ژاله خون شد- زهرا شجاعی

۱۷ شهریور ۱۳۹۲ | ۱۸:۳۵ کد : ۳۵۳۰ از دیگر رسانه‌ها
نماز عید سعید فطر با شکوه زیادی روز دوشنبه ۱۳ شهریور ۵۷ به امامت شهید مفتح در تپه‌های قیطریه برگزار شد. شهر تهران آن روز حالت انتظامی داشت نه نظامی. پلیس و نیروهای شهربانی با لباس‌های سرمه‌ای و سوار به ماشین‌های خود، در سراسر خیابان شریعتی مستقر بودند. مردم با اهدای شاخه‌های گل و شیرینی به آنان و نشاندن گل‌های میخک به لوله‌های تفنگشان، مواضع سیاسی خود را نسبت به آنان ابراز می‌کردند که «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست». و اینکه با نظام ستمشاهی مخالفیم نه با شما که از جنس ما و از ملت هستید. شادی و نشاط ناشی از یک ماه روزه‌داری و برگزاری نماز باشکوه عید فطر به صورت یکپارچه و دسته‌جمعی در فضای باز و در کنار شهر که یادآور نماز عید فطر حضرت امام رضا(ع) بود (که البته نیمه‌کاره ماند) بر فضای آن اجتماع بی‌نظیر آن زمان در تهران حاکم بود.

 

بازگشت مردم و سیل جمعیت در سرازیری خیابان خود تبدیل به یک راهپیمایی آرام شده بود. از زمان شهادت حاج آقا مصطفی فرزند برومند و فاضل حضرت امام در نجف که به قول ایشان از الطاف خفیه الهی بود و برگزاری مراسم‌های ترحیم و هفتم و چهلم ایشان در ایران که منجر به احیا و یادآوری نام و خاطرات و مبارزات سیاسی حضرت امام شد و در مقابل حکومت در یک حرکت ابلهانه اقدام به درج مقاله‌ای به قلم احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ کرد، حرکت‌های اعتراض‌آمیز مردم شکل جدیدی به خود گرفت. قیام مردم قم و سرکوب شدید آن از سوی حکومت و شهادت جمعی از مردم انقلابی قم و به دنبال آن برگزاری مراسم اربعین شهدای قم در تبریز و قیام مردم قهرمان و سلحشور تبریز در ۲۹ بهمن ۵۶ و به دنبال آن اربعین‌ها و قیام‌ها در یزد و کرمان و سایر استان‌های کشور، آتش اعتراض و حرکت انقلابی مردم را همچنان شعله‌ور نگه می‌داشت و این شعار با شعور که «شهادت تزریق خون است به پیکر بی‌جان اجتماع» محقق می‌شد.

 

با برگزاری نمازهای عید فطر در سراسر کشور با شیوه‌های مشترک و هماهنگ که با اشاره رهبران سیاسی انقلاب صورت گرفته بود، یک‌بار دیگر شکوه وحدت و همبستگی مردم به رخ حاکمان ظالم کشیده شده بود. مطبوعات که تحت تاثیر فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن دموکرات‌ها در آمریکا و توصیه آنان به رژیم دست‌نشانده خود، تا حدودی آزاد شده بودند، به انتشار عکس‌های مراسم دست زدند و انعکاس این خبر و تصاویر خود موجب تقویت روح اتحاد و انسجام در جامعه شد. مردم تهران، اما هنوز در معرکه خون و شهادت حق و سهم خود را ادا نکرده بودند. گرچه در رفتارهای سیاسی و حرکت‌های انقلابی تهران الگو و سرمشق سایر شهر‌ها بود، اما در این زمینه نه. از زبان نمازگزاران عید فطر و از طریق رسانه واقعا مردمی اعلام شد که «جمعه ۷ صبح میدان ژاله». در واقع کسی نمی‌دانست که این تصمیم کجا و چگونه و چرا اتخاذ شده است. در خیابان ژاله، ایستگاه بهنام، حسینیه‌ای وجود داشت که مرحوم آیت‌الله یحیی نوری از علمای تهران به درس و بحث و مجالس مذهبی در آن می‌پرداختند. مردم تهران صبح جمعه ساعت ۵ از رادیو شنیدند که تهران امروز حکومت نظامی است و اجتماع بیش از یک نفر ممنوع است. پایه‌های قدرت رژیم متزلزل‌تر از آن بود که این‌گونه اطلاعیه‌ها مورد اطاعت مردم قرار گیرد و به آن وقعی بنهند.

 

از صبح زود آرام آرام مردم در میدان ژاله و خیابان‌های اطراف آن جمع شدند. چهار طرف میدان ژاله عبارت بود از خیابان نیروی هوایی، خیابان شهباز (۱۷ شهریور فعلی) - خیابان ژاله (مجاهدین فعلی). بافت مذهبی و اجتماعی و فرهنگی این منطقه ویژگی خاصی داشت؛ طبقه متوسط جامعه را در خود جای داده بود و مراکز فرهنگی و مذهبی، مدارس و هیات‌های زیادی در این منطقه قرار داشت که تاثیر و تاثر متقابل آن‌ها بر مردم عیان بود. مدارس رفاه و علوی در این منطقه بود، جلسات قرآن خانم منیره گرجی که شامل بند ۴ (عفو مجلس خبرگان قانون اساسی) شد در حسینیه فاطمیون در چهارراه آبسر‌دار برگزار می‌شد. افراد انقلابی، از مبارزین و مجاهدین اغلب در این منطقه ساکن بودند. در شب ۱۹ رمضان شهید اندرزگو در خیابان سقاباشی به شهادت رسیده بود، حسینیه محلاتی‌ها که یکی از پایگاه‌های انقلاب و محل برگزاری جلسات و کلاس‌های درس مذهبی بود در شمال میدان قرار داشت. جلسات مذهبی شهید مطهری و شهید بهشتی در خیابان عین‌الدوله (ایران) در منزل مرحوم آقای معین برگزار می‌شد. هیات‌های مذهبی زیادی در این منطقه فعال بودند. لذا ویژگی‌های جمعیتی مردم این منطقه و البته شرکت مردم از سایر نقاط تهران لحظه به لحظه به تراکم و افزایش جمعیت کمک می‌کرد. به تدریج نیروهای نظامی از بالای پشت‌بام کارخانه برق مشرف به میدان نمایان شدند و در عرصه میدان نیز حضور آنان مشهود بود. در این میانه حضور بانوان انقلابی چشمگیر‌تر از هر زمان دیگر بود، زمانی که به خیال خود با مقدم شدن در صفوف مردم، می‌خواستند جلوی خشونت و برخورد قهرآمیز نظامیان را بگیرند و از یک فاجعه انسانی جلوگیری کنند. جمعیت از چهار سوی میدان به سمت میدان ژاله حرکت می‌کرد، در حالی که با شعارهای ‌الله اکبر، خمینی رهبر و با مشت‌های گره کرده به سمت میدان می‌رفت، با شلیک گلوله و رگبار مسلسل از بالای بام کارخانه برق و از میانه میدان مواجه شد، به ناچار به کوچه‌های اطراف میدان و خیابان‌های منتهی به آن فرار کرد.

 

مردم در خانه‌های خود را اغلب باز گذاشته بودند تا جمعیت را به داخل خانه‌های خود و محیط امنی برسانند. نیروهای بی‌رحم و البته گوش به فرمان، اغلب آن‌ها را تا پشت در خانه‌ها تعقیب می‌کردند. شهید محبوبه دانش دانش‌آموز ۱۷ ساله مدرسه رفاه در همین تعقیب و گریز به شهادت رسید. این حرکت بار‌ها و بار‌ها اتفاق افتاد؛ تجمع مردم، شعار، حمله، تعقیب و گریز و... و میدان ژاله می‌رفت که کم کم استحاله شود و ژاله‌ها به خون رنگین شود و نام جدیدی بر میدان حک شود؛ میدان شهدا. به موازات این حرکت مردم، نیروهای امدادگر مردمی که در کلاس‌های آموزشی کمک‌های اولیه که توسط شهید فیاض‌بخش و تیم او در همین مناطق تشکیل شده بود، شرکت کرده بودند، از بالای پشت بام به امدادرسانی و کمک به مجروحین می‌پرداختند. صدای شلیک گلوله تا غروب ادامه داشت، صدای آژیر آمبولانس‌ها، بوی دود ناشی از سوزاندن لاستیک برای دفع گازهای اشک‌آور، بوی خون و... منطقه را شبیه مناطق جنگ‌زده لبنان می‌کرد. رژیم درصدد جمع‌آوری شهدا و احتمالا سر به نیست کردن آنان بود. بالاخره منطقه را به مردم و مامورین شهرداری واگذار کرد تا شاید اندکی از لکه‌های ننگی که بر دامان رژیم نشسته بود، بکاهند. غافل از آنکه فکری عقب داشتند.

 

درباره تعداد مجروحان و شهدا، آمار دقیقی در دست نیست. البته مفقودین حادثه هم کم نبودند اما تجمع مردم فردا و فرداهای آن روز در بهشت‌زهرا در پیگیری و جست‌وجوی عزیزانشان، حکایت از آمار زیادی می‌کرد که در تاریخ انقلاب، آن روز یعنی جمعه ۱۷ شهریور را به جمعه سیاه ثبت کرد. پرچم‌های عزاداری و پلاکاردهای عکس شهدا از فردا منطقه را به میدان شهدا و خیابان ژاله را به خیابان مجاهدین و خیابان شهباز را به ۱۷ شهریور تبدیل کرد. در میانه میدان شهدا بعد‌ها گل‌های لاله سرخی را به طور نمادین قرار دادند تا زینت‌بخش میدان و یادآور رشادت‌ها و شجاعت‌های شیرزنان و دلیر مردانی باشد که با ایثار جان خود، رهایی و آزادی و استقلال را برای ما به ارمغان آوردند تا مدت‌ها و سال‌های مدیدی اتوبوس‌هایی که از این میدان رد می‌شدند برای شادی روح شهدای میدان شهدا صلوات نثار می‌کردند.

 

به راستی آیا جوانانی که امروز برای دیدن فیلم‌های سینمایی به میدان شهدا می‌آیند یا از این منطقه عبور می‌کنند، کمی تامل می‌کنند که به سنگفرش‌های این میدان چه انسان‌هایی به خاک و خون درغلتیدند تا ما را از خودکامگی حاکمان (رژیم ستمشاهی) برهانند و آیا مسوولانی که البته به برکت بزرگراه‌ها کمتر از این منطقه رد می‌شوند، نیز به این مهم می‌اندیشیدند؟!

 

 

منبع: روزنامه اعتماد

کلید واژه ها: 17 شهریور میدان ژاله زهرا شجاعی


نظر شما :