آیت‌الله موسوی بجنوردی: اشراقی با فداکاری نماینده بنی‌صدر شد

۲۴ شهریور ۱۳۹۲ | ۱۹:۴۱ کد : ۳۵۵۵ از دیگر رسانه‌ها
۲۱ شهریور ماه سالروز درگذشت آیت‌الله شیخ شهاب‌الدین اشراقی، داماد گرامی امام خمینی است. پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران، به همین مناسبت با آیت‌الله سید محمد موسوی بجنوردی از نزدیکان و یاران امام گفت‌و‌گویی را انجام داده است که مشروح آن در ادامه می‌آید:

 

حاج آقا! لطفا از آغاز آشنایی‌تان با مرحوم آیت‌الله اشراقی بفرمایید.

 

من در سال ۱۳۴۳ از نجف به قم مشرف شدم، شب اول مرحوم آیت‌الله اشراقی به دیدن من آمد و آنجا نشستیم و صحبت کردیم. امام هم به تازگی از زندان اول آزاد شده بودند. امام به آنجا آمدند و با ما خوش‌و‌بشی کردند و آقای اشراقی هم با ایشان رفتند. فردای آن روز ناهار منزل آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی بودیم که آقای اشراقی هم بودند و برای روز بعد خود آقای اشراقی ما را دعوت کرد. از آنجایی که آقای اشراقی با خصوصیات امام کاملا آشنا بود و در انقلاب کاملا ورود داشت، در آن جلسه نحوه دستگیری امام در ۱۵ خرداد و... را کاملا توضیح دادند. من هم چگونگی اعتراض طلاب، نوشتن اعلامیه‌ها، واکنش مراجع و... را تعریف کردم.

 

 

ایشان چه جایگاهی در کنار امام داشتند؟

 

جزو مقربان امام بودند. نفر اول حاج آقا مصطفی بود بعد آقای اشراقی، در واقع از مشاوران و نزدیکان امام بودند. علاقه امام به وی کاملا محسوس بود. آقای اشراقی مرید و عاشق امام بود.

 

 

آقای اشراقی بعد از تبعید امام در ایران ماندند؟

 

بعد از سخنرانی امام به مناسبت تصویب قانون کاپیتولاسیون و تبعید امام، جای ایشان قرار گرفتند؛ مدتی هم آقای محمدصادق تهرانی (پدر آقای کرباسچی) در این سمت بودند. یکی از ارکان بیت امام و حفظ تشکیلات ایشان آقای اشراقی بود. بعد از مدتی او را به همدان تبعید کردند؛ نمی‌دانم در آنجا چه به ایشان گذشت که بعد از یک سال که به ایران برگشتم چهره‌شان به کلی عوض شده بود! در واقع پیر و شکسته شده بود، در حالی که قبلا چهره‌ای زیبا و خوش‌تیپ داشت. در تمام ۱۴ سالی که امام در تبعید بودند، نماینده بلافصل امام در ایران و در کنار ایشان بود.

 

 

چند بار به نجف آمدند؟

 

یک‌بار در حیات حاج آقا مصطفی خمینی به نجف آمدند و قبل از آن هم برای مراسم ازدواج دختر بزرگشان نفیسه خانم که در آمریکا بودند، به آنجا رفته بود. بعد از چند روز به لبنان رفتیم، سپس به حج عمره رفتیم. بعد از فوت آقا مصطفی هم برای شرکت در مراسم چهلم به نجف آمدند. در پاریس هم ایشان همراه امام بود. آقای اشراقی ندیم امام محسوب می‌شد و نسبتشان با امام فقط دامادی نبود؛ ایشان از شاگردان خاص امام بود و امام هم علاقه خاصی به او داشت.

 

 

بیشتر امور بیت را سامان می‌دادند یا در امور سیاسی هم بودند؟

 

در امور سیاسی هم بودند. بعد از انقلاب هر جایی امام به او مأموریت می‌دادند، می‌رفت. در پاریس هم ایشان کنار امام بود و خیلی مهم بود. در ابتدای ورود امام به پاریس، آقای اشراقی بعد از چند روز به پاریس آمد. البته ایشان چند روز بعد از ۱۲ بهمن، همسر و خانم‌های بیت امام را به ایران برگرداندند.

 

 

اولین مسوولیت آقای اشراقی بعد از پیروزی انقلاب چه بود؟

 

هر جا امام می‌خواست نماینده‌ای بفرستند ایشان را می‌فرستادند، مانند کردستان، پاکسازی ادارات از عوامل طاغوت، اعتصابات و... وقتی بین بنی‌صدر و نخست‌وزیر وقت (شهید رجایی) اختلاف پیدا شد، قرار شد یک هیات سه نفره (نماینده امام، نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور) تشکیل شود که متشکل از آقای اشراقی، شیخ محمد یزدی و آقای مهدوی کنی بود.

 

 

حاج آقا! خیلی حرف و حدیث هست که چرا آقای اشراقی نمایندگی بنی‌صدر را پذیرفت؛ اگرچه گفته شده که ایشان با خواست امام نمایندگی را پذیرفتند، اما بعضی‌ها با این وجود، پذیرش نمایندگی را به معنای طرفداری وی از بنی‌صدر می‌دانند. نظرتان در این مورد چیست؟

 

این‌گونه نبود، ایشان فداکاری کرد که نمایندگی بنی‌صدر را قبول کرد تا حالت خاصی که بنی‌صدر داشت را عاقلانه کنترل کند والا در حالت طبیعی ایشان باید امام را نمایندگی می‌کرد. وقتی ایشان نماینده بنی‌صدر شد، توانست فتنه ضد‌انقلاب و منافقین که به وسیله بنی‌صدر انجام می‌شد را خنثی کنند. اگر ایشان قبول نمی‌کرد، باز هم درگیری‌ها شروع می‌شد و ممکن بود شایعاتی در پی داشته باشد، اما فداکاری ایشان باعث حل موضوع در آن زمان و ناکامی منافقین و گروهک‌ها در انجام توطئه‌هایشان از آن طریق شد.

 

 

خاطره‌ای هم در این مورد دارید؟

 

من آقای اشراقی را کمک کردم تا بتواند کار‌هایش را انجام دهد. مساله را سریع حل و فصل کردند و این باعث شد تا سر و صدا‌ها زیاد به درازا نکشد. من در سازماندهی امور به آقای اشراقی کمک کردم. هر یک از آقایان نیروهای دیگری داشتند، اما ما که در کنار آقای اشراقی فعال شدیم، موضوع حل شد و زیاد طول نکشید. آقای اشراقی آدمی اهل سِلم، صلح و صفا بود؛ لذا زیاد درگیر موضوع نمی‌شد و خیلی زود مساله را حل می‌کرد. دو طرف دیگر هم کاملا هماهنگ بودند و لذا زود توطئه‌ها فروکش کرد. منافقین می‌خواستند بنی‌صدر را علیه امام فعال کنند.

 

آقای اشراقی در هنگام ناامنی کردستان هم فداکاری کرد و به آنجا رفت. من همراه ایشان به شهرهای زیادی چون اصفهان، شیراز، لرستان، اهواز و... رفتم. آقای ابطحی کاشانی هم همراه ما بود و در یک سفر مازندران هم مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی هم آمدند.

 

 

شیوه‌شان در حل مسایل چگونه بود؟

 

با گفت‌و‌گو و آرامش مسایل را حل می‌کرد و اهل تندی و دعوا نبود. واقعا ایشان از این حیث یک رکن برای امام بود. ایشان تا خط مقدم جبهه رفته بود و وقتی برگشت نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده بود که سکته کردند و بعد از چند روز فوت کردند. مرحوم چمران هم در حضور ایشان شهید شده بود و احتمال می‌دهم‌‌ همان اتفاق در ناراحتی و سکته موثر بوده باشد. وقتی چند مرتبه در بیمارستان به عیادتشان رفتم، وقتی حرف می‌زدیم انگشتان خود را تکان می‌داد. آقای اشراقی به عقیده من نقش مهمی قبل و بعد از انقلاب داشت و خصوصا بعد از انقلاب، بر اساس عشقی که به امام داشت، بسیار فداکاری می‌کرد. ایشان ابتدا شاگرد امام بود و بعد از سال‌ها از دختر امام خواستگاری کرد.

 

 

با هم مباحثه علمی هم داشتید؟

 

بله؛ فراوان. در بحث‌های فقهی و تفسیری. زیرا ایشان در فقه، تفسیر و مبانی اصولی عالم بودند. در مسایل سیاسی هم وارد بود و یک روحانی جامع بود که فقط در فقه و اصول نبود.

 

 

اگر ایشان امروز در قید حیات بودند بیشتر در چه حوزه‌ای فعال بودند؟

 

ایشان به سبک امام و حاج آقا مصطفی بود. او فرد جامعی بود که در فقه، اصول، رجال، ادبیات و... تخصص داشت. در کنترل بنی‌صدر بسیار موثر بود و من این را دیدم.

 

 

می‌توانید مثال هم بزنید؟

 

تمام سعی منافقین این بود که به بنی‌صدر بگویند تو مهم‌تر از امام هستی! آقای اشراقی با بنی‌صدر بحث می‌کرد و می‌گفت این‌ها دروغ می‌گویند و می‌خواهند تو را تحریک کنند. من در دو جلسه از جلسات آن‌ها بودم و چندین ساعت با او بحث کرد. لذا در قانع کردن بنی‌صدر خیلی نقش داشت. بنی‌صدر هم نسبت به آقای اشراقی بدبین نبود و معلوم بود او را قبول دارد، لذا در آرام کردن اوضاع می‌توانست نقش مهمی بازی کند. سال اول انقلاب خیلی سال پر اضطرابی بود؛ غائله کردستان، ترکمن صحرا، حزب خلق عرب و.... ایشان به همه این مناطق می‌رفت و همیشه نمایندگی امام را بر عهده داشت. حتی من یادم می‌آید در سفر کردستان، من کاری داشتم و نمی‌توانستم همراه ایشان بروم، اما خودش رفت و نقش زیادی در آرام کردن اوضاع داشت. ضمن اینکه خود ایشان شخصیت ذاتی بالایی داشت، بیت اشراقی هم بیت بزرگی بود و امام هم به او علاقه زیادی داشت. او حاضر بود دو ساعت با کسی بحث و گفت‌و‌گو کند تا آرام شود.

 

 

در قم هم دفتر امام در منزل ایشان بود...

 

بله آقای اشراقی باغچه و منزل در قم داشت و گاهی هم که امام می‌خواستند استراحت کنند، به باغچه ایشان می‌رفتند. آقای اشراقی با امام مأنوس بود. البته دامادهای امام همه افراد خوبی بودند؛ آقای اعرابی از افراد با اعتماد نزد امام و از خانواده‌های اصیل قم بودند، آقای بروجردی هم فرزند شیخ محمدحسین بروجردی دوست امام بود.

 

 

ایشان در زمان انقلاب که فضای تندی حاکم بود، چگونه روشی داشت؟

 

آقای اشراقی اصلا تندرو نبود و موافق با تندروی نبود. لذا آن‌هایی که رفتار خیلی تندی داشتند رابطه خوبی با ایشان نداشتند. زیرا اساسا فردی بود که با عقلانیت، تدبیر، مشاوره و گفت‌و‌گو کار‌ها را جلو می‌برد و با کارهای تندی که نتیجه عکس می‌داد، موافق نبود.

کلید واژه ها: آیت الله موسوی بجنوردی اشراقی


نظر شما :