ابراهیم یزدی: دولت موقت برای جلوگیری از حمله به وزارتخانه‌ها استعفا داد

۱۴ آبان ۱۳۹۲ | ۰۰:۴۴ کد : ۳۷۱۵ از دیگر رسانه‌ها
حامد طبیبی: یکی از نخستین پیامدهای تسخیر سفارت آمریکا در تهران، استعفای دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان بود. تکنوکرات‌هایی که مشی انقلابی برخی جوانان و گروه‌های سیاسی را برنتابیده و خواستار در پیش گرفتن روش‌هایی جدید برای تعامل با جهان شدند که می‌توان مشابه مشی آنان را امروز در انقلاب‌های مصر و تونس و عملکرد دولت‌های آن‌ها ملاحظه کرد. با این حال کم نبوده و نیستند سیاسیونی که دولت موقت را به دلیل کم توجهی به شرایط آن مقطع کشور و تنظیم نبودن با آن حال و هوا، سرزنش می‌کنند. دکتر ابراهیم یزدی از چهره‌های باسابقه مبارز در دوران رژیم پهلوی بود که حضورش در پاریس در کنار بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، در یاد‌ها مانده است. وی در آن روز‌ها، تحصیل در ایالات متحده را‌‌ رها کرده و در کنار رهبر انقلاب حضور یافته بود. دبیرکل نهضت آزادی ایران که پس از انقلاب، وزیر خارجه دولت موقت شد، به پرسش‌های روزنامه «شرق» پیرامون واقعه ۱۳ آبان و واکنش دولت موقت، پاسخ داد. برخی مسائل مطرح‌ شده توسط این فعال سیاسی کهنه‌کار، البته نیازمند بحث و چالش و ارائه مستندات بود که به دلیل کتبی بودن پاسخ‌ها، امکان آن فراهم نشد. امیدواریم در آینده‌ای نزدیک در یک گفت‌وگوی شفاهی، به شکلی مبسوط به آن‌ها بپردازیم.

 

***

 

‌با توجه به فضای ایجاد شده پس از پذیرش شاه توسط ایالات متحده، در میان مسوولان ارشد دولت موقت مانند مرحوم مهندس بازرگان، جنابعالی یا دیگران، این احتمال داده نمی‌شد که ممکن است جو انقلابی سبب شود منافع آمریکا در ایران مورد تهدید قرار گیرد؟

 

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی رژیم استبداد سلطنتی، دگرگونی اساسی در روابط دولت جدید ایران با دولت آمریکا اجتناب‌ناپذیر بود. دولت آمریکا باید روابط خود را با ایران بر اساس واقعیت انقلاب ایران تعریف کند. در دوران شاه روابط بر اساس نوعی سلطه و قیمومیت بود. اما دولت آمریکا در فهم شرایط جدید ایران و انطباق خود با این وضعیت جدید مشکل داشت. با پیروزی انقلاب، تامین منافع ایالات متحده آمریکا، به آن گونه که در زمان شاه تامین می‌شد غیرممکن بود. یکی از محور‌های بحث دولت موقت در مذاکراتش با دولت آمریکا این بود که دولت آمریکا باید نگرش خود را به ایران تغییر اساسی دهد. با‌‌ همان نگاه و با‌‌ همان اولویت‌های دوران شاه، داشتن رابطه مطلوب با ایران امکان‌پذیر نبود. بنابراین پذیرش شاه برای سفر به آمریکا به ادامه مذاکرات بین دو دولت لطمه وارد کرد و البته ممکن بود حوادثی هم رخ دهد چرا که فضا باز هم دچار تغییرات تازه‌ای شده بود.

 

در مقطعی که گفته شد چریک‌های فدایی خلق به سفارت آمریکا حمله کرده‌اند پیامی از سوی آن کشور دریافت نکردید که خواستار افزایش امنیت سفارت خود باشد؟

 

در بار اول که به سفارت آمریکا حمله شد، نقش اصلی را چریک‌های فدایی خلق نداشتند. آن حمله توسط یک گروه آمریکایی که مخالف شناسایی دولت جدید ایران توسط دولت آمریکا بود صورت گرفت. اگرچه در ظاهر حمله به نام چریک‌ها منعکس شده بود. من در جای دیگری به تفصیل نقش این گروه را با اسناد و مدارک شرح داده‌ام. بعد از رفع غائله و تخلیه سفارت از مهاجمان، یک گروه از داوطلبان مسلح به معرفی کمیته مرکزی انقلاب در محل سفارت برای حفظ امنیت مستقر شد. این حفاظت بر اساس تصمیم‌گیری داخلی رخ داد.

 

 

آیا آن اتفاق نباید باعث می‌شد مسوولان کشور، احتمال تکرار حوادثی از این دست را داده و تمهیداتی برای ممانعت از آن بیندیشند؟ عملکرد آن گروه داوطلب در حفاظت از سفارت، مطلوب بود؟

 

خیر مطلوب نبود. بعد از آنکه گروه معرفی ‌شده از کمیته مرکزی انقلاب و مستقر در سفارت آمریکا دست به کارهای غیرقابل پذیرشی زد، با درخواست وزارت خارجه در‌‌ همان زمان تصدی من، کمیته مرکزی انقلاب با دستور آیت‌الله مهدوی کنی، این گروه، سفارت را ترک کرد و ما برای حفاظت از سفارت از نیروی دژبان مرکزی که بسیار منضبط بودند، استفاده کردیم. به هر حال بر طبق معاهدات بین‌المللی دولت میزبان، مسوول حفظ امنیت دیپلمات‌های خارجی است. دولت موقت بر این مسوولیت خود واقف بود.

 

 

اولین واکنش‌های دیپلماتیک در جهان نسبت به واقعه اشغال سفارت چه بود؟ به عبارت دیگر پس از اشغال سفارت در ۱۳ آبان، شما به عنوان وزیر خارجه در چه شرایط دیپلماتیکی قرار گرفتید؟ ناگفته‌هایی از تماس طرف‌های خارجی وجود داشت که بخواهید به آن اشاره کنید؟

 

تا آنجا که به خاطر دارم هیچ کشوری از گروگان‌گیری در ایران حمایت نکرد. واکنش دیپلمات‌های خارجی به این عمل دانشجویان، بسیار منفی بود و آن را محکوم کردند. موضع کشورهای خارجی هم نیازی به گفتن نداشت. به هر حال اتفاق قابل دفاعی از نظر آن‌ها نبود.

 

 

قبل از تقدیم استعفای مرحوم مهندس بازرگان، چه مسائلی در دولت موقت مطرح شد؟ با مسوولان عالی‌رتبه کشور، شورای انقلاب، یا حتی خود دانشجویان چه رایزنی‌هایی صورت گرفت؟

 

عصر روز یکشنبه ۱۳ آبان برای ارائه گزارش سفر به الجزایر به دیدار رهبر فقید انقلاب رفتم و ضمن آن، خبر حمله به سفارت آمریکا و اشغال و گروگان‌گیری کارمندان سفارت را به اطلاع رساندم. واکنش ایشان این بود که این‌ها چه کسانی هستند، آن‌ها را بیرون بریزید. روز دوشنبه در نشست هیات دولت نیز این مساله مطرح و راجع به آن بحث شد. در آن جلسه که فردای تسخیر سفارت آمریکا تشکیل شد، اخبار و اطلاعات وزرا این بود که برای جلوگیری از ورود وزرا به محل کارشان احتمالا به وزارتخانه‌ها حمله خواهد شد. ما این موضوع را در صورت وقوع، یک حرکت بسیار خطرناک تشخیص دادیم. اگر چنان می‌شد، اختیار اداره کشور از دست نه فقط دولت موقت بلکه شورای انقلاب خارج می‌شد. بنابراین هیات دولت تصمیم گرفت استعفا دهد. در آن زمان مجلس هنوز تشکیل نشده بود. شورای انقلاب وظیفه مجلس و قوه مقننه را برعهده داشت. در ابتدا هیچ ‌یک از اعضای شورای انقلاب با عمل دانشجویان موافق نبودند، اما در مصاحبه‌ها و موضع‌گیری‌های رسمی نه فقط با آن مخالفت نکردند بلکه آن را تائید هم کردند.

 

 

در خاطرات برخی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام آمده که از ابتدا با مشی دولت موقت، سر آشتی نداشتند چون دولت موقت، درک درستی از شرایط انقلابی آن زمان نداشت. دانشجویانی که بعد‌ها اصلاح‌طلب شدند آن نوع عملکرد دولت موقت را مناسب ۲۰ سال بعد می‌دانستند نه آن زمان که فضا انقلابی بود. فکر می‌کنید در آن مقطع، آنان احتمال می‌دادند که با اشغال سفارت، شما ناگزیر به استعفا خواهید شد؟

 

برخی از اعضای اصلی دانشجویان خط امام با صراحت گفته‌اند که یکی از اهداف گروگان‌گیری ساقط کردن دولت موقت بود. اما در مورد عملکرد دولت موقت، نگاه مسوولان کشور این نبود. دولت موقت چندین بار خواسته بود که استعفا دهد که با آن موافقت نشد. آخرین بار حدود یک ماه قبل از گروگان‌گیری بود. به اتفاق آقای مهندس بازرگان در جلسه شورای انقلاب شرکت کردیم و آقای مهندس مطرح کردند که آیا می‌دانید که وضع کشور بسیار آشفته است و باید یک فکر اساسی کرد یا نه؟ اگر می‌دانید راه‌حل را بگویم. همه اعضا بحرانی بودن وضعیت را تصدیق کردند. آنگاه مهندس بازرگان مطرح کرد که اداره کشور با چندگانگی مراکز قدرت امکان ندارد، بنابراین دولت استعفا دهد و یک نهاد واحد، اداره امور را بر عهده بگیرد. این پیشنهاد تصویب شد و بعدا مورد تایید امام هم قرار گرفت. اما در مورد چگونگی اداره کشور توسط شورای انقلاب نظرات متفاوت عنوان شد. این بحث‌ها ادامه داشت که گروگان‌گیری شد و دولت با توجه به عواقب وخیم آنچه اتفاق افتاده بود و نمی‌توانست مسوولیت آن را بپذیرد روز بعد از تسخیر سفارت آمریکا استعفا داد.

 

 

از نقطه نظر دیپلماسی، نحوه تعامل با ایالات متحده و دیگر میانجی‌های بین‌المللی در دوران اشغال سفارت را چطور ارزیابی می‌کنید؟

 

دانشجویان اعلام کردند که بعد از دو، سه روز سفارت را ترک خواهند کرد. اما این ماجرا ۴۴۴ روز ادامه پیدا کرد. در گروگان‌گیری دو موضوع را باید جدای از هم بررسی کرد. اول اشغال سفارت برای دو تا سه روز و دوم ادامه آن برای ۴۴۴ روز. نحوه تعامل با میانجی‌های بین‌المللی تقریبا در تمام موارد منفی بود. هنوز روشن نیست چه عوامل و عناصری موجب شکست این مذاکرات و مانع رسیدن به یک توافق برای آزادی گروگان‌ها شدند؟ هر کس کتاب «فلسطین: صلح نه آپارتاید» کار‌تر را بخواند، به خودداری اسراییل از قبول تعهداتش برای اجرای قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل و نقش ایادی اسراییل در ادامه اشغال - به منظور جلوگیری از پیروزی کار‌تر در انتخابات ریاست جمهوری در آن سال - توجه خواهد کرد.

 

 

به عنوان یک کار‌شناس سیاست خارجی، احتمال قطع رابطه با ایران از سوی آمریکا را می‌دادید؟

 

خیر، تصور نمی‌کردم آمریکا روابط را قطع کند. در مناسبات میان دولت‌ها بروز اختلاف عادی است. حتی در مواردی که این اختلافات شدید می‌شود روابط دیپلماسی را قطع نمی‌کنند. روابط دیپلماسی میان ایران و عراق حتی با شروع جنگ قطع نشد. تصمیم کار‌تر به قطع روابط با ایران ناشی از ناکامی او در حل بحران گروگان‌گیری بود.

 

 

اساسا رابطه دولت موقت و ایالات متحده چگونه بود؟ شما را به علاقه‌مندی به سازش با این کشور، دیدارهای دوجانبه با مقامات آمریکایی آن هم در فضای انقلابی سال‌های ۵۷ و ۵۸ متهم می‌کنند. آیا دیپلماسی و روابط با غرب، نباید با احتیاط بیشتری دنبال می‌شد تا فضای ملتهب درون ایران، اهمیت این نوع روابط را دریابد؟

 

برقراری یا قطع روابط میان دو دولت تنها با تصمیم هیات دولت نیست. عموما با مجلس نمایندگان است. پس از پیروزی انقلاب، اجماع نظر بر ادامه روابط با آمریکا بود. رهبر فقید انقلاب، شورای انقلاب و هیات دولت هیچ‌کدام موافق قطع روابط با آمریکا نبودند. زمانی که پیشنهاد من در مقام وزیر امور خارجه به هیات دولت مبنی بر لغو موافقت با آمدن سفیر جدید دولت آمریکا به ایران تصویب شد و گزارش آن را به رهبر فقید انقلاب دادم از ایشان پرسیدم که آیا روابط را قطع کنیم یا خیر، ایشان جواب دادند با آن‌ها «کجدار و مریز» رفتار کنید. متاسفانه فقدان بینش و فهم سیاسی باعث شده بود که بسیاری از فعالان سیاسی اولا وزیر امور خارجه را مسوول رابطه دیپلماتیک با آمریکا بدانند و ثانیا مذاکره با دولت آمریکا برای حل اختلافات را «سازش» تلقی کنند. اجماع ما تصمیم‌سازان کشور این بود که رابطه باقی بماند. ما برای حل اختلافات و پیگیری مطالبات ایران از آمریکا باید با مقامات مسوول آن دولت مذاکره می‌کردیم نه با وزیر امور خارجه شوروی یا چین. ما به جو ملتهب بعد از انقلاب توجه داشتیم اما نادیده گرفتن منافع ملی به دلیل جو سیاسی کشور را گناه بزرگی می‌دانستیم.

 

 

در جریان آزادی گروگان‌ها، آیا نمی‌شد امتیاز خاصی از دولت دموکرات کار‌تر یا جمهوری‌خواهان رقیب وی در انتخابات گرفت و از این اقدام برای اثرگذاری بر انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده استفاده کرد تا مثلا اموال بلوکه شدن ایران، آزاد شود؟

 

این پرسش شما به این بر می‌گردد که آیا ایران می‌توانست ماجرای گروگان‌گیری را بهتر از آنچه شد، خاتمه دهد؟ جواب مثبت است. به عنوان مثال در ایام کریسمس یا تولد عیسی مسیح به امام پیشنهاد کردم که ایشان با توجه به مقامی که به عنوان یک رهبر مذهبی و نیز به عنوان رهبر انقلاب ایران پیامی به مسیحیان جهان و مردم آمریکا بفرستند و ضمن برشماری نارضایتی مردم ایران از عملکرد دولت آمریکا در ایران در طول حکومت شاه اعلام کنند که به پاس احترام به عیسی مسیح، پیامبر عشق و محبت، دستور می‌دهند گروگان‌ها آزاد شوند. این حرکت، کار‌تر را مجبور می‌کرد سرمایه‌های بلوکه شده ایران را آزاد کند.

 

 

برخی معتقدند آمریکایی‌ها از این ماجرا به عنوان یک تحقیر یاد می‌کنند. آیا این مساله به تنهایی نقش جدی در تداوم خصومت میان دو کشور تا به امروز داشته است؟

 

دو حادثه بزرگ در طول ۷۰ سال گذشته اتفاق افتاده که فقط بر روابط دو دولت اثر نگذاشته است بلکه به سطح روابط دو ملت گسترش پیدا کرده است. حادثه اول کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران توسط دولت‌های انگلیس و آمریکا و متوقف ساختن فرآیند دموکراسی در مرحله جنینی در ایران است. اگرچه بعد از کودتا، روابط رسمی دیپلماسی بین دو کشور ادامه داشت اما اعتبار دولت آمریکا در افکار عمومی در ایران به شدت کاهش پیدا کرد. حادثه دوم تسخیر سفارت آمریکا در ایران و گروگان‌گیری در آبان ۱۳۵۸ است. این حادثه نه فقط روابط میان دو دولت را برهم زد بلکه واکنش منفی عمیقی را در میان مردم آمریکا علیه ایران به وجود آورد. گروگان‌گیری در ایران زخم کهنه شکست آمریکا در جنگ ویتنام را تازه کرد. بار دیگر غرور مردم آمریکا آسیب دید. یکی از اولین پیامد این آسیب، افزایش حمایت افکار عمومی مردم از جناح‌های راست آمریکا بود. جنبش ضد جنگ در آمریکا بعد از خاتمه جنگ به یک جنبش اجتماعی - سیاسی علیه میلیتاریسم تبدیل شد. برای جنبش‌های ضد امپریالیستی در کشور‌های جهان سوم سابق، جنبش علیه میلیتاریسم بسیار مغتنم بود. مبارزه با توسعه‌طلبی به داخل خاک آمریکا کشیده شده بود. گروگان‌گیری در ایران به این جنبش در آمریکا لطمه زد. بعد از گروگان‌گیری، ریچارد فالک، اقبال احمد و نوام چامسکی از رهبران شناخته‌شده جنبش ضد جنگ به ایران آمدند و با من هم دیدار کردند. آن‌ها به شدت از تاثیر منفی گروگان‌گیری در میان مردم آمریکا و رشد راست‌گرایی ابراز ناخشنودی کردند. در هر نقشه راهی برای بهبود روابط دو کشور و اصلاح پیامد‌های این دو حادثه در افکار عمومی ضروری است.

 

 

راهکار رسیدن به یک تعامل قابل پذیرش و تامین کننده منافع ملی دو کشور را در چه می‌دانید؟ آیا امکان رسیدن به این نقطه با توجه به ماهیت رفتار ایران و ایالات متحده، وجود دارد؟

 

در جهان سیاست دوست دائم و دشمن دائم وجود ندارد. روابط میان هر دو کشور را منافع ملی تعریف می‌کند. وظیفه نهاد دیپلماسی پیدا کردن قلمرو منافع مشترک با کشور‌های متعامل است. زمینه‌های فراوانی برای همکاری مشترک بر اساس منافع دو کشور وجود دارد. اکنون به نظر می‌رسد هر دو کشور اراده بهبود روابط را دارند اما هنوز نقشه راه روشن نیست، یا اعلام نشده است یا هنوز تعریف و تدوین نشده است.

کلید واژه ها: ابراهیم یزدی دولت موقت سفارت آمریکا


نظر شما :