تودۀ نامتحد

ترجمه: بهرنگ رجبی
۱۰ آبان ۱۳۹۲ | ۱۷:۲۰ کد : ۳۶۹۹ پاورقی
تودۀ نامتحد
تاریخ ایرانی: آنچه می‌خوانید مقاله‌ای است از یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ کالج باروک نیویورک که در مجله مطالعات خاورمیانه (Middle East Studies) منتشر شده و به بررسی حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان می‌پردازد. «تاریخ ایرانی» هر هفته، بخشی از ترجمۀ این پژوهش را منتشر می‌کند.

 

***

 

نیمه‌های سال ۱۳۲۵ جنبش کارگری طرفدار حزب توده، «شورای متحدۀ مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران»، ادعا کرد ۳۵۵ هزار عضو دارد. چنانکه یکی از نویسنده‌های نشریهٔ «سازمان بین‌المللی کار» در ژنو شرح داده، «شاید بشود گفت این تشکیلات کارگری وجودش را مدیون حزب توده است.»(۱) اتحادیه‌های عضو این شورا هر جا طبقهٔ متوسط حقوق‌بگیر و طبقهٔ کارگر صنعتی موجود بود، ریشه دوانده بودند: در کارخانه‌ها و اداره‌های تهران، کارخانه‌های نساجی اصفهان، شیراز و یزد، مناطق نفتی خوزستان، کارخانه‌ها و مناطق زغال‌خیز مازندران و گیلان و در دیگر مراکز شهری‌ که کانون تمرکز صنایع سبُک بودند، مثلاً تبریز و مشهد.

 

این توفیق سریع در بسیج گروه‌های مختلف زیر بیرق یک سازمان، خبر از غلبهٔ آگاهی طبقاتی بر آگاهی اشتراکی نمی‌داد بلکه صرفاً تضادهای اشتراکی را به سطوح «شورای متحدهٔ مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران» و حزب توده کشاند و ناگزیرشان کرد توجه‌شان را معطوف این مسئله کنند.

 

تضادهای اشتراکی از وقتی گریبان «شورای متحدهٔ مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران» را گرفت که این سازمان شروع کرد به عضوگیری کارگرانی از گروه‌های زبانی متفاوتی که در یک کارخانه کار می‌کردند. اتحادیهٔ نساجان ابریشم مازندران هشدار می‌داد کارفرما‌ها نقشه دارند با شوراندن کارگران فارسی‌زبان علیه آذری‌ها، این تشکیلات را نابود کنند.(۲) اتحادیهٔ تنباکوکاران تهران می‌گفت احزاب دست‌راستی برنامه ریخته‌اند برای سوءاستفاده از اختلاف میان کارگران فارسی‌زبان و آذری‌زبان.(۳) یکی از روشنفکران کم سن جمع «پنجاه‌ و سه نفر» که حالا از فعالان جنبش کارگری شده بود، در مقاله‌ای با عنوان «سازمان‌های کارگری و دشمنانشان» حذر داد که «مخالفان جنبش کارگری تلاش می‌کنند کارگران را با گفتن اینکه چیزی به‌عنوان همبستگی طبقهٔ کارگر وجود ندارد، بفریبند. آن‌ها امیدوارند این جنبش را با تحریک کردن فارس‌ها علیه آذری‌ها و کارگران یک منطقه علیه کارگران منطقه‌ای دیگر نابود کنند... اما در جامعه‌ای طبقاتی چون جامعه‌ای که ما داریم، همه‌چیز از جمله سازمان‌های سیاسی، بنیان طبقاتی دارند.»(۴)

 

در منطقهٔ زغال‌خیز شمشک در گیلان و در مناطق نفتی خوزستان این رویارویی‌ها سرانجام به خون کشیده شدند. در زمستان ۱۳۲۳ در شمشک، معدن‌کاران فارسی‌زبان، کارگران آذری را از محل کار بیرون انداختند، یکی‌شان را کُشتند و بیست‌تا را زخمی کردند. جان‌به‌دربُرده‌های نزاع در یکی از روزنامه‌های آذری‌زبان تبریز نوشتند «می‌دانید چرا ما را بیرون کردند؟ چون ما آذربایجانی هستیم. می‌دانید ما را چی صدا می‌زنند؟ به ما می‌گویند تُرک. ما ایرانی هستیم یا نیستیم؟ ما در ایران حقی داریم یا نداریم؟ آیا قانون برای گروه‌های مختلف یکسان است یا به‌ ضرر ما است؟»(۵)

 

نزاع صنعت نفت خونین‌تر بود. کارگران عرب که صرفاً اقلیتی کوچک از نیروی کار آنجا را شامل می‌شدند، از تشکیلات طرفدار حزب توده‌ که ترکیبی بود از قشقایی‌ها، بختیاری‌ها، و لُر‌ها بُریدند و عضو اتحادیهٔ عرب‌زبانی شدند که پولش را خان‌های عشایر طرفدار بریتانیا می‌دادند. در تابستان ۱۳۲۵، وقتی «شورای متحدهٔ مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران» فراخوان اعتصاب عمومی علیه شرکت نفت بریتانیایی‌ها داد، کارگران عرب حاضر به دست کشیدن از کار نشدند. همین، اختلاف کهن میان عرب‌های سُنی و بومی‌های شیعه، میان عرب‌های کوچ‌نشین و جمعیت ساکن را زنده کرد. در آبادان، جمعیتی ۲۰ هزار نفره از کارگران به ساختمان اتحادیهٔ عرب‌زبان‌ها، که نیروهایی مسلح حفاظتش می‌کردند، حمله بُردند و مغازه‌های کسبهٔ عرب را غارت کردند. در منطقهٔ چاه‌های نفت آقاجری، قبایل مسلح عرب اعتصاب‌کننده‌ها را محاصره کردند. مطبوعات حزب توده ادعا کردند سرجمع ۴۷ نفر کُشته و بیش از ۱۵۰ نفر زخمی شدند.(۶)

 

حزب توده که سازمانش را از تهران به شهرهای ایالت‌های دیگر گسترش داد، مشکل اشتراک هم درون تشکیلات چهره نمایاند. مشکل از شاخه‌های خارج از مرکز شروع شد که از مرکز بابت اهمیت ندادن کافی به استان‌ها انتقاد می‌کردند. مشکل با مطرح شدن قضیهٔ زبان وخیم‌تر هم شد و با جدایی شاخهٔ آذربایجان حزب توده از تشکیلات کشوریشان و تأسیس فرقهٔ دموکرات تازه‌تأسیس به مرحله‌ای بحرانی رسید.

 

در نخستین نشست استانی حزب توده در مهرماه ۱۳۲۱، بعضی نماینده‌ها پذیرفتند که میان کمیتهٔ مرکزی و شعبه‌های مناطق اختلاف‌هایی هست. نشست با تصویب قطعنامه‌ای به پایان رسید که به رهبری تازهٔ حزب توصیه می‌کرد روابط حسنه‌تری با استان‌ها برقرار کند، به‌خصوص با تشکیلات حزب در آذربایجان.(۷)

 

گلایه‌ها و نارضایتی‌های مشابه اما پُرطنین‌تری در نخستین کنگرهٔ حزب که در مردادماه ۱۳۲۳ برگزار کردند، شنیده شد.(۸) از ۱۶۸ نماینده، ۴۳ تا متعلق به آذربایجان بودند و دست‌کم ۳۴ تا هم آذری‌هایی بودند متعلق به مناطق شمالی ایران. بعضی از این‌ها نمی‌توانستند یا دلشان نمی‌خواست به فارسی مراوده کنند، در نتیجه مجبور بودند اساس را بگذارند بر ادارهٔ جلسات به دو زبان. برای نخستین بار در تاریخ ایران، تشکیلاتی سیاسی به اقشاری زیر طبقهٔ متوسط برخورده و این حقیقت ناگزیر را کشف کرده بود که بسیاری از ایرانی‌ها نمی‌توانند به زبان رسمی کشور حرف بزنند.

 

در سراسر مدت کنگره، مسئلهٔ اشتراک مکرراً مایهٔ تُندی و خشم بود. یکی از مبارزان سرسختی که دهقانان ترکمن را در مازندران سروسامان داده و عضو حزب کرده بود، از کمیتهٔ تبلیغات بابت بی‌توجهی به استان‌ها انتقاد کرد. مبارزی دیگر که به زنجان اعزام شده بود تا برود با آذری‌های آنجا کار کند، گفت رهبری حزب باید به آذری ندانستن او دقت می‌کرد چون مانع زبان باعث شده انجام مأموریت برای او ناممکن شود.

 

تُند‌ترین انتقاد‌ها از طرف هیات نمایندگی آذربایجان مطرح شد. یکی از نماینده‌های این گروه گلایه کرد که کمیتهٔ مرکزی نتوانسته قطعنامهٔ مصوب نشست تهران را در مورد روابط میان مرکز و شعبه‌ها محقَق کند. در ادامه گلایه کرد که رهبری حزب به شکایات و نارضایتی‌های استان‌ها اعتنایی نکرده. نماینده‌ای دیگر از همین گروه، که به آذری هم حرف می‌زد، ادعا کرد کمیتهٔ مرکزی چون سرش گرم چپ‌گرایی افراطی‌اش بوده، کار تشکیلات او را مختل کرده. اما یکی دیگر از این نماینده‌ها، که او هم به آذری حرف می‌زد، تأکید داشت مطبوعات حزب کلاً در منطقهٔ زندگی او بی‌فایده‌اند چون فقط به فارسی چاپ می‌شوند و اصرارش این بود که در آینده متن‌ها باید ترجمه شوند به آذری. حرف‌هایش را هم با این توصیه تمام کرد که «حزب باید زمان کمتری را صرف حرف زدن و زمان بیشتری را صرف عمل کردن کند.» تقدیر این بود که همین، شعار متمرد‌ها در آذربایجان بشود.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

1-M. Djamalzadeh, 'The Social and Economic Structure of Iran', International Labour Review, vol. 63 (February, I951), p.181.

۲- اتحادیهٔ نساجان ابریشم مازندران، «اعلامیه»، رهبر، ۵ تیرماه ۱۳۲۲.

۳- اتحادیهٔ تنباکوکاران تهران، «اعلامیه»، ظفر، ۲۲ فروردین‌ماه ۱۳۲۵.

۴- علینقی حکمی، «سازمان‌های کارگری و دشمنانشان»، رهبر، ۴ خردادماه ۱۳۲۳.

۵- آذربایجان، ۶ آذرماه ۱۳۲۴.

۶- رهبر، ۲۶-۲۴ تیرماه ۱۳۲۵؛ ظفر، ۳۱-۲۴ تیرماه ۱۳۲۵.

۷- رهبر، ۲۱ بهمن‌ماه ۱۳۲۱.

۸- جزئیات و دقایق این کنگره در این منبع منتشر شده: رهبر، ۱۱ مردادماه تا ۱۶ شهریورماه ۱۳۲۳.

کلید واژه ها: حزب توده یرواند آبراهامیان


نظر شما :