفات دربار شاهنشاهی نقل کرده «با مشاوره با ایران‌شناسان و هنرمندان قرار بود که این جشن، به صورت یک جشن ملی باشد که در آن، اقشار و طبقات مختلف بتوانند شرکت داشته باشند و محصولات خود را عرضه نمایند، همچنانکه در حجاری‌های تخت جمشید، تحفه‌های مردم را مشاهده می‌کنیم. هدف آن طرح، نزدیکتر کردن بیشتر مردم با شاه و از بین بردن فاصله بین آن‌ها بود. این طرح به اعلیحضرت ارائه شد که قبول فرمودند. آن زمان مرحوم حسین علاء وزیر دربار بودند که با همین پیشنهاد موافق بودند، ولی بعد‌ها نظر اعلیحضرت را عوض کردند و به توصیۀ آقایان علم، امیر متقی و آقای شجاع‌الدین شفا قرار شد که از سران دولت‌ها دعوت شود.»

 

آنچه بیش از همه به چشم آمد و مورد انتقاد مخالفان رژیم و حتی تعجب رسانه‌های جهانی قرار گرفت، مخارج سنگین برگزاری این جشن بود. مجموع هزینه‌های این جشن ۳۰۰ میلیون دلار برآورد شد، اما چنانکه منصور رفیع‌زاده آخرین رئیس شعبه ساواک در آمریکا در کتاب خاطراتش نقل کرده: «مسلماً هزینه‌های واقعی به مراتب بیش از مبلغ فوق بود، زیرا عمده مخارج به گردن وزارتخانه‌های مختلف بود و هیچ یک از وزرا جرات مطرح نمودن آن را نزد شاه نداشتند. همچنین تمامی سازمان‌های دولتی و شرکت‌های خصوصی موظف بودند مبالغی را به برگزاری این جشن اختصاص دهند. طبق یک برآورد تقریبی، توسط شاه ۸۰۰ میلیون دلار در این جشن هزینه شد.» در یکی از سفرهای رفیع‌زاده به تهران، تیمسار مقدم، رئیس ساواک به او گفته بود: «اگر از ارقام نجومی خرج‌ها و دزدی‌هایی که برای تدارک این جشن‌ها در جریان است مطلع شوی مغزت داغ می‌شود.» یکی از خلبانان ایرانی هم به او گفته بود «من با هواپیما به اندازه یک سال پرواز، فرش و کریستال و مشروب و سنگ مرمر برای حمام‌ها حمل و نقل کرده‌ام.» برای این جشن‌ها ۱۶۵ پیشخدمت زن و مرد، ۲۵ متخصص زیبایی (زن و مرد)، ۱۵۰۰ کلاه گیس مردانه، ۳۰۰ نیم کلاه گیس، ۴۰۰ جفت مژه و لباس‌های فرانسوی در نظر گرفته شد. رفیع‌زاده از شماره ۱۵ اکتبر ۱۹۷۱ مجله تایم هم نقل کرده که ۳.۵ تن کره و پنیر، نیم تن خامه، ۲۵۰ بطری شراب، معادل ۸۴۰ هزار دلار لامپ‌های رنگی و فرش و قالیچه برای تمامی چادر‌ها، محوطه‌سازی که شامل چند هزار قطعه فضای سبز و چند هزار تاج گل می‌شد، همه توسط نیروی هوایی ایران از پاریس به ایران آورده شده بود. تأمین اجناس و اشیای این مراسم، بازرگانان پاریسی که تهیه همه چیز را بر عهده داشتند، یک سال تمام مشغول کرد. پروازهای دو بار در ماه هواپیما و ستون کامیون‌ها کلیه اقلام مورد نظر را از پاریس به صحرا حمل کردند. تزئین ۵۹ چادر میهمان‌ها و ۳ چادر سلطنتی که همگی مجهز به تهویه مطبوع بودند، در صحرا به عهده شرکت فرانسوی جانس در پاریس گذارده شد. این شرکت مسئولیت دکور مجدد کاخ سفید برای ژاکلین کندی را نیز بر عهده داشت. مبل‌ها از نوع لویی XV، حمام‌ها از سنگ مرمر فرانسوی، شعمدان‌ها لیموگیس چینی و ظروف کریستالی باکارا بودند.

 

به گفته آخرین رئیس شعبه ساواک در آمریکا، «مدت‌ها قبل از جشن، شاه به ساواک دستور داده بود جلوی درز هرگونه خبری در مورد هزینه‌های گزاف و ولخرجی‌هایش را مخصوصاً به روزنامه‌های نیویورک و لوموند بگیرد.» اما خبر ولخرجی‌های این ضیافت شاهانه، در نشریات مهم جهانی از برگزاری خود مراسم مهم‌تر شد؛ چنانکه خبرنگار یونایتدپرس در نشست مطبوعاتی شاه در روز ۲۶ مهر ۱۳۵۰ در کاخ سعدآباد پرسید: «اعلیحضرتا! در مطبوعات خارج بحث خیلی زیادی درباره مخارج جشن شاهنشاهی شده است، مطبوعات نوشته‌اند ملتی که ۳ میلیارد دلار بدهکار است چرا باید این خرج‌ها را بکند؟» محمدرضا شاه پهلوی که گفته بود «چه ایرادی دارد ملتی برای غرور ملی‌اش خرج کند؟» به خبرنگار یونایتدپرس اینطور پاسخ داد: «این بحثی که راجع به خرج‌ها کردند می‌خواهیم ببینیم که اساسش بر چه مبنایی است؟ اگر منظور از خرج‌ها ساختمان است، هتل است یا جاده است یا سیستم‌های مخابراتی که این در برنامه پنج ساله چهارم ایران پیش‌بینی شده بود و به هر صورت ایران در برنامه پنج ساله چهارمش از تمام هدف‌هایی که در اول برنامه تعیین کرده بود بسیار پا را فرا‌تر نهاده است. برنامه پنج ساله ما یک رشد ۹.۴ درصد پیش‌بینی کرده بود در صورتی که تا به حال رشد ما به قیمت‌های ثابت از ده و نیم درصد هم بیشتر است، یعنی نزدیک به ۱۱ درصد و شاید امسال با وجود به اصطلاح مخارجی که می‌گویید شده است از هر سال رشد ما بیشتر است، شاید دستور بدهیم که حتی جزییات مخارجی که شده منتشر بشود. البته می‌دانیم که تمام مخارج آن را افراد ایرانی (بیشترشان صاحب صنایع و تجارت) تامین کردند و اسامی‌شان و مبالغی هم که هر کسی تعهد کرده معلوم است و منتشر شده. شاید تنها خرجی که می‌شود گفت جنبه سرمایه‌گذاری نداشته یا برای توریسم یا برای زیربنای ایران نبوده چند تا مهمانی بوده است که به افتخار میهمانان ایران داده شد و اگر ما می‌خواستیم این میهمانان عالی‌قدر را هرکدام علیحده به این مملکت دعوت کنیم به تناسب تعداد میهمانان، مخارج تقریبا به‌‌‌‌ همان تناسب اضافه می‌شد. این است که نمی‌دانم کدام فکری از اول این مطلب را در دهان‌ها انداخت و یک عده‌ای هم کورکورانه موضوع را دنبال کردند ولی به فرضی که مطلب صحیح بود و مملکت ایران که می‌گویید ۳ میلیارد دلار مقروض است چرا این خرج را کرده، ممالکی را می‌شناسم (چه فرق می‌کند انسان چه به خارج مقروض باشد چه به داخل به خصوص اگر پولش ارزش بین‌المللی داشته باشد و قابل تبدیل به پول‌های دیگر باشد) که چند صد میلیارد دلار مقروض هستند و ضمنا مخارج تبلیغاتی شرکت‌های داخلی آن‌ها در سال از چندین میلیارد دلار تجاوز می‌کند، نه جنبه تاریخ است نه جنبه غرور ملی است نه هیچ چیز، فقط برای حرفی که خودشان اسمش را «پابلیک ریلیشن» می‌گذارند میلیارد‌ها دلار خرج می‌کنند، آن وقت ایران به حداقل و به قیمت چند میهمانی این معروفیت جهانی را پیدا کرده است، پس جواب اینکه بدون اینکه ما بخواهیم به این سؤال البته قدری خیرخواهانه (نه از طرف شما مقصودم از طرف کسانی که این سؤال را می‌کنند) جواب تند و بی‌اعتنایی بدهیم این توضیحات را من به شما دادم.»

 

 

جشن ایرانی بدون غذای ایرانی

 

زرق و برق این جشن‌ها چنان چشم مطبوعات جهان را گرفته بود که از ماه‌ها پیش تا مدت‌ها پس از برگزاری آن، چشم از پذیرایی از میهمانان تخت جمشید بر نمی‌داشتند؛ روزنامه ساندی تایمز در ۳۱ مرداد ۱۳۵۰ نوشت «این جشن با سلیقه فرانسوی و تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران آمیخته است»؛ اشاره‌اش به یک شرکت فرانسوی بود که رومیزی دستی ۱۹۰ فوتی درست کرده بود؛ با ۳۰ نفر آشپز و ۱۵۰ سر پیشخدمت رستوران فرانسوی ماکسیم و ۲۵۰۰ بطری شراب (از جمله شراب‌های منطقه شاتو در فرانسه به قیمت هر شیشه صد دلار) که یک ماه قبل از مراسم به ایران ارسال شده بود.

 

روزنامه انگلیسی «دیلی رکورد» یک هفته پس از برگزاری مراسم در گزارشی نوشت: «شهرت آشپزهای ایرانی از مرز و بوم این کشور گذشته است. هیچ خارجی نیست که یکبار غذای ایران را نچشیده باشد و با تحسین از آن یاد نکند. پس چرا میلیون‌ها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجه فرنگی را از فرانسه وارد کند؟ آیا در ایران گوجه فرنگی نمی‌روید؟ هیچ چیز این جشن‌ها، ایرانی نبود و مردم ایران در آن شرکت نداشتند.» این انتقادی نبود که فقط رسانه‌های خارجی به آن بپردازند؛ بلکه در داخل دربار هم این موضوع که چرا باید جشن ایرانی بدون غذای ایرانی برپا شود، مطرح شده بود. امیراصلان افشار قاسملو که آن زمان سفیر ایران در آمریکا بود، در کتاب خاطراتش که دو سال پیش منتشر شده (گفت‌وگو با علی میرفطروس، نشر فرهنگ، کانادا) مجادله فرح دیبا، همسر شاه با اسدالله علم، وزیر وقت دربار در این باره را روایت کرده است: «در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، تمام تدارکات زیر نظر آقای علم بود و بعد آقای امیر متقی (دست راست و چپ آقای علم). چادرهایی که از فرانسه آورده بودند و غذاهایی که هر روز با هواپیما از فرانسه به فرودگاه شیراز می‌رسید، همه، زیر نظر این آقایان بود! روزی که در تهران حضور اعلیحضرت، راجع به جشن‌های در آمریکا صحبت می‌کردم، به من فرمودند: در اینجا الان کمیسیونی هست و شما شرکت بکنید... به دفتر علیاحضرت رفتم تا در آن کمیسیون شرکت کنم، وقتی وارد شدم دیدم علیاحضرت بالا نشسته‌اند و آقای علم دست چپ بودند و آقای امیر متقی، آقای شفا، آقای نصیری، آقای آتابای، آقای اویسی، آقای پهلبد هم بودند و... تمام سالن پر بود. در وسط صحبت‌ها، علیاحضرت فرمودند: خب! همۀ این چیز‌ها درست، ولی من نمی‌فهمم! ما که می‌خواهیم یک همچین جشن بزرگی را برگزار بکنیم آنقدر عرضه نداریم که چند تا بشقاب غذا درست بکنیم تا مهمانان ما اقلا یک غذای ایرانی هم بخورند؟ نمی‌توانیم یکی دو سه روز با غذاهای ایرانی از مهمانان پذیرایی کنیم؟ و به این گرانی غذا از پاریس نیاوریم؟! آقای علم رنگش سرخ شده بود و از حرف علیاحضرت خوشش نیامد و گفت: خیر قربان! در این مورد خیلی مذاکره شده، تصمیم‌ها هم گرفته شده... بعد، بلافاصله از جایش بلند شد و گفت: علیاحضرت! خیلی معذرت می‌خواهم، باید بروم حضور اعلیحضرت شرفیاب شوم و الان دیر هم کردم، معذرت می‌خواهم... و رفت.»

 

امیراصلان افشار در ادامه می‌گوید: «به آقای علم برخورده بود. ملاحظه می‌فرمایید که مقام خودش را بالا‌تر از علیاحضرت می‌دانست که به خودش اجازه می‌داد با این جسارت صحبت کند. بعد وقتی داشت می‌رفت (که به عقیدۀ بنده خیلی هم بی‌ادبی بود) گفت: بجای من آقای امیر متقی گزارشات لازم را به علیاحضرت خواهند داد!... آقای امیر متقی هم گفت: خیر قربان! ما ریال به ریال و یا فرانک به فرانک حساب کرده‌ایم، دیده‌ایم که خیلی باصرفه‌تر است که ما غذا را از رستوران ماکسیم پاریس بیاوریم تا اینکه اینجا درست بکنیم. علیاحضرت گفتند: من که اینجا صحبت از پول نکردم. برای این جشن‌ها شما میلیون‌ها تومان خرج می‌کنید. من صحبت پول غذا نمی‌کنم، من می‌گویم شما وقتی یک جشن ایرانی برگزار می‌کنید اقلا یک غذای ایرانی هم بدهید. یک چیزی بدهید که نمایندۀ ایران باشد. امیر متقی گفت: تمام این محاسبات شده و از نظر امنیت هم فکر کردیم که غذا در جایی درست بشود که مورد اعتماد باشد. علیاحضرت خطاب به آقای سپهبد نصیری گفتند: آقای نصیری! یعنی شما آدم‌هایی ندارید که مواظب باشد که به اصطلاح در غذا‌ها دستکاری نکنند؟ علیاحضرت دیگر مطلبی نگفتند، البته خیلی ناراحت شدند ولی خب کار از کار گذشته بود و پول‌ها را هم پرداخت کرده بودند.»

 

در سفره فرانسوی جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، خاویار تنها غذای ایرانی بود؛ جشنی پر خرج برای نشان دادن عظمت ایران باستان.

کلید واژه ها: جشن های 2500 ساله شاهنشاهی امیراصلان افشار فرح


نظر شما :