۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۸۰

۰۹ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۹:۰۲ کد : ۶۵۷۳ دیگر رسانه‌ها
۴۰ سال ۴۰ روز – سال ۸۰
 «ویژه‌نامه روزنامه همشهری به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب»

***

خودروی ارزانی که گران تمام شد

یک روایت شخصی از آغاز به‌کار طراحی و تولید ال‌90 در صنعت خودروی ایران

خودروی ارزانی که گران تمام شد

سروش خسروی| دبیر گروه اقتصاد

کل داستان با یک شوخی آغاز شد. به شوخی تصمیم گرفتیم یک گزارش از ادغام بنویسیم. ادغام 2خودروساز بزرگ کشور. آن روزها در همشهری یک معاون بسیار دقیق و منضبط کار می‌کرد که مو را از ماست می‌کشید، روراست بگویم، هم دوستش داشتیم هم از او حساب می‌بردیم، اما این گزارش ساختگی را به لطایف‌الحیل از فیلتر او هم عبور دادیم. فردای آن روز تیتر روزنامه این بود: ادغام دو خودروساز بزرگ کشور. درحالی‌که منتظر عواقب شوخی عجیب خود بودیم به ناگاه ورق برگشت.

صبح آن روز، همایشی با حضور اسحاق جهانگیری وزیر صنایع و معادن وقت و رضا ویسه رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران(ایدرو) وقت در حال برگزاری بود. در آن دوران ایدرو مالک اصلی 2شرکت سایپا و ایران خودرو بود. دوستان و همکارانی  که برای تهیه خبر و گزارش حاضر بودند، در حاشیه آن همایش به شوخی از جهانگیری و ویسه موضوع ادغام خودروسازان را می‌پرسند اما پاسخ مقامات به پرسش آنها شگفت‌انگیز بود. اسحاق جهانگیری پاسخ داد: «نمی‌دانم این خبر چگونه به روزنامه‌ها درز کرده اما طرح ما ادغام نیست». خبرنگاران متوجه می‌شوند که واقعا طرحی در حال بررسی است. همین پرسش را با رضا ویسه مطرح می‌کنند. او که آشکارا عصبانی بوده به اعتراض گفته: «آقایان، این طرح کاملا محرمانه بوده و جایش در روزنامه‌ها نیست و باید در این مقطع خبر آن را چاپ می‌کردید». ویسه بعد از آنکه عصبانیتش فروکش می‌کند‌؛توضیح می‌دهد چیزی که با عنوان ادغام خودروسازان در تیتر روزنامه همشهری از آن یادشده در واقع طرح تولید خودرو با پلت‌فرم مشترک در ایران خودرو و سایپاست. او برای نخستین‌بار فاش می‌کند که ایدرو در مشارکت با شریک‌ فرانسوی‌اش شرکت رنو در حال بررسی ابعاد تولید پلت‌فرم ال‌90 است.

رفقا به سرعت تماس گرفتند و کل ماجرا را تعریف کردند. حالا نوبت من بود که فکر کنم چیزی که آنها می‌گویند شوخی است، اما به‌تدریج که خبرگزاری‌ها اخبار همایش را منتشر می‌کردند خود ما هم از انتشار ابعاد ماجرا شگفت‌زده شدیم. حالا همه می‌پرسیدند خبر را از کجا گرفته‌ایم، وقتی می‌گفتیم خبر زاییده ذهن ماست باورشان نمی‌شد اما حقیقت داشت.

هرچند همه‌چیز با یک شوخی شروع شد اما آنچه این‌جا خواندید یک داستان واقعی بود. داستانی که از آن اغلب، در بین اهالی رسانه با نام شم خبری یاد می‌کنند. ریسک روزنامه همشهری در چاپ یک گزارش تحقیقی موجب شد ابعاد یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های همکاری صنعتی ایران با سرمایه‌گذاران و صنعتگران بین‌المللی روشن شود. مسئولان صنعت خودرو برای مصرف‌کنندگان رویا بافتند و وعده دادند خودرویی را در تیراژ بالا و با قیمت پیکان تحویلشان می‌دهند. پیکان در آن روزگار 7میلیون تومان قیمت داشت. قرار شد پروژه ال‌90 که شامل تولید خودرو فرانسوی- رومانیایی «لوگان» بود با این هدف پیش‌رود اما این هدف هیچ‌گاه محقق نشد.

در آستانه هزاره جدید و قرن 21 صنعت خودروی جهان به شکلی دیوانه‌وار به سمت ادغام می‌رفت. کل صنعت خودروی جهان در 7کنسرسیوم بزرگ و چند ملیتی ادغام شده بود. صنعت خودروی ایران هم نمی‌خواست از قافله عقب بماند پس آستین‌ها را بالا‌زدند و طرح تولید با پلت‌فرم مشترک روی میز مدیران ارشد وزارت صنایع و معادن قرار گرفت. سال 80 ،سال ویژه‌ای برای اقتصاد ایران بود در آغاز دهه جدید موج اقبال سرمایه‌گذاران بین‌المللی تحت‌تأثیر گفتمان دولت اصلاحات و همچنین قراردادهای خلاقانه طراحی شده برای جذب سرمایه‌گذاری در صنعت نفت به‌ناگاه افزایش یافت. تا پیش از آن حجم و ارزش سرمایه‌گذاری خارجی در اقتصاد ایران همواره در سطح چندصدمیلیون دلار متوقف بود اما در سال 1380 این رقم به مرز 2میلیارد دلار نزدیک شد و در سال 81 رکوردی جالب توجه را به جای گذاشت و تا مرز 4میلیارد دلار هم بالا رفت. دوران شکوفایی اقتصاد ایران بود. وضع تا به آن حد تغییر کرده بود که وزیر اقتصاد پر کار دولت دوم سیدمحمد خاتمی، یعنی طهماسب مظاهری در نشست معارفه‌اش به‌عنوان وزیر اموراقتصادی و دارایی به صراحت گفت که دیگر نمی‌خواهد وزیر دارایی یعنی مسئول اخذ مالیات باشد بلکه قصد دارد از این پس با عنوان وزیراقتصاد فرماندهی اقتصادی دولت را بر دوش بگیرد.

در چنین فضای پر شوری بدیهی بود که همه دنبال توسعه باشند، توسعه صنعت نفت با قدرت در پارس‌جنوبی با حضور سرمایه‌گذاران بین‌المللی اعم از شل و بریتیش پترولیوم، توتال و حتی شرکت‌های مالزیایی و روسی،ژاپنی و چینی پیش می‌رفت. در صنعت فولاد ایتالیایی‌ها در توسعه نقش پررنگی برعهده گرفته بودند اما در صنعت خودرو نقش فرانسوی‌ها پررنگ بود. فرانسه که تجربه شیرین تولید خودرو و مالکیت شرکت داچیا در رومانی، پس از سال‌ها حاکمیت کمونیسم را پشت سرش می‌دید قصد داشت ایران و به‌ویژه جاده مخصوص کرج را به سکوی پرتاب صنایع خودروسازی‌اش به سوی بازار‌های آسیای میانه و خاورمیانه تبدیل کند. پروژه ال‌90، 2 سال پس از روزی که تیتر معروف همشهری به چاپ رسید یعنی در سال 82 آغاز شد اما خودروها چندی بعد به‌دست مصرف‌کنندگان و پیش خریدارانش رسید. حالا تندر، خودروی نه چندان زیبایی بود که همه از فنی خوب آن سخن می‌گفتند. اما قیمت تندر‌90 هیچ‌گاه به حد پیکان که هیچ، به قیمت پراید هم نزدیک نشد. خودرویی که قرار بود در بازار خودروی ایران معجزه کند کم‌کم به آفت تکرار در صنعت خودروی ایران گرفتار آمد و هر چه از زمان تولید اولیه‌اش گذشت نمای بیرونی آن کسل‌کننده‌تر می‌نمود. حالا به‌نظر می‌رسد اوضاع سال 97 و تحریم‌های یکجانبه آمریکا عملا بر صفحه پایان عمر این خودرو در خطوط تولید ایران امضای نهایی را درج کرده است.
 

***

روزهایی که خانه‌دار شدن‌ رؤیا نبود

در سال 80 هر مترمربع خانه در تهران بین 282تا 353هزار تومان معامله می‌شد

روزهایی که خانه‌دار شدن‌ رؤیا نبود

مائده امینی 

روزهای خوش بازار مسکن آغاز شده بود. همه تنش‌ها و جهش‌ها سپری شده و آرامش به این بازار برگشته بود. می‌توان سال 80 را مبدا تاریخی روشنی در اقتصاد ایران، حداقل در  این حوزه دانست. با تغییر دهه و پشت سر‌گذاشتن بحران‌هایی مثل جنگ تحمیلی و دوران پساجنگ، دیگر خطری جدی اقتصاد ایران را تهدید نمی‌کرد. مضاف بر این، مدیریت درستی پشت اقتصاد کشور بود و مشاوران رئیس‌جمهور وقت، کار خود را تا حدودی به درستی انجام می‌دادند.

آرامش شروع شده در سال 80 در بازار مسکن تا سال 86 ادامه پیدا کرد و قیمت‌ خانه در سراسر ایران به شکل منطقی و با شیب ملایمی بالا می‌رفت و این در حالی بود که رکود هم دامنگیر معاملات ملکی نشده بود.

در سال 80، در حالی حداقل دستمزد کارگران در ایران 56هزار تومان تعیین شده بود که قیمت هر مترمربع خانه حدود 282هزار تومان بود و دیگر اقشار جامعه تا ماهانه 150هزار تومان هم دریافتی داشتند؛ خانه‌دار شدن در آن سال و سال‌های بعد از آن دیگر یک رویا نبود.

افزایش ملایم قیمت خانه 

سال 79، درست یک سال پیش از وارد شدن به دهه 80، میانگین قیمت خرید خانه در پایتخت 240هزار تومان بود. با ورود به دهه 80، قیمت خانه تنها چیزی بین 30تا 50هزار تومان افزایش پیدا کرد و به نوعی می‌توان گفت بازار مسکن با یک رشد ملایم 14درصدی مواجه شده بود.

مرکز آمار ایران نوشته است که در سال 80، هر مترمربع خانه در تهران بین 282تا 353هزار تومان معامله می‌شده است که اگر بخواهیم به تفکیک سراغ این آمارها برویم، میانگین قیمت هر مترمربع خانه در بهار 80 به 282هزار تومان افزایش یافت و در زمستان همان سال به هر متر 353هزار تومان افزایش پیدا کرد .از سوی دیگر قیمت هر مترمربع زیر بنای مسکونی در تابستان 295 و در پاییز 326هزار تومان بوده است.

ابزارهای خرید خانه به بازار آمدند 

با شروع دهه 80 کم‌کم ابزارهای جدیدی برای خرید مسکن ارائه شدند؛ ابزارها و تسهیلاتی که شاید چنگی به دل نمی‌زدند و سود بازپرداخت آنها بالا (حداقل 18درصد)‌ بود اما به هر حال برای مردمی که تازه می‌خواستند از صفر شروع کنند، فرصت‌های خوبی به شمار می‌رفتند. مبلغ این وام چیزی بین 5/3تا 5میلیون تومان بود که البته در سال‌های بعد تا 18میلیون تومان هم افزایش یافت.

رشد قیمت خانه همگون با تورم سالانه 

امروز نه رشد قیمت خانه که رشد قیمت در هیچ حوزه‌ای از اقتصاد همسو با تورم نیست؛ اتفاقی که نه‌تنها در سال 80  بلکه در سال‌های پیش و پس از این مبدا تاریخی بارها افتاده بود. در سال 80 در حالی رشد قیمت خانه بین 12تا 16درصد بود که نرخ تورم سالانه 4/11درصد اعلام شده بود. همگونی رشد قیمت خانه با تورم در آن سال‌ها ادعای بیراهی نیست.

6سال بعد در همین دهه، جهش‌های قیمت خانه مرزهای تورم را پشت سر گذاشت و حتی اگر نخواهیم راه دور برویم، در سال 97 هم این ناهمگونی خانه‌دار شدن را برای خیلی‌ها تبدیل به‌رؤیا کرد. در برخی مقاطع تاریخی بعد از آن‌سال‌ها در حالی خانه بین 100تا 400درصد گران‌تر شد که تورم در بیشترین نرخ خود به 38درصد رسیده بود.
 

***

و باز امید هوای تازه‌

و باز امید هوای تازه‌



سحر سخایی

«عشق دردانه‌ست و من غواص و دریا میکده، سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر برکنم». بر من ببخشایید اگر مرور موسیقایی‌ام، پیچیده لای رویدادهای غیرموسیقایی‌ا‌ست. گمان نمی‌کنم موسیقی‌ زنده‌ای که روح زمان خود می‌شود تنها حاصل موسیقی باشد. سال‌های اول انقلاب سال‌های تک‌چهره‌ها نبود. در واقع شاید این مرور چهل‌ساله به من و شما نشان دهد که اساسا جز مواردی استثنایی و سال‌هایی خاص مثل دهه 60 شمسی، دوران ما دوران تک‌چهره‌ها نیست. ما از تکثرِ صداها بالیده‌ایم. در چهارراه متضادترین انواع موسیقی و بیرون‌آمده از زیستی که به قول یکی چهل‌تکه‌ است و در نگاه دیگری هنوز به مدرنیته واقعی نرسیده. انتخابات دور دوم سیدمحمد خاتمی‌ا‌ست و او با بغض می‌آید پشت میکروفن و شعری از حافظ را که پیش‌تر نوشتم می‌خواند.

دهه تازه‌ای آغاز شده است و پس از فرونشستن آرام آرام تبِ خوانندگانِ مردم‌پسند داخلی، فضای باز شده آبستنِ انواع تازه‌ای از موسیقی‌ خواهد بود. محمدرضا شجریان، در همراهی‌ای سنجیده و درست با حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان، آثاری درخشان را تولید می‌کند. در سال ۱۳۸۰ صدای کمانچه کلهر رساتر از همیشه، اعلام خوانشی تازه از ساز اصغر بهاری است. کمانچه‌ای که کلهر می‌نوازد همان‌قدر که اصالت صدای کمانچه بهاری و نیاکان قاجاری‌اش را ندارد اما قدرت جذب بی‌شمار نوجوان و جوان را دارد. آلبوم« زمستان است» محصول ۱۳۸۰ بود. اثری ملهم از فضا و شعر زمستان مهدی اخوان‌ثالث که پیش‌تر یک‌بار دیگر محمل خلق تجربه‌ای نه چندان موفق با صدای شهرام ناظری هم بود. این زمستان دومی اما یک اتفاق شد. کمانچه و تار کلهر و علیزاده انگار دنبال هم می‌دویدند روی کلمات اخوان. شجریان انگار چند نفر بود وقتی می‌خواند: «حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در، چون موج می‌لرزد». در همین سال مؤسسه ماهور مجموعه‌ای منتشر کرد تحت عنوان «صد سال تار». این مجموعه در واقع جمع‌آوری تارنوازی برجسته‌ترین نوازندگانِ موسیقی کلاسیک ایرانی بود و خبر از استیلای نگاهی تازه در این موسیقی نیز می‌داد؛ نگاهی جامع و رو به گذشته. موسیقی ایرانی بعد از سال‌ها بی‌قراری فرصت یافته بود تا خود را نگاه کند و به راه‌های طی‌شده‌اش بنگرد.

من برای نخستین بار صدای نابغه‌ای مثل پرویز مشکاتیان را در آلبومی شنیدم که در همین سال منتشر شد: «لحظه دیدار». آن شیدایی و شنگی مشکاتیان در صدایی گرفته و محدود شعری از اخوان ثالث را می‌خواند و می‌نواخت که «لحظه دیدار نزدیک است. باز من دیوانه‌ام مستم. باز می‌لرزد دلم دستم».

اما اثر دیگری بازار موسیقی مردم‌پسند را به‌شدت تحت‌تأثیر خود قرار داد. صدای نازک مریم حیدرزاده و شرح حالِ منحصر به‌فردش باعث شد او خیلی زود در آغاز ورودش به عالم موسیقی و ترانه، محبوب شود. حیدر زاده با شعرهای ساده و سبک مخاطبان زیادی دست و پا کرد و آلبوم «مثل هیچ‌کس» با همکاری خشایار اعتمادی اثری مهم در ۱۳۸۰ بود: «من می‌گم من‌و نگا کن. تو می‌گی که جون فدا کن. من می‌گم چشات قشنگه. تو می‌گی دنیا دورنگه».

اما روح زمانه من کجاست؟ جای دیگری‌است؛در یک دربه‌دری دائم و گشتن پی آزادی و آن جای بهتر؛ در چهره‌های متفاوت و غالبا زیبای پسرانی جوان سوار یک جیپ قرمز رنگ. در سفری به سوی شمال ایران. سریال «خط قرمز» موسیقی‌ای داشت که تا مدت‌ها پس از اتمام سریال همچنان محبوب و معروف بود. خواننده تیتراژ پایانی نامش حسین رضائیان بود.

 به گمانم سال ۱۳۸۰ اگر از اشک خاتمی ‌تر باشد، از مرگ یک استادِ تأثیرگذار بر محمدرضا شجریان به نام غلامرضا دادبه نیز متاثر است. در همین سال آن هواپیماهای آهنی به قلب برج‌های دوقلو در نیویورک نفوذ کردند و جهان به دوران تازه‌ای پا نهاد. فریدون فروغی از میان ما رفت، سیدخلیل عالی‌نژاد نوازنده و خواننده یگانه در سوئد به آسمان پر کشید و یک صدا در گوش ما همچنان خواند که

به امید یه هوای تازه‌تر، 

 گفتیم از رفتن و خوندیم از سفر/ اومدیم دل‌و به دریا بزنیم/ رنگ خورشیدو به شب‌ها بزنیم / اما نه اینجا سراب غربته / سهم‌مون یه کوله‌بارِ حسرته 




زرشک زرین

عبدالرضا نعمت‌اللهی 



سال 1380 برای اولین و آخرین بار به فهرست جوایز جشن خانه سینما زرشک زرین اضافه شد. این جایزه قرار بود به بدترین فیلم سال اهدا شود. رئیس انجمن منتقدان در آن سال علی معلم بود. مخالفان جایزه زرشک زرین می‌گفتند این کپی کاری از جشنواره‌های غربی است و علی معلم هم در جوابشان می‌گفت سر تا پای جشنواره ما کپی از غرب است این هم روی‌اش. زرشک آن سال را «شور عشق» به کارگردانی نادر مقدس برد. بهرام رادان و مهناز افشار 2 بازیگر اصلی فیلم بودند. در سال‌های بعد این جایزه از فهرست جوایز حذف شد. اما سال گذشته تعدادی از منتقدان با ارسال نامه‌ای به رئیس انجمن خواستار بازگشت جایزه زرشک زرین برای بدترین فیلم سال شدند.
 

***

عادت نمی‌کنیم؟

عادت نمی‌کنیم؟



میلاد حسینی 

دهه 80 دهه‌ا‌ی متفاوت و البته روشن بود برای ادبیات داستانی ایران؛ دهه‌ای که خبر از غول‌ها کمتر بود و این چهره‌های تازه بودند که می‌درخشیدند. هوشنگ گلشیری درگذشته بود، رضا براهنی مهاجرت کرده بود و احمد محمود هم در همان سال‌های ابتدایی دهه80 درگذشت و اجازه انتشار کاری داستانی از محمود دولت‌آبادی فقط یک‌بار صادر شد. با این اتفاقات تعداد انتشار آثار و تنوع در این دهه بسیار چشمگیر بود و یکی از پدیده‌های رمان‌های فارسی ظهور کرد که بسیار درباره‌اش حرف زده شد و عده‌ای شدیدا از آن دفاع کردند و جمعی قویا بی‌ارزش‌اش خواندند که بی‌دلیل مطرح شده‌است. نام این کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» بود و نویسنده‌اش زویا پیرزاد که توانست کتابی بنویسد که هم کدهایی برای مخاطب الیت داشت و هم جنس روایتش طوری بود که مخاطب عامه‌خوان از داستان خوش‌اش بیاید.

رمان چراغ‌ها را من خاموش کنم در جایزه گرفتن، هم خوش‌اقبال بود، هم بهترین رمان سال۸۰ بنیاد گلشیری شناخته شد و هم برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شد. اما نخستین رمان زویا پیرزاد درباره چه بود؟

قصه کلاریس در دهه ۱۳۴۰ در آبادان و میان خانه‌ها و شهرک‌های نفتی با روحی انگلیسی می‌گذرد. راوی زنی‌ا‌ست ارمنی‌تبار که در داستان، از دشواری روابط خانواد‌گی، سختی سرکردن با فرزندان دوقلو و جهان عاطفی آنها و همچنین پیچید‌گی همسایه‌هایی سخن می‌گوید که در خانه‌های سازمانی آبادان با چشم‌اندازی از شعله‌ها زند‌گی می‌کنند. تلاش کلاریس راوی برای خو کردن با پیرامون، لایه دیگری از روایت است. موضوع اصلی این داستان روزمرگی زندگی یک زن خانه‌دار و خستگی از این روند و دل بستن به مرد همسایه‌ای است که فکر می‌کند دنیای بهتری برای او به ارمغان خواهد آورد و در زیرمتن رمان و همراه با پیش‌رفتنِ اتفاقات گریزی زده می‌شود به اوضاع سیاسی دهه40‌شمسی و تفکرات اجتماعی مردم در آن دوران.

چراغ‌ها را من خاموش کنم جدا از داوری درباره کیفیتش، عملا رقم‌زننده دوران تازه‌ای بود و جنسی از زنانه‌نویسی را گسترش داد؛ جریانی که از دهه70 با رشد نویسند‌گان زن و ورود راحت‌تر زنان به قصه‌ها، مسیری را آغاز کرده بود و رمانِ اول پیرزاد باعث شد بسیاری، جهانی را که او پیش‌تر امتحان کرده بود محک بزنند و همان جنس آدم‌ها و همان مسائل را دستمایه روایت کنند که نتیجه، کاری عبث و تکراری بود. چرا دلیل اهمیت چراغ‌ها را من خاموش کنم نه صرفا موضوعش که تکنیک هم بوده و باید او را در سال تولد و دوران خودش سنجید که توانست مسیری را ادامه دهد و به آینده و چاپ هشتادوچندم برساند؟ درباره چراغ‌ها را من خاموش کنم گفته می‌شود شمیم بهار (نویسنده و منتقدی که جز چند داستان کوتاه و نقد چیز دیگری از او در دسترس نیست و گوشه‌نشینی و چاپ‌نکردن را برگزیده اما گفته می‌شود رمان بزرگی نوشته و البته تا خوانده نشود نمی‌شود داوری‌اش کرد) این رمان را ویرایشی اساسی کرده تا به شکل فعلی در بیاید و شکل‌گیری و موفقیت نسخه فعلی او نقشی اساسی و راهبردی داشته.
 

***

سَگ کُشی فیلم نبود فریاد بود

سَگ کُشی فیلم نبود فریادبود



مسعود میر


انگار احوال مکدر خودش را ریخته بود به جان عیوض باغبان که در جاده باغستان می‌گفت: «با زخم باید ساخت، طول می‌کشه ولی خوب می‌شه». شاید هم خودش شده بود گلرخ کمالی و برای رسیدن به خواسته‌اش که آزادی بود و اختیار برای ادامه مسیر فیلمسازی‌اش، آن نقش را نوشته بود؛ نقش عاشقی که مردانه برای نجات کسی که در چاه افتاده تلاش‌کرد اما بی‌خبر بود از نامردی‌ها.

«سگ‌کشی» فریادی بود از بیداد، از لامروتی آنهایی که تو را فقط برای منافع خودشان می‌‌شناسند، از حرص همان‌هایی که سرشان گرم است به مُهر حاج‌نشان و کثافت‌کاری در باغچه نقلی شمال، از تنفر سنگدل‌هایی که سنگستانی بود احوالاتشان در بسازو بفروش سقف بالای سر جماعت خاکستری، از صفر و یکی که شده‌بود ابزار بیزینس و چقدر ناپاک بود نگاه تاجر به‌روز‌شده‌اش.

بیضایی با سگ‌کشی دوباره یادمان آورد که روزگار چقدر نامرد است.


هنر ایرانی در لندن



علی بختیاری

نمایشگاهی گسترده با عنوان «هنر معاصر ایران» در مرکز باربیکن شهر لندن از آوریل تا ژوئن 2001 برگزار شد. 

این نمایشگاه که یکی از نخستین حضورهای عظیم بین‌المللی هنر ایران پس از انقلاب اسلامی بود، به کیوریتوری کارول براون و رز عیسی در همکاری با موزه هنرهای معاصر تهران شکل گرفت. 14هنرمند ایرانی با آثاری که در 40سال پیش از نمایشگاه تولید شده بود مانند آیدین آغداشلو، سهراب سپهری، بهمن محصص، خسرو حسن‌زاده، بیتا فیاضی، شادی غدیریان، فریدون آو و... در این نمایشگاه حضور داشتند. برنامه جانبی نمایش فیلم نیز با فیلم‌هایی مثل«زینت»، «باشو غریبه کوچک»، «روسری‌آبی» و «خانه سیاه» است در کنار نمایشگاه برگزار شد. در کتاب نمایشگاه، مقالاتی از رز عیسی، روئین پاکباز و داریوش آشوری منتشر شد.



همه نمایش 80 در یک نگاه


ماهنامه صحنه، شماره هشتم، اسفند 1380
 

***

روزشمار انقلاب، سال 1380

اتهام رشوه به مجلس

اتهام رشوه به مجلس

محسن تولایی؛ خبرنگار


فروردین: دولت اصلاحات 4سال پس از دوم خرداد76، انتخابات ریاست‌جمهوری را پیش رو دارد. 224نماینده مجلس ششم به رئیس‌جمهور نامه می‌نویسند که «آقای خاتمی، خواست اکثریت قاطع ملت حضور مجدد شما در انتخابات ریاست‌جمهوری است.» سفر نخست‌وزیر هند به ایران همچنان نشان از سیاست خارجی فعال دولت اصلاحات دارد. شایعه فوت ملک فهد پادشاه عربستان مطرح شده است. روابط ایران با عربستان در دوره او رو به بهبود گذاشته بود. نایف‌بن‌عبدالعزیز، وزیر کشور سعودی به تهران سفر کرده و با عبدالواحد موسوی لاری، همتای ایرانی خود توافقنامه امنیتی امضا می‌کند.

* اردیبهشت: نخست‌وزیر تونس، دبیرکل حزب‌الله لبنان و فیدل کاسترو رئیس‌جمهور کوبا ازجمله چهره‌ها و مقامات خارجی هستند که این ‌ماه به ایران سفر می‌کنند. کاسترو برای نخستین‌بار در حکومت چهاردهه‌ای خود به ایران آمده است. رهبر انقلاب با توجه به نامگذاری این سال به نام سال علوی در فرمانی 8ماده‌ای به سران 3قوه خواستار مقابله جدی و دقیق با مفاسد اقتصادی می‌شوند. در بخشی از این پیام تأکید شده است: «با این امر مهم و حیاتی نباید به‌گونه شعاری و تبلیغاتی و تظاهرگونه رفتار شود. به‌جای تبلیغات باید آثار و برکات عمل مشهود گردد. به دست‌اندرکاران این مهم تأکید کنید که به‌جای پرداختن به ریشه‌ها و ام‌الفسادها به سراغ ضعفا و خطاهای کوچک نروند و نقاط اصلی را رها نکنند.» هواپیمای حامل رحمان دادمان، وزیر راه و همراهان وی ازجمله 7نماینده مجلس در ارتفاعات روستای خرچنگ ساری سقوط می‌کند و تمام سرنشینان آن جان می‌سپرند. خطای خلبان عامل سقوط است.

* خرداد: انتخابات هشتمین دوره ریاست‌جمهوری برگزار می‌شود. محمد خاتمی با 21میلیون و 659هزار و 53رأی رکورد آرای خود را در مقایسه با سال76می‌شکند و برای بار دوم رئیس‌جمهور می‌شود. احمد توکلی نامزد اصولگرایان رقیب اصلی او در این انتخابات 4میلیون و 636هزار و 372رأی می‌آورد.

* تیر: خاتمی در نخستین سخنرانی عمومی خود در جمع اعضا و مسئولان ستادهای انتخاباتی جبهه دوم خرداد سراسر کشور در تهران گفت: «این ملت عزیز مطمئن باشد من هرگز از راهی که تشخیص داده، به رأی مردم گذاشته و رأی مردم را به آن جلب کردم قدمی عقب نخواهم گذاشت». روابط ایران و عربستان به دوستانه‌ترین حالت مراودات رسیده و نایف بن عبدالعزیز وزیر کشور عربستان دخالت ایران در بمب‌گذاری ظهران را که منجر به کشته شدن 19نظامی آمریکایی می‌شود تکذیب می‌کند. آمریکایی‌ها ایران را در این قضیه متهم می‌دانند. آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در احکامی آیت‌الله محمدحسن قدیری و حجت‌الاسلام صادق لاریجانی را به عضویت شورای نگهبان درمی‌آورد. آیت‌الله محمود هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضاییه انتقادهایی از این قوه مطرح می‌کند؛ او می‌گوید: «شعبه‌های بدوی انصافا هیچ شباهتی به دستگاه قضایی ندارند و جایگاه قضایی و ‌شأن کار قاضی مورد توجه قرار نمی‌گیرد».

* مرداد و شهریور: توقیف مطبوعات در دوره ریاست قضایی آیت‌الله هاشمی شاهرودی ادامه می‌یابد. روزنامه همبستگی نیز توقیف می‌شود. آیت‌الله هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضاییه در اجتماع مردم شاهرود می‌گوید: «رهبر معظم انقلاب بودند که با درایت و تدبیر حکیمانه خود انگشت دشمن را در این مطبوعات فاسد دیده و هشدار دادند و جلوی فتنه عظیمی را گرفتند». به‌دنبال حملات تروریستی به برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی نیویورک و پنتاگون، رهبر انقلاب در واکنش به این حادثه گفتند: «کشتار انسان‌های بی‌دفاع در هر مکان و با هر وسیله‌ای محکوم است». هر 20وزیر پیشنهادی خاتمی به مجلس ششم از نمایندگان رأی اعتماد می‌گیرند.

* مهر: سیدمهدی خاموشی با حکم رهبر انقلاب به‌عنوان رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی منصوب می‌شود. جک استراو وزیر خارجه انگلیس با حضور در تهران با سیدمحمد خاتمی رئیس‌جمهور دیدار و بر سر مسائل منطقه، فلسطین، اسرائیل و افغانستان گفت‌وگو می‌کند. او تأکید می‌کند حامل هیچ پیامی از سوی آمریکا نیست. نیمه مهر آمریکا و انگلیس به بهانه حملات تروریستی 11سپتامبر به افغانستان حمله می‌کنند و بسیاری از مردم غیرنظامی این کشور روانه مرزهای شرقی ایران می‌شوند. محمد خاتمی رئیس‌جمهور در تهران میزبان رفیق حریری نخست‌وزیر لبنان است. هوگو چاوز رئیس‌جمهور ونزوئلا نیز به تهران می‌آید.

* آبان و آذر: مجموعه سعدآباد پذیرای مهمان دیگری در سفر به ایران است. محمد خاتمی با شیخ‌حمد آل‌ثانی امیر قطر و رئیس وقت سازمان کنفرانس اسلامی و همچنین وزیر خارجه ایتالیا دیدار و گفت‌وگو می‌کند. رهبر انقلاب به اصفهان می‌رود و در جمع مردم این شهر می‌گوید: «دشمن و عوامل داخلی آن سعی می‌کنند با به فراموشی سپردن مفاخر انقلابی و مظاهر ایثار و مجاهدت و شهادت و زیر سؤال بردن اراده قاطع و مصمم امام مردم را نسبت به گذشته پرافتخار خود دچار غفلت سازند». یک نیم‌سال از دولت دوم خاتمی نگذشته که حامیان انتخاباتی او ناراضی از شرایط کشور و تحقق وعده‌های دولت اصلاحات هستند. گروهی از ملی‌گراها و هواداران نهضت آزادی با تجمع مقابل دانشگاه امیرکبیر خواستار استعفای حجت‌الاسلام خاتمی از ریاست‌جمهوری هستند.

* دی: رئیس‌جمهور مراسم روز دانشجوی امسال را با تأخیری تقریبا 2هفته‌ای در دانشگاه تهران برگزار می‌کند. جملات او همگی حکایت از افزایش فشار گروه‌های مخالف دولت و سنگ‌اندازی آنان پیش پای اصلاح‌طلبان در اداره امور کشور دارند. محمد خاتمی می‌گوید: «مردم بارها گفته‌اند چه می‌خواهند، مخالفان اصلاحات گوش نمی‌دهند... در پی این هیاهوها می‌خواهند از مردم انتقام بگیرند». گزارشی از ارتباط برخی نمایندگان مجلس با یک پرونده فساد مالی منتشر می‌شود. ادعا می‌شود برخی نمایندگان ازجمله مهدی کروبی رئیس مجلس 500میلیون تا 3میلیارد تومان از شهرام جزایری پول گرفته‌اند. پرونده او مهم‌ترین پرونده فساد اقتصادی دهه80 می‌شود و نامش تا سال‌ها بعد در جریان آزادی‌اش از زندان و فرارهای مکرر به خارج از کشور و استرداد دوباره به ایران مطرح است.

* بهمن و اسفند: محاکمه شهرام جزایری در نخستین روز بهمن‌ماه کلید می‌خورد. اختلال در نظام صادرات کشور از طریق ایجاد و تأسیس شرکت‌های بازرگانی متعدد و واردات و صادرات توسط حدود 50شرکت اتهامات کیفرخواست اوست. پرداخت 3.8میلیارد تومان رشوه اتهام مهم دیگر اوست. او در جریان همین دادگاه‌ها می‌گوید: «مبلغ 300میلیون تومان به مهدی کروبی رئیس مجلس شورای اسلامی پرداخت کردم که در راه خیر صرف کند و وی هیچ تقاضایی از من نکرده بود و چون شنیده بودم که آقای کروبی به نماینده‌ها کمک می‌کند و مورد وثوق رهبری است، این مبلغ را برای صرف در امور خیریه با اصرار پرداخت کردم». او مدعی می‌شود 170میلیون تومان نیز به الیاس حضرتی نماینده مجلس داده که دوستش است و بخشی از آن صرف خرید مسکن می‌شود. اعلام مبالغ و اسامی طرف رشوه‌ها دولت را نیز به چالش می‌کشد. جزایری مدعی است که «300میلیون تومان برای انتخابات ریاست‌جمهوری به دلخواه خودم به‌طور غیرمستقیم کمک کردم». علی یونسی وزیر اطلاعات می‌گوید:«باید دید پول دادن و پول گرفتن از فردی خاص جرم است یا خیر... وزارت اطلاعات در کشف مفاسد کلان فعالیت می‌کند و بزرگ جلوه دادن مفاسد کوچک را سبب ایجاد ناامنی در کشور می‌داند.» محمود احمدی‌نژاد در مناظرات انتخابات ریاست‌جمهوری سال84 و «بگم بگم»های معروف خود همین مسئله را به رخ کروبی کشید. محمد خاتمی رئیس‌جمهور در آخرین‌ماه سفر به اتریش و یونان سفر می‌کند.
 

***

مهمانی از کارائیب*

مهمانی از کارائیب*

پیش از آنکه فیدل کاسترو در سال1380 به کشورمان سفر کند، دهه‌ها آوازه اسطوره‌ای‌اش نسل به نسل در میان جوانان مبارز ایران منتقل می‌شد. کاسترو، در کنار چه‌گوارا و چند جوان دیگر، سوار بر یک قایق محقر به کوبا رفتند و با زندگی چریکی، در نهایت انقلابشان را به سرانجام رساندند به تعبیر خودشان پوزه استعمار را به خاک مالیدند. این رزومه چریکی، آرزوی چند نسل از جوانان ایرانی بود که امیدوار بودند به سرنگونی شاه، پوزه استعمار را این بار در خاورمیانه به خاک بمالند. آوازه کاسترو، به‌عنوان حامی انقلاب‌های سراسر دنیا، ‌تعدادی از همین جوانان چپ‌گرا را برای آموزش‌های عقیدتی و نظامی به کوبا و هاوانا کشید اما این تنها بعد از رابطه ایران و کوبا بود؛ سفارت کوبا اندکی پیش از انقلاب در ایران افتتاح شد اما با حمایت کاسترو از توده‌ای‌های ایران، روابط بین دو کشور به‌زودی تیره شد. انقلاب اسلامی در ایران، 2کشور را وارد فاز جدیدی از روابط کرد و کاسترو، طی دهه‌ها بارها با مقامات ایرانی در هاوانا و در حاشیه اجلاس‌های بین‌المللی ملاقات کرد. به‌عنوان رهبر یکی از عجیب‌ترین انقلاب‌های تاریخ بشر، کاسترو همدلانه از انقلاب اسلامی ایران یاد می‌کرد و در دیدار با مقامات کشورمان، از انقلاب اسلامی حمایت می‌کرد.

کاسترو، ‌سرانجام در سال80، در پاسخ به سفر سال قبل محمد خاتمی رئیس‌جمهور کشورمان به هاوانا، به تهران آمد و با رئیس‌جمهور، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و حسن خمینی نوه ‌بنیانگذار انقلاب ملاقات کرد. کاسترو، در حالی در تهران به ملاقات رهبر معظم انقلاب رفت که پیش‌تر در سال 1365 در حاشیه اجلاس سران عدم‌تعهد در زیمبابوه با هم ملاقات کرده بودند. کاسترو در تهران، از نقش برجسته ایران در مبارزه علیه امپریالیسم تشکر کرد. او علاوه بر ملاقات با مقامات کشورمان، در دانشگاه تهران هم سخنرانی کرد و از این دانشگاه دکتری افتخاری گرفت. کاسترو، در پایان سفر به تهران، گفت که با خاطرات خوش به هاوانا بازمی‌گردد. این پایان دیدارهای مقامات ایرانی با هاوانا نبود و او تا پیش از مرگش، با 2رئیس‌جمهور بعدی هم دیدار کرد. رهبر انقلاب کوبا، آذر  96 درگذشت.
* عنوان نمایشنامه‌ای از بهزاد فراهانی در ستایش فیدل کاسترو


موج جدید مهاجرت اتباع افغانستانی به ایران

سرزمین من خسته‌خسته از جفایی


حملات تروریستی یازده سپتامبر و تخریب ساختمان‌های دوقلو در قلب نیویورک از سوی القاعده در آخرین روزهای تابستان سال 1380 بهانه ویژه‌ای به جورج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا داد تا به افغانستان به‌عنوان سرزمین  این‌گروه تروریستی حمله‌ور شود. جنگ، ساعت‌های اولیه روز 15مهرماه با حملات گسترده جنگنده‌های آمریکایی به بخش‌های مختلف افغانستان شروع شد و باتوجه به اینکه افغانستان کیلومترها مرز مشترک با ایران دارد، با واکنش تند و سریع مقامات ارشد کشورمان روبه‌رو شد. وزیر خارجه در ساعت‌های اولیه این حملات در بیانیه‌ای رسمی اعلام کرد حریم هوایی، دریایی و زمینی ایران به هیچ‌وجه در اختیار آمریکا قرار نخواهد گرفت و روز بعد از شروع جنگ، مقام معظم رهبری حمله نظامی آمریکا به افغانستان را محکوم کرد و سیدمحمد خاتمی رئیس‌جمهور هم خواستار توقف عملیات نظامی در افغانستان شد. یکی از تبعات مهم حملات گسترده آمریکا به افغانستان آوارگی میلیون‌ها نفر در این کشور و حرکت آنها به سوی مرزهای مختلف کشورشان ازجمله ایران بود؛ اتفاقی که باعث شروع موج جدیدی از مهاجرت اتباع افغانستانی به ایران و شهرهای مرزی شرقی شد. اما نکته مهم در این بین نگاه حمایتگرایانه از این مهاجران جنگ‌زده از سوی مسئولان و مقامات کشورمان بود؛ به شکلی که برنامه‌های تلویزیون دائم در حال پخش تصاویری از وضعیت آوارگان افغان و ضرورت کمک به آنها بود. علاوه بر این دیگر رسانه‌های کشور هم گزارش‌هایی را درباره اهمیت کمک‌رسانی به آوارگان افغان منتشر می‌کردند. روزنامه همشهری روز 18مهرماه در گزارشی باعنوان بحران آوارگی و مسئولیت همسایگان افغانستان نوشت: هدف این جنگ سرکوب تروریست‌های تحت فرمان اسامه بن لادن و گروه القاعده اعلام شده است. اگر آن روزها را به‌خاطر داشته باشید حتما این آهنگ «داوود سرخوش» را که بارها از تلویزیون پخش می‌شد به یاد دارید:« بی‌آشیانه گشتم خانه به خانه گشتم/ بی‌تو همیشه با غم شانه به شانه گشتم/ عشق یگانه من از تو نشانه من/ بی‌تو نمک ندارد شعر و ترانه من/ سرزمین من خسته خسته از جفایی/ سرزمین من بی‌سرود و بی‌صدایی/ سرزمین من دردمندِ بی‌دوایی/ سرزمین من.»
 

***

تردیدهای طلبه جوان

تردیدهای طلبه جوان



سعید مروتی 

نیم ساعت اول «کودک و سرباز»(1379) آن‌قدر مجاب‌کننده بود که بشود به آتیه سازنده جوانش امیدوار شد. اجرایی گرم و زنده در فضایی بسته (داخل یک پاسگاه نیروی انتظامی)، با بازی پرطراوت مهران رجبی و طنزی دلپذیر، در ادامه گرچه با تغییر لحن فیلم از دست رفت ولی کودک و سرباز به عنوان تجربه اول کارگردانش در یادها ماند.

«زیر نور ماه» (1380) به عنوان پدیده جشنواره نوزدهم، فیلم برگزیده بسیاری از منتقدان بود،؛ آن هم در جشنواره‌ای که بهرام بیضایی پس از 9سال غیبت با «سگ‌کشی» در آن حاضر بود و «باران» مجیدی هم دوستداران خودش را داشت. 

سادگی، صفا و صمیمت گمشده در بیشتر فیلم‌های آن دوره به تمامی در زیر نور ماه حی و حاضر بود. زیر نور ماه با مضمونی که در نگاه اول چالش‌برانگیز به‌نظر می‌رسید، آن‌قدر با حسن نیت ساخته شده بود که حاشیه‌ای دامن فیلم را نگیرد. سیدرضا میرکریمی-فیلمساز جوان و پرامید زنجانی- با دومین فیلمش توانسته بود اعتباری ویژه کسب کند؛ حتی اگر عده‌ای ایده‌پرداز و چهره مهم و تاثیرگذار فیلم را نه کارگردان که تهیه‌کننده پرنفوذش (منوچهر محمدی) می‌دانستند، باز هم چیزی از ارزش‌های سیدرضا میرکریمی کاسته نمی‌شد. فیلم رابطه روحانیت و جامعه را به نحوی بررسی می‌کرد که نه در دام آوازه‌گری‌های رسمی بیفتد و نه در نمایش واقعیت دچار اتهام سیاه‌نمایی شود. زیر نور ماه فیلمی بود که حد نگه می‌داشت و تردیدهای طلبه‌ای جوان برای حضور یا عدم‌حضور در مراسم عمامه‌‌گذاری را به تصویر می‌کشید؛ از معدود فیلم‌های اکران 80 که مرحله تحقیق و پژوهش قبل از نگارش فیلمنامه در آن جدی گرفته شده بود. نتیجه، فیلمی تاثیرگذار بود که اشراف سازنده بر جهانی که به تصویرش می‌کشید و شناخت از عوالم طلبه‌ها آن‌قدر چشمگیر بود که بشود خام‌دستی در پرداختن به آدم‌های حاشیه‌ای و به‌تعبیر فیلم «زیرپلی‌ها» را بخشید. زیر نور ماه در آخرین سال‌های فروغ جریان روشنفکری دینی، تجربه‌ای دین‌ورزانه و همراه با دغدغه‌های اجتماعی صادقانه بود؛ سال‌هایی که جسارت در سینما با فیلم‌هایی مثل زیر نور ماه اندازه‌گیری می‌شد و طرح پرسش‌های جدی به عنوان مسئله فیلمساز می‌توانست مسئله تماشاگر نیز قلمداد شود. 
 

***

آغازی بر یک پایان

سال80 بحران بی‌آبی در ایران به شکل ملموس خود را نشان داد

آغازی بر یک پایان

 

شبنم سیدمجیدی

ایران از اول، بی‌آب نبود؛ البته در زمان‌هایی درگیر خشکسالی و قحطی می‌شد اما وضعیت هرگز به این بغرنجی نبود. زنگ‌ خطر بی‌آبی تازه از سال78 به صدا درآمد. مرور روزنامه‌های آن سال‌ها نشان می‌دهد که تا قبل از آن، کشور کمتر درگیر این بحران بود یا حداقل هنوز موضوع بی‌آبی جدی گرفته نمی‌شد. سفره‌های زیرزمینی هنوز آن‌قدر پرآب بودند که کسی فکرش را هم نمی‌کرد خیلی زود قرار است سدها، خالی و آب، جیره‌بندی و بحث‌ها درباره جدی‌گرفتن صرفه‌جویی و استفاده بهینه از منابع آب آغاز شود. زنگ خطر در سال78 به صدا درآمد و در سال80 ایران، بحران بی‌آبی را به شکل ملموس‌تری تجربه کرد. 80، سالی بود که جیره‌بندی آب‌‌ها آغاز شد؛ سالی که غلامرضا منوچهری، معاون وزیر نیروی آن زمان گفت: «برداشت از آب‌های زیرزمینی اگر برای تولید طلا هم باشد دیگر مقرون به صرفه نیست، چه رسد به تولید هندوانه و خربزه و گندم!». سال80 آغازی بود بر یک پایان.

از اردیبهشت‌ماه سال80 هشدارها برای گذر از بحران کم‌آبی تابستان آغاز شده بود. از مردم خواسته می‌شد تا فقط 15درصد در مصارف خود صرفه‌جویی کنند تا بحران بگذرد. می‌گفتند انتخاب کنید: صرفه‌جویی یا قطع آب! آخر سر مردم 15درصد را جدی نگرفتند و جیره‌بندی در تیرماه آغاز شد. در همین تهران هم آب جیره‌بندی می‌شد. برنامه قطع آب روز بعد در مناطق مختلف تهران هر روز در روزنامه چاپ می‌شد. از آن طرف انشعاب آب مشترکان پرمصرف هم قطع شد.

میزان بارندگی‌های بهار 80 و زمستان قبل از آن، بسیار ناچیز بود. چند استان کشور سومین سال خشکسالی را طی می‌کردند و تداوم این پدیده بحران کمبود آب را تشدید کرده بود. استان‌های فارس، سیستان و بلوچستان، خراسان، اصفهان، قم، تهران، کرمان، چهارمحال و بختیاری و بوشهر استان‌‌هایی بودند که با قطعی آب مواجه شدند. زاهدان را با تانکر آبرسانی می‌کردند. در اصفهان می‌گفتند اگر فقط 15درصد صرفه‌جویی کنید از بحران می‌گذرید. در قم قرار شد آب را با قطار به مردم برسانند. در شیراز خشکسالی باعث شده بود که کشت محصولات برای نخستین بار کاهش یابد. لامرد را درنظر بگیرید. آن سال لامرد 90درصد محصولات کشاورزی خود را از دست داد. فرماندار لامرد هشدار داد که توجه‌نکردن به کشاورزانی که از بازپرداخت وام‌هایشان درمانده‌اند، می‌تواند به مهاجرت آنها دامن بزند. حالا امروز را نگاه کنید. پیش‌بینی‌های فرماندار لامرد درست از آب درآمد. در لامرد و بقیه شهرستان‌های فارس آن‌قدر کشاورزان کوچ و زمین‌‌های خود را رها کرد‌ه‌اند که حالا زمین‌های آنها تبدیل به بحران دیگری شده است؛ بحران فرسایش خاک و ریزگرد و... . در کرمان خشکسالی 4هزار میلیارد ریال ضرر زده بود. آن‌قدر آب نبود که آبرسانی با تانکر به صدها روستا و شهر انجام می‌شد.

از آن زمان 17سال می‌گذرد. خیلی از روستاهای ایران، حالا دیگر خالی از سکنه هستند و زمین‌های کشاورزی رها شده‌اند و آخرین امیدهای حیات نیز از دست رفته است. اما بعضی از روستاییان هنوز هم به زادگاهشان پایبند مانده‌اند، با درد نداری و بی‌پولی ساخته، چشم به آسمان دوخته‌اند تا شاید دلش به رحم بیاید و بارانی ببارد. اما سال به سال که می‌گذرد، دریغ از پارسال. همچنان به آنها با تانکر آبرسانی می‌شود. همچنان از ممنوعیت کشت خربزه و گندم و هندوانه حرف زده می‌شود و همچنان بحران بی‌آبی دست از سر ایران برنمی‌دارد.
 

***

آغاز دهه80 با روبنده و شاپو

آغاز دهه80 با روبنده و شاپو

 



عین. عزیز‌منش 

دهه80 برای مردم با یک سریال مناسبتی دونبش شروع شد. یک نبش آن تعطیلات نوروز بود و نبش دیگر دهه اول محرم. از حسن فتحی در جشنواره نوزدهم فیلم فجر فیلمی با عنوان« شب دهم» به نمایش در‌آمد؛ فیلمی که کسی چندان جدی‌اش نگرفت.

 فیلم خلاصه نه چندان خلاقه‌ای از یک سریال بود که قرار بود در تعطیلات نوروز به نمایش در‌آید؛ سریالی تاریخی درباره مشکلات یک گروه شبیه‌خوان برای بر‌پایی مجلس تعزیه در دوران پهلوی اول. اما بعید است که کسی این خلاصه یک‌خطی را درباره شب‌دهم باور کند.
 شب دهم مجموعه‌ای از ترکیب همه الگو‌های جذاب روایت عامه‌پسند برای یک سریال بود؛ موضوع مذهبی، قهرمان لوطی‌مسلک، عشق ناممکن، دولتی‌های خبیث، مأموران فاسد و رفاقت‌های مردانه. این روایت در بستر مجموعه‌ای از شمایل‌های چرخه سینمای جاهلی مانند زنان با روبنده و زنان کلاه‌به‌سر، مردان شاپو به سر سبیل به‌صورتی که تکیه‌کلام‌های با مزه می‌گویند و مرامشان صفا و مسکلشان وفا. حسن فتحی این ترکیب دوآتیشه را روی آنتن فرستاد تا برای بقیه عمرش به‌عنوان یک سریال‌ساز موفق که نیاز به تاریخ دارد، معرفی شود. اما برگ برنده همه بازیگران در سال80 از آستین کتایون ریاحی رو شد. او در سال80 با این سریال و فیلم «شام آخر» فریدون جیرانی همه نگاه‌ها را به سوی خودش معطوف کرد؛بازیگر فراموش‌شده‌ای که از کنار 2نقش استثنایی به مرکز توجه مردم و اهالی سینما بازگشت. دهه80، دهه رونق سریال‌سازی‌ بود؛ رونقی که با ریخت‌وپاش سیما در اوج رونق اقتصادی به ساخت و پخش مجموعه‌ای از بهترین‌ سریال‌های چهاردهه اخیر منجر شد.



ستاره‌ای متولد می‌شود



ترانه علیدوستی در بیستمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را گرفت و با ادامه درخشش خود ثابت کرد که موفقیت اولیه‌اش اتفاقی نبوده است.

عکس: مقداد  شمس الواعظین

***

زمزمه‌های اخراج توپولف از آسمان ایران

زمستان سال 80 با خبری تلخ درباره سقوط هواپیمای مسافربری همراه بود

زمزمه‌های اخراج توپولف از آسمان ایران

مریم سمائی

23 بهمن سال 80 بود که هواپیمای توپولوف ۱۵۴ شرکت ایران ایرتور در نزدیکی خرم‌آباد با کوه برخورد کرد و ۱۱۹ نفر مسافر و خدمه آن کشته شدند. درست چند‌ماه قبل از این حادثه در آبان‌ماه احمد خرم، وزیر وقت وزارت‌راه و ترابری از نوسازی ناوگان هوایی و خروج هواپیماهای توپولف و یاک از سیستم هوایی خبر داده و گفته بود که به‌زودی هواپیماهای فرسوده از سیستم هوایی خارج خواهند شد.

وزیر پس از وقوع این حادثه هم از‌ اضافه‌شدن 13 فروند هواپیما به شرط تملیک خبر داد و گفت که اجاره هواپیماهای توپولف و یاک غیراقتصادی است و به‌تدریج این هواپیماها از ناوگان حمل‌ونقل هوایی ایران خارج می‌شوند و تا 2سال آینده تحول اساسی در ناوگان هوایی اتفاق می‌افتد اما باز هم این وعده محقق نشد تا تیر سال 88 که بار دیگر هواپیمای توپولف 154 در حوالی قزوین دچار نقص فنی شد و با 168سرنشین سقوط کرد. در این حادثه اعضای تیم ملی جودو نوجوانان ایران، لون داویدیان، نماینده دوره ششم مجلس و ناتلا نیکولاوا، همسر سفیر گرجستان هم حضور داشتند که همگی جان خود را از دست دادند. پس از وقوع این حادثه و فشار افکار عمومی، مسئولان کمی جدی‌تر شدند تا هواپیمای توپولف را از رده خارج کرده و برای همیشه زمینگیر کنند.

توپولف هواپیمایی بود که توانست در ایران در مدت 16-15 سال خلأ مربوط به تحریم‌های هوایی پس از انقلاب به‌ویژه در پروازهای داخلی را حل کند اما بیشترین سوانح هوایی هم مربوط به همین هواپیما بوده است. زمزمه خروج این هواپیما اگرچه از سال 80 به گوش رسید اما یک دهه طول کشید تا بالاخره مسئولان دستور توقف پرواز این هواپیما را صادر کنند. هنوز هم نگاه عامه مردم به صنعت هوانوردی نگاه خوش‌بینانه‌ای نیست و آنها به‌دلیل قدیمی بودن ناوگان هوایی نسبت به امنیت پروازها مطمئن نیستند. جواد محمدپور، مدیرکل دفتر ارزیابی عملکرد و تضمین کیفیت سازمان هواپیمایی کشوری در این‌باره گفت: این تصور غلطی است که هواپیماهای کشور از رده خارج‌اند چرا که ما اجازه نمی‌دهیم هیچ هواپیمای از رده خارجی وارد سیستم هوانوردی ما شده و به پرواز درآید. من این اطمینان را می‌دهم که تمام هواپیماهای ما از طرف ایکائو مورد تأیید بوده و به‌روز هستند. البته سن ناوگان هوایی ما بالاست اما ایمنی صنعت هوانوردی مشکلی ندارد و همه تلاش ما بر این است که ایمنی را حفظ کنیم.  هم‌اکنون در ایران تمام هواپیماها براساس سن استاندارد طراح، پرواز می‌کنند و اگر سن آن از سنی که سازنده تعریف کرده بیشتر باشد اجازه پرواز ندارد.به‌عنوان مثال هواپیمای بوئینگ 747و 724 هواپیماهای قدیمی هستند که دیگر اجازه پرواز ندارند.

او با تأکید بر اینکه سن بالای ناوگان هوایی موجب سخت‌تر و هزینه‌بر‌شدن تعمیر و نگهداری هواپیماها می‌شود، گفت: برخی تأخیرات پروازی ناشی از همین تعمیرات فنی است که برای خدشه وارد‌نشدن به ایمنی انجام می‌شود؛ در واقع هر چه سن هواپیما بالاتر برود تعداد دفعاتی که هواپیما نیاز به قطعات و تعمیرات پیدا می‌کند بیشتر می‌شود.

شبی در پایتخت
اجرای تور گردشگری شبانه در تهران 17سال پیش مطرح شد


نیلوفر شادان

اوایل امسال بود که حسن خلیل آبادی -رئیس کمیته میراث فرهنگی و گردشگری شورای شهر تهران- خواستار رونق بخشیدن به گردشگری شبانه در تهران شد و گفت که این امر علاوه بر اشتغال‌آفرینی می‌تواند موجب رشد و توسعه درآمد پایدار شهر شود.

درست 17سال پیش هم همین موضوع در شهرداری تهران مطرح شده بود و در همین رابطه برنامه گردشگری «شبی در پایتخت» برای تامین اوقات فراغت شهروندان به اجرا در آمد.

در آن سال، واحد گردشگری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اقدام به برگزاری تورهای شبانه ویژه سیر و سیاحت در اماکن تاریخی و قدیمی شهر کرد. هر کسی که علاقه داشت در این تورها شرکت کند می‌توانست در فرهنگسراهای مشخص شده ثبت‌نام کند و به نوبت از ساعت7شب تا 12 به گشت‌وگذار در فضاهای تاریخی بپردازد. اکبر مختاری -مسئول واحد گردشگری وقت- سازمان در این‌باره گفته بود که این برنامه موجب شده که اعضای خانواده‌ها در فضایی بسیار صمیمی از آثار تاریخی هنری و فرهنگی شهر دیدن کنند و با گذر از کوچه و خیابان با اطلاعات تاریخی شهر بیشتر اشنا شوند.

با این حساب می‌توان سال80 را سالی دانست که موضوع گردشگری شبانه در قالب تور، توسط شهرداری تهران اجرایی شد، پس از این دوره تقریبا هر سال با شروع‌ ماه مبارک رمضان برنامه‌های متنوعی بعد از افطار در شهر اجرایی می‌شد و کم‌کم در این ایام شب‌های تهران رونق گرفت تا اینکه امسال رئیس کمیته میراث فرهنگی شورای شهر در آستانه ‌ماه مبارک رمضان خواستار رونق بخشیدن به گردشگری در شب‌های پایتخت شد و آن را برای اشتغال‌آفرینی مؤثر دانست.

در همین راستا هفته پیش شهرداری اعلام کرد که از ابتدای بهمن‌ماه در‌های محوطه میدان مشق پس از پایان ساعت اداری تا ساعت 12شب و همینطور روزهای پنجشنبه و جمعه به روی شهروندان باز می‌شود. این مسئله را می‌توان نقطه عطفی در رونق گردشگری شبانه در پایتخت دانست چرا که کارشناسان حوزه گردشگری کافه‌گردی و اجرای کنسرت و... را گردشگری شبانه نمی‌دانند و معتقدند اگر امکان بازدید از میدان مشق و بناهای تاریخی وجود داشته باشد می‌توانیم بگوییم که گردشگری شبانه را رونق داده‌ایم وگرنه خیابان 30تیر و گردش در آن تنها پاتوقی برای خورد و خوراک است و بار فرهنگی خاصی ندارد.
 

***

ترور؛ پیش چشم جهان

ترور؛ پیش چشم جهان

محمدامین خرمی؛ خبرنگار

سه‌شنبه11سپتامبر 2001، «سه‌شنبه سیاه» آمریکا بود؛ 19عضو القاعده بزرگ‌ترین و مرگ‌آورترین عملیات تروریستی جهان را با ربودن 4هواپیما و حمله به نیویورک رقم زدند. بیش از 2هزار و 900نفر جان باختند.

هواپیماربایان صبح روز سه‌شنبه، 2هواپیما را به برج‌های دوقلو در قلب تجاری نیویورک کوبیدند و آمریکا و جهان را به لرزه درآوردند. هواپیمای سوم به ساختمان وزارت دفاع آمریکا برخورد کرد و هواپیمای چهارم در پنسیلوانیا سقوط کرد. گفته می‌شود چهارمین هواپیما که به سمت واشنگتن در پرواز بود را جت‌‌های جنگنده آمریکا ساقط کردند.

8:45 نخستین هواپیما به ساختمان شمالی برج‌های دوقلو برخورد کرد. در غیاب رسانه‌های فراگیر اینترنتی، این حمله بلافاصله خبر اول شبکه‌های تلویزیونی آمریکا و جهان شد. 18دقیقه بعد درحالی‌که دوربین‌های تلویزیونی از فواصل مختلف برج‌های دوقلو را نمایش می‌دادند، هواپیمای دوم به ساختمان جنوبی برخورد کرد. دود و زبانه‌های آتش هر دو ساختمان را دربر گرفتند. شدت انفجار چنان بود که ساختمان‌های اطراف نیز دچار حریق شدند. یک‌ساعت و 42دقیقه بعد، 2برج 110طبقه خیابان منهتن نیویورک پیش چشم جهان فروریخت.

در ایران مثل دیگر نقاط جهان مردم تصاویر برخورد هواپیمای دوم و فروریختن برج‌ها را زنده دیدند. جهان در شوک فرورفته بود و پیام‌های چهره‌های سیاسی در محکومیت این حمله یکی پس از دیگری صادر می‌شدند. در ایران، اصلاح‌طلبان کنترل دولت را در دست داشتند و در آمریکا جمهوریخواهان پس از 2دوره حضور دمکرات‌ها در کاخ سفید، قدرت را به‌دست گرفته بودند. با وجود مواضع خصمانه جمهوریخواهان علیه ایران، سیدمحمد خاتمی -رئیس‌جمهور وقت- جزو نخستین چهره‌های سیاسی جهان بود که حملات 11سپتامبر را محکوم کرد. خاتمی در پیام خود آورده بود: «به نام ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران، اقدام تروریستی هواپیماربایی و حمله به مراکز عمومی در شهرهای آمریکا را که شمار زیادی از مردم بی‌دفاع را به کام مرگ کشید محکوم می‌کنم و تأسف عمیق و همدردی خود را با ملت آمریکا، به‌ویژه آسیب‌دیدگان و خانواده قربانیان حادثه اعلام می‌دارم». مردم هم در تهران با مردم آمریکا در این حادثه وحشتناک همدردی کردند. آنها به محل سفارت سوئیس که حافظ منافع آمریکا در ایران بود رفتند و با روشن‌کردن شمع به قربانیان ادای احترام کردند.

در آمریکا انگشت اتهام بلافاصله به سمت القاعده و رهبر آن بن‌لادن نشانه رفت. اما چهره‌های جنگ‌طلبی همچون دونالد رامسفلد و جان بولتون که در کنار جورج بوش ترکیبی یکدست ساخته بودند، به‌دنبال نشانه‌هایی بودند که بتوانند حملات 11سپتامبر را به حکومت صدام حسین در عراق هم مرتبط کنند تا شاید با حمله به این کشور، یک‌بار برای همیشه از شر صدام خلاص شوند. دستور رامسفلد برای یافتن مدرکی مبنی بر دخالت صدام در حوادث 11سپتامبر آن زمان به جایی نرسید اما 2سال بعد همان دولت به بهانه «حمایت از تروریسم» به عراق حمله کرد. بن‌لادن در افغانستان و تحت حمایت دولت طالبان بود. درخواست‌های آمریکا برای تحویل بن‌لادن با مخالفت طالبان روبه‌رو شد تا بهانه‌ای باشد برای حمله نظامی آمریکا به افغانستان. کمتر از یک‌ماه بعد نیروهای نظامی آمریکا با حمایت کشورهای عضو ناتو به افغانستان حمله کردند. حکومت طالبان 2‌ماه بیشتر دوام نیاورد و کابل سقوط کرد اما نیروهای طالبان هرگز دست از جنگ و درگیری برنداشت. 17سال از آن روز می‌گذرد و طالبان اکنون در حدود نیمی از خاک افغانستان جولان می‌دهد و روزانه در شهرهای کوچک و بزرگ این کشور دست به حملات انتحاری می‌زند. حملات 11سپتامبر حدود 3هزار کشته و 6هزار زخمی بر جا گذاشت و 10میلیارد دلار خسارت فیزیکی وارد کرد. اما در جنگ افغانستان تاکنون بیش از 2هزار و 500سرباز آمریکایی کشته شده و حدود 20هزار نفر نیز زخمی‌شده‌اند. این جنگ تا به اینجا بیش از 700میلیارد دلار برای آمریکا هزینه داشته است. فارغ از این، تاکنون بیش از 110هزار نفر از مردم افغانستان قربانی جنگ شده‌اند.
 

***

ریزنویس

سال 80 سال وعده‌های جدید بود

محمدتقی حاجی‌موسی

شما نگرفتین؟- مدیرعامل اسبق مخابرات در سال 80 اعلام کرد که به‌زودی یک‌میلیون دستگاه تلفن همراه موقت عرضه خواهد شد و به‌دست مردم خواهد رسید تا ملت بتوانند از آن استفاده کنند. آقای بهرام‌پور که خودش هم نمی‌دانست دارد درباره چه چیزی صحبت می‌کند گفته بود این گوشی‌ها در سوپرمارکت‌ها عرضه خواهد شد و بعد که مردم کارشان تمام شد، گوشی را به همان‌جایی که گرفته‌اند، پس می‌دهند و تمام! این طرح که در هفته دولت متولد شده بود، باعث تعجب همه خبرنگاران شد و از آن موقع تا حالا خود ما هربار می‌رویم ماست بخریم، دنبال تلفن‌های همراه موقت هم می‌گردیم ولی خب، ظاهرا هنوز بار به محل ما نرسیده و باید منتظر باشیم.

همه‌جا هست- هفته دولت کلا یک مقدار طرح‌زاست و کافی است شما بتوانید طرحتان را خوب معرفی کنید تا یک بودجه تپل بگیرید و بعد بروید سراغ اجرایش و دیگر کسی مزاحمتان نخواهد شد. یکی از این طرح‌ها، ایجاد فروشگاه‌های دائمی محصولات ایرانی در تمام کشورهای دنیا بوده که دوستان اتاق بازرگانی معرفی کرده‌اند و می‌خواسته‌اند محصولات وطنی را به سراسر جهان ببرند و اینگونه کلی ارز وارد کشور کنند و توریست بیاورند و درآمد سرانه بالا برود و یک وضعی که خب، همانطور که شما می‌دانید الان در همه جای دنیا، تأکید می‌کنیم، همه ‌جای دنیا این فروشگاه‌ها هستند و اگر شما ندیده‌اید به این دلیل است که دنبال جنس چینی بنجل بوده‌اید؛ همین!

صدآفرین بر شما- سال 80 هم مثل بقیه سال‌ها همه‌جا صحبت از صرفه‌جویی و کم‌مصرف‌کردن و نبود آب و برق و گاز بود. ولی این حرف‌ها فقط از جانب مسئولان نبود و عده‌ای از مردم هم باور داشتند که باید صرفه‌جویی کرد و حتی روش‌های تشویقی و تنبیهی برای کم‌مصرف‌ها و پرمصرف‌ها ایجاد شود. برای مثال خانمی به روزنامه پیام داده که کم‌مصرف‌ها تشویق شوند و پرمصرف‌ها تنبیه تا دیگر از این کارها نکنند که به‌نظر ما کار بسیار درستی است و خود ما پیشنهاد می‌دهیم موارد ذیل صورت گیرد. اهدای کارت صدآفرین به خانواده‌هایی که لباسشویی را نیمه‌شب روشن می‌کنند و در ساعات اوج بار از برق استفاده نمی‌کنند. کشیدن سبیل آتشین برای کسانی که حیاط خانه را با آب جارو می‌کنند، به علاوه درج در پرونده و قطع آب برای 3‌ماه تا بفهمند آب، جارو نیست.

لطفا مزاحم نشوید- خودروسازان ایرانی تجلی عبارت «حق با مشتری است» هستند و از لحاظ مشتری‌مداری، بعد از منچستر در جایگاه اول قرار می‌گیرند. یکی از این کارخانه‌ها که از قضا پراید تولید می‌کند در سال 78، از مردم پول کامل یک پراید را گرفت تا سال 79 به آنها خودرو بدهد. منتها این خودروها تا تابستان سال 80 هم به‌دست صاحبانشان نرسید و تنها خواسته مشتریان این بود که «لااقل زمان تحویل را بگویید!»؛ یعنی سطح توقع مردم در این حد پایین بود ولی خب، چون مدیران کارخانه اعصاب نداشتند و بیکار نبودند که جواب هر کسی را بدهند و البته پولشان را 2سال قبل گرفته بودند، صلاح دیدند این تاریخ را اعلام نکنند و لذت سورپرایز را نصیب ملت کنند که از ایشان تشکر می‌کنیم.

کی بریم کاخ؟- قبلا برایتان گفتیم که «می‌شود» در ادبیات مدیران ایرانی به‌معنای احتمال وقوع شاید در 500سال آینده است. تبدیل کاخ قاجاری شهرستانک در جاده چالوس به اقامتگاه تفریحی و گردشکری هم یکی از همین «می شود»‌هاست که سال 80 اعلام شد ولی اگر الان شما بروید به روستای شهرستانک با مجموعه‌ای مخروبه ‌روبه‌رو می‌شوید که خود ابزار مرمت دپو‌شده در آن تبدیل به آثار باستانی شده و جاذبه گردشگری دارد.

آهای دو زاری!- سال 80، کشور برای خودش کلی پیشرفت کرده بود و اسکناس‌ها و پول‌های خرد دیگر ارزش یک سیر گلابی را هم نداشتند و همه‌‌چیز در حال تغییر بود. این وسط بعضی‌ها با تغییرات مخالف بودند و اصرار داشتند که هنوز با 2ریالی تلفن بزنند. اما یکی از شهروندان به روزنامه اطلاعات پیام داده که وقتی همه‌‌چیز این‌قدر گران شده و 2ریالی از زیر سنگ هم پیدا نمی‌شود، چه اشکالی دارد تلفن‌ها 5تومانی بشوند؟ این فرد که نام و نشانش فاش نشده می‌تواند یکی از عوامل گرانی‌های شدید در سال‌های بعد باشد چرا که خودش یک تنه 2ریال را به 5تومان رسانده؛ یعنی 25برابر!

باز هم معلم‌ها- طبق مطالعات اخیر ما در تاریخ 40-30 ساله گذشته، فرهنگیان و به‌ویژه معلم‌ها، معترض‌ترین قشر کشور بوده‌اند و هر روز به روزنامه‌ها پیام داده‌اند که حال ما خوب نیست و پول می‌خواهیم و این را نداریم و این حرف‌ها؛ یعنی حتی یک‌بار هم نشده از این همه خدمات و امکاناتی که در اختیار‌شان است تشکر کنند. نمونه‌اش اینکه درخواست داشته‌اند خیرین مدرسه‌ساز برای معلم‌ها هم خانه بسازند! یا مثلا آقا معلمی پیام داده که با حقوق 50هزار تومان چگونه نسل آینده کشور را تربیت کنم که پاسخ ما به این دو عزیز واضح و شفاف است. واضح نبود؟

ارزان هم شده- سال 80 صحبت‌های اولیه برای ورود پژو 206 به بازار مطرح شده بود و ایران‌خودرو اعلام کرد قیمت این خودرو بین 10تا 13هزار دلار خواهد بود که آن موقع می‌شد بین 8 تا 10.5میلیون تومان. حالا بعد از گذشت 17سال، پژو 206در بازار 63میلیون تومان است که می‌شود معادل تقریبا 6هزار دلار! یعنی قیمت خودرو در این سال‌ها کاهش هم داشته و تقریبا 50درصد ارزان‌شده منتها ما بلد نبودیم درست نگاه کنیم.

***

وقتی توانستیم حرف دلمان را بنویسیم

16شهریور 1380 نخستین وبلاگ فارسی متولد شد

 

موسی تقوی

سال 1378، نخستین وب‌نوشته‌های دنیا توسط دیوید واینر متولد شد و خیلی زود تعداد این وب‌نوشته‌ها یا همان وبلاگ به هزاران و میلیون‌ها عدد رسید. 2سال بعد از این اتفاق نخستین وبلاگ فارسی به دنیا آمد. سلمان جریری -دانشجوی 23ساله مهندسی کامپیوتر- که حالا در دبی مشغول به‌کار است، با نوشته‌هایی که ابتدا اجتماعی بودند و بعدا روی تکنولوژی زوم کردند نخستین وبلاگ به زبان فارسی را ایجاد کرد. با وجود این پدر وبلاگ‌نویسی ایران، لقبی بود که به کسی غیراز جریری داده شد؛ حسین درخشان که 2‌ماه بعد وبلاگ خود را روی سرویس بلاگ‌اسپات راه‌اندازی کرد و تبدیل شد به کسی که خیلی‌ها برای وبلاگ نویسی از او تقلید کردند. چند‌ماه بعد از این اتفاق، سرویس‌های ایرانی وبلاگ‌نویسی هم به‌وجود آمدند. پرشین‌بلاگ نخستین سرویس بود و بعد از آن بلاگ اسکای و بلاگفا هم آمدند و در مدت چند سال، وبلاگ‌های فارسی توانستند ده‌ها‌برابر شوند و طبق آماری که سال 86 از سوی بلاگفا اعلام شد، تنها در این سرویس بیش از یک‌میلیون و 300هزار وبلاگ ثبت شده بود. سال 87 ایرانی‌ها توانستند رتبه دهم از نظر تعداد وبلاگ‌ها را در دنیا کسب کنند و بعدا معلوم شد که ایرانی‌ها در مجموع 4.5میلیون وبلاگ ایجاد کرده‌اند؛ یعنی اگر جمعیت ایران را در سال87 حدود 70میلیون نفر درنظر بگیریم به‌ازای هر 15.5نفر ایرانی یک وبلاگ وجود داشته است. اما ظهور شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک در همان سال 87 باعث شد تا وبلاگ‌ها یکی ‌یکی تعطیل شوند و حالا دیگر خبری از روزهای پررونق وبلاگ‌نویسی نیست؛‌ جایی که هرکس می‌توانست حرف دلش را هرقدر هم که طولانی بود بزند و نگران تمام‌شدن تعداد کاراکترهای مجاز نبود؛ وبلاگی که عمرش کوتاه اما پربار بود.

***

 

8 تصویر ماندگار سال‌80


دیدار رهبر معظم انقلاب با اعضای مجلس خبرگان رهبری    عکس: راهب هماوندی


دیدار رهبر معظم انقلاب با مسئولان نظام    عکس: مسعود خامسی‌پور


جلسه سران قوا    عکس: عطا طاهرکناره


پیک شادی  عکس: محمد صادقی


دیدار پرسپولیس و سپاهان    عکس: مجتبی جانبخش


نوازنده دوره‌گرد    عکس: محمد بابایی


پهلوانان کوچک   عکس: مهدی کلانتری


ابهر - چشمه زندگی    عکس: اصغر رجبی

کلید واژه ها: 40 سال 40 روز


نظر شما :