قطب‌زاده: سرود ای ایران متناسب با انقلاب نیست

تاریخ ایرانی: برگرفته از هفته‌نامه «تهران مصور» - ۳۱ فروردین ۱۳۵۸
۲۹ فروردین ۱۳۹۴ | ۱۹:۳۷ کد : ۵۰۱۲ گفتگو با تاریخ
صادق قطب‌زاده، یکی از سه تنی که با امام از پاریس وارد تهران شد و از روز اول پیروزی انقلاب، اداره امور رادیو و تلویزیون را بر عهده گرفت، از کسانی است که تاکنون سبب جنجال‌های بزرگی شده است. سانسور رادیو تلویزیون بزرگترین اتهامی است که به او می‌زنند و در حقیقت نوع کار او در تلویزیون و خبرهایی که از این سازمان پخش می‌شود، بیشترین جنجال را تاکنون سبب شده است. بسیارند کسانی و سازمان‌هایی که به این دستگاه و به قطب‌زاده ایراد دارند. علاوه بر این حرف‌هایی که او گهگاه زده مانند «ملت بزرگم...»، «انقلاب بازی، روشنفکربازی...»، «بدتر هم می‌کنم...» خود جنجال‌های بزرگی ساخته است. نه به قصد این جنجال‌ها، بل به دلیل آنکه اکنون مهم‌ترین رسانه‌های همگانی کشور زیر نظر او کار می‌کنند، با او گفت‌وگویی داشته‌‌ایم که در اینجا می‌خوانید.

 

***

 

درباره این مصاحبه

 

این مصاحبه بی‌کم و کاست چاپ می‌شود. تا شاید درسی باشد برای آن‌ها که آزادی را «قطره‌چکانی» می‌پسندند. به ویژه وقتی خود دهنده آن باشند! صادق قطب‌زاده اشتباه می‌کند، فقط همین، نه معتقدم با «ماموریت» مخصوص آمده است و نه «جاه‌طلبی فرصت‌طلب» که شایع کرده‌اند برای خواستگاری به قم رفته است! به هر حال چون چند بار در کنار امام دیده شده، سابقه‌ای هم در مبارزه عملی و جدی با رژیم منحط منحله دارد، پس مراعاتش می‌کنیم. به حرمت نام امام و پیشینه خودش، اشتباهات او بخشیدنی است.

 

اما - اینجا روی سخنم با دلقکی است که اینک در جلو در اتاق سابق قطبی دم می‌جنباند و نه که نور نمی‌بخشد، بل تاریکی هم می‌آورد - در آستانۀ در آن اتاق ما دلقکانی دیده‌ایم که هر صبح خود را با کشف توطئه و دشمنی برای «آقا» آراسته‌اند. تا جای دوست و جای دشمن را به او نمایانده باشند. پس ایشان نخستین تن نیستند که برای خانم خبرنگاری که از یک نشریه می‌رسد، پیش از رفتن به داخل اتاق «آقا» دلبری می‌کنند. آن دلقک بداند من اگر در امجدیه برای طرفداران قانون اساسی نطق کرده بودم حتماً آن‌قدر شهامت داشتم که از پذیرفتن آن فرار نکنم. همچنان که اینجا می‌نویسم که حتماً در آن تظاهراتی، که می‌گوید، آدم‌هایی بوده‌اند که من یک موی گندیده‌شان را به صد چون جنابشان نمی‌دهم. که دروغ‌پرداز پرونده‌سازی است که انقلاب را فرصتی برای چاره کردن عقده‌های حقیر خود هم نمی‌داند.

 

من اگر در جایی باشم، چون می‌شناسندم، نمی‌توانم پنهان بمانم، چنان که در اتاق تیمسار رحیمی، حضور و سخنرانی در بهشت‌زهرا را نتوانستم و نخواستم انکار کنم. ما چقدر باید تاوان این را که بعضی‌ها چیزی نبوده‌اند تا رژیم آن سفاک داوطلب خریدشان شود، پس بدهیم.
 

بهنود

 

***

 

پیش از آنکه گفت و شنید آغاز شود، از روزنامه‌ها و شایعاتی که درباره او بر سر زبان‌هاست گله می‌کند. می‌گوید: تاکنون هفت، هشت بار بنده را مستعفی کرده‌اند، چهار بار کشته‌اند و چندین بار مامور چین و شوروی و آمریکا و اروپا و... کرده‌اند. متاسفانه من کار زیادی دارم و وقت ندارم که روابط نزدیکی با روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران داشته باشم. البته عده‌ای از روزنامه‌نگاران آدم‌های شریفی نیستند و بیشتر روزنامه‌نویسان شریف در رده‌های پایین قرار دارند و آن‌ها که در رده‌های بالا هستند، مخصوصاً آدم‌های خودفروخته‌ای هستند. کسانی هستند که پرونده‌شان هست. روی‌ هم رفته آن‌ها حاکمند بر روزنامه‌ها. اگر وضع آن‌ها را بررسی کنیم، خیلی چیزها روشن می‌شود و تغییر می‌کند. می‌پرسم:

 

اگر منظورتان تصفیه است فقط روزنامه‌نگار و روزنامه نیست که باید تصفیه شود. در بیشتر جاها این تصفیه باید انجام شود.

 

قطب‌زاده: بدون تردید. بدون تردید. منتها فرقش با بقیه جاها این است که در جلوی چشم و گوش مردم است و اثراتش آنی است. در بقیه جاها نه، این اثرات آنی نیست، یعنی آناً به چشم مردم نمی‌خورد. ابعاد این تصفیه نکردن در روزنامه‌ها خیلی اثراتش در جامعه زیادتر است تا در بقیه اقشار.

 

 

در مورد استعفا گفتید، یک بار حتی شایعه شد که شما را ماموران کمیته دستگیر و بازداشت کردند، حتماً تکذیب می‌کنید؟

 

همین، ببینید وقتی من صحبت از روشنفکران از خودبیگانه و خودفروخته می‌کنم، درست منظورم همان‌هایی است که این شایعات را می‌پراکنند، منظورم همان‌هاست.

 

 

 اتفاقاً من این مساله را از آدم‌های خیلی ساده شنیدم.

 

نه، شایعه‌پراکن او نیست. اصل‌کاری کس دیگریست. آن بیچاره‌ها باور می‌کنند و اشخاصی که شایعه‌پراکنی می‌کنند همه از یک سنت بزرگ ایرانی سوءاستفاده می‌کنند و آن فرهنگ شفاهی است که در این مملکت به علت خفقان، قرن‌ها وجود داشته و هر شایعه‌ای باعث می‌شود که هیچ خبر درستی وجود نداشته باشد. از این موقعیت دارند سوءاستفاده می‌کنند، ولی به امید خدا با کمک روزنامه‌نگاران اصیل و این دستگاه رادیو و تلویزیون سعی خواهیم کرد که بالاخره این موقعیت برای روزنامه‌ها از بین برود، اما این حرف‌ها دروغ است و من لحظه‌ای به فکر استعفا نبودم، خوشبختانه، تقویت و پشتیبانی کامل هم از طرف مردم وجود داشته و هم مصمم هستم که اینجا را پاک بکنم، نه به عنوان فعل، بلکه به عنوان عناصری که ایجاد اغتشاش می‌کنند.

 

 

اگر شما با مخالفت اکثریت مردم روبرو شدید، بدون در نظر گرفتن نظر امام استعفا می‌کنید؟

 

بدون در نظر گرفتن نظر ایشان، خیر.

 

 

حتی اگر اکثریت مردم مخالفت کنند و شما را نخواهند؟

 

البته اگر امام روزی بدانند که اکثریت مردم مخالف هستند، خود ایشان تکلیف استعفا می‌کنند ولو اینکه من نخواهم.

 

 

آنچه جمهوری اسلامی از وسایل ارتباط‌جمعی مخصوصاً رادیو و تلویزیون و وظیفه و نقش آن در جامعه که دربرگیرنده دو اصل کلی آموزش و تفریح با درصد‌های متغیر و مناسب با حال و روحیات و آداب و سنن و احتیاج جامعه هست انتظار دارد، اکنون بر می‌آید یا نه.

 

در شرایط فعلی نه، در شرایط فعلی برنامه‌های ما تکمیل است و البته برای ما مورد قبول، ولی بارها گفتم سعی ما در این بوده که با آدم‌های موجود و با کادرهایی که هستند برنامه درست کنیم، همان‌طور که کردیم و نمی‌خواستیم و هنوز هم نمی‌خواهیم کادرهای لازم را از بیرون تامین کنیم. من از صمیم قلب امیدوار هستم که به این مسائل توجه بکنند و برگردند به سر کارهایشان، بلکه بتوانیم برنامه‌های منظمی بریزیم تا بتوانیم برنامه سالمی را که در آن هم فکر باشد و هم تفریح اشاعه بدهیم. من تفریح را فقط به عنوان تفریح قبول ندارم، در تفریح هم ارشاد باید وجود داشته باشد. کمااینکه در مباحث ایدئولوژیک و غیره هم باید مقداری ظرافت وجود داشته باشد. برای هماهنگ کردن این‌ها نیاز به همکاری است.

 

قسمت پخش مشغول کارند و از قسمت تولید رادیو هم خواسته شده کار بکنند، قسمت خبر هم که هنوز تکمیل نیست و اشکالات زیادی در خبر هست. خبرهایی که می‌رسد و پخش می‌شود واقعیت ندارد. بعضی‌ها درست نمی‌رسد و درست رد نمی‌شود. این‌ها را هم باید رسیدگی بکنیم و این اشکالات کار ما هست، این اشکالات را به امید خدا برطرف خواهیم کرد. گرچه افرادی که در خبر هستند اکثرشان دارند به خوبی کار می‌کنند.

 

 

مخالفت‌هایی که روزنامه‌ها و مردم با شما می‌کنند، شما را ناراحت و عصبانی می‌کند؟ یا چون مطرح می‌شوید، خوشتان می‌آید؟

 

والله مردمی که مخالفت می‌کنند، یکی مردم واقعی هستند، مردمی که واقعاً برای این انقلاب زحمت کشیدند، خون دادند، خوشبختانه آن‌ها مرا قبول دارند. یک عده هم مخالفت می‌کنند، یک سری اشخاص از خود بیگانه یا عناصر سابق رژیم هستند، یا فرصت‌طلبان جدید هستند و می‌خواهند احیاناً خود را حالا انقلابی «دو آتشه» قلمداد کنند، مخالفت آن‌ها باز هم بر دو قسمت است: کسانی که درست بر اساس منافع و مصالح خود و بر خلاف منافع و مصالح مردم با برنامه و شاید هم همین‌طوری مخالفت می‌کنند. و کسانی هستند که نه، افتاده‌اند توی هچل تقریباً، و ندانسته مخالفت می‌کنند و واقعاً از واقعیت خبر ندارند و دردها را نمی‌دانند. از مخالفت آن‌ها ناراحت نیستم. برای اینکه می‌دانم که اگر واقعیات ما را بدانند این اشخاص، بیشتر از هر کسی پشتیبان ما خواهند بود. و اما از آن گروه دیگر، روزنامه‌ها، اگر نگاهی به اکثریت کسانی که علیه من مقاله می‌نویسند، بکنید - و امیدوارم که اگر روزی آقای وزیر اطلاعات موافقت بکنند و لیست آن‌ها را منتشر بکنند که من بارها از او خواسته‌ام ولی ایشان هنوز این کار را نکرده‌اند - خواهید دید اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها پرونده دارند و سابقه‌شان معلوم است.

 

 

مثلاً محمود دولت‌آبادی؟

 

اسم نمی‌برم. به دلیل اینکه این شخص مطرح نیست. ولی به هر تقدیر اولاً مخالفت به آن صورت و در چارچوب دموکراسی اگر کسی بخواهد در مقامی قرار بگیرد که همه از او انتظار دارند، به من بفرمایید که تکلیفش چیست؟

 

 

مثل اینکه باز هم لبه تیز انتقاد شما به طرف مطبوعات است؟

 

نه، نه به طرف مطبوعات نه، گفتم این‌گونه روزنامه را قابل نمی‌دانم اصلاً به آن‌ها یا راجع به آن‌ها فکر کنم و حرف بزنم. از چرندیاتی که می‌نویسند خنده‌ام می‌گیرد. این‌ها آدم‌های بیچاره‌ای هستند. این‌ها تمامی منافع و مصالح خود را در خطر جدی می‌بینند و این انقلاب که پا بگیرد و مسائل روشن شود، مطمئناً حتی کارگران آن‌ها حاضر نیستند با آن‌ها کار بکنند. و بنابراین دارند نفس‌های آخر را می‌کشند. و ما هم اصراری نداریم که در این نفس‌های آخر با آن‌ها زیاد کلنجار برویم، اینان اگر خود را اصلاح بکنند، واقعیت را بنویسند و از این موقعیت استفاده بکنند، خواهند توانست کاری برای روزنامه و مطبوعات هم انجام دهند. برای روزنامه‌نگار متعهد، چیزهایی جزو ضروریات است.

 

 

منظورتان حرف‌هایی است که کنفدراسیون درباره شما عنوان کرد؟

 

آن‌ها که آدم‌های (مکث)، آن بیچاره‌ها یک عمر است که نسبت به من عقده دارند، عقده حقارت دارند و تمام تلاش‌ آن‌ها برای این است که من اهمیت بهشان بدهم. جوابشان را بدهم. آن‌قدر جواب نمی‌دهم که از غصه بمیرند. و مساله این نیست، مساله بقیه مطالب است، واقعاً نظرم راجع به این نبود، اصلاً این مطلب را نخوانده‌ام، شنیده‌ام. چون آدم‌هایش را می‌شناسم و وابستگی‌شان را و محرومیتشان را. خدا شاهد است هنوز مطلب را نخوانده‌ام. ولی از بقیه مطالب، و این حقه‌بازی که جدیداً بعضی از این آقایان درآورده‌اند که تلفن‌هایی که به ما می‌شود، ما می‌نویسیم. این از آن حرف‌هاست. یعنی چه؟ یعنی به اعتبار این تلفن‌هایی که خودشان به خودشان می‌کنند و در روزنامۀ خودشان می‌نویسند؟ هر مزخرفی که گیرشان می‌آید، بر می‌دارند می‌نویسند. که این نظر مردم است. کدام مردم؟‌

 

 

چرا در مطرح کردن مسائل تندروی می‌کنید؟ مثلاً مساله زنان و یا شعر گلسرخی که رویش آهنگ گذاشته شده بود که اجازه پخش آن را ندادید، یا مثلاً خانم برومند را بیرون کردید؟

 

درباره هر کدام جداگانه صحبت کنیم. برای اینکه سعی داریم با این مسائل درست روبرو شویم. ما تمامی دادگاه مرحوم گلسرخی را پخش کردیم.

 

 

مثل اینکه فقط یک قسمتش بود؟

 

نه، همش بود، هر چه ما داشتیم پخش کردیم و راستش آن‌هایی که به ما تاختند به خاطر این بود که همش را پخش کردیم. آن‌ها نمی‌خواستند آن قسمت از حرف‌های گلسرخی را که می‌گوید منطق، منطق امام حسین است، منتشر کنیم و یا این حسین ابن علی بود که مثلاً ... آن‌ها نمی‌خواستند آن حرف‌ها همش زده بشود. والله ما صادقانه هر چه که داشتیم نشان دادیم. مال بقیه را هم منتشر می‌کنیم. ان‌شاءالله با توجه به زمانی که داریم و هیچ موقع نگفتیم که ترانه گلسرخی را منتشر نمی‌کنیم.

 

 

روی یکی از اشعار گلسرخی آهنگسازی که آهنگ الله ‌الله را ساخته بود، آهنگ گذاشته و گویا شما اجازه پخش آن آهنگ را نداده‌اید.

 

والله واقعاً من از این اطلاع ندارم. اگر یک چیزی باشد که واقعاً از لحاظ موزیک و موسیقی درست باشد، یک چیز قابل پخشی باشد، پخش می‌شود. و بنابراین کسی به صرف اینکه الله‌ الله را ساخته، از این به بعد هر چه دلش می‌خواهد بیاورد اینجا و بگوید سانسور کردند. این از آن حرف‌هاست. در مورد خانم برومند حرف‌هایی را که نوشته‌اند متاسفانه با واقعیت تطبیق نمی‌کند و خلاف واقعیت است و گفتم که روابط عمومی در این مورد مطلبی بنویسد و به روزنامه‌ها بدهد تا دقیقاً مطلب ایشان روشن شود. راجع به زن‌ها که فرمودید نه تنها ما نسبت به آن‌ها هیچ‌گونه شدت عملی نداشتیم، برای اینکه خود آقا و بقیه هم می‌دانند این اعتقاد راسخ ما بود که اگر زن‌ها در این انقلاب شرکت نمی‌کردند، این انقلاب محال بود پیروز شود و من نسبت به زن‌ها یعنی خانم‌ها و نقش انقلابی آن‌ها خدا شاهد است که شیفته بودم و بنابراین امروز هم در نهایت افتخار اعلام می‌کنم که اگر این‌ها در سازندگی ایران شرکت نکنند، ایران هرگز بازسازی نخواهد شد، ولی دوباره قلم در دست دشمن بود. در این مورد به خصوص ما سعی کردیم که چیزی که واقعیت است عرضه کنیم. در مورد حجاب این واقعیتی بود. همه آن‌ها که آن چیزها را نوشتند، بعداً فهمیدند این حرف امام به کلی خبط شد. توسط همین روزنامه‌های خود فروخته و به کلی افکار به هم ریخت و عناصر رژیم سابق از آن سوءاستفاده کردند. می‌خواستند آن را بزرگ کنند، و به جایی رساندند که فواحش دنیا، و من با صراحت می‌گویم که بعضی از این‌ها را می‌شناسم به عنوان فواحش دنیا آمدند طرفدار زن مقدس ایرانی که در انقلاب شرکت کرده، شدند.

 

 

شما از رادیو تلویزیون برای رادیو تلویزیون خیلی استفاده کردید. سه نطق کرده‌اید که هر کدام چند بار پخش شده است. در حالی که رادیو تلویزیون سازمانی است اداری و هر آنچه در آن می‌گذرد با جزییات لحظه ‌به ‌لحظه‌اش نباید وقت مردم را بگیرد.

 

ما مواجه بودیم با عده‌ای که می‌خواستند با یک بندبازی، حاکمیتی بر این رسانه‌ عمومی ایجاد کنند و کار خودشان را انجام دهند. چنین قراری نداشتیم و بلافاصله به نظارت مردم توجه کردیم و خواستیم که مردم نظارت کنند و اگر چیزی رادیو تلویزیون را حفظ کرد و حفظ می‌کند، همان نظارت مردم است. در رادیو تلویزیون آموزشی، متاسفانه مقداری بر خلاف اخلاق عمل شد. برای اینکه من در آنجا یک تعداد سؤال و جواب پرداختم که خیلی از جاهای مختلف دارند این کار را می‌کنند. و در آنجا برداشتند بدون حتی اطلاع من، سؤال و جواب‌ها را طرح کردند و بعضی از جواب‌ها را که روشن‌کننده بود، اصلاً مطرح نکردند.

 

من قبلاً نیز گفته‌ام که در کشور سه پایه اساسی رژیم وجود داشت. ارتش و ساواک و سازمان رادیو تلویزیون. همچنان که درباره ارتش و ساواک نظرم این نیست که همه باید از میان برداشته شوند، در مورد سازمان هم نیست. منتها در آن دو سازمان افراد ناسالم کنار گذاشته شده‌اند و در اینجا هنوز نه. باید این‌گونه افراد تصفیه شوند. منتها جنجالش زیادتر است. اینجا اشکالش این بود که گفتند، ما اعتصابی بودیم و در این دو ماه آخر اعتصاب، انقلابی هم شدیم و من می‌خواستم بگویم، آقاجان من قبول دارم، عده کثیری از این مردم، در همین‌جا به انقلاب وفادارند و دلشان می‌خواست در انقلاب شرکت کنند. عده زیادی در این رادیو تلویزیون هستند که آدم‌هایی شرافتمند هستند و می‌خواهند کار کنند. ولی عده قلیلی هم همان حقه‌بازها و شارلاتان‌ها و دزدهای قدیمند. عده‌ای را بیرون ریختم و عده‌ای نیز هستند که می‌خواهند به لباس تازه‌ای درآیند. می‌گویید نه. شما در واحدهای مختلف این سازمان راه بیفتد و بپرسید: شما می‌خواهید تصفیه داخلی بکنید؟ می‌بینید که همه فریادشان بلند است و می‌خواهند تصفیه داخلی بکنند، تصفیه را جوری می‌خواهند بکنند؟ برای چه می‌خواهند بکنند؟ چون می‌دانند همدیگر را می‌شناسند. درست. بنابراین حرف من این نبود که من تمام افراد رادیو و تلویزیون را متهم به ساواکی بکنم. آن‌طور که شایعه پراکندند، من می‌خواستم بگویم عناصر وابسته به رژیم از این سازمان کنده نشده‌اند. چون این سازمان دست نخورده مانده و این عناصر را باید از بین برد، یعنی بیرون ریخت و آن‌هایی را هم که جنایت زیاد کردند، باید به دادگاه‌های انقلاب سپرد، این‌ها مسائلی بود که مطرح بود و الا من به اکثریت کسانی که در اینجا کار می‌کنند، ایمان دارم. کار می‌کنند، خوب هم دارند کار می‌کنند. ولی متاسفانه اقلیتی هم هستند که دارند کارشکنی می‌کنند و همیشه کارشکن، بازده کارش از اکثریت سازنده زیادترست چون کارشکنی و خرابکاری خیلی ساده‌تر است.

 

 

شما با ملی‌گرایی مخالفید؟ شما هم معتقدید ناسیونالیسم و وطن‌پرستی شرک است؟ و چرا سرود ای ایران را دیگر پخش نمی‌کنید؟

 

من با هر پرستشی، جز پرستش خدا مخالفم. و هر پرستشی جز پرستش خدا را شرک می‌دانم. من به وطن‌دوستی و ملی‌گرایی اعتقاد دارم. بحثی که ما درباره آن سرود کردیم، این بود که گفتیم، ببینیم از هر کسی در این مملکت بپرسیم آقا آیا شما حاضری جان و مال خودت را فدای خاک ایران بکنی؟ این عملی نیست - ولی آیا خاک ایران را دوست داری؟ - این متن سرود بود که متناسب با این انقلابی که مردم کردند نبود، و این هم در زمان رضاخان ساخته شده بود.

 

 

دعوت به مناظره را جواب ندادید، آقای قطب‌زاده، چرا؟

 

من اصلاً با سیستم این مناظره‌ها موافق نیستم. به مفهوم اینکه عده‌ای در روزنامه‌ها یکدیگر را به مناظره بطلبند، ما هم در تلویزیون این مناظره را پخش کنیم، و به همین دلیل هم دستور دادم که این‌گونه مناظره‌ها را به هیچ عنوان قبول نکنند. بعد از این مناظره‌ها در رادیو خواهد بود...

 

 

یعنی قسمت دوم مناظره بابک زهرایی و بنی‌صدر پخش نخواهد شد؟

 

خیر، در رادیو، در رادیو پخش خواهد شد، ولی از این به بعد هم باید روی اصول باشد. دوم اینکه، شاید برای شما ثقیل باشد جواب حرف، کسانی که برای مناظره می‌آیند اول باید پرونده گذشته‌شان روشن بشود و اگر قبول داشته باشند که ما همه پرونده‌ها را رو کنیم و تمام پرونده‌ها را طرح کنیم و آن وقت مناظره کردند، معنایی پیدا می‌کند. این است که داخل این بازی نباید شد و کسانی که به عنوان مناظره با ایکس و ایگرگ بخواهند گذشته خود را پاک کنند، ما به گذشته‌ها بی‌اعتنا نیستیم. حالا اگر خواستید این نظر را چاپ بکنید و اگر نخواستید چاپ نکنید (با خنده) البته اگر جرات کردید چاپ بکنید.

 

 

با ماهی ۲۵۰۰ تومان چطور زندگی می‌کنید؟ و اینکه اکثر شب‌ها در دفتر کارتان می‌خوابید، آیا این می‌تواند مجوزی برای سایر روسا که مسکن و ماوایی ندارند [باشد] تا شب‌ها در محل کار خود بخوابند؟

 

خواهش می‌کنم که جوابش را هم بنویسید که روشن بشود. من نگفتم که همه کسان دیگر هم باید به همین میزان حقوق بگیرند. دیگر اینکه گفتم که من از امام می‌گیرم، نه از دولت، برای اینکه می‌خواستم به بودجه دولت تحمیل نشود. و رقمی که انتخاب کردم مخصوصاً انتخاب کردم، که کمترین رقمی است که قرار شد در این سازمان حقوق بدهند و همین اعلامی که من کردم موجب شد دولت هم حداقل حقوق را بیاورد به ۲۵۰۰ تومان. بنابراین من حقوق حداقل را انتخاب کردم، نه حقوق حداکثر را، همان وقت که گفتم من ۲۵۰۰ تومان می‌گیرم گفتم که حقوق‌های بالای اینجا ۱۲ هزار تومان است، بنابراین این روشی نبود که من به دیگران تحمیل بکنم، این مساله‌ای بود که من به خودم تحمیل کردم.

 

دیگر اینکه مصدق، مرحوم مصدق از دولت حقوق نگرفت، و مخارج نخست‌وزیری را هم خودش داد. چون خانه‌اش نخست‌وزیری بود، هم آنجا به پاسدارها غذا می‌داد و هم مخارج دفتر را خود می‌پرداخت. آن وقت که به زندان افتاد و من یادم است چون با مرحوم شمشیری رابطه داشتم و او می‌گفت ۸۵۰ هزار تومان هم بدهکار بود. او آن موقع مجموع حقوق نخست‌وزیریش هم ۹۰ هزار تومان بود که نگرفت. درست؟ خوب، چون مصدق مال و اموال داشت فروخت و قرض‌هایش را داد.

 

حالا من انتخاب کردم که از بودجه دولت حقوق نگیرم و چون خرجی هم ندارم، واقعیت این است که آن ۲۵۰۰ تومان هم خرج ندارم، چون من خانه ندارم، زن و بچه ندارم، لباس‌هایم هنوز مال سابق است، کفش و کلاه هم مال سابق است، من هیچ در این مملکت نخریدم. پول غذای من هم در حد همان سه تا شش تومانی است که اینجا غذا می‌خورم یا اگر اینجا نشد منزل خواهرم، مادرم و دوستم. خوب، منی که خرج ندارم حتماً باید ۱۵ هزار تومان بگیرم تا اینکه معلوم شود که بقیه مدیرها هم باید اینقدر را بگیرند.

 

 

اگر مساله‌ای به وجود می‌آید، به خاطر این است که شما توضیح نمی‌دهید.

 

عنایت می‌فرمودند آن روزنامه‌هایی که مساله را هو کردند، یک بار از من توضیح می‌خواستند و بعد هو می‌کردند. من همین‌جا می‌گویم شرافت روزنامه‌نگاری را باید حفظ کرد. یکبار توضیح می‌خواستند، این توضیح داده می‌شد و این مساله برای همیشه از بین می‌رفت. ولی دو ماه است دارند هو می‌کنند. تازه شما سؤال کردید و من هم اصولاً در مقابل این‌گونه شانتاژها و حقه‌بازی‌های روانی هیچ موقع تسلیم نشده‌ام و نمی‌شوم. این تبلیغات را می‌کنند و خیال می‌کنند جا می‌زنم یا اینکه قضیه را رها می‌کنم یا اینکه ترس برم می‌دارد، خوب مثلاً حالا دیگر تلویزیون همیشه تیتر بالای روزنامه «چیز» شده. این بازی‌های مسخره روزنامه‌نگاری که ۴۰ دقیقه صحبت یک «ملت بزرگم» را در می‌آورند، بدون آنکه اصلاً توضیحی بدهند، حقه‌بازی است. چون حقه‌بازی است من می‌گذارم همان‌طور بمانند، آن روزنامه و امثال آن، خودشان را هم بکشند، یک کلام مستقیم با آن‌ها حرف نخواهم زد. «تا جونشون درآد.»

 

ناهید موسوی

کلید واژه ها: قطب زاده رادیو تلویزیون


نظر شما :