یعقوب توکلی: هیچ‎کسی در ایران مدیون بی‎بی‎سی نیست

۲۶ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۹:۱۹ کد : ۴۰۰ از دیگر رسانه‌ها
لیلا صدری: یعقوب توکلی، درباره انواع و اقسام تاریخ‌نگاری، کتابی با عنوان «سبک شناسی تاریخ نگاری معاصر ایران» دارد و در آن تاریخ‌نگاری انگلیسی را تشریح کرده، چیزی شبیه سبک و سیاق رادیو بی‌بی‌سی در سال 57. دکتر یعقوب توکلی بر این نکته‌ تاکید دارد که بعضی‌ها می‌خواهند ما را مدیون رادیو بی‌بی‌سی کنند، در صورتی که رادیو بی‌بی‌سی، مدیون صدای امام خمینی و جریانات قدرتمند انقلاب اسلامی ایران است. چون با این گزارش‌ها معروف شد.

 

 

پرداختن رسانههای داخلی و خارجی اعم از مطبوعات و رادیو و تلویزیون به اخبار انقلاب تأثیری در روند پیشرفت و پیروزی انقلاب داشت؟

 

درباره تأثیر مطبوعات خارجی و بنگاههای خبری خارج از کشور، در بخشی از ادبیات سیاسی کشور ما، تا حدودی افراط و تفریط صورت گرفته. گاهی ادعا می‌شود مؤسساتی مثل رادیو بیبیسی و خبرگزاریهایی که با رژیم شاه، هماهنگی معمولی مثل رسانه‌های داخلی نداشتند؛ از مؤثرترین جریان‌ها بودند یا اصل وجود این خبرگزاری یا رادیو باعث شده در سیر سقوط رژیم پهلوی تسریع صورت بگیرد.

 

واقعیت این است که انقلاب در ایران گسترش پیدا کرده بود و در همه بخشهای کشور، جریان انقلابی راه افتاده بود. اساسا انقلاب اسلامی از پیرامون آمد به سمت مرکز. پیراموننشینان بودند که اول تظاهرات کردند. سئوال اینجا است وقتی موسسه‌های خبری از جریان انقلاب که نیرومند هم بوده، گزارش تهیه میکردند، چه نوع گزارشی را روایت میکردند. آیا این نوع گزارش در تنظیم مسیر انقلاب مؤثر بوده یا نه؟ باید درباره این قضایا فکر کرد. دقیقا مثل این است که ما یک بیمار دیابت حاد و پیشرفته داشته باشیم که چشمش نابینا شده، کلیه از دست رفته و همه اعضا و جوارحش با بیماری درگیر است. میان این گرفتاریها اگر شما به این آدم چای تعارف کنید چون با چای یک حبه قند میخورد این چای، برایش مضر است.

 

حالا اگر این آدم چای بخورد و دچار عارضه قلبی شود تقصیر شماست؟ نه. چون وضعیت بیمار بسیار حاد است. رژیم پهلوی به چنین نقطهای رسیده بود. در چنین وضعیتی مؤسسههای گوناگون خبری در دنیا، کارهای مختلفی میکردند. رژیم پهلوی بعضی از اینها را بهنوعی خرید. مؤسسههای خبری و رادیویی در ایران، وابسته به رژیم پهلوی بودند. بیبیسی براساس منافع ملی غرب و گزارشگری غیرسانسوری رژیم پهلوی کارش را شروع کرد. بالای سر گزارشی که بیبیسی تهیه میکرد ساواک نبود که گزارش را سانسور کند.

 

 

بیبیسی فقط صورت وضعیت میداد؟

 

بله. اما بیبیسی این صورت وضعیت را براساس منافع خودشان طراحی میکرد. رهبران جبهه ملی را بزرگ کردند. ادبیات امام را در بیبیسی نمیبینیم، اما همین گفتوگو با کریم سنجابی برای رژیم پهلوی که پای مرگ بود، اقدام مهلکی محسوب می‌شد. گفتگو با علیاصغر حاجسیدجوادی که منتقد رژیم بود، رژیم پهلوی که در حال مرگ بود، خیلی تأثیر داشت. آنتونی پارسونز سفیر انگلیس در ایران مینویسد: در روزهای آخر، دربار سلطنتی، خلوتترین جای ایران بود، کسی آنجا نمیرفت و محمدرضا تنهاترین آدم بود. در چنین وضعیتی هر نوع گزارش وضعیت حتی اگر 50 درصدش فقط منطبق بر واقعیت باشد، برای آن سیستم کشنده است. رژیم پهلوی، موجود سالمی نبود که با گزارش دادن از پا بیفتد. حکومت شاه، اخبار هیچ تظاهراتی را منعکس نمیکرد. صرفا اطلاعرسانی از وقوع این تظاهرات از طریق خبرگزاریهای خارجی صورت میگرفت.

 

 

چرا بیبیسی این اخبار را منعکس میکرد؟

 

چون او در مسیر رقابت با رادیو شوروی، میخواست پیشدستی کند.

 

 

منظورتان این است که میخواستند مخاطبان این رسانه را نگه دارند؟

 

بله. به اضافه اینکه تلاش میکرد مخاطب پیدا کند. برای پیدا کردن مخاطب، خبرها را منتشر میکرد. الان غرب نسبت به رژیم حسنی مبارک دچار بحران عدم مسئولیت شده، یعنی احساس میکند نباید نسبت به رژیم حسنی مبارک مسئولیتپذیری داشته باشد. چرا؟ چون در شرایطی است که اگر بعد از این بخواهد درباره رژیم مبارک اعلام مسئولیت کند، باید حساب خودش را از حکومت بعد از این، جدا کند. غرب در یک شرایطی به این نتیجه رسید که محمدرضا پهلوی دیگر تمام شده و باید حساب خودش را جدا کند. اوایل آنها اصلا فکر نمیکردند کار انقلاب به اینجا برسد و پیروز شود. بعد وقتی جریان به سمت دیگری رفت و سمت و سوی دیگری پیدا کرد، اینها مجبور شدند خودشان را با جریان قدرت، هماهنگ کنند چون میخواهند منافعشان ادامه داشته باشد.

 

 

منظورتان این است که در روزهای آخر، آمریکا و انگلیس شاه را رها کردند و تنها گذاشتند؟

 

نه. اینها پشتیبانی خودشان را از شاه ادامه دادند، تداوم این حمایت تا روزهای آخر هم جریان داشت، ولی جریان نیرومند داخلی در ایران (انقلاب) اصلا مهلت نمیداد.

 

در مقوله قدرت و در نظام بینالملل معتقدم مدل اختاپوسی اعمال می‌شود. مدل اختاپوسی اینطور است که مرکز قدرت، تنه اختاپوس است و سیطره او بر نظام بینالملل، با دستها است. او در هر نقطه به اندازه یک دست قدرت دارد، نه به اندازه هشت دستاش. اگر به اندازه همان یک دست، قدرت گردآوری کنید میتوانید بر او مسلط شوید. مدل اختاپوسی، یک ویژگی دیگر هم دارد؛ وحشتافزا است. در نگاه اول دچار رعب میشوید چون همه اختاپوس را میبینید اما در واقعیت میفهمید که نمیتواند تمام نیرویش را یکجا جمع کند. آمریکا در عراق فقط میتواند 200 هزار نیرو بیاورد، نمیتواند 2 میلیون نیرو بیاورد. غرب در ایران همه توان خود را بهکار گرفت اما انرژیای که میتوانست در ایران خرج کند، محدود بود. نمیتوانست نیرو به خیابانها بفرستد که مردم را بکشند.

 

 

چرا؟ مگر از آمریکاییها چنین کاری برنمیآید؟

 

برمیآید، اما آمریکا تجربه شکست و قیام را داشت. بسیاری از طیفهای مقابل، بهویژه جریان ملیگرا و جریانهایی که نمیتوانستند و نمیخواستند واقعیت نیرومندی جریان اسلامگرا را بپذیرند، از نظام اختاپوسی در نگاه اول، مرعوب بودند. چنان وحشتی بر ذهنیت اینها مستولی بود که اصلا باور نمیکردند میشود جلو این قدرت کاری کرد. ولی وقتی حوزه قدرت را درک کنید و بدانید که یک دست اختاپوس آسیبپذیر است، قضیه فرق می‌کند. تفاوت امام با بقیه رهبران سیاسی در ایران این بود که امام واقعیت قدرت و میزان نفوذ غرب در منطقه را فهمید. به همین دلیل وقتی امام به مهندس بازرگان گفتند: «برو به فکر تشکیل دولت باش» و بازرگان گفت: «آمریکاییها نمیگذارند.» و امام هم جواب دادند: «شما به فکر دولت باشید، من وقتی آمدم همه این مشکلات را حل میکنم.» ما باور نمیکردیم. آقایان تازه دنبال انتخابات آزاد بودند که مثلا از طریق انتخابات آزاد و رفتن به مجلس بتوانند بختیار را برکنار کنند و دولت را در دست بگیرند. بیبیسی در فرآیند شکلگیری انقلاب اسلامی، نقش گزارشگری را دارد. این گزارشگر برای اینکه مخاطب خودش را از دست ندهد مجبور بود بخشی از واقعیتها را منعکس کند. اما اینها به هیچوجه نسبت به سقوط رژیم پهلوی رضایت نداشتند. اگر بیمار دیابتی به قطع شست پا رضایت دهد ممکن است مشکلش حل شود اما اگر کار به ساق پا رسید مجبور است به قطع ساق پا رضایت دهد. اگر بیبیسی به جریان انقلاب اسلامی کمک میکرد باید ادبیاتش با انقلاب اسلامی همراه میشد. ادبیات بیبیسی، ادبیات همراهی با جریان ملیگرا بود.

 

 

چرا جریان ملیگرا؟ اینها چه نفعی برای همدیگر داشتند؟

 

چون اینها به این نتیجه رسیده بودند که تفکر تاریخی در انگلستان نسبت به ایران تا حدودی شبیه تفکر تاریخی انگلستان در دوره قاجاریه است. اخیرا جمعی از مورخان انگلیس کتابی نوشتند که دوره فعلی را با دوره قاجاریه و محمد شاه و ناصرالدین شاه مقایسه میکند. دلیلش هم بحثهای هستهای است.

 

در این فکر بودند که انقلاب اسلامی در ایران یک موج گذرا از سمت طیف اسلامگرایان است. این موج گذرا، خواهد رفت؛ آنکه باقی میماند جریان تکنوکرات و ملیگراست که میتواند کشور را اداره کند. از تجربه انقلاب مشروطه به این نتیجه رسیدند. در مباحث مربوط به فلسفه تاریخ معتقدم اتفاقا تاریخ خیلی جاها فریبنده است. نتیجه دفعه قبل، تکرار نمیشود و گاهی نتیجه معکوس دارد. نمیشود گفت تاریخ را دوباره تکرار کنیم. گاهی تاریخ برای این خوانده میشود که تکرار نشود. قرآن هم در بحثهای عبرتی همین نکته را مطرح میکند که مواظب باشید تاریخ تکرار نشود. اما جالب است غرب در ورطه تفکری رفت که میخواست به ما تحمیل کند. یعنی در چالهای افتاد که فکر میکردند برای ما درست کردهاند. تبلیغاتشان روی چهرههای ملیگرا کار کرد و اثر گذاشت. ولی اثرش مثل اثر رودخانه و کف بود. در یک دوره چهرهای مثل کریم سنجابی، پشت سر هم در مطبوعات، کیهان و اطلاعات تیتر شد: «دکتر کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی ایران». همین قصد و غرض را داشتند. تمام اعضای جبهه ملی در همین اتاق جا میشدند. اینقدر کم بودند. سنجابی در حاشیه شخصیت امام خمینی بود. اقدام بیبیسی هم شبیه همین بود. ذهنیت اینها ذهنیت متفاوتی نبود ولی همان خبر «رهبر جبهه ملی» روزنامه کیهان برای محمدرضا پهلوی سم مهلک بود. آنهم برایش فایدهای نداشت. چون سیستم به نقطه مرگ و سقوط رسیده بود. هر تلاشی نتیجه عکس میداد و اینها بیشتر فرو میرفتند.

 

درباره انگلستان و آمریکا واقعیت این است که در گفتمان انقلاب اسلامی اگر ما به قبل از مشروطه برگردیم گفتمان اسلامگرا در ایران معتقد به مبارزه همزمان استبداد و استعمار است. و گفتمان روشنفکری در ایران معتقد به مبارزه با استبداد داخلی است. این مبارزه با استبداد برای تعدیل استبداد است و آن مبارزه با استبداد و استعمار برای تغییر است. در گفتمان اسلامگرایان، فرآیند کاملا فرآیند تغییری است. البته اوایل در مشروطه میبینیم فرآیند، تعدیلی است و از شهریور 1320 به این طرف، با ورود گفتمان امام، به سمت گفتمان تغییری پیش میرود؛ حتی کسانی مثل نواب صفوی بحث حکومت اسلامی را مطرح میکنند، اما حکومت اسلامی بین نظام مشروطه سلطنتی و نظامی شبیه جمهوری اسلامی است. گفتمان تغییر، هنوز به بلوغ اندیشه سیاسی نرسیده است بلکه بلوغ از نظر کارکرد سیاسی، صورت گرفته.

 

 

البته درباره نواب باید شرایط را هم در نظر گرفت.

 

بله. منظورم منشور حکومت اسلامی نواب بود. جریان روشنفکری، دنبال تعدیلی در حد نبودن ساواک، آزادی مطبوعات، آزادی انتخابات و چیزی در همین حد و اندازه بود.

 

 

این خواسته روشنفکرها هم از تفکر روشنفکری نشأت میگیرد که درگیری و اقدام انقلابی در آن راهی ندارد.

 

بله، به همین دلیل بین ادبیات بیبیسی و این جریان شباهت میبینید؛ این شباهت در نوشتهها موج میزند. چون از یک منشأ فکری شبیه به هم برخاسته. جالب اینکه برای محمدرضا پهلوی حتی ادبیات روشنفکریِ سکولارِ معارض با اسلام هم در آن زمان ادبیات مضری است. این را هم نمیتواند تحمل کند. این حرفها اصلا قابلشنیدن نیست. ولی همان ادبیات میتواند پشت جبهه ضدسلطنتی قرار بگیرد. بهنوعی طرف مقابل احساس میکند همه در برابرش ایستادهاند. بهاضافه اینکه غربیها منفعتگرا هستند. آنها کاملا قائل به اصالت سود و اصالت منفعتند. همین امروز دولت اسراییل اعلام کرد: حسنی مبارک دوست بسیار خوبی برای ما بود. فعل ماضی بهکار بردند. مطمئن باشید فردا اسراییل مبارک را جا نمیدهد.

 

آمریکاییها و انگلیسیها تا آخرین لحظه ایستادند. سولیوان در خاطراتش مینویسد ما در اتاق وضعیت در آمریکا دور هم جمع شده بودیم به سایروس ونس در ایران زنگ زدیم و گفتیم میخواهیم بدانیم در ایران امکان کودتای نظامی داریم یا نه؟ سایروس ونس، فحشهای رکیکی به زبان لهستانی به برژینسکی داد که ما در اینجا نمیتوانیم افسران خودمان را از زیر زمین بیرون بیاوریم و گیر افتادهایم، آنوقت شما توقع کودتا دارید! افسران من اگر دست مردم بیفتند قطعهقطعه میشوند. قدرت ایالات متحده آمریکا در ایران برای پلهویها رعبآور بود. 50-40 هزار مستشار در ایران داشتند که وقتی مردم را دیدند از کشور رفتند. در مصر هم همین اتفاق افتاد. همه فرار کردند. چون متوجه بودند نفر اول خصومت و دشمنی مردم با اینها آمریکاییها هستند. زودتر از سفارت آمریکا، سفارت انگلیس در 14 آبان 1357 آتش گرفت. و این جمله امام را همه شنیدند که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر و انگلیس از هر دو بدتر. بنابراین بیبیسی در گزارش خودش هم میخواهد به دولت خودش بگوید در ایران چهخبر است؟ برای اینکه بعدا متهم به نقص در خبررسانی نشود؛ همانطور که فوکو برای روزنامه «کوری یره دلاسرا» گزارش تهیه کرد. اما وس منافع امنیتی، انتظامی و امپریالیستی شبیه بیبیسی را نداشت. آدم آزادی بود که برای یک روزنامه ایتالیایی گزارش مینوشت. به همین دلیل گزارشهای او واقعیتر است. خبرنگاران بیبیسی، گزارشهایی مینوشتند که با منافع آمریکا و غرب بیشتر هماهنگ بود. اما هر گزارشی از ایران منتشر میشد برای محمدرضا و حاکمیت مضر بود. اوضاع طوری بود که نمیخواستند هیچ خبری منعکس شود.

 

 

بیبیسی اولینبار صدای امام را پخش کرد و رادیوی محبوب ایرانیها شد اما در عکسی از روزهای بهمن 1357 دیدم روی دیوار نوشتهاند مرگ بر بیبیسی. چرا؟ مردم این سیاستهای دوگانه انگلیس را از کجا میفهمیدند؟ در آن روزها که هنوز بیبیسی کاری خلاف روند انقلاب نکرده بود؟

 

مردم متوجه این نکته بودند که انگلیسیها اگر منفعتی نداشته باشند، کار نمیکنند. و از طرف دیگر مردم میدانستند اگر در تظاهراتی یکمیلیون نفر شرکت کنند، بیبیسی 100 هزار نفر گزارش میکند. بازهم از رسانههای داخلی بهتر بود که هیچ نمیگفتند. مردم حواسشان به نسبت صحت و سقم گزارشها بود. آنها که ضد بیبیسی مینوشتند، راست میگفتند چون میدانستند بیبیسی در مسیر انقلاب آنها گزارشها را مطابق با واقع منعکس نمیکند اما آنها که به بیبیسی علاقهمند بودند به سبب آن بود که میدیدند بیبیسی انقلابشان را گزارش میکند.

 

دوستان ملیگرا میخواهند برای اینکه بیبیسی انقلاب را گزارش کرده، ما را بدهکار کنند، اما نه! ما بدهکار نیستیم. هیچکسی در ایران، مدیون بیبیسی نیست. چون امام(ره) صدایشان را به بیبیسی نمیدادند که پخش کند، بلکه این خبرنگاران بیبیسی بودند که برای اینکه معروف شوند سراغ امام میرفتند. میدانستند این صدا، شنوندههای زیادی دارد. از طریق بلندگو و صدای امام، بیبیسی در ایران، بیبیسی شد و مخاطب پیدا کرد وگرنه اگر صدای امام نبود، به این شهرت نمیرسید؛ کما اینکه قبل از آنهم کار میکردند، ولی کسی گوش نمیکرد. بیبیسی سال 1357 اصلا اهمیت نداشت. سفرای انگلیس هم قبل از این ماجرا برای بیبیسی نقشی قائل نبودند. چرا پرویز راجی تلاش میکند دهن بیبیسی را ببندد؟ انقلاب اسلامی جریان قدرتمندی بود که راه افتاد و در دنیای بیرونی که آن را در فضای رسانه منعکس میبینیم، تأثیر گذاشت. آنقدر نیرومند بود که کسی نمیتوانست نادیده بگیرد یا سدی مقابل آن ایجاد کند.

 

 

منبع: هفته نامه پنجره


 

کلید واژه ها: بی بی سی


نظر شما :