شجریان: موسیقی ریشه‌کن نمی‌شود

تاریخ ایرانی: برگرفته از روزنامه «بامداد» - ۴ تیر ۱۳۵۸
۱۵ تیر ۱۳۹۳ | ۱۶:۲۸ کد : ۴۴۷۱ گفتگو با تاریخ
شجریان، محبوب‌ترین خوانندۀ ماست. اگر نه و اگر بشود نام چند خواننده را برد، یکی از محبوب‌ترین‌شان. ایمان و اعتقادش به کارش، به درستی و صحت کاری که می‌کند، عزت نفس و اطمینان به خودش، همه و همه او را در مقامی بسیار والا‌تر از بسیاری از همگنانش می‌گذارد. عشق و احترام و علاقۀ مرد هم جوابی‌ست که مردم به او و به اصالت کارش می‌دهند.

 

کنسرت اخیر او در تالار رودکی با گروه «فرامرز پایور» و با آثاری از عارف، فرصتی بود تا استقبال، علاقه و توجه مردم را نسبت به او و کارش شاهد باشیم. تالار کوچک از جمعیت موج می‌زد و کف زدن‌ها چند دقیقه به طول انجامید. شاید کسی نمی‌خواست که برنامۀ او پایان یابد. کاست «چاووشی ۲» نیز در عرض مدت کوتاهی پایان یافت. حالا مردم، همه، سرودهای او را به یاد دارند و زمزمه می‌کنند. این باید برای او نشانه‌ای باشد در ادامۀ راهش. گفت‌وگو با او را می‌خوانیم.

 

چنین به نظر می‌رسد که طی ۱۵ـ۱۰ سال اخیر، به خاطر مسائل مبتلابه فرهنگی در ایران، به موسیقی اصیل ایرانی لطمه‌ای شدید خورده است. این لطمه به موسیقی اصیل، عملا وضع این شاخۀ هنری را شدیدا به خطر انداخته بود. آیا موسیقی اصیل ایرانی راهی برای تحول داشت؟ اگر داشت، این راه چه بود؟

 

طی این ۱۰ یا ۱۵ سال اخیر (و حتی با کمی دورنگری می‌توان گفت در این ۲۵ تا ۳۰ سال) محیطی در این مملکت به وجود آمده بود ـ به ویژه در هنر و به خصوص به خاطر اعمال روش‌های اجتماعی و سیاسی ـ که موسیقی ما آسیب‌های بسیار دید. در حقیقت از دیدگاهی جدی‌تر، وقتی دولت‌های سرمایه‌داری بخواهند در سایر کشور‌ها تاثیر بگذارند و برای خود پایه و جایگاهی بسازند، از طریق فرهنگ و هنر مملکت وارد عمل می‌شوند. طبعا مطالعه‌ای روی‌ روحیات مردم می‌شود و شناخت و آگاهی نسبتا دقیقی می‌شود تا راهی برای رخنه و ورود پیدا کنند و وسیله‌ای برای اعمال سیاست‌های خودشان در آن مملکت بیابند، موسیقی، به عنوان شاخه‌ای بسیار مهم و مردمی از فرهنگ هر ملتی، وسیله‌ای‌ست برای این نفوذ. پس موسیقی را از مسیر اصلی خود دور می‌کنند. موسیقی می‌تواند هم خوب باشد و هم بد. وسیله‌ای‌ست بسیار توانا که می‌تواند آدم‌ها را به راحتی عوض کند. این تغییر و انحراف هم می‌تواند در مسیر درست باشد هم در مسیر غلط. برای نفوذ و برای منحرف ساختن جوان‌ها، موسیقی وسیله‌ای‌ست بسیار قابل انعطاف، چنان که بود. کشاندن جوان‌ها به دانسینگ‌ها یا مکان‌هایی مشابه، البته با این مغزشویی که این تفریحی سالم است و آن مکان‌ها، تفریح‌گاه‌های سالم. این یکی از راه‌های مطمئن برای انحراف جوان‌هاست، تا آنجا که جوان فکر می‌کند که زندگی همین است. همین دم غنیمت دانستن‌ها، همین بدن تکان دادن‌ها و آشنا شدن با این و با آن و جست‌و‌خیز‌ها و …. همین‌ها باعث شد که موسیقی ما به جایی رسید که خوانندگان زن قبل از آنکه موسیقی یاد بگیرند، رقصیدن و دلبری کردن و شیوه‌های حضور بر صحنه را یاد می‌گرفتند، اینکه چگونه می‌توان به اصطلاح «دلبری» کرد. این به جایی رسید که عده‌ای از مردم به حالت انفجار و اشمئزاز رسیدند، و باید گفت که بخشی از ناراحتی‌های مردم به شروع و سیر انقلاب کمک کرد. در ایجاد این وضع رادیو تلویزیون نقشی مؤثر داشت، رژیم هم همین را می‌خواست.

 

موسیقی در یکسو و یک جهت معین پیش می‌رفت و هر چیز مبتذلی به نام موسیقی پخش می‌شد. اگر هم کسانی بودند که می‌خواستند در موسیقی کاری صحیح عرضه کنند با مخالفت‌های شدید روبه‌رو می‌شدند، با یک رشته کارشکنی‌ها برخورد می‌کردند که ناچار به کناره گرفتن و انزوا می‌شدند و به در خلوت نشستن. نمی‌توانید حدس بزنید که برای من و گروه چه‌ کارشکنی‌ها که انجام نمی‌دادند. از سال ۱۳۴۶ که به رادیو آمدم با انواع مشکلات، مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها روبه‌رو شدم و سال‌ها طول کشید تا سرانجام، در این اواخر، موفق شدم تا اندازه‌ای از آن مشکلات نجات پیدا کنم و مختصری کار عرضه کنم.

 

موسیقی مبتذل طی این سال‌ها راهش را می‌رفت و «سیاست» هم می‌خواست که همین مسیر را برود و رادیو تلویزیون هم که کاری جز اشاعۀ ابتذال نداشت کمک می‌کرد. این روند خیلی خوب و موفق هم داشت پیش می‌رفت، حتی عملا کار پایان یافته محسوب می‌شد که بالاخره مردم فریاد زدند و انقلاب آغاز شد.

 

 این‌گونه به موسیقی ما لطمه وارد شد و لطمه‌های شدید و جبران‌ناپذیر. عده‌ای هم بودند، شاید بسیار مختصر، در حدود ۵ تا ۶ نفر که توانستند با کوشش و سعی و فداکاری خودشان موسیقی را حفظ کنند و نجات دهند. حالا، پس از انقلاب، امیدوارم راه ‌گشایشی پیدا شود برای فعالیت و کار بیشتر این عده که بتوانند کارهای خوب و مهم‌تر عرضه کنند. انقلاب راهگشا بشود برای ایجاد مراکز فرهنگی و هنری جدید و فعال که کار کنند و به گنجینۀ موسیقی اصیل بیافزایند. در یک نگاه کلی، من بسیار خوش‌بین هستم. همین.

 

 

در لابه‌لای حرف‌هایتان، رادیو تلویزیون هم مطرح شد. به نظر شما، در حال حاضر، بدون رادیو تلویزیون چه لطماتی به موسیقی اصیل می‌خورد؟ آیا فقدانش می‌تواند لطمه‌ای بزند، امکان حیات موسیقی اصیل کمتر نمی‌شود؟

 

بله. طبیعی‌ست. این لطمه وارد می‌شود و بسیار هم جدی. هم از این جهت و هم از جهت پخش موسیقی مبتذل و بی‌ارزش. از هر دو. رادیو تلویزیون ـ احتیاج به توضیح ندارد که ـ رسانه‌ای‌ست با برد و وسعت ۳۵ میلیون نفر. رسانه‌ای قابل نفوذ و در دسترس همۀ مردم، پس روشن است و محتاج گفتن نیست، که می‌تواند نقش سازنده داشته باشد و نقش تعیین‌کننده. به این جهت است که گرایش هنرمندان به رادیو تلویزیون، در یک حالت کلی و طبیعی، بیشترست. چرا که به هر شکل و چه خوب و چه بد می‌تواند ناقل و رسانندۀ پیام هر کس و هر گروه و هر اظهار نظر و خلاقیتی باشد. اما طبعا تلویزیون باید ببیند که به مردم چه می‌دهد، چه می‌تواند بدهد و چه نقشی را می‌تواند بازی کند؟ مردم طبعا انتظاراتی از رادیو تلویزیون دارند، که باید در جهت درست و صحیح در اختیار آن‌ها باشد، به آن‌ها ارائه شود. ممکنست و بسیار هم ممکنست که مردم یا گروهی از مردم، خواستار موسیقی مبتذل و بی‌ارزش هم باشند، ولی این وظیفۀ تلویزیون است که چنین چیزی را در اختیار مردم قرار ندهد. این مطلقا به معنای سانسور نیست، چرا که روشن است که مردم ما متاسفانه، طی همۀ این سال‌ها به هنر مبتذل، به موسیقی بی‌ارزش عادت کرده‌اند، یا عادتشان داده‌اند، اما اگر موسیقی در شکل درست، اصیل و مردمی به آن‌ها داده شود آن وقت ما به یک خواست و انتظار طبیعی، جوابی درست داده‌ایم. این بهتر از جواب ندادن است.

 

روشن است که رادیو تلویزیون می‌تواند در اشاعۀ موسیقی، کیفیت موسیقی، سبک و نوع موسیقی، سلیقۀ مردم، نقش رهبری‌کننده یا پیشنهاد دهنده را داشته باشد. می‌تواند بهترین وسیله برای ارتباط بین هنر و مردم باشد، اگر قرار باشد موسیقی از رادیو تلویزیون پخش نشود، طبعا لطمه‌ای جبران‌ناپذیر و ناگوار به موسیقی اصیل می‌خورد، تکرار کنم که اگر رادیو تلویزیون نخواهد موسیقی خوب پخش کند، موسیقی ایرانی از بین خواهد رفت، از طریق صفحه، کاست، کنسرت و بالاخره آدم‌های دست‌اندرکار این نوع موسیقی و نشست‌ها این موسیقی از بین نمی‌رود و ادامه خواهد یافت. اما متاسفانه این عمل موسیقی را انحصاری می‌کند و در ایجاد رابطۀ صحیح بین مردم و موسیقی اصیل خدشه وارد می‌کند. در حال حاضر رادیو تلویزیون می‌تواند موسیقی اصیل را با کیفیتی بسیار خوب ارائه دهد.

 

موسیقی هم نوعی وسیله است. وسیله‌ای برای تحرک توده‌ها و نفوذ در مردم. از راه پخش موسیقی اصیل و درست می‌توان مردم را در مسیری گذاشت که راه درست موسیقی را انتخاب کنند. موسیقی مهم‌ترین وسیلۀ ایجاد آرامش و تعادل روحی و ذهنی در یک جامعه است. در حال حاضر مردم بیش از هر وقتی به موسیقی احتیاج دارند، خیلی بیشتر از گذشته احتیاج دارند. طی این چند ماه گذشته، حتی یک سال گذشته، به علت درگیری‌هایی که این مردم در تداوم راه انقلاب داشته‌اند، به علت فشار‌ها و تالمات روحی و مبارزه بسیار خسته و کسل هستند و احتیاج به آرامش عمیق و ذهنی دارند. اکنون بهترین موقعیت است که رادیو تلویزیون موسیقی خوب ارائه دهد. باید مردم را به شنیدن نوع درست و اصیل موسیقی عادت داد. اکنون بهترین موقع تغییر سلیقه‌های مردم است، تا دوباره گرایش‌های بیمارگونه به موسیقی مبتذل به جامعه باز نگردد. متاسفانه شاهد هستیم که گرایش مردم نسبت به‌‌ همان موسیقی مبتذل بسیار زیاد شده است. البته باید گفت که گناه هم ندارند. هنوز چیزی نشنیده‌اند که جای گذشته را بگیرد و پر کند. مردم به موسیقی عادت دارند، به موسیقی احتیاج دارند، پس به سوی آنچه که هست می‌روند تا آن را به جای آنچه که نیست بگذارند. آنچه که هست و همیشه هم هست و خواهد بود نوع مبتذل موسیقی است. این تنها راه رسیدن آن‌هاست به آنچه روح و ذهن می‌طلبد.

 

قرار گرفتن مردم در مسیر موسیقی با ارزش و اصیل تنها راه جلوگیری از نفوذ بنیان‌برانداز این نوع نوارهای مبتذل و جلوگیری از فسادی است که از نظر فرهنگی رویاروی مردم قرار دارد. باید به مردم موسیقی اصیل، دست‌اندرکاران، صاحب‌نظران و همۀ کسانی را که سال‌ها در عرضۀ صحیح و درست این موسیقی بوده‌اند شناساند. کسانی که اخلاق، رفتار و کارشان نشان‌دهندۀ صفا، درستی و صمیمیت کار هنری آن‌ها بوده است. همۀ کسانی که سال‌ها کار کرده‌اند، استاد‌ها دیده‌اند، کلاس‌ها رفته‌اند و تحصیل کرده‌اند و در جهت توسعۀ موسیقی با ارزش و در جهت رشد و پیشرفت فرهنگ جامعه زحمت کشیده‌اند.

 

 

همان‌طور که اشاره کردید، اخیرا بسیار دیده می‌شود که مردم دوباره به سوی‌‌ همان موسیقی مبتذل و ساز ضربی گرایش پیدا کرده‌اند. شما در این زمینه گناهکار را چه شخص یا دستگاهی می‌دانید؟

 

این نوع موسیقی سال‌هاست که هست و کاری هم نمی‌شود کرد. هر کاری که بشود باز این عده کارشان را خواهند کرد. این مربوط می‌شود به دستگاه رادیو تلویزیون و نیز البته به دولت. دولت می‌تواند خط مشی برای موسیقی انتخاب و اعلام کند و این خود دادن جهت و نشان دادن راه درست به مردم برای انتخاب است. باید کمک کرد تا کار خوب عرضه شود، زیاد عرضه شود و در سطح عمومی.

 

مردم ما، خوشبختانه همیشه این‌طور بوده و هنوز هم هست، که به کار خوب زود‌تر از کار بد جذب می‌شوند. شاید فرهنگ مردم تا قبل از انقلاب برای پذیرفتن کار خوب و اصیل به آن‌ها آمادگی نمی‌داد، ولی در حال حاضر مردم خودشان خواستار هر چیز خوب و تازه و اصیلی هستند، آمادۀ جذب آن هستند.

 

موقعیت مناسب عرضه کردن کارهای خوبست. راه مبارزه طبعا طرد آن نوع موسیقی مبتذل از سوی دولت، از سوی مقام‌های مسئول و رادیو تلویزیون است. راه دیگر جلوگیری یا لااقل در کنترل گرفتن کار ضبط و پخش تولید کاست‌هاست. اگر این موسیقی می‌تواند به افکار و فرهنگ جامعه لطمۀ جدی بزند ـ و طبعا موسیقی بسیار همگانی است، چرا که حتی افراد بی‌سواد هم امکان استفاده از آن را دارند ـ و می‌تواند ارتباطی برقرار کند با همۀ مردم، باید موسیقی و کار ارائه‌دهندگانش با کنترلی همراه شود.

 

در حال حاضر تلویزیون و رادیو سعی می‌کنند تا مسیری را در پخش موسیقی خوب پیدا کنند و ادامه دهند، اما کنترل کار این کاست‌فروش‌ها به هر حال مساله‌ای لازمست. در کار اغلب این افراد انواع دزدی‌ها هست. اولا هیچ کدام اجازه ندارند، مثلا عکس مرا از مجله گرفته‌اند و روی یک کاست چاپ کرده‌اند و نواری هم از چند ترانه و آواز من از اینجا و آنجا، به هر کیفیتی ضبط کرده‌اند و می‌فروشند. از آن عجیب‌تر اینست که عکس مرا روی کاستی گذاشته‌اند که اصلا مال شخص دیگری‌ست. کاست‌هایی می‌شنوم که شرم می‌کنم. شاید آنچه که می‌گویم به نظر خشن باشد، یا انجام عمل خشونت‌آمیزی را در پی داشته باشد، اما فکر می‌کنم واقعا راهی نیست. من و کسانی چون من که نمی‌توانیم همۀ کار و زندگی‌مان را بگذاریم و برویم دنبال دستگیر کردن این و آن. پس دیگر می‌ترسم کار تازه ارائه بدهم.

 

برای فروشندگان این کاست‌ها فرقی نمی‌کند که لبو بفروشند یا بستنی یا کاست. آن‌ها برای ادامۀ زندگی‌شان باید پول در بیاورند، اما چرا من و او از کارمان بگذاریم. دفاع از هنرمند و حقوق حرفه‌ای‌اش از اولین وظایف یک دولت است.

 

باید آکادمی‌ها یا کانون‌هایی باشد، برای دادن مثلا جواز کسب به این عده، و البته کانونی برای تشخیص شایستگی، از خواننده گرفته تا فروشندۀ اثر، همان‌طور که نظام پزشکی در مورد پزشکان نظر و تشخیص می‌دهد. پزشک با جان مردم در تماس است و موسیقیدان و خواننده و همۀ دست‌اندرکاران این هنر با ذهن و روان و فرهنگ مردم در تماسند که بسیار حساس‌تر از جسم است.

 

حال به جای اینکه دولت بیاید و از این هنر طرفداری و حمایت کند یک آقایی یک اعلامیه می‌دهد که موسیقی به طور کل حرام است! حالا چرا این کار را می‌کنند نمی‌دانم، مگر می‌شود موسیقی سرزمینی را ریشه‌کن کرد. موسیقی چیزی است که مردم با آن زندگی کرده‌اند، مثل آب و نان و هوا برای مردم است. اگر توانستیم آب و نان را از مردم بگیریم، موسیقی را هم می‌توانیم.

 

من خودم در این قشر رشد کرده و بزرگ شده‌ام. کسانی که منبر می‌رفتند و دارای صدای بهتری بوده‌اند موسیقی کلام‌شان بهتر می‌توانست مردم را جذب کند. حتی می‌گویند «صدرالمحدثین» موسیقی را خوب بلد بود. مردم به دنبال او از این منبر به آن منبر می‌رفتند. حرف‌ها تکراری بود، اما صدا خوب بود و حنجرۀ قوی داشت و می‌توانست از علم موسیقی استفادۀ بهتری بکند.

 

موسیقی وسیله‌ای است با امکان استفاده از آن در راه بد، در راه خوب. صحیح نیست که بگوییم این وسیله چنین است و چنان است. تا اسم موسیقی مطرح می‌شود همه یاد ادوات موسیقی و شکل بد استفاده از آن می‌افتند، اما در هر صدای خوبی موسیقی وجود دارد. به هر صدای خوشی موسیقی می‌گویند، خواه از یک حنجره بیرون بیاید، خواه از یک ساز. و می‌دانیم که نقل است که قرآن را با صوت خوش بخوانید تا تاثیر بیشتری داشته باشد. وقتی صدایی از ساز بلند می‌شود، نوازنده به قدر شخصیت عاطفی و هنری خود می‌تواند به آن بعد و والایی و معنویت ببخشد که تاثیرش را ببخشد و حالت کلمات را داشته باشد. وقتی به کار بعضی اساتید موسیقی گوش می‌دهم، موسیقی و ترکیب و هماهنگی این صدای خوش مرا به یاد غزلیات حافظ و کلام مولوی می‌اندازد و ارتباطی روحی برقرار می‌شود. باید از این وسیله در جهت صحیح استفاده کرد. با صدا قرآن هم تلاوت می‌کنند، روضه هم می‌خوانند و ذکر هم می‌گویند، اشعار عرفانی هم می‌خوانند.

 

 

با توجه به همۀ این حرف‌ها، وضعیت و موقعیت فعلی موسیقی اصیل نسبت به وضع جامعه، فرهنگ عمومی مردم و بنیادهای فکری و اجتماعی را چگونه می‌بینید؟

 

موسیقی که یک مرتبه پدید نیامده است. با بشر خلق شده، با بشر رشد کرده و پیش آمده. بشر از آغاز موسیقی‌ای ارائه می‌داد. ابتدا آواز و بعد نی و بعد کم‌کم وسایل دیگر تا به اینجا رسیده، با وسایلی کامل. موسیقی همیشه با نهادهای اجتماعی همراه بوده و با مردم رشد کرده است. همیشه تاثیرپذیر بوده، از بشر، از اتفاقات جامعه، چرا که هنرمند از جامعه می‌آید و متاثر از جامعه است. موسیقی هر دوره‌ای خصوصیات اجتماعی آن دوره را نشان می‌دهد. موسیقی هر مملکتی پاسخگوی نیازهای عاطفی و درونی آن ملت است. موسیقی مثل موم است. به هر شکلی که بخواهید در خواهد آمد. می‌تواند در قشر‌ها تاثیر بگذارد. می‌تواند پاسخگوی نیازهای مردم باشد. اما همه چیز به توانایی و درک هنرمند از نیازهای درونی جامعه [ارتباط] دارد.

 

من شخصا خوش‌بین هستم که بعد از انقلاب بتوانیم با موسیقی به دیگر نهادهای فرهنگی جامعه و بالندگی آن‌ها یاری بدهیم. مردم بعد از انقلاب دارند تصمیم می‌گیرند. اگر نقش و موقعیت سازندۀ موسیقی بماند خیلی راحت می‌توانیم کارهای خوبی انجام دهیم. باید امیدوار باشیم که دوباره‌‌ همان عوامل نخواهند تغییری در وضع بدهند، یعنی سیاست خارجی بار دیگر مانع و رادعی در کار نباشد.

 

 

حالا که صحبت انقلاب شد، به نظر شما این موسیقی دورۀ انقلاب، این سرودهای پرشور می‌توانند به عنوان گشاینده‌ای شکلی در موسیقی بمانند و ادامه یابند و آیا چیزی به موسیقی اصیل می‌افزایند؟

 

این نوع سرود‌ها به ظاهر انقلابی هستند، ولی نهاد و ریشۀ انقلابی ندارند. این‌ها زودگذرست. تا وقتی شور انقلابی به پایان نرسیده و در مردم هست، مردم می‌پذیرند و این‌ها ارائه می‌شوند. هر هنرمندی از دیدگاه خودش چیزی عرضه می‌کند و گروهی از مردم هم خواستار آن هستند.

 

در هر انقلابی از این آهنگ‌ها عرضه می‌شود. فضای انقلاب چنین چیزی را ایجاب می‌کند. این کار در موسیقی اثر خواهد گذاشت و در پیشرفت آن مؤثر خواهد بود. البته آهنگ‌ها عرضه می‌شود و بعد از بین خواهد رفت ولی اثرش را می‌گذارد. فکر می‌کنم بهترست به آن موسیقی فصلی بگوییم. البته استثناهایی هست مثل عارف، که در دوران انقلاب کارهای انقلابی ارائه داد که کمکی به انقلاب کرد. عارف، در نهاد انقلابی بود و پشتوانۀ علمی و هنری قاطعی داشت. آدمی معتقد بود و توانایی‌های بسیار هم داشت. توانایی، خودش عامل مهمی است. او آهنگ‌هایی انقلابی ساخت و شعرهایی انقلابی گفت. این دو خیلی خوب با هم ترکیب شده بودند و جای خود را هم در جامعه باز کردند. تمامی این دوره و این موسیقی پشتوانه‌ای برای موسیقی اصیل است. می‌تواند برای ما معیار باشد که بر اساس آن بتوانیم آهنگسازی کنیم. اگر در دورۀ انقلاب ما کاری در این سطح ارائه شده باشد می‌تواند تاثیرگذار باشد و کمکی به پیشرفت موسیقی کند. اگر غیر از این باشد از بین خواهد رفت.

 

من شخصا در دورۀ انقلاب کارهای خوبی در این زمینه ندیده‌ام. می‌توان گفت در انقلاب ما، کاری آنچنان که بتواند به پیشرفت موسیقی اصیل یا عقب‌رفت آن منجر شود عرضه نشده است. افرادی که باعث عقب‌ماندگی موسیقی ما بودند که رفتند. عده‌ای هم که در این وسط کاری کردند و می‌خواستند کار انقلابی کرده باشند، کارشان نهادی انقلابی نداشت، ظاهری انقلابی داشت، آمدند، شعر ساختند، و غیره و ذالک … و تمامی این‌ها از بین رفت و خواهد رفت. این‌ها آنچنان نبود که تاثیری مثبت یا منفی در نهاد موسیقی ما بگذارند. موسیقی راه خودش را ادامه خواهد داد. در دورۀ انقلاب آمدند، ساز و ضرب و بوق و کرنا آوردند، مشت‌ها را گره کردند، گروه کر خواندند، به حالت انقلابی هم خواندند، اما ذات و اصل انقلابی نبود.

 

 

اصلا این جنبش امکانی برای تحول در مسیر این نوع موسیقی، یعنی موسیقی اصیل ایرانی ایجاد کرده است؟

 

هیچ تحولی تاکنون ایجاد نکرده. جلوی موسیقی مبتذل را البته گرفته، که خود این قدم اولیه است، تاکنون هم اشتباهی نکرده‌اند، (هر جا هم که من دیدم البته وظیفۀ خود می‌دانم گوشزدی بکنم) البته می‌شد بهتر از این عمل کرد.

 

در سطح رادیو تلویزیون مثلا، می‌شد آدم‌های درست‌تر انتخاب کرد که بدانند چه نوع موسیقی از رادیو تلویزیون پخش بشود و چه نوع موسیقی‌ای تولید بشود. در حال حاضر که اصلا موسیقی در رادیو تلویزیون تولید نمی‌شد. در حال حاضر هر چه که پخش می‌شود از کارهای قدیمی‌ست.

 

مساله مهم اینست که کار به دست جوانان علاقمند داده شود. اشخاصی در قدیم بودند که سال‌ها معرکه‌گردان موسیقی بودند، اگر دوباره از این‌ها خواسته شود که دربارۀ این موسیقی تصمیم بگیرند ـ با همۀ اسم و رسمی که دارند ـ فکر نمی‌کنم بتوانند مؤثر باشند. باید در انتخاب آدم‌ها دقت شود.

 

در نشستی که با مسئولین رادیو تلویزیون داشتم نظراتم را گفتم که مسئولین باید در پیشرفت موسیقی مؤثر باشند … البته قبل از آنکه ما با آن‌ها گفت‌وگو داشته باشیم‌‌ همان اشخاص قدیمی رفتند و به حد کفایت سم‌پاشی کردند. آدم‌های کم‌تجربه‌ای که زود‌تر از دیگران خودشان را جلو می‌اندازند که از دیگران عقب نیافتند. ما حرف‌های خودمان را زدیم و می‌گویند که دارند روی حرف‌های ما بررسی می‌کنند. هنوز تحولی رخ نداده، اگر مجددا اشتباهی رخ بدهد، کار‌ها بسیار خراب‌تر از اینکه هست خواهد شد.

 

 

از اطراف و ظاهرا امر بر می‌آید که مسائل و مشکلاتی در راه ادامۀ موسیقی اصیل پیدا شده است. آیا فشار‌ها جدی است؟ آیا این فشار‌ها و عکس‌العمل‌ها می‌تواند مشکلی برای این موسیقی ایجاد کند؟

 

مشکلی به آن شکل که شما فکر می‌کنید خیر. ولی چه بهتر که از این‌گونه حرف‌ها نباشد، مثلا پخش اعلامیه‌هایی که فحوایش از بین بردن موسیقی است. ولی این کار امکان ندارد و هرگز هم عملی نخواهد شد.

 

روشن است که عده‌ای موسیقی را دوست ندارند. اصلا به موسیقی توجه ندارند و گوش هم نخواهند داد. کسانی هم که به موسیقی علاقه دارند و به آن گوش می‌دهند. حالا شما هر چه هم به این دسته بگویید که موسیقی حرام است، چنین است چنانست باز هم به موسیقی گوش خواهند داد. این فشار‌ها را نمی‌شود و نباید زیاد جدی گرفت. تمام این حرف‌ها و اعلامیه‌ها و حکم‌ها فصلی است. این‌ها تهدیدی برای موسیقی محسوب نمی‌شود، بلکه حتی تا اندازه‌ای می‌تواند در ارشاد موسیقی به ما کمک کند. نمی‌توان موسیقی را از بین برد. تاریخ هم این را نشان داده است. ما از صدر اسلام موسیقی داشته‌ایم. موسیقی در نهان اجرا می‌شد، ولی بعد‌ها به حالت علنی رسید. نمی‌توان موسیقی را انکار کرد. موسیقی وسیله‌ای برای ارشاد بوده و هست و خواهد بود. مثل قلم شما که وسیله است. به نظر من از موسیقی خیلی بیشتر و بهتر می‌توان استفاده کرد. الان حرف‌هایی می‌زنند، عده‌ای دلشان می‌خواهد حرف‌هایی بزنند، ولی این حرف‌ها نمی‌تواند اثری بگذارد.

 

 

می‌رسیم به مساله زن. مساله‌ای که هنوز مطرح هست و حذف صدای زن از موسیقی است. نظر شما راجع به این عمل چیست؟

 

البته پاسخ من فقط نظر شخصی منست. اگر صدای زن می‌تواند تحریک‌ کننده برای مردان باشد، صدای مرد هم می‌تواند برای زن تحریک کننده باشد. پس باید گفته شود که از امروز دیگر هیچ کس نباید بخواند. تمام حنجره‌ها باید بسته باشند.

 

زن هم باید بخواند. منتها صدا باید در مسیرش قرار بگیرد، یعنی‌‌ همان‌طور که آقای خواننده باید شرف هنری و شخصیت فردی خود را حفظ کند، خانم خواننده هم باید از همین اصول پیروی کند. من دلیلی نمی‌بینم که خانم‌ها نخوانند. باید بخوانند، خیلی سنگین، خیلی درست و در جهت صحیح. دولت هم نباید جلوی خوانندگی زن‌ها را بگیرد. آن‌ها هم باید هنر خودشان را عرضه کنند. به هر دو جنس صدا داده شده. خداوند صدا را به هر دو داده.

 

خواننده باید به کارش معتقد باشد. خوانندگانی داشته‌ایم که خودشان را حفظ کرده‌اند و هنوز هم هستند. این‌ها را نباید از خواندن محروم کرد. عملی درست نیست. روش پایداری هم نیست. نظرم این است، اگر مرد می‌خواند، زن هم باید بخواند.

 

 

به نظر شما آیا در سلیقۀ مردم نسبت به موسیقی تغییری حاصل شده است؟

 

تا اندازه‌ای. خود من بسیاری آدم‌ها را می‌شناسم که به موسیقی ایرانی توجهی نداشتند. افراد بسیاری را می‌شناختم که می‌گفتند سال‌هاست به موسیقی ایرانی گوش نداده‌اند چرا که می‌گفتند موسیقی ایرانی توخالی‌ست و چیزی ندارد. مثلا می‌گفتند که آوازه‌خوان، شعر را مانند پاره‌ آجر استفاده می‌کند. می‌خواهد خودش را زود به تحریر برساند و چهچه بزند.

 

اما تغییراتی حاصل شد. بسیاری از این اشخاص گرایش پیدا کرده‌اند. گرایش به خوانندگانی قدیمی‌تر و حتی مطالعه هم کرده‌اند. یک نمونه‌اش را من می‌شناسم و گفتم. باید گفت که تاثیر و تغییر بستگی به زمان دارد. گرایش به موسیقی اصیل بیشتر شده است. شاید دلیل پیدایش توجه و علاقۀ بیشتر وجود کار مبتذل و بی‌ارزش بود.

 

 

از کار خود شما می‌خواستم سؤالی بکنم. این جنبش تحولی در شیوۀ فکری مردم به هر حال به وجود آورد. چیزهایی را عوض کرد. آیا در کار شما هم اثری گذاشته است. مثلا در شیوۀ کارتان، انتخاب کار‌ها، یا تغییر شیوه و سبک، گرایش به موسیقی ضربی‌تر، دنباله‌روی مثلا از عارف، شیدا، عشقی، یا گرایش بیشتر به کارهای قدیم خودتان؟

 

در کار من دگرگونی ایجاد نکرد چرا که به کاری که قبل از انقلاب می‌کردم معتقدم بودم و حالا هم هستم. خوشحالی من در اینست که این انقلاب در جهت کار و فکر من است. قبل از این انقلاب من در خود انقلابی ایجاد کردم. زمانی بود که بهترین موقعیت برای ادامۀ کار من بود، اما کارم را قطع کردم و گفتم تا جلوی این موسیقی مبتذل گرفته نشود من کار نمی‌کنم. آن‌ها به حرف من گوش ندادند، پس من فعالیت نکردم.

 

انقلاب تحولی در من به وجود نیاورد، ولی چون به هر حال فصل انقلاب است و روحیۀ مردم آمادگی شنیدن آهنگ‌ها و سرودهای انقلابی دارد، من هم کارهایی در این زمینه ارائه می‌دهم، مثل کارهای عارف. نمی‌خواهم به هیچ عنوان بگویم که من هم سهمی در این انقلاب دارم. نخیر، فقط این زبان و حال روزست. شعری هم آقای لطفی از اصلانیان انتخاب کرده بود که من اجرا کردم. توجه به این نکته نداشتم که طرز تفکر سیاسی شاعر چیست؟ بلکه شعر زبان حال روز بود، برادران و خواهرانم را در خیابان‌ها شهید می‌کردند و شعر زبان حال مردم بود، در آن روزهای پر شور و پر از عمل انقلابی نمی‌توانم به جرات بگویم که این تحولی در کار من بود. اما به هر حال زمان انقلاب بود، زمان انقلاب است و روح مردم می‌پذیرد که گفتار هم انقلابی باشد و باید هم مرثیه‌های رثای شهدای خود، برادران و خواهرانمان بسراییم و بخوانیم و یادشان را عزیز و گرامی بداریم. شور و درد مردم باید راهی برای خروج از سینۀ دل پیدا کند. خانواده‌ها برای مرگ برادری، دختری، پسری که شهید شده است عزا دارند و در مراسمی که برپا می‌شود، باید برای شهید مرثیه‌ای خواند.

 

در حال حاضر، اساسا من نمی‌توانم از بهار، گل، بلبل، ساقی و شراب حرف بزنم. عزیزان این سرزمین سر به خاک گذاشته‌اند و در راه هدفی مشترک و والا شهید شده‌اند، و من به شخصه و به سهم خودم عزادارم و در غم همه شریکم. در حال حاضر، کنسرتی که ارائه می‌دهم به یاد این عزیزان از دست رفته است. حتی در زمان انقلاب آنقدر ذهن گرفتار و مشغول داشتم که کاری نمی‌توانستم انجام دهم. اما در‌‌ همان دورۀ انقلاب. آن کار گروهی را عرضه کردیم که در میان مردم توانست جایی برای خود باز کند و تاثیرگذار هم باشد.

 

طبعا ممکنست کیفیت کار اثری روی دیگر آهنگ‌های انقلابی بگذارد. اما انقلاب روی کار من اثر مستقیمی نگذاشته است. اما نوع اشعار البته عوض شدند که گفتم چرا، اگر می‌خواستم‌‌ همان اشعار غنایی را بخوانم طبعا به موسیقی اصیل لطمه می‌زد. اما باید بگویم که من در گذشته هم که از حافظ می‌خواندم و از گل و شراب و معشوق حافظ، با توجه به این اصل بود که شعر حافظ و عناصر و محتوای شعر حافظ عرفانی و آسمانی است. البته برداشت‌ها از شعر حافظ می‌تواند متفاوت باشد.

 

خوشحالم که پس از انقلاب، اولین آهنگی که پخش شد از من بود. تشخیص داده شد که من در جهت و مسیر انقلاب هستم. در آن روز‌ها البته شایعاتی هم برای من در آوردند. بسیاری از دوستان‌‌ همان وقت به من گفتند که چرا تکذیب نمی‌کنی، که می‌گفتم زمان خودش همه چیز را ثابت خواهد کرد.

 

خوشحال هستم که از همۀ دوستانی که در موسیقی اصیل کار کرده‌اند و سال‌ها زحمت کشیده‌اند موسیقی پخش می‌شود. هر چند همۀ این کار‌ها قدیمی است اما موضوع من و ما مطرح نیست، باید موسیقی خوب مطرح بشود، خواننده‌اش هر کس که می‌خواهد باشد. و این امید وجود دارد که حتی این کارهای قدیمی ما تحولی در کیفیت موسیقی، در سلیقۀ مردم و در کار تولید موسیقی ایجاد کند

 

این گفت‌وگو در روز ۲۷ خردادماه انجام شده است.

 

 گفت‌وگو از «بیژن»

کلید واژه ها: شجریان موسیقی


نظر شما :