انکار نقش کاشانی در اسناد کودتا

وعده اعضای شورای شهر: تهران مکانی به نام مصدق خواهد داشت
۲۸ مرداد ۱۳۹۶ | ۱۵:۱۷ کد : ۵۹۶۷ وقایع اتفاقیه
وعده اعضای شورای شهر: تهران مکانی به نام مصدق خواهد داشت
انکار نقش کاشانی در اسناد کودتا
تاریخ ایرانی: وزارت امور خارجه ایالات متحده در آستانه شصت ‌و چهارمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اسناد جدیدی درباره نقش آمریکا و انگلیس در سقوط دکتر محمد مصدق از نخست‌وزیری منتشر کرد که گفته می‌شود بیش از ۸۰۰ اسم در این اسناد عامدانه حذف شده است.

 

مارک گازیوروسکی، نویسنده کتاب «محمد مصدق و کودتای ۱۹۵۳ در ایران» به نقل از دو مامور بازنشسته سیا آورده که وقتی تلاش اولیه برای سرنگونی مصدق ناکام ماند، آن دو مامور ۱۰ هزار دلار از طریق رابط ایرانی خود (احمد آرامش) برای کاشانی فرستادند تا دسته‌های بازار تهران را علیه مصدق بسیج کند. این استاد تاریخ می‌گوید که معلوم نیست پول به کاشانی رسیده یا اگر هم رسیده، او خبر داشته که دلارها را سیا فرستاده بوده.

 

مارک گازیوروسکی به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید: «آن‌ها (دو مامور سیا) می‌دانستند که پول را به رابط دادند، اما خبر نداشتند که رابط لزوما تمام یا بخشی از پول را به کاشانی داد یا نه.» هنوز سندی که ثابت کند کاشانی از آمریکایی‌ها پول گرفته منتشر نشده است. یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ معاصر ایران در کالج باروک نیویورک، این مسئله را عجیب نمی‌داند چراکه به عقیده او، حتی اگر آمریکایی‌ها به کاشانی پول یا وعده مقام داده بودند آن را به طور مکتوب در اسناد دیپلماتیک ثبت نمی‌کردند. با این حال آقای آبراهامیان معتقد است که آمریکایی‌ها برای تضعیف مصدق به کاشانی نزدیک شدند و به اختلافاتش با مصدق دامن زدند ولی به احتمال زیاد در لحظه آخر از او استفاده نکردند.

 

او می‌گوید: «من خیلی تردید دارم که کاشانی در کودتا شرکت داشته باشد، نه برای اینکه با طرح کودتا مخالف بوده بلکه به این خاطر که بریتانیایی‌ها و آمریکایی‌ها آن‌قدر به کاشانی اعتماد نداشتند که بخواهند او را وارد جوانب فنی طرح کودتا بکنند.» این استاد تاریخ می‌افزاید: «آن‌ها همچنین به کاشانی احتیاجی نداشتند. برگ برنده اصلی کاشانی دسته‌های چاقوکشان بود که عوامل ایرانی سازمان‌های جاسوسی بریتانیا و آمریکا یعنی برادران رشیدیان و برادران بوسکو هر کدام به طور جداگانه با آن‌ها در ارتباط مستقیم بودند.»

 

آمریکایی‌ها همچنین محمد بهبهانی را داشتند؛ یکی دیگر از روحانیان بانفوذ تهران که به دربار و بریتانیا نزدیک بود و بنا بر یک سند فوق سری از حالت طبقه‌بندی خارج‌شده که دولت آمریکا آن ‌را در مجموعه اسناد جدید کودتای خود نیاورده، در آستانه کودتا مبالغ زیادی پول از آمریکا دریافت کرده و از دست‌اندرکاران اصلی نقشه کودتای صبح ۲۸ مرداد بوده است. این اسناد حکایت از ‌آن دارد که چند روز قبل از تلاش نافرجام شب ۲۴-۲۵ مرداد برای کنار زدن مصدق با فرمان شاه، سفارت آمریکا در تهران مبالغ زیادی پول به عوامل خود از جمله محمد بهبهانی پرداخت کرده بود. بنا بر سند «مرور بحران اخیر» منبع دست‌کم بخشی از «دلارهای بهبهانی» سفارت آمریکا در تهران بوده است. در این سند آمده: «بنا بر گزارش‌های موثق که در روز ۱۰ اوت (۱۹ مرداد) دریافت شد، سفارت آمریکا به طور پنهانی به اشخاص بانفوذ خاصی از جمله آیت‌الله بهبهانی، روحانی معروف، مبالغ کلانی پول پرداخت کرده بود.»

 

سند همچنین می‌گوید بهبهانی یکی از معدود افرادی بود که از طرح کودتای صبح ۲۸ مرداد باخبر بوده است، موضوعی که اعتماد کامل سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا به محمد بهبهانی را نشان می‌دهد. یک چنین اعتمادی درباره ابوالقاسم کاشانی که به شدت با بریتانیا خصومت داشت به احتمال زیاد وجود نداشته است.

 

سند «مرور بحران اخیر» همچنین تصویر تازه‌ای از دیدار سرنوشت‌ساز روز ۲۷ مرداد لویی هندرسون، سفیر وقت آمریکا و محمد مصدق ارائه می‌کند. هندرسون از دست‌اندرکاران کودتا بود ولی در ظاهر بر عدم دخالت در امور داخلی ایران تاکید داشت. او که در زمان تلاش نافرجام اول برای عزل مصدق در خارج از ایران «در تعطیلات» به سر می‌برد فورا به تهران برگشت و به دیدار مصدق رفت تا بنا بر عقیده برخی کارشناسان، برای مصدق دام پهن کند.

 

بنا بر سند جدید، دیدار مصدق و هندرسون – بر خلاف آنچه متعاقبا سفیر آمریکا در گزارش رسمی خود به واشنگتن ثبت کرد - پرتنش بوده و به طور ناگهانی به پایان رسیده است. در سند آمده: «بنا بر یک گزارش موثق، (هندرسون) به مصدق هشدار داد که ادامه اصرارش به باقی ماندن در سمت نخست‌وزیری به نفع ایران نیست.» بنا بر سند، مصدق از حرف هندرسون به شدت عصبانی شد و پاسخ داد که او حق دخالت در امور داخلی ایران را ندارد.

 

بعدها معلوم شد که سفیر آمریکا مصدق را تهدید کرده که اگر نظم و آرامش را به خیابان‌ها برنگرداند و حملات تظاهرکنندگان ملی یا چپ‌گرا به شهروندان و مراکز آمریکایی در ایران متوقف نشود، کمک‌های مالی و فنی واشنگتن به ایران به خطر خواهد افتاد و کاخ سفید احتمالا از به رسمیت شناختن مصدق به عنوان نخست‌وزیر خودداری خواهد کرد.

 

گفته می‌شود یکی از دلایل اصلی‌ای که مصدق تجمعات عمومی را ممنوع اعلام کرد و طرفداران خود را از خیابان‌ها بیرون کشید، اولتیماتوم سفیر آمریکا بوده. فردای آن روز هواداران شاه به خیابان‌ها ریختند و فاز نظامی کودتا آغاز شد که خیلی سریع به سرنگونی مصدق انجامید.

 

مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخی و کارشناس اسناد آرشیو ملی بریتانیا، در گفت‌‌وگو با روزنامه «ایران» اسناد موجود را از این زاویه تحلیل می‌کند که «اغلب قریب به اتفاق اسناد اخیرا منتشرشده آمریکایی مربوط به مکاتبات وزارت خارجه آمریکا است و کمتر سندی از اسناد سازمان سیا در آن‌ها وجود دارد. بر این اساس، عجیب نیست که مقامات وزارت خارجه آمریکا اطلاع چندانی از جزئیات اقدامات روز ۲۸ مرداد، چه توسط نیروهای تحت امر کرمیت روزولت [فرمانده عملیات کودتا] و چه توسط نیروهای خودجوش و خودسر سنتی شهری داخلی نداشته باشند. به نظر من تناقض جدی بین واقعیات و این اظهارات خاص روزولت وجود ندارد. نیروهای خودجوش سنتی شهری وجود داشتند و فعال بودند و نیروهای تحت امر روزولت هم همین‌طور. البته به گمان من روزولت بعد‌ها در خاطرات منتشرشده خود (ضد کودتا) و دیگر اظهارات شفاهی بعدی خود، درباره اهمیت و نقش محوری خود اغراق و بزرگ‌نمایی هم کرده و به تدریج به دامنه و هم نقش خود افروده است.»

 

عباس سلیمی‌نمین، رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، در گفت‌وگویی که با روزنامه «اعتماد» داشت، به ترفند آمریکایی‌ها در انتشار اسناد کودتا اشاره کرد و گفت: «آن‌ها به کمک برخی از نویسندگان و سیاسیون در داخل ایران، دعوایی را به وجود آوردند که ما را کاملا از اصل فهم اسناد غافل کرد؛ یعنی هم روزنامه‌نگاران و هم سیاسیون ما متاسفانه درگیر این قضیه شدند، برخی از آیت‌الله کاشانی و برخی از دکتر مصدق دفاع کردند و اصل موضوع که ما باید همه توجه خود را به آن معطوف می‌کردیم، اینکه اسنادی منتشر خواهد شد که به فهم ما از تاریخ کمک می‌کند به حاشیه رانده شد. این را باید به عنوان یک تجربه مهم مد نظر قرار دهیم که هنوز هم شبکه‌هایی در داخل کشور کمک می‌کند که به طور مثال با طرح دعواهای بین آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق، ما دشمن اصلی را نشناسیم. این کار‌ها را در دوران ملی شدن صنعت نفت، تیپ‌هایی مثل مظفر بقایی با ایجاد اختلاف بین بزرگان تشکیل‌دهنده این نهضت، انجام می‌دادند، البته بعد از پیروزی انقلاب نیز، بقایی همین کار‌ها را دنبال می‌کرد. امروز نیز برخی در داخل کشور همین ترفند را دقیقا دنبال می‌کنند که ما باید خود را از تاثیرات این ترفندها دور بداریم. قبل از انتشار این اسناد و در پی انتشار این کلیپ ساختگی، بحث دعوای بین سران نهضت مجددا مطرح شد و برخی بدون اینکه تحمل کنند تا جایی پیش رفتند که حتی قبل از اینکه این اسناد را خوانده باشند، پیشنهاد تغییر نام بزرگراه آیت‌الله کاشانی را دادند، در حالی که در این اسناد مطلبی دال بر مشارکت آیت‌الله کاشانی در کودتا وجود ندارد.»

 

فرزند آیت‌الله کاشانی نیز در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» به درخواست برخی افراد در فضای مجازی برای تغییر نام خیابان کاشانی اشاره کرد: «مردم ایران به لحاظ عِرق ملی، مذهبی و میهنی در سراسر کشور خیابان و محله‌ای را به نام آیت‌الله کاشانی نامگذاری کردند. نام کدام خیابان را می‌خواهند عوض کنند. یکی از دوستان از روستایی در مرکز ایران چند روز پیش به من زنگ زد و گفت اینجا اسم خیابان اصلی روستا را آیت‌الله کاشانی گذاشتند. آن‌هایی که می‌خواهند اسم خیابان آیت‌الله کاشانی را عوض کنند باید اول ملت ایران را به خارج از کشور بفرستند و مردم دیگری را بیاورند که البته هر جمعیتی از دنیا را بیاورند آن‌ها هم صداقت و سلامت آیت‌الله کاشانی را در دفاع از حقوق ملت و استقلال کشور ستایش می‌کنند.»

 

احمد کاشانی افزود: «شاه مشروطه حق داشت در نبود مجلس، دولت تعیین کند و این کار را انجام داد. یک فرمان برای عزل مصدق و یک فرمان برای نصب زاهدی صادر کرد. تا سال‌ها این مسئله مشخص نبود و کسی نمی‌دانست در ۲۵ مرداد ۳۲ مصدق فرمان عزلش را دریافت کرد و رسید داد، پس مصدق چه سمتی داشت و چه کاره بود که در ۲۸ مرداد علیه او کودتا شود؟»

 

او که این روز را نه کودتا می‌داند و نه قیام ملی، می‌گوید:‌ «چون ملت ایران در این ماجرا نقش داشت و جلوی منزل مصدق هم حدود ۴۰ نفر توسط گارد خانه مصدق کشته شدند؛ ۲۸ مرداد را به هیچ وجه کودتا نمی‌دانم. هر کسی مقداری اسناد تاریخی ایران را دیده باشد این مطلب را تصدیق می‌کند که آن روز، کودتایی واقع نشد. یکی از مهمترین اسناد این است که کودتا علیه یک مقام مسئول صورت می‌گیرد. در حالی که در ۲۸ مرداد ۳۲ مصدق هیچ‌گونه سمتی نداشت که کودتایی علیه او واقع شود؛ چون در ۲۵ مرداد با فرمان شاه عزل شد. عزلش را نیز خودش پذیرفته بود؛ یعنی فرمان شاه را دریافت کرد، رسید داد که «دستخط همایونی رسید، محمد مصدق.» یعنی او در دادن رسید، از نخست‌وزیری خودش هیچ صحبتی نکرد و متنی را هم که نوشت روی کاغذ سربرگ‌دار نبود. متن را روی کاغذ معمولی نوشت و تحویل حامل آن فرمان داد.»

 

 

حزب توده خیانت کرد؟

 

دیگر پژوهشگر تاریخ که گفت‌وگوی او امروز در روزنامه «فرهیختگان» آمده، مظفر شاهدی است که می‌گوید: «در تمام اسناد و منابع معتبر و موثقی که تاکنون پیرامون کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منتشر شده است هیچ قرینه‌ای مبنی بر همراهی و همکاری آیت‌الله کاشانی با کودتا وجود نداشته است. کاشانی در شامگاه روز ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ به شخص مصدق نامه‌ای نوشت و نسبت به وقوع کودتایی قریب‌الوقوع علیه دولت او هشدار داده و برای مقابله با کودتا خواستار چاره‌اندیشی شد، اما مصدق این هشدار کاشانی را مورد توجه قرار نداد و امکان انجام هرگونه کودتایی علیه دولتش را منتفی دانست.»

 

به گفته او «انحلال مجلس توسط مصدق موجب شد دربار و حامیان خارجی آن، طی کودتایی خزنده در نیمه‌شب ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ سرهنگ نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی را همراه با دسته‌هایی مسلح به‌ منزل نخست‌وزیر بفرستند و با تسلیم حکم عزلی مشکوک به‌ اقدام خود علیه دولت او صورت قانونی ببخشند؛ اما این ادعای تمرد نخست‌وزیر از دستور قانونی شاه هم روندی عادی نداشت و شخص شاه با هماهنگی کودتاگران آمریکایی و انگلیسی که آماده شده بودند با ابلاغ حکم عزل و تسلیم مصدق عملیات کودتا را ادامه بدهند، از ترس عواقب پیش‌بینی‌ناشده این اقدام، پیشاپیش تهران را ترک کرده بود و وقتی هم که خبر رسید کودتای ۲۵ مرداد (یا‌‌ همان عزل قانونی مصدق در نیمه‌شب!) شکست خورده است به‌سرعت کشور را به‌ سوی بغداد و سپس رم ترک کرد؛ بنابراین هرگاه اقدام او در عزل مصدق در روندی عادی صورت گرفته بود، دلیلی نداشت که سراسیمه کشور را ترک کند. اگرچه در شرایط انحلال مجلس شورای ملی شاه به ‌لحاظ قانونی حق داشت نخست‌وزیر را عزل کند (و مصدق هم با ندانم‌کاری و عوام‌گرایی این فرصت را در اختیار او قرار داد) اما شرایط کشور غیرعادی‌تر و بحرانی‌تر از آنی بود که این اقدام شاه به ‌واقع قانونی تلقی شود. این را هم عرض کنم که روی کاغذ این استدلال مخالفان در قانونی تلقی کردن برکناری مصدق نادرست نیست، اما واقعیت این است که طرح براندازی دولت مصدق به‌ مراتب دیرپا‌تر بود.»

 

شاهدی معتقد است: «اگرچه حزب توده به‌ویژه طی ماه‌های پایانی دولت مصدق در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حضور چشمگیری پیدا کرده بود، اما خود من به‌ این نتیجه نرسیده‌ام که این حزب می‌توانست در آینده‌ای قابل پیش‌بینی حکومتی کمونیستی در ایران تشکیل دهد و سلطه دولت شوروی و بلوک شرق را بر کشور به ‌منصه ظهور درآورد. البته هیچ عضوی از حزب توده در کابینه مصدق حضور نداشت و اساسا مصدق ارتباطی با آن حزب نداشت؛ اما احتمالا این هم درست است که مصدق علاقه‌مند بود ولو به ‌طور غیرمستقیم همین حضور گسترده حزب توده در عرصه سیاسی کشور را به‌ مثابه یک خطر به‌ آمریکایی‌ها گوشزد کند، بلکه قاطعانه از دولت او دفاع کنند و مانع از سلطه کمونیست‌ها بر کشور شوند! اما آمریکایی‌ها ترجیح داده بودند با جدی گرفتن خطر حزب توده و کمونیست‌ها از مخالفان مصدق حمایت کرده و در فرآیند براندازی او مشارکت کنند! این را هم اضافه کنم که بعد از کودتا وقتی سازمان نظامی حزب توده که در بدنه ارتش ریشه دوانیده بود کشف شد، آشکار شد که بیش از ۶۰۰ تن از افسران و درجه‌داران ارتش شاهنشاهی در سازمان مذکور عضویت یافته بودند.»

 

روایت محمدعلی عمویی از اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران در این باره متفاوت است. او در یک سخنرانی که روزنامه «همدلی» متن آن را منتشر کرده، گفته است:‌ «اطلاعاتی به دست رفقای ما رسیده بود که می‌گفت برخی افسر‌ها رفت‌وآمدهایی دارند که قبلا سابقه نداشته است. من هم مامور شده بودم که در لباس مبدل از جلوی خانه یکی از افسرهای شاه‌دوست و ضد مصدق عکس بگیرم، مصدق سند اخباری که برای او می‌فرستادیم را می‌خواست. می‌خواست بداند تا چه حد اخباری که برایش می‌فرستیم صحت دارد. این عکس‌ها را برای مصدق فرستادیم. قبل از آنکه دولت درباره کودتای نافرجام ۲۵ مرداد و دستگیری نعمت نصیری اعلامیه دهد، این موضوع در نشریه ارگان حزب به چاپ رسیده بود. مریم فرمانفرما که از اقوام مصدق بود، شب ۲۷ مرداد با دکتر مصدق تماس گرفت و همسرش نورالدین کیانوری با دکتر مصدق گفت‌وگو کرد. کیانوری آنجا به مصدق گفت ما اطلاع داریم واحدهایی از کرمانشاه و اصفهان به سمت تهران حرکت کرده‌اند و قرار است به خانه مصدق حمله شود.»

 

عمویی در توضیح نحوه اطلاع حزب توده از کودتای نافرجام ۲۵ مرداد می‌گوید: «ما رفیقی به نام سروان اسماعیل فیاضی در گارد شاهنشاهی داشتیم. اسماعیل مطلع می‌شود که قرار است شب ۲۵ مرداد به خانه مصدق برود و ضمن اطلاع از برکناری او اعلام کند که زاهدی قرار است نخست‌وزیر شود. بنا به گفته فیاضی اگر مصدق این موضوع را نپذیرد واحدهای نظامی وارد عمل خواهند شد. فیاضی افسر نگهبان گارد بود و نمی‌توانست آنجا را ترک کند. چشمش به برادرش می‌افتد که خانه‌اش در‌‌ همان نزدیکی – کوچه خورشید – بود. اسماعیل می‌گوید: برو به رفقای توده‌ای‌ات خبر بده که امشب قرار است کودتا شود. برادرش این خبر را به آقای ناصر بانکی منتقل می‌کند. این خبر‌‌ همان شب در کمیته مرکزی حزب مطرح و در ‌‌نهایت به مصدق اطلاع داده می‌شود. حزب ما بعد از دستگیری مصدق سعی کرد افسر محافظ او از رفقایمان باشد. مهدی همایونی از افسران گارد بود که در جریان کودتا درجه گرفت. سروان بود و سرگرد شد. همه نیازمندی‌های حقوقی که مصدق لازم داشت، همایونی به او تحویل می‌داد. حتی طرحی در خود حزب مطرح شد که ما مصدق را می‌توانیم از سلطنت‌آباد بدزدیم، در مخفیگاهی نگه داریم و پیامی از او ضبط کنیم و پیام را توسط یک ماشین به یک شعاع خاصی منتقل کنیم. وقتی همایونی این پیام را به مصدق داد، مصدق قبول نکرد و گفت: اگر رفقای شما هم بیایند من با آن‌ها نمی‌روم، به آن‌ها اعتماد ندارم. من در مخفیگاه همیشه تنم می‌لرزد و مطمئن هم نیستم که رفقای شما با من چه رفتاری می‌کنند. در ‌‌نهایت کودتا انجام شد و سرلشکر زاهدی وزیر کشور مصدق که حزب توده با وزارت او مخالف بود و گناه حزب توده در تاریخ ملیون ثبت شد، نخست‌وزیر شد.»

 

با این حال هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت موقت و عضو نهضت آزادی ایران به روزنامه «قانون» گفته است:‌ «اینکه برخی‌ها می‌گویند مصدق توده‌ای‌ها را سرکوب کرد یا به آن‌ها خیانت کرد، دروغ است. این توده‌ای‌ها بودند که با عدم حمایت از مصدق در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به او خیانت کردند. مردم در آن زمان سازماندهی تشکیلاتی نشده بودند. معتقدم در زمان کودتا، یک نفر باید مردمی را که حامی مصدق بودند، سازماندهی و هدایت می‌کرد؛ اما متاسفانه آن یک نفر وجود نداشت. تنها گروه یا حزبی که می‌توانست مقابل کودتاچیان بایستد و از مصدق حمایت کند، حزب توده بود، زیرا حزب توده سازماندهی قوی و نیروهای بسیاری برای مقابله با کودتاچیان داشت.»

 

 

احمدی‌نژاد از دولت ملی مصدق می‌گوید

 

امروز به مناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد مطالب زیادی در رسانه‌های ایران منتشر شد. پایگاه خبری «دولت بهار» یادداشت محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور سابق را منتشر کرده که نوشته است: «در پرتو فداکاری ملت بزرگ و مدیریت مرحوم دکتر محمد مصدق و حمایت جانانه و گسترده ملت ایران، برای مدت کوتاهی نگاه ملی و مستقل بر جریان تولید و صادرات نفت در ایران حاکم شد، اما پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ و حاکمیت مجدد پهلوی بر سرنوشت ملت ایران، این بار به شکلی دیگر و با حفظ ظاهر ملی شدن نفت، فرنگی‌ها مجددا بر منافع اصلی نفت حاکم شدند و به مدت ۲۵ سال، نفت ایران به قیمتی تقریبا رایگان استخراج و از ایران خارج شد… ماجرای ۲۸ مرداد و فشارهای گوناگون و تحمیلات فراوان بر مرحوم دکتر مصدق و یارانش و جریان تهمت و افترا به آنان که تا امروز نیز ادامه دارد، مبین این معناست که دولت استعمار پیر با کسانی که به دنبال احیا و حفظ منافع حقیقی ملت‌ها در مقابل سیاست‌های سلطه‌گرانه او می‌ایستند تا چه حد کینه‌ورزانه عمل می‌کند. در دو دوره دولت ملی، فشار‌ها و تحریم خارجی از یک سو و تهاجم تبلیغی گسترده در داخل و کارشکنی‌ها در راه اداره کشور و مانع‌تراشی در برابر چشاندن طعم نفت ملی به کام مردم از سوی دیگر، شرایط را علیه آن دولت بسیار سخت کرده و زمینه کودتای بیگانه و بازگشت سلطه اجنبی بر کشور و ثروت ملی و خدشه بر استقلال ملت ایران را فراهم نمود. بر این باورم که در آینده‌ای نزدیک، ملت ایران یک بار دیگر نفت و گاز را به طور کامل و واقعی، ملی خواهد کرد و روزی فراخواهد رسید که مردم به طور دقیق و کامل از تولید و صادرات نفت مطلع و از منافع آن برخوردار باشند.»

 

حمید بقایی، معاون احمدی‌نژاد در دوره ریاست‌جمهوری نیز در یادداشتی که سایت «دولت بهار» منتشر کرده، نوشته است: «دکتر محمد مصدق، ایرانی قهرمانی بود که بساط مفت‌خوری انگلیس را از سر سفره نفت ملت ایران برچید و الگوی ضد استعماری ملت‌های منطقه علیه سلطه‌گران خارجی گردید. ایران در زمان دکتر مصدق به عنوان کشوری مترقی در مسیر مبارزه با ظلم بیگانگان و حفظ منافع ملی مورد توجه و احترام مردم جهان شده بود. نطق مشهور مصدق در سازمان ملل و پیروزی حقوقی ایران در دادگاه بین‌المللی لاهه در آن زمان ضربات مهلکی بر انگلیس وارد ساخت. عاقبت در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روباه پیر با کمک خائنین و اذناب داخلی خود و بهره‌گیری از دلار‌ها و تانک‌های آمریکایی، دولت ملی ایران را ساقط کرد.»

 

خبرنگار «خبرآنلاین» هم گزارشی از قلعه احمدآباد منتشر کرده که مصدق ۱۰ سال در آن در حصر بود و همان‌جا درگذشت و دفن شد:‌ «سفره نان، لنگ حمامش و پیژامه‌اش را نگه داشته‌اند. حمام و دستشویی‌اش داخل اتاق است و هنوز صابونش هم‌‌ همان‌جا است، روی روشویی. عینکش خرد شده و ابوالفتح تک‌روستا (آشپز قلعه) می‌گوید میراث قول داده عینکش را درست کند. کراوات آبی دکتر محمد مصدق یکی دیگر از وسایل شخصی او است که تک‌روستا با ملایمت آن را از چمدان خارج می‌کند و می‌گوید: تا جایی که در توانم باشد همه وسایل آقا را حفظ می‌کنم، تا لحظه آخر، تا آخرش عمرش هم که ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بود پیشش بودم. تا آخرین روز. مصدق، مرد وطن‌پرستی بود. زندگی‌اش را برای مردم فدا کرد؛ یعنی ما این را عینا دیده‌ایم. ما اصلا هر مشکلی داشتیم پاسگاه معنایی نداشت. اینجا دکتر مصدق هم پدر ما بود و هم ارباب ما بود و هم بزرگ ما بود. هر چقدر در رابطه با دکتر مصدق صحبت کنیم، خیلی کم است.»

 

تک‌روستا خاطرات خود را از درگذشت مصدق چنین روایت می‌کند: «دکتر غلامحسین‌خان پسر آقا یکی، دو هفته قبل از فوت دکتر مصدق آمد و به ما دستور غذای عدس آب‌پز داد؛ یعنی هر روز صبح باید می‌رفتیم و دستور غذا می‌گرفتیم، مثلا امروز جوجه‌کباب می‌خواست یا دو سیخ کوبیده یا کباب برگ یا قورمه‌‌سبزی یا خورشت قیمه‌نسا یا قیمه‌بادمجان. در واقع هر غذایی که دستور می‌داد،‌‌ همان روز‌‌ همان غذا را پخت می‌کردیم. وقتی صبح دستور پخت غذا را می‌داد چنانچه مهمان داشت، اضافه هم دستور می‌داد. عدس آب‌پز را هم لای غذا‌ها بالا فرستادیم و پرسید که این چیست؟ دکتر غلامحسین‌خان که پسرش بود گفت که من خودم گفتم برای شما بپزند. دکتر مصدق به خودش گفت که «هان، دکتر مرگت آمده!» در واقع خودش فهمید. بعد گفت که من بروم ویزا بگیرم و شما را برای معالجه به خارج ببرم؛ اما ایشان نپذیرفتند و گفت غلام! من دست خارجی‌ها را از این مملکت کوتاه کردم و الان زیر تیغ آن‌ها نمی‌روم که جراحی شوم. دکترهای خوبی در بیمارستان مادرمان که خانم نجم‌السلطنه از طایفه قاجار بود، هستند و من به خارج نمی‌روم. علاوه بر این به اطبای ایران توهین می‌شود. ما دکترهای خوبی اینجا داریم و اگر عمرم باشم، خواهم ماند و اگر عمرم نباشد که خود از بین خواهم رفت. دو بار او را زیر برق گذاشتند تا سرطان حنجره‌اش بهبود پیدا کند. بار سوم غلامحسین‌خان به ما زنگ زد که «بابام از دست رفت.» دکتر مصدق را به بیمارستان نجمیه برده بودند و دو بار زیر برق گذاشتند. در واقع وقتی دکتر مصدق مرحوم شد و غلامحسین‌خان به ما زنگ زد و گفت که پدرم از دست رفته و می‌خواهیم پیکرش را به آنجا بیاوریم و از ما خواست که چیزی ردیف کنیم تا مردم گرسنه نمانند، ما هم گفتیم آقای دکتر فکر می‌کنم بهترین راه برای ما این باشد که دو حلب پنیر از آبیک ردیف کنیم و با بلندگوی دستی توسط ۵-۴ نفر در روستا‌ها اعلام می‌کنیم که هر کس تخم‌مرغ رسمی دارد بیاورد و پولش را هم بگیرد. ارباب مصدق مرحوم شده و ما می‌خواهیم تخم‌مرغ را آب‌پز کنیم تا هر کس آمد دو تا تخم‌مرغ با یک مقدار پنیر به طور علی‌الحساب تا سیر شود، در اختیارش بگذاریم. تعداد زیادی تخم‌مرغ جمع شد و خیلی‌ها حتی پول تخم‌مرغ‌هایشان را نگرفتند و به برخی که ضعیف‌تر بودند بالاجبار پول تخم‌مرغ‌هایشان را دادیم و این تخم‌مرغ‌ها را آب‌پز کردیم و دو تا حلب پنیر هم در کنارش گذاشتیم و یک نفر را مسئول گذاشتیم تا نان‌ها را قیچی کرده و دسته‌دسته درست کند تا هر کس که می‌آمد تخم‌مرغ پوست بکند و بخورد. در واقع به این صورت از مردم پذیرایی کردیم تا دکتر در اینجا دفن شد.»

 

در وصیت‌نامه مصدق آمده است که: «وصیت می‌کنم که فقط فرزندان و خویشان نزدیکم از جنازه من تشییع کنند و مرا در محلی که شهدای ۳۰ تیر مدفون‌اند، دفن کنید.» به این وصیت عمل نشد و مصدق را در قلعه احمدآباد دفن کردند. تنها یادمان مصدق در ۲۹ تیر سال ۱۳۵۸ توسط حزب ملت ایران در کنار مزار شهدای ۳۰ ‌تیر در ابن‌بابویه نصب شد؛ اما پس از گذشت کمتر از یک هفته یادمان مصدق شکسته شد و ۳۸ سال است که سامانی به آن داده نشده است. به ‌تازگی باربد گلشیری از شهرداری منطقه ۲۰ درخواست کرده است تا یادمان دکتر مصدق را با هزینه شخصی خود بازسازی کند.

 

به نوشته روزنامه «قانون»، «تهرانی‌ها مطالبه‌هایی همچون عمل به ‌وصیت دکتر مصدق و خاک‌سپاری پیکر او در آرامستان ابن‌بابویه در کنار شهدای سی‌ تیر، نامگذاری خیابانی به ‌نام دکتر مصدق و نصب تندیسی از او در یکی از مکان‌های عمومی شهر دارند.» این روزنامه سپس سراغ برخی اعضای شورای شهر تهران رفته و از آن‌ها درباره نامگذاری مکانی به نام مصدق پرسیده است. حسن خلیل‌آبادی گفته است: «عمل به وصیت دکتر مصدق یک وظیفه شرعی و قانونی است. مسئولان یا خانواده ایشان باید برای محل دفنشان به وصیت او عمل کنند. من به‌ عنوان یک عضو شورای دوره پنجم، اگر طرحی در شورا مبنی بر نامگذاری مکان یا خیابانی به ‌نام دکتر مصدق مطرح شود، موافقم و هیچ‌گونه مخالفتی در این ‌باره ندارم. البته تصور نمی‌کنم که مابقی اعضای شورای شهر نیز با چنین طرحی مخالف باشند. میادین شهر یا پارک‌ها گزینه‌های مناسبی برای نصب یادمان دکتر مصدق است. چراکه آرامستان ابن‌بابویه تقریبا متروک شده و کمتر دفن در آنجا صورت می‌گیرد. مردم شهرری نیز تمایلی به دفن در آنجا ندارند و بیشتر دوست دارند آنجا به مرکزی فرهنگی تبدیل شود. پیشنهاد من برای نصب یادمان دکتر مصدق در یکی از مراکز بزرگ پایتخت، مثل پارک ملت، پارک ساعی، چهارراه ولیعصر یا پارک دانشجو است.»

 

الهام فخاری، عضو دیگر شورای شهر تهران درباره پیشنهاد نامگذاری مکانی در تهران به ‌نام دکتر مصدق می‌گوید: «من موافق اجرای چنین طرحی در تهران هستم. البته به‌ نظر من نصب یادمان دکتر مصدق در مرکزی که مرتبط با مسائل آن روزگار باشد همانند مرکز تاریخی یا پژوهشکده تاریخی مناسب است. حتی می‌توان آن‌ها را نیز به‌ نام دکتر مصدق نامگذاری کرد. برای انجام چنین طرحی باید کار مشترک انجام شود. استدلال، مکان‌یابی‌، دلایل و روش‌های این نامگذاری می‌تواند برای نسل فعلی و آینده پیام‌های تاریخی ارزشمندی داشته باشد. صرف نامگذاری نام کسی را ماندگار یا حذف نمی‌کند. به همین دلیل سازوکار پیوند نسل امروز و آینده بسیار مهم است.»

 

ابراهیم امینی نیز می‌گوید: «به‌ پاس خدمات ایشان باید یادمان یا مکانی به ‌نام دکتر مصدق در تهران وجود داشته باشد؛ اما برخی مسائل در کشور حاشیه‌هایی دارند که باید آن‌ها را نیز در نظر گرفت. باید به نحوی اقدام شود که احساس نشود شورای پنجم به دنبال فضاسازی است یا مطالبه‌ای را می‌خواهد پیگیری کند که حاکمیت نسبت به آن حساس است. تمامی این مسائل باید در تصمیم‌گیری‌ها لحاظ شود. مصدق همانند بسیاری از چهره‌های تاثیرگذار ایران در قلب مردم جایگاه مشخصی دارد و به‌ نظر من حتی اگر مکانی به‌ نام او وجود نداشته باشد نیز نامش در تاریخ زنده است. برای انجام این‌گونه اقدامات نباید شتاب‌زده عمل کرد. قبل از اینکه حساسیت‌هایی در چنین مسائلی به‌ وجود بیاید، باید لابی‌هایی نیز با ارکان قدرت انجام شود.»

 

دیروز (جمعه، ۲۷ مرداد) حجت‌الاسلام سید محمود دعایی، مدیرمسئول روزنامه «اطلاعات» گفت: «دوستی از اعضای شورا به من گفت که پیشنهاد داده‌اند خیابان نفت به نام دکتر مصدق نامگذاری شود. امیدوارم این موضوع پیگیری شود و می‌دانم هر انسانی ممکن است خطا کند ولی باید یاد و خاطره انسان‌های بزرگی‌ را که برای این کشور زحمت کشیده‌اند در یادها زنده نگه داشت.»

کلید واژه ها: آیت الله کاشانی مصدق کودتای 28 مرداد اسناد سیا اسناد کودتا احمدی نژاد


نظر شما :