اجحاف در حق امیرانتظام - محمد توسلی

۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ | ۲۰:۲۷ کد : ۶۲۶۸ دیگر رسانه‌ها
۱. آقای محسن میردامادی دبیرکل و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و از جمله دانشجویان پیرو خط امام که سفارت آمریکا را در ۱۳ آبان‌ماه ۱۳۵۸ اشغال کردند و به تبع آن، اسنادی از جمله اتهام جاسوسی به آقای عباس امیرانتظام معاون و سخنگوی دولت موقت با آمریکا را منتشر کردند، اخیرا گفته است امیرانتظام جاسوس نبود. باید از این سخنان آقای محسن میردامادی تشکر و قدردانی کرد. اینکه آقای میردامادی پس از ۴۰ سال با مطالعه دقیق اسناد سفارت با صداقت اعلام می‌کند که هیچ اثری از جاسوس بودن امیرانتظام نیست، خود نوعی ارزش اجتماعی است. اجحاف در حق امیرانتظام را باید دانشجویان پیرو خط امام و همه کسانی که در حق او بی‌عدالتی کردند، پاسخ دهند. آن‌ها به امیرانتظام یک دین به قدمت تاریخ انقلاب دارند. در آن زمان دانشجویان پیرو خط امام جوانانی بودند که باعث تضییع حق انسانی یکی از مدیران منتخب دولت موقت انقلاب شدند اما نباید فراموش کنیم کسانی هم بودند که روی کار آن‌ها موج‌سواری کردند و هزینه‌های سنگینی را بر کشور تحمیل کردند. حال امروزه‌‌ همان کسانی که به دنبال نگاه راهبردی خودشان و ضربه زدن به نوعی گفتمان و تفکر مدیریت دولت موقت انقلاب بودند نیز باید ادای دین کنند. از امیرانتظام گذشته است ولی برای جبران عملکرد دستگاه قضایی آن زمان که چنین حکمی را صادر کرد و به منظور ایجاد اعتماد عمومی باید از او اعاده حیثیت شود. اگرچه مواضع آقای میردامادی یا مشابه آنکه توسط آقایان اصغرزاده، مظفر و تاج‌زاده هم مطرح شده است، نوعی اعاده حیثیت از آقای مهندس امیرانتظام به شمار می‌رود و افکار عمومی هم همواره به سود ایشان داوری کرده است. با این حال ابهامات زیادی دراین پرونده وجود دارد. به طور مشخص چه کسی بازجوی آقای امیرانتظام بود؟ طبیعتا او نقش بسیاری در پرونده امنیتی امیرانتظام ایفاء کرده است. آقای میردامادی گفته است بازجوی امیرانتظام شخص آقای «عباس عبدی» نبوده و عباس دیگری است که او را می‌شناسد اما نمی‌خواهد بگوید. این سخن به هیچ وجه قانع‌کننده نیست. ۴۰ سال به انسانی اجحاف شده است و اکنون انتظار می‌رود که آقای میردامادی، عباس بازجو یا عباس واقعی را معرفی کند تا اگر این فرد هم دچار خطایی شده، فرصت دفاع از وجدان خود از طریق جبران اخلاقی را داشته باشد. یا حتی اگر توضیحی دارد، دلایل متقن خود را ارائه دهد.

 

۲. شاید بد نباشد یک جمع‌بندی دوباره بر سوابق تاریخی این ماجرا و اتهامی که به آقای امیرانتظام زده شد، داشته باشیم. در دادگاه امیرانتظام، از جمله مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی و شخص بنده حضور داشتیم. ما در آن دادگاه به دفاع از عضو متهم دولت موقت پرداختیم. مهندس بازرگان تا پایان عمر خود به دنبال آزادی و احقاق حق امیرانتظام بود. او هم در دادگاه و هم در مصاحبه با رسانه‌ها تاکید کرد که شهید قدوسی دادستان انقلاب، جاسوس بودن آقای امیرانتظام را قویا رد کرده است. اما آقای محمدی گیلانی رئیس دادگاه‌های انقلاب، به هنگام صدور رأی، وقعی به سخنان دادستان انقلاب آقای قدوسی ننهاد. آقای گیلانی در دادگاه امیرانتظام همزمان با مدافعات بنده در یک جمله صریح و شفاف بیان کردند: «در مذاکراتی که داشتند آقای امیرانتظام سفره دلشان را کمی بیشتر از حد متعارف باز می‌کردند» و دیگر توضیحی محکمه‌پسند راجع به چنین سخنی نگفتند. من نیز در دفاعیات خود آورده‌ام که هر کسی در دیپلماسی، روش و منش خود را دارد. به صورت مصداقی یادآوری می‌کنم که بنده در دیپلماسی انقلاب و مذاکره با کارکنان سفارت آمریکا در اردیبهشت ۵۷ به عنوان مترجم به همراه مهندس بازرگان و دکتر سحابی مشارکت داشتم. اما با توجه به شرایط حساس آن ایام با یک اسم مستعار در جلسات شرکت می‌کردم که در سوابق آمده است. اما مهندس امیرانتظام در دوره بعد که این مذاکرات را با تصمیم مهندس بازرگان ادامه داد طبیعی است که با روش دیپلماسی خود عمل کرده است. طبیعتا این روش ممکن است با روش یک وزیر یا یک دیپلمات دیگر متفاوت باشد. سؤال اصلی این بود که اگرچه رئیس دادگاه خیلی شفاف و روشن در دادگاه مطرح می‌کند تنها مطلبی که در پرونده انتظام وجود دارد این است که سفره دلش را بیش از اندازه در مذاکراتی که داشته باز کرده است، اما چرا دادگاه رای به جاسوسی او داده است؟ و چرا بر همین مبنا ایشان را به حبس ابدی که قابل تغییر هم نیست، محکوم کرده است؟ این یک سؤال تاریخی است. سؤالی است که پاسخش را آن عباس آقای بازجو و یا آمران او می‌دانند. پس جا دارد همه کسانی که در این زمینه حضور و آگاهی داشتند، مطالعه بیشتری داشته باشند تا مشخص شود در این دادگاه چرا رای جاسوسی صادر شده است.

 

۳. از دیگر سو، رای حبس ابد آقای امیرانتظام در ‌‌نهایت به نام آقای محمدی گیلانی نوشته شد. ایشان البته عمرشان به دنیا نماند تا امروز پاسخگو باشند که چرا این حکم را صادر کردند و بر اساس کدام مصادیق مشخص؟ تحلیل‌هایی که وجود دارد نشان می‌دهد که در آن ایام ایشان و یا آمران این تصمیم با گفتمان دولت موقت و شخص مهندس بازرگان موافق نبودند. شاید بدشان نمی‌آمد که دولت موقت ضربه‌ای ببیند. آقای امیرانتظام مرد شیک‌پوش و تحصیلکرده آمریکا بود. رفتار و کردار او چندان با عرف شخصیت‌های انقلابی آن ایام جور درنمی‌آمد. در نتیجه تصور آن‌ها این بود که با فشار بر امیرانتظام و شکستن او می‌توانند ضربه‌ای مهلک به گفتمان و تفکر دولت موقت وارد سازند. در دوران زندانی بودن امیرانتظام هر کاری انجام شد تا او بشکند و اعترافاتش دستمایه ضربه به همراهانش در دولت موقت بشود.

 

۴. بنده در دادگاه امیرانتظام (در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۶۰) چنین گفتم: «... وظیفه اخلاقی و شرعی خود دانستم که به عنوان شاهد دادگاه، مطالبی را که در مورد آقای مهندس امیرانتظام اطلاع دارم، به اطلاع قاضی محترم دادگاه برسانم...» در متن دفاعیات من آمده است که: «آنچه آقای محمد منتظری و آقای (عبدالمجید) معادیخواه در این دادگاه مطرح کردند، دقیقا‌‌ همان مطالبی بود که نماینده دادستان مطرح کرد. مطالبی هم که دادستانی از آن سخن گفت محور‌هایش دقیقا‌‌ همان مسائلی است که در یک سال و نیم گذشته در رسانه‌های گروهی ما و در بیشتر روزنامه‌ها و در بعضی از خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌ها عنوان شده بود. مسائلی از قبیل حمله به دولت موقت، حمله به جناب آقای مهندس بازرگان، حمله به نهضت آزادی ایران به عنوان یک جریان فکری در اجتماع، حمله به وزرای دولت موقت. بنابراین شرط انصاف حکم می‌کند که این واقعیت را بپذیریم که این دادگاه، دادگاه امیرانتظام نیست. بنابراین در دادگاه پیشنهاد دادم که به جای امیرانتظام متهمین ردیف اول و اصلی (بازرگان، طالقانی و سحابی) در این دادگاه حضور پیدا کنند و ما این درخواست را قبلا هم کتبی به دادگاه تسلیم کرده‌ایم. اگر چنین عمل بشود متهمین اصلی خود پاسخگوی اتهامات بوده و هستند. دادگاه استناد کرده بود که آقای امیرانتظام با آمریکایی‌ها و خارجی‌ها ارتباط داشته در حالی که ارتباط با خارجی‌ها مربوط به قبل از پیروزی انقلاب بود. مهندس بازرگان در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که ما از ماه‌های قبل از پیروزی انقلاب با کشورهای مختلف خارجی ارتباط داشتیم و این ارتباط را برای مبارزه ضروری تلقی کردند. وقتی که می‌خواستیم با رژیم شاه مبارزه کنیم و تمام سیستم اطلاعاتی و پلیسی در اختیارش بود، در آن جو اختناق، مبارزان برای برنامه‌ریزی مبارزه نیازمند دسترسی به اطلاعات ضروری بودند... این واقعیتی است که هیچ کس نمی‌تواند انکار بکند. بنابراین برای کسانی که در آن شرایط خفقان مبارزه می‌کردند دسترسی به اطلاعات مسئله‌ای بسیار حیاتی بوده و برای هر سازمان سیاسی در آن شرایط خفقان از ضروریات بوده است که بتواند کسب اطلاع بکند. بنابراین کسانی که می‌خواهند نقش ارتباط را محکوم بکنند در اشتباهند. نقش ارتباط به هیچ وجه مذموم نیست. آنچه که مهم است محتوای ارتباط است و نیت ارتباط که آیا ما در این ارتباط می خواهیم به یک ملتی خیانت بکنیم یا خدمت؟ برای نهضت آزادی ایران که یک پایه مهمی از مبارزات قبل از پیروزی انقلاب بوده است کسب اطلاعات از منابع مختلف و تاثیرگذاری بر تصمیمات آنان، بر این اساس استوار بوده که اگر عمل نکرده بود دادگاه بایستی می‌گفت که چطور یک سازمان سیاسی بدون اطلاع و چشم بسته می‌خواسته نسبت به مسائل درون انقلاب و برنامه‌ریزی مبارزات سیاسی ایران عمل بکند، در این صورت انتقاد و ایراد وارد بود.

 

۵. اینکه کسانی خواسته باشند یکی از پایه‌های انقلاب اسلامی را آمریکایی و در خط آمریکا معرفی بکنند،‌‌ همان خط آمریکاست و‌‌ همان کتابی است که دکتر یزدی در مجلس به نام «گروگان خمینی» معرفی کرده بود. نویسنده آن کتاب عضو سیا بود. گویا می‌خواست معرفی کند این انقلابی که شما می‌گویید برای کشورهای اسلامی اسطوره است، بی‌محتواست، این دست‌پرورده خود ما بوده، خود ما آن را پایه‌گذاری کرده‌ایم، می گویید نه؟ خودشان می‌گویند فلانی و فلانی که نقش مهم در انقلاب داشته‌اند آمریکایی هستند. خود آن‌ها این‌طور می‌گویند. این دامی است که دشمن در مقابل انقلاب ما باز کرده. آن‌ها توطئه‌گر هستند، آن‌ها کار‌شناس دارند، آن‌ها دقیقا مسائل درون انقلاب ما را ارزیابی می‌کنند و از این طریق راحت‌تر با بدنام کردن چهره‌های اصیل انقلاب و ایجاد تحیر و بی‌تفاوتی در درون جامعه تلاش می‌کنند شرایطی مثل ۲۸ مرداد را به وجود آورند. این شیوه که استراتژی مشترک آمریکا و شوروی بود و توسط گروه‌های چپ و چپ‌نما و متأسفانه دوستان نادان انقلاب پیگیری می‌شد بسیار مؤثر‌تر و مهلک‌تر از تجاوزی است که دولت بعث عراق به مملکت ما کرده است.

 

۶. اظهار نظری که دانشجویان آن روز داشتند با اظهار نظر امروزشان متفاوت است و البته این امری طبیعی است. آن‌ها آن زمان ۱۸ ساله بودند اما امروز بعد از ۳۸ سال کاملا پخته شده‌اند، تحصیلات عالی دارند و با دنیا در ارتباط هستند. هدف اولیه آن‌ها این بود که ۴۸ ساعت در سفارت باشند و بر افکار عمومی آمریکا فشار بیاورند تا شاه از آمریکا خارج شود. در حول و حوش این واقعه اما اتفاق دیگری هم رخ داده بود و آن سفر مهندس بازرگان، دکتر یزدی و دکتر چمران به الجزایر برای حضور در جشن سالگرد پیروزی انقلاب الجزایر بود. در حاشیه این برنامه دیداری با برژینسکی مشاور امنیتی کار‌تر انجام می‌شود. این سفر چند روز قبل از ۱۳ آبان انجام شده بود. آقای مهندس بازرگان پس از بازگشت در یک مصاحبه مطبوعاتی بیان کرد که گفت‌وگو درباره روشن کردن مطالبات ملی ما همچون دارایی‌ها و قرارداد‌هایمان صورت گرفته است. پس از انتشار خبر این مذاکره جو تندی علیه این اقدام ایجاد می‌شود. به عنوان مثال حزب جمهوری اسلامی در‌‌ همان روز ۱۳ آبان بیانیه‌ای می‌دهد و اعتراض می‌کند که چرا آقای بازرگان با برژینسکی ملاقات کرده، در حالی که رهبر انقلاب حملات خود به امپریالیست‌های جهانخوار را آغاز کرده‌اند. همچنین صداوسیما و مجموعه رسانه‌ها حملات وسیع و گسترده‌ای نسبت به این مذاکرات به راه می‌اندازند. رسانه‌های ما عمدتا در اختیار گروه‌های چپ بود. در پاسخ به این انتقادات؛ مهندس بازرگان جمله‌ای گفتند که معروف شد. گفتند نه من هویدا هستم و نه امام، شاه که بخواهم برای ملاقات اجازه بگیرم. اگر نخست‌وزیری حق نداشته باشد به همراه وزیر امور خارجه و وزیر دفاعش در حاشیه کنفرانسی با هیات خارجی در رابطه با موضوعات ملی گفت‌و‌گو کند، به درد لای جرز می‌خورد. مهندس بازرگان در اینگونه اظهارنظر‌ها بسیار شفاف و صریح بودند.

 

۷. در اینجاست که دانشجویانی که در آن زمان اعتراض داشتند که دولت بازرگان انقلابی نیست، باید به این سؤال پاسخ دهند که پس از استعفای دولت موقت چه تحولی به وجود آمد؟ وقتی باز هم‌‌ همان آدم‌ها سر کار آمدند، این امر نشان می‌دهد که پشت این فشار‌ها اهداف دیگری مد نظر بوده است. زمانی که موضوع اشغال سفارت آمریکا مطرح شد، کسی خبر نداشت و ناگهان اتفاق افتاد. نه دولت موقت، نه شورای انقلاب و نه رهبر فقید انقلاب از این موضوع اطلاعی نداشتند. آنگونه که بعد‌ها خود دانشجویان گزارش کردند، دانشجویان فعال دانشگاه‌های مختلف جلساتی داشتند و برای این کار برنامه‌ریزی کردند. پنج نفر هم در راس آن‌ها بودند. این جمع تنها با یک نفر مشورت می‌کنند و او آقای موسوی خوئینی‌هاست. آقای موسوی خوئینی‌ها این کار را تایید می‌کنند. دانشجویان می‌خواهند که موضوع را با امام هم مطرح کنند اما آقای موسوی خوئینی‌ها مخالفت می‌کند و می‌گوید اگر مطرح کنید قطعا آقای خمینی مخالفت خواهند کرد. به همین دلیل هیچ ‌یک از مسئولان جمهوری اسلامی پیش از اجرا در جریان این طرح قرار نمی‌گیرند و همه پس از حادثه مطلع می‌شوند. بنابراین دولت موقت هم در جریان نبود و در ساعت ۱۱ صبح روز یکشنبه ۱۳ آبان که این اتفاق می‌افتد، دولت هم در جریان قرار می‌گیرد.

 

۸. بعد از انتشار اسناد سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، اوایل آذرماه سال ۵۸ روزی شهید قدوسی من را به دادستانی انقلاب احضار کردند. پرونده‌ای را جلویم گذاشت و گفت: «پرونده شما در ارتباط با مذاکره با آمریکایی‌ها را دیدیم و خواستم بگویم نکند موقعی ناراحت شوید. هیچ مشکلی نیست، بنابراین به کارتان در شهرداری تهران ادامه دهید و به هیچوجه تحت تاثیر این جوسازی‌ها قرار نگیرید.» این اظهارات ‌‌نهایت صداقت و احساس مسئولیت شهید قدوسی دادستان انقلاب وقت را نشان می‌دهد که پیش‌بینی می‌کردند ممکن است این جوسازی‌ها بر روحیه من اثر بگذارد. هرچند هیچ اثری نگذاشته بود زیرا کاری که انجام شده بود در راستای منافع ملی و مصالح انقلاب بود و امروز سوابق و تحلیل‌ها به خوبی نشان می‌دهند که دیپلماسی انقلاب چه در ایران و چه در پاریس چه نقش موثری در تسهیل روند پیروزی انقلاب داشته است.

 

۹. اشغال سفارت آمریکا، همانگونه که قبلا به تفصیل توضیح داده‌ام، هزینه‌های سنگینی به کشور وارد کرد. تمام قراین و شواهد نشان می‌دهد که این کار برنامه‌ریزی و تحریک خود آمریکایی‌ها بوده است و این دانشجویان که با شور انقلابی قصد واکنش دو یا سه روزه به سفر شاه به آمریکا را داشتند در این دام گرفتار شدند و با طولانی شدن ۴۴۴ روزه، پیامد‌های آن انقلاب را با چالش‌ها و هزینه‌های سنگینی روبرو ساخت.

 

۱۰. در اوایل دهه ۷۰ انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف به مناسبت ۱۳ آبان از ما دعوت کرد تا در میزگردی شرکت کنیم. از طرف ما من و مهندس صباغیان بودیم و از آن طرف سه نفر دیگر که یکی از آن‌ها آقای دکتر میردامادی بود. میزگرد بسیار پرچالش بود و ابعاد مختلف اشغال سفارت آمریکا مطرح شد. وقتی برنامه تمام شد از دبیر انجمن که دعوت‌کننده آن گردهمایی بود و برنامه را ضبط کرده بود خواستم تا یک نسخه از آن را برای من بفرستند وقتی که نفرستاد پیگیری کردم گفتند که بعد از آن جلسه یک مقام امنیتی تماس گرفت و همانجا نوار را از او گرفته است. این رخداد خیلی مهم است؛ میزگردی به این اهمیت که با حضور دانشجویان برگزار شد اما‌‌ همان روز فایل آن را از دبیر انجمن می‌گیرند. اظهار نظر صمیمیانه و کلیدی آقای میردامادی در این میزگرد که در حافظه بنده مانده است این جمله است: «شما از یک جوان ۱۸ ساله چه انتظاری دارید؟ ما در آن زمان فقط می‌خواستیم یک واکنشی داشته باشیم اما در ادامه پیدا کردن دیگر در آن نقشی نداشتیم.» میردامادی از‌‌ همان موقع نشان داد که نگاهی واقع‌بینانه دارد. به نظر بنده شایسته است که همه دانشجویانی که در این برنامه اشغال سفارت آمریکا مشارکت داشتند همین بررسی و اظهار نظر را در خصوص مهندس امیرانتظام داشته باشند زیرا فردا ممکن است دیر باشد. اگر به افرادی مانند میردامادی نقدی وارد است که چرا پس از ۴۰ سال این کار را انجام داده است؛ این انتظار وجود دارد که سایر دانشجویانی که در آن برنامه مشارکت اصلی داشته‌اند ضمن بررسی سوابق، در خصوص حکم دادگاه امیرانتظام اظهار نظر کنند زیرا این امر هم به نفع خودشان و هم در راستای منافع ملی و تقویت همکاری‌های جمعی است.

 

۱۱. درایت مدیریتی زنده‌یاد مهندس بازرگان در انتخاب همکاران خود امروز پس از ۴۰ سال به ویژه در خصوص مهندس امیرانتظام بروز و نمود خاصی پیدا کرده است. به رغم نقدهای فراوانی که آن روز نسبت به انتخاب امیرانتظام وجود داشت، ایستادگی او در طول بیش از سه دهه گذشته و تحمل شرایط بسیار سنگین دوران زندان و خصوصیات اخلاقی و منشی او، به نظر من، نمودار تشخیص درست مهندس بازرگان در این انتخاب است. امروز همه کسانی که انصاف دارند می‌بینند فردی که بیش از ۳۰ سال شرایط سخت زندان را تحمل کرده و با مقاومت کم‌نظیر خود از باور‌ها و ارزش‌های انسانی خود دفاع کرده، نشان داده است که اتهامات او کاملا خلاف واقع بوده است. زیرا کدام جاسوسی بوده است که زیر این همه فشار طاقت‌فرسا پس از یک یا دو سال نبریده و تسلیم نشده باشد؟! اظهارات اخیر آقای میردامادی از لحاظ تاریخی رویدادی بسیار مهمی است. انتظار می‌رود تمام کسانی که در آن سال‌ها جزو دانشجویان پیرو خط امام بودند و در برنامه اشغال سفارت مشارکت داشتند، باری دیگر سوابق را مطالعه کنند و قبل از اینکه دیر شود اگر چون میردامادی به جمع‌بندی رسیدند در خصوص حکم ناعادلانه امیرانتظام اظهار نظر و از ایشان عذرخواهی و در خواست اعاده دادرسی و حیثیت کنند. در همین راستا بجاست اگر به جمع‌بندی رسیدند نه تنها درباره رفع اتهام به امیرانتظام بلکه درخصوص اشغال سفارت آمریکا نیز ارزیابی مجددی داشته باشند و تحلیل خودشان را به نسل امروز و آینده منتقل کنند.

 

۱۲. از آن مجموعه محمدجواد مظفر، اولین فردی بود که به دیدار مهندس امیرانتظام رفت و با شجاعت اخلاقی از ایشان عذرخواهی کرد. پس از آن هم ابراهیم اصغرزاده بود که به این مهم عمل کرد. کار این افراد نه تنها چیزی از شخصیتشان کم نکرد بلکه وقتی به اشتباهی که در گذشته انجام شده شهادت دادند، موجب ارتقای اعتبار اجتماعی خود را فراهم کرده‌اند. این فرایند درسی اخلاقی و اجتماعی است برای نسل امروز و آیندگان که اگر در برهه‌ای از تاریخ اشتباهی کردند جسارت عذرخواهی و پذیرفتن آن را داشته باشند.

 

 

منبع: روزنامه سازندگی – ۳۰ فروردین ۹۷

کلید واژه ها: امیرانتظام محمد توسلی


نظر شما :