تحلیلی مستند از کودتای ۲۸ مرداد

سید حسن آیت
۱۴ مرداد ۱۳۹۳ | ۱۳:۲۹ کد : ۴۵۶۷ دفتر مقالات
۲۸ مرداد ۱۳۵۸
تحلیلی مستند از کودتای ۲۸ مرداد
در مورد حکومت مرحوم دکتر مصدق و نیز کودتای ۲۸ مرداد بسیار نوشته شده است و جای دارد باز هم در این زمینه نوشته شود. بررسی تحلیلی اوضاع آن روز‌ها برای کمک به طی راهی که ما در پیشاروی خود داریم بسیار سودمند خواهد بود. مقاله زیر را آقای دکتر حسن آیت نوشته‌اند ولی لازم به یادآوری است که درج آن به معنای موافقت شورای نویسندگان روزنامه جمهوری اسلامی با محتوای آن نیست.

 

روز یکشنبه مطابق با بیست و ششمین سالگرد کودتای ننگین ۲۸ مرداد است، در مورد اینکه چرا ملتی که در سی‌ام تیر شاه و امپریالیسم را که از بیست و هشت مرداد بسیار قوی‌تر بودند وادار به عقب‌نشینی کردند ولی در ۲۸ مرداد نتوانستند از بازگشت شاه فراری ممانعت به عمل آورند مطالب بسیار می‌توان نوشت که می‌تواند برای پیروز ساختن جنبش عظیم انقلابی اسلامی کنونی و جلوگیری از تکرار حوادثی مشابه بیست و هشت مرداد بسیار مفید باشد و به همین دلیل ما در روزنامه جمهوری اسلامی سلسله مقالاتی را تحت عنوان از قیام درخشان سی‌ام تیر تا کودتای ننگین ۲۸ مرداد شروع کردیم که مدتی است این سلسله مقالات قطع شده است. سبب قطع شدن سلسله مقالات آن بود که چون آن مقالات به صورت روزمره نوشته می‌شد بیم آن بود که به علت کثرت مشغله نویسنده امکان ادامه منظم آن ممکن نباشد و سبب ملال خوانندگان گردد و لذا بنا بر آن شد که پس از تکمیل مطالب مجددا انتشار آن ادامه یابد ولی اکنون به مناسبت فرارسیدن ۲۸ مرداد لازم می‌دانیم در یک مقاله فشرده علل شکست ۲۸ مرداد را شرح داده و آن را با قیام سی تیر و انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ مقایسه نماییم. فایده بزرگ تاریخ پند گرفتن از آن است و پند گرفتن از تاریخ ممکن نیست جز با تحلیل دقیق و بی‌طرفانه حوادث و وقایع تاریخی و اجتماعی. هیچ امری بدون سبب و علت نیست و کودتای ۲۸ مرداد نیز نمی‌تواند از این قاعده مستثنی باشد و در این باره فریاد برآوردن که امپریالیست‌های «خبیث» آمریکایی چنین و چنان کردند هیچ نتیجه‌ای ندارد و هیچ دردی را درمان نمی‌کند.

 

کار امپریالیست کودتا کردن و کار دشمن ضربه زدن و کار خائن خیانت کردن است. این ما هستیم که با اتخاذ روشی صحیح و بر حذر از خودخواهی‌ها و کوته‌فکری‌ها نباید به دشمن فرصت و امکان ضربه زدن بدهیم. اگر فردی به هنگام سرمای سخت زمستان با داشتن امکانات خود را گرم نسازد و در معرض سرما قرار دهد قطعاً سرما خواهد خورد و داد و فریاد در مورد سرمای زمستان بدون تحلیل واقعی موضوع خود خلق را فریب دادن است. در مورد ۲۸ مرداد تاکنون بیشتر آنچه نوشته و یا گفته شده از همین مقوله «گناه» را به گردن دشمن افکندن، بدون بررسی نقاط ضعف خویشتن بوده است. البته اکنون ۲۶ سال از آن زمان گذشته است و بررسی علل شکست نمی‌تواند آب رفته را به جوی بازگرداند و خسارات غیرقابل ارزیابی معنوی و عادی را جبران نماید ولی این بررسی برای کسانی که جاه‌طلبی، خودخواهی، کینه‌توزی و غرض‌ورزی چشم و گوش آنان را کور و کر نکرده است و فکر آنان را از کار نینداخته است می‌تواند بسیار سودمند باشد.

 

کودتای بیست و هشت مرداد قطعاً حادثه‌ای غیرقابل اجتناب نبود، زیرا سیزده ماه قبل از آن در قیام سی تیر شاه بر سریر قدرت نشسته بود و قوام‌السلطنه نخست‌وزیر بود و مصدق خانه‌نشین ولی ملت با قیام خونین خود دکتر مصدق را به قدرت بازگرداند و بیست و پنج سال بعد از آن در ۲۲ بهمن ۵۷ ملت شاه را با آن ساواک وسیع و جهنمی و ارتش ۴۳۰ هزار نفری و ژاندارمری و شهربانی آنچنانی و میلیارد‌ها پول بی‌حساب و حمایت بی‌دریغ امپریالیست‌های رنگارنگ به زباله‌دانی تاریخ افکند ولی در ۲۸ مرداد، شاه فراری بود و دکتر مصدق نخست‌وزیر و وزیر دفاع و دارای اختیارات وسیع قانونگزاری و برخوردار از حمایت بی‌دریغ مردم. معهذا کودتای شوم پیروز می‌گردد و همه چیز را زیر و رو می‌کند، علل و عوامل این شکست را می‌توان به قرار ذیل خلاصه کرد:

 

۱ـ انحلال مجلس شورای ملی: در بررسی علل پیروزی سی تیر می‌بینیم که مجلس شورا نقش مهمی را ایفا کرده است و نمایندگان طرفدار نهضت با برخورداری از مصونیت پارلمانی بزرگترین ضربت‌ها را به دربار و قوام‌السلطنه وارد ساختند. برای دانستن اهمیت نقش مجلس کافی است به خاطرات ارسنجانی معاون سیاسی و رئیس تبلیغات قوام‌السلطنه مراجعه کنیم و ببینیم که او چگونه به هر مناسبت شرایط پیروزی قوام‌السلطنه را در انحلال مجلس می‌داند، ما به عنوان نمونه قسمتی از یادداشت‌های او را از قسمت‌های مختلف کتاب او در اینجا می‌آوریم:  «من به دکتر امینی گفتم که قوام‌السلطنه در یک صورت موفق خواهد شد و آن گرفتن فرمان انحلال مجلس است والا با این مجلس مصلحت قوام‌السلطنه نیست قبول مسئولیت کند … دکتر امینی گفت لابد این موضوع را حل کرده یا حل خواهد کرد والا من هم معتقد نیستم بدون گرفتن فرمان انحلال مجلس قبول کند (نقل از صفحه ۱۹ یادداشت‌ها)… پرسیدم تو که در جریان مذاکرات بودی آیا موضوع فرمان انحلال مجلس مورد موافقت قرار گرفته است یا نه، اسکندری گفت هنوز اعلیحضرت موافقت نکرده‌اند ولی مسلماً موافقت خواهند کرد (صفحه ۲۱ یادداشت‌ها). قرائت اعلامیه، منظور اعلامیه مشهور قوام‌السلطنه است. تمام شد من گفتم آقا فرمان انحلال مجلس را گرفته‌اید؟ گفت چطور؟ گفتم بعد از صدور این اعلامیه باید فورا مجلس را منحل کنید …گفتم من عقیده‌ام را اظهار کردم. راه دوم بستن مجلس است. آقای قوام‌السلطنه نمی‌تواند با مجلسی که از هفتاد نفر سی وکیل مخالف دارند حکومت کنند. باید مجلس را منحل کنند و انتخابات جدید را اعلام نمایند. انحلال مجلس برخلاف سنن دموکراسی نیست. به خصوص که این مجلس نیم‌بند است و هنوز نصف نمایندگان انتخاب نشده‌اند و راجع به انتخابات همین عده هم خود دکتر مصدق اعتراض کرده و اظهار داشته است که عده‌ای از آن‌ها با تقلب وکیل شده‌اند…گفتم با این مجلس فقط دکتر مصدق می‌تواند حکومت کند … ولی به هیچ‌وجه قبول مسئولیت را از طرف آقای قوام‌السلطنه با وجود مجلس مصلحت ایشان نمی‌دانم و عقیده دارم که همین امشب یا فردا شرفیاب شوند و با ذکر دلایل خودشان فرمان انحلال را استدعا کنند … خود قوام‌السلطنه نگاهی به حضار کرد و گفت فلانی راست می‌گوید، هیچ داعی ندارد که بنده خودم را در یک چنین موقعیت خطرناکی به میدان مخاطره اندازم … من مقتضی می‌دانم که مجلس باید منحل شود و به آقایان قول می‌دهم که با انحلال مجلس تمام سر و صدا‌ها تمام خواهد شد.»

 

ارسنجانی چندین برابر آنچه نقل شد در این مورد قلم‌فرسایی کرده است و این اهمیت مجلس را در حفظ و ادامه نهضت می‌رساند. ولی متاسفانه دکتر مصدق مجلس را منحل ساخت و با دست خود کاری را که دشمن آرزو می‌کرد انجام داد و زمینه برای کودتا مساعد گشت. ممکن است گفته شود که دکتر مصدق می‌ترسید که مجلس با استیضاح و رأی عدم اعتماد او را ساقط سازد ولی چنین امری ممکن نبود، زیرا دکتر مصدق می‌توانست با انجام بقیه انتخابات (۵۷ کرسی باقیمانده) اکثریت قاطعی به دست آورد و اگر این امر را صلاح نمی‌دانست می‌توانست مجلس را که فقط با حضور نیافتن چند نفر از اکثریت می‌افتاد فلج سازد به خصوص که با داشتن اختیار قانونگزاری احتیاجی نیز به مجلس نداشت.

 

۲- عدم تعقیب و مجازات مسببین کشتار سی‌ام تیر: پس از آنکه دکتر مصدق به دنبال قیام خونین سی تیر قدرت را به دست گرفت زمینه برای سرکوب دشمنان نهضت فراهم بود و دولت می‌توانست با تشکیل دادگاه‌های انقلابی قوام‌السلطنه و افرادی مانند سرهنگ قربانی، سرگرد صیرفی، سرهنگ برخوردار، سرهنگ گیلانشاه، سرلشکر وثوق، ستوان فاطمی و … را که در کشتار مردم دخالت داشتند به کیفر برساند تا دیگر افرادی پیدا نشوند که مردم را به خاک و خون کشند، ولی نه تنها این کار انجام نشد بلکه از مصادره اموال قوام که به تصویب مجلس رسیده بود به انواع حیل جلوگیری به عمل آمد و این خود سبب اختلاف دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی و تضعیف نهضت گردید.

 

ما باز در اینجا رشته سخن را به دست حسن ارسنجانی می‌سپاریم، وی در این مورد چنین می‌نویسد: «بعد از حادثه سی‌ام تیرماه مصدق علیه قوام‌السلطنه اقدامی نکرد و تا می‌توانست جلو تندروی‌های کاشانی را می‌گرفت. چند روز که از حادثه گذشت و قوام‌السلطنه زنده ماند مصدق دستور داد که شهربانی دورادور از او محافظت کند و با اینکه مامورین دکتر بقایی همه جا می‌گشتند که توطئه‌ای ترتیب دهند و به سر قوام‌السلطنه بریزند و او را به قتل برسانند معذلک دکتر مصدق مراقبت می‌کرد تا جایی که متهم به طرفداری از قوام‌السلطنه نشود این اقدامات خنثی گردد.» (صفحه ۶ یادداشت‌های ارسنجانی) و باز در جای دیگر: «… مدتی در آنجا نمانده بود که دکتر مصدق به سرتیپ کمال رئیس شهربانی دستور داد که از محل سکونت قوام‌السلطنه مراقبت کنند، زیرا باز آقای دکتر بقایی به فکر انجام وظیفه ملی خود افتاده بود. دکتر مصدق چاره‌ای که برای استخلاص قوام‌السلطنه اندیشید تقدیم لایحه تعقیب قوام‌السلطنه به مجلس بود. لطفی وزیر دادگستری این لایحه را به مجلس برد و با وجود مخالفت دکتر بقایی و چند نفر دیگری که از ماه‌ها پیش به عشق تصرف اموال قوام‌السلطنه شب و روز نداشتند تصویب شد.

 

دکتر مصدق، دکتر فاطمی را به دیدن قوام‌السلطنه فرستاد و دو شب بعد قرار شد او را به خانه خودش عودت دهند (قوام‌السلطنه از ترس مردم در پارک امین‌الدوله مخفی شده بود و در منزل خودش نبود، وی سپس به منزل محمد قوام در خیابان ویلا رفته بود). آن شب من در خانه خیابان ویلا بودم، به دکتر فاطمی تلفن کردم که به مصدق‌السلطنه بگوید انتقال قوام‌السلطنه با وجود «میهن‌پرستانی» که دکتر بقایی و کاشانی اطراف خانه گذاشته‌اند خالی از اشکال نیست. دکتر فاطمی پس از نیم ساعت خودش آمد و گفت به سرتیپ کمال دستور داده شده است که شخصا اتومبیل قوام‌السلطنه را اسکورت کند. سرتیپ کمال آمد، قوام‌السلطنه را لباس پوشاندند و سوار کردیم، سرتیپ کمال جلوی اتومبیل نشست و دو اتومبیل پلیس هم در عقب سر راه افتاد.

 

به این ترتیب قوام‌السلطنه بعد از چند ماه دربدری و خانه به دوشی به خانه خودش مراجعت کرد و چند نفر پلیس جلوی خانه او گذاشتند که مراقبت کنند. لایحه تعقیب و مصادره اموال قوام‌السلطنه که به تصویب مجلس رسیده بود قرار نبود اجرا شود، دکتر مصدق شخصا مایل به انجام این عمل نبود …» (صفحه ۷۶ یادداشت‌های ارسنجانی)

 

با این یادداشت‌ها دیگر جای هیچ ابهامی باقی نمی‌ماند، تنها نکته‌ای که برای بعضی از خوانندگان ممکن است به وجود آید آنست که سؤال کنند منظور ارسنجانی از این جمله که می‌نویسد «دکتر مصدق چاره‌ای که برای استخلاص قوام‌السلطنه اندیشید تقدیم لایحه تعقیب قوام‌السلطنه به مجلس بود» چیست. در این مورد توضیح می‌دهیم که منظور آن بود که اولا قانون مصادره اموال قوام را که قبلا به تصویب مجلس رسیده بود بدون اثر سازند و ثانیاً می‌دانستند با آن دادگستری که ما داشتیم تعقیب قوام به جایی نمی‌رسید، اگر بنا بود قوام و سایر مسببان کشتار سی تیر به مجازات می‌رسیدند بایستی دادگاه‌های انقلابی و فوق‌العاده تشکیل می‌شد که متاسفانه چنین امری انجام نگرفت و هیچ یک از جنایتکاران سی تیر به مجازات نرسیدند.

 

۳ـ عدم توجه به هشدارهای پی در پی: حزب توده با تکیه به سازمان وسیع نظامی و اطلاعاتیش قبل از کودتا، کلیه اطلاعات مربوط به کودتا‌ها را در اختیار دکتر مصدق و دولت او می‌گذاشت و در جراید خود می‌نوشت ولی متاسفانه دولت هیچ عکس‌العملی از خود در مورد خنثی ساختن کودتا نشان نمی‌داد (البته خود حزب توده هم با قرار صریح خودش با وجود داشتن سازمان نظامی وسیع و نیروی متشکل هیچ مقاومتی در مورد کودتای ۲۸ مرداد از خود بروز نداد) پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد و دستگیری سرهنگ نصیری فرمانده گارد، دکتر مصدق حتی می‌توانست شاه را دستگیر سازد ولی از انجام این عمل و نیز اقدام قاطع علیه کودتاچیان خودداری ورزید. در مورد کودتای ۲۸ مرداد مردم شهرستان‌ها حتی از آنچه در تهران می‌گذشت بی‌خبر بودند، در این مورد تاریخ «گذشته چراغ راه آینده است» چنین می‌نویسد «اما دکتر مصدق با وجود اینکه از فعالیت پشت‌پرده اطلاع کافی داشت با اعتماد به فرماندهان واحدهای ارتشی مقیم تهران که از میان آن‌ها نوذری و اشرفی با شرکت در کودتا و شاهرخ و پارسا با سکوت تایید‌آمیز خود راه کودتاچیان را هموار ساختند و با پیروی از سیاست همیشگی خود که مبتنی بر عدم قاطعیت و مماشات بود حتی پس از شروع کودتا عمق حادثه را درک نمی‌کرد، به همین لحاظ دکتر مصدق علی‌رغم درخواست و اصرار یاران صدیقش مبنی بر اعلام رادیویی آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور از این کار خودداری نمود. اقدامی که می‌توانست تظاهرات وسیع و دامنه‌دار مردم سراسر کشور را برانگیزد و به احتمال قوی موجبات شکست کودتا را فراهم سازد.» (نقل از صفحه ۶۲ کتاب مزبور)

 

مهم‌تر از همه این‌ها نامه تاریخی آیت‌الله کاشانی به دکتر مصدق بود که در ۲۷ مرداد یک روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد انجام حتمی کودتا از طرف زاهدی را به دکتر مصدق اطلاع داد و پیشنهاد کرد که بالاتفاق کودتا را خنثی سازند ولی دکتر مصدق در این مورد هم هیچ عملی انجام نداد. ما این نامه و پاسخ دکتر مصدق را برای اولین بار منتشر می‌سازیم (نامه آیت‌الله کاشانی به طور دست و پا شکسته قبلا در یکی از مجلات منتشر شد) این نامه و پاسخ آن به حدی گویاست که احتیاج به هیچ‌گونه توضیحی ندارد.

 

متن نامه آیت‌الله کاشانی به دکتر مصدق در مورد کودتای ۲۸ مرداد

 ۲۷ مرداد، حضرت نخست‌وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله عرض می‌شود گرچه امکانی برای عرائضم نمانده ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالا‌تر از احساسات شخصی است و علی‌رغم غرض‌ورزی‌ها و بوق و کرنای تبلیغات، شما خودتان بهتر از هر کس می‌دانید که هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقاء آن مایل نیستید، از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازی‌های اخیر بر من مسلم است که می‌خواهید مانند سی‌ام تیر کذایی یکبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندوم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانه‌ام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید، مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید و حالا نه مجلسی هست و نه تکیه‌گاهی برای این ملت گذاشته‌اید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطائف‌الحیل خارج ساختید و حالا همان‌طور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سی‌ام تیر عقب‌نشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همان‌طور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیس‌ها کمک کرد و حالا به دست جنابعالی به صورت ملی و دنیاپسندی می‌خواهند این ثروت ما را به چنگ آورد. و اگر واقعا با دیپلماسی نمی‌خواهید کنار بروید این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شما است آگاه کردم که فردا جای هیچ‌گونه عذر موجهی نباشد، اگر به راستی در این فکر اشتباه می‌کنم با اظهار تمایل شما سید مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت می‌فرستم. خدا به همه ما رحم بفرماید.

ایام به کام باد ـ سید ابوالقاسم کاشانی

 

جواب دکتر مصدق به آیت‌الله کاشانی

۲۷ مرداد مرقومه حضرت آقا وسیله آقا حسن آقای سالمی زیارت شد. اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم والسلام. دکتر محمد مصدق

 

این‌ها بودند قسمتی از علل پیروزی کودتای بیست و هشت مرداد و شکست نهضت ملی، علل بسیاری دیگر هست که در فرصت مناسب تشریح خواهد شد، آنچه مهم است عبرت از تاریخ در مورد وضع کنونی است. قاطعیت دادگاه‌های انقلاب در به کیفر رساندن سران رژیم گذشته و اتحاد مردم پشت سر امام خمینی و رهبری‌های قاطع ایشان موجب گشته است که انقلاب تاکنون پیروز باشد ولی تزلزل و بی‌تفاوتی و عدم قاطعیت دولت، انتشار جرایدی که در زمان طاغوت همکاری و ستایشگر او بودند و آزاد ساختن بسیاری از سران رژیم گذشته و مجازات نکردن توطئه‌گران علیه انقلاب اسلامی ایران، مخاطرات جدی برای انقلاب به وجود آورده است. ولی ما یقین داریم که قاطعیت امام و اتحاد ملت نه تنها ملت ایران را نجات خواهد داد، بلکه سبب نجات مستضعفین سرتاسر جهان خواهد شد. انشاءالله.

کلید واژه ها: حسن آیت کودتای 28 مرداد


نظر شما :