هاشمی رفسنجانی: مصادره‌های اول انقلاب بی‌حساب بود

۲۲ مهر ۱۳۹۴ | ۰۰:۴۸ کد : ۵۲۰۲ دیگر رسانه‌ها

تاریخ ایرانی: آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: از ابتدا که انقلاب شروع شد، به خاطر بعضی از تندروی‌ها و به عنوان نمونه به خاطر مصادره‌های بی‌حسابی که بعضی از قاضی‌های بی‌تجربه در دادگاه‌های انقلاب می‌کردند، بعضی از علما فاصله گرفتند.

 

بخش‌هایی از گفت‌وگوی هاشمی رفسنجانی با پایگاه بین‌المللی همکاری‌های خبری شیعه (شفقنا) را در ادامه می‌خوانید:

 

* من وقتی که آمدم و طلبه شدم، ۱۴ ساله بودم و در روستا هم بزرگ شده بودم و آن موقع در روستا رادیو و این‌گونه وسایل نبود. روزنامه هم نبود. یک مکتب در روستا بود و یک مقدار پدرم آموزش می‌داد. پدرم علاقه‌مند بود که بچه‌هایش طلبه شوند و مسائل دینی و فکری اسلامی را خوب بفهمند. ما ۵ برادر بودیم که ۴ پسرشان را به قم فرستاد و یک نفر ماند که کارهای زندگی را در آنجا انجام می‌داد. با این هدف که دین و اسلام را بشناسم و به جامعه خدمات فکری کنم، به قم آمدم. در حوزه موضوعات دینی زیادی را خواندم و با شرایط بهتر آشنا شدم. از لحاظ تاریخی شرایطی بود که هنوز آثار استبداد پهلوی در کشور بود و پاک نشده بود، ولی مردم بعد از رفتن رضاخان آزاد شده بودند و کمی آزادی بود و چشم‌ها در دنیا، منطقه، جهان اسلام و (شیعه و سنی)، حتی در بین پیروان ادیان دیگر به عالم سیاست و مسائل خاص دیگر باز شد. وقتی این مسائل آمد، رسالت خودمان را وسیع‌تر دیدیم که باید در خیلی از ابعاد وارد شویم و دیدیم آنچه در روستاها فکر می‌کردیم، یک جرقه بود. بعد در مسیری وارد شدیم و تا الان در همان مسیر هستیم.

* بعد از اینکه حکومت دینی تشکیل شد و روحانیت مسؤولیت‌هایی گرفت، اگر بخواهیم وظایفمان را انجام بدهیم، باید رابطه بیشتر باشد، نه کمتر. در گذشته این‌گونه نبوده که ما بتوانیم با همه جا رابطه داشته باشیم. من از سال ۲۷ به حوزه آمدم و سال ۵۷ مسؤولیتی گرفتم و این‌گونه شد. در تمام آن مدت نوعی رابطه دینی داشتیم یعنی بسیار محدود بود. اصلاً در ارگان‌ها نبودیم. در صداوسیما، به جز گاهی که آن‌ها چیزهایی می‌خواستند، نبودیم. در حد اینکه واعظی به شهر و روستایی می‌رفت و در مسجد با مردم ارتباط داشت. حتی نشریاتی نداشتیم که با مردم حرف بزنیم. الان ارتباطات زیاد شده است. ولی مجموعه روحانیت در موارد تضاد بین دولت و مردم در طرف مردم بود ولی متأسفانه اکنون بسیاری از همان افکار و شیوه‌های سنتی را دارند، و چون نظام ما دینی است، ارتباط با مردم به شکل فرمانده و فرمانبر درآمده، در صورتی که در اسلام مردم باید حاکم بر سرنوشت خود باشند و دولت‌ها در چارچوب اصول دین، تابع مردم باشند.

* اصلاً روحانیت همیشه در کنار مردم بوده و در حکومت نبوده است. حکومت در یک جای دیگری بود و کارهای کشور را کس دیگری انجام می‌داد. اگر تحصیلاتی بوده، در جای دیگر بود. روحانیت هم بخشی از مسائل را حل می‌کرد. الان این ارتباط در همهٔ زمینه‌ها هست. ارتباط بیشتر است. در گذشته هم یک عده مخالف جدی بودند و روحانیت را قبول نداشتند. شما به یاد ندارید، در مقطعی که ادعای تجدد می‌شد و غربی‌ها به اینجا آمده بودند، آن‌قدر با تبلیغات سوء روحانیت را تضعیف کرده بودند که حتی برخی روحانیت را سوار ماشین نمی‌کردند و می‌گفتند که ماشین پنجر می‌شود. تبلیغات زیادی علیه روحانیت می‌شد. روحانیت محدود بود. شرایط الان با آن موقع خیلی فرق کرده است. اما اینکه آیا توانستیم افکار فرهیختگان و تحصیلکردگان و مردم متفکر را جذب و در مسائل مهم، مردم را قانع کنیم و موضوعات را در میان بگذاریم، تردید دارم که وظیفه‌مان را کامل انجام داده باشیم. یعنی بهتر از این می‌شد. البته اعتماد مردم به روحانیت در ایران ریشه در تاریخ دارد.

 

در ابتدا که انقلاب پیروز شد، حرف ملی‌گراها به ما این بود که شما آخوندها نامزد نشوید چون همهٔ مجلس را می‌گیرید و مردم به شما رأی می‌دهند. راست می‌گفتند. اگر طلبه‌ای در شهر کوچکی نامزد می‌شد، مردم به او رأی می‌دادند. اما الان این‌گونه نیست و به تدریج میزان رأی روحانیت پایین آمده است. چون وقتی کار به حاکمیت می‌رسد، فقط طلبگی کافی نیست و باید خیلی از موارد را بلد باشد و امور کشور را بگرداند. ولی دیدید در هشت سال دورهٔ قبلی که دولت تظاهر به مذهبی بودن می‌کرد و سیاستش این بود که روحانیت را از میدان بیرون کند، اما وقتی انتخابات شد، نشان داد که در بین این همه نامزد، یک روحانی برنده شد. معلوم شد که هنوز هم اعتماد اکثریت به روحانیت است. در زمان مبارزه روحانیت توانست مردم را قانع کند و به میدان بیاورد. چون وارد بخشی شد که در گذشته، یعنی در زمان انزوا یا در زمان آیت‌الله بروجردی که هنوز حوزه قوی نبود، وارد نمی‌شد.

* من فکر می‌کنم که اگر هم حوزه و هم حاکمیت به وظایف واقعی خودشان بپردازند و کار خودشان را درست انجام دهند، از هم جدا نیستند. آن‌ها هم بخشی از ملت با یک رسالت دیگری هستند. الان حکومت دست روحانیت است که مبسوط الید است. در گذشته شیعه در ایران مبسوط الید نبود و روحانیت منزوی بود و فقه ما محدود کار کرده است. یعنی بیشتر به مسائل خمس، زکات، نماز، طهارت و ازدواج و حج پرداخته و یک مقدار در قضا کار کرده است. الان جامعه از روحانیت توقع دارد که در حکومت همه چیز را آن‌طور که آن‌ها می‌فهمند، انجام بدهد در صورتی که حوزه برای کادر حکومتی، آموزشی نداده و کاری نکرده و در تخصصشان نیست. البته بعضی از روحانیون توقع دارند برای همهٔ دنیا فتوا بدهند و ممکن است با این کار از حکومت فاصله بگیرند. از این طرف هم همین است، یعنی وقتی حاکم هستیم، حکومت باید آن‌چنان به حوزه نزدیک باشد که به روحانیت سفارش بدهد که مثلاً این چیزها مورد نیاز است و شما برای این مسائل کار کنید و توقع شما هم به تدریج عملی می‌شود. الان روزانه این همه حکم در قالب سیاست ـ چه بخشنامه و چه آیین‌نامه و چه قانون ـ نوشته می‌شود که همهٔ این‌ها حکم دارند. البته حکمش حکم معمولی و سیاسی است.

 

به نظرم با شرایطی که حکومت مذهبی و دینی شده، اقتضا می‌کند با علمای دینی و حوزه‌هایی که تکفل امور دینی را دارند، در این جهت هماهنگ کنند. تا آنجایی که هماهنگ حرکت می‌کنند، مشکلی ندارد و باید از حکومت هم اطاعت کنند و اگر حکومت بد عمل کند، باید انتقاد کنند، کما اینکه دیگران هم باید انتقاد کنند. مگر دانشگاه‌ها تابع حکومت نیستند؟ دانشگاه‌ها را حکومت می‌گرداند و اداره می‌کند. دانشگاه‌ها هم انتقاد می‌کنند و حرف‌هایشان را می‌زنند. هر بخشی مثل معلم و دیگران حق دارند حرف‌هایشان را بزنند و حوزه هم در این بخش باید این‌گونه باشد و توقع تابعیت محض را نداشته باشند. اگر بتوانند افکارشان را مطرح کنند، مشکلی نمی‌بینم. اطاعت را که همه قبول داریم، مربوط به دستورات رهبری است. جایی که رهبری حکم می‌کند حکم ایشان، مُتَّبَع است. ولی اینکه رهبری هر چیزی را که تعیین کردند، روحانیون مسؤول در بخش‌های مختلف خوب عمل نکنند، بحث دیگری است. البته مردم می‌توانند از روحانیت هم انتقاد کنند. چون انتقاد عیبی ندارد، بلکه بالا رفتن از پلکان است. مشکلی این‌گونه وجود ندارد. از ابتدا که انقلاب شروع شد، به خاطر بعضی از تندروی‌ها و به عنوان نمونه به خاطر مصادره‌های بی‌حسابی که بعضی از قاضی‌های بی‌تجربه در دادگاه‌های انقلاب می‌کردند، بعضی از علما فاصله گرفتند. چون این روش را قبول نداشتند.

کلید واژه ها: هاشمی رفسنجانی مصادره


نظر شما :