حسن کروبی و اسراری که فاش نکرد

سرگه بارسقیان
۲۲ اسفند ۱۳۹۳ | ۱۷:۵۳ کد : ۴۹۸۱ وقایع اتفاقیه
حسن کروبی و اسراری که فاش نکرد
تاریخ ایرانی: حسن کروبی، فرزند ملا احمد و برادر مهدی کروبی به دلیل بیماری ریوی در سن ۷۳ سالگی در خارج از کشور درگذشت. او در دوران تبعید امام خمینی به نجف، از همراهان ایشان و به تعبیر کار‌شناس ساواک «یکی از پیشکاران وی» بود و طبق گزارش ساواک در آذر سال ۱۳۵۷ به طور محرمانه به تهران آمد و «از طرف خمینی ماموریت دارد که در تهران کارهایی انجام دهد.» حسن کروبی جزو ۲۴ نفر از فضلا و طلاب جوان مبارزی بود که با نام «روحانیون مبارز خارج از کشور – نجف اشرف» در خدمت امام بودند، در کنار روحانیون دیگری چون زیارتی، نیکنام، موسوی، شریعتی (شیخ الشریعه) و...

 

از نامه‌ای که امام در ۳۱ فروردین ۱۳۵۴ نوشت، معلوم می‌شود که حسن کروبی واسطه دریافت وجوهات از ایشان بود: «سابقاً حواله‌‏ای کرده بودید که به آقای آقا شیخ حسن کروبی بدهم و دادم. ثانیاً نوشته‌‏اید، و من نمی‌‏دانم غیر از آن است یا همان؟ مرقوم دارید و این تکرار‌ها موجب زحمت حضرتعالی و من است. بهتر آن است به آن‌ها بگویید به وسیلۀ دیگری بفرستند؛ مثل مثلاً آقای مدنی طرف آقای [نصرالله] خلخالی. راجع به آقای کروبی زود‌تر جواب بدهید، تکلیف معلوم شود.»

 

اما عمر مسئولیت‌های حسن کروبی پس از پیروزی انقلاب، به درازای مبارزات انقلابی او نبود؛ چند ماهی بیشتر دوام نیاورد. کروبی در آن چند ماه اول انقلاب با عنوان «سرپرست دفتر خانه‌سازی برای مستضعفین» فعالیت می‌کرد که در شرح وظایفش گفته می‌شد «چگونگی واگذاری خانه و زمین به متقاضیان و مردم سراسر کشور مورد رسیدگی قرار می‌گیرد.» دفتر خانه‌سازی از اول اردیبهشت ۱۳۵۸ مشغول به کار شد و تا آبان‌‌ همان سال حدود ۳۰ هزار متقاضی از آن درخواست خانه کردند که به گفته کروبی «درخواست ۲۰ هزار متقاضی مطرح و بررسی شده و به زودی به آن‌ها خانه یا زمین برای ساختمان خواهیم داد.»

 

طبق گزارش این دفتر تا آبان ۵۸ هزار خانواده شهید و مجروح و خانواده‌های مستضعف دیگر اسکان داده شد و بیش از ۱۵۰۰ قطعه زمین به متقاضیان واگذار شد و حدود ۱۵۰ هزار شغل ایجاد شده بود. طبق استدلال این دفتر، شرط واگذاری زمین به متقاضیان اینست که اگر ظرف سه ماه زمین دریافت شده را نسازند، زمین از آن‌ها پس گرفته می‌شود. این دفتر در مهرماه ۵۸ حدود پنج قرارداد با شرکت‌های مختلف برای ساخت خانه منعقد کرد که ارزشی بالغ بر ۲۵۰ میلیون تومان داشت و هر قرارداد برای ساخت ۲۵۰ تا ۳۰۰ واحد مسکونی بود. خانه‌دار شدن هم شرایطی داشت چنانکه متقاضی باید ۵ سال ساکن تهران باشد (مهاجرین به پایتخت مشمول دریافت خانه یا زمین نبودند) و کسانی در اولویت بودند که کارمند ثابت موسسه یا کارخانه باشند که از شهرستان به تهران اعزام شده و یا زمین و خانه نداشتند.

 

کروبی مدعی بود اگر امکانات بنیاد مستضعفین را در اختیار داشت، مشکل مسکن ۵۰ هزار خانواده را حل کرده بود و طرحی داشت که کلیه ساختمان‌های خالی مصادره شده و نشده را در اختیار مستضعفین قرار دهد: «شهرک غرب و شهرک اکباتان و دیگر ساختمان‌های مصادره شده سرمایه‌دارانی که فراری هستند بلاتکلیف افتاده است، در شرایط انقلابی نمی‌آیند قوانین خشک حقوقی را مطرح کنند، این‌ها باید از اول انقلاب کار ساختمانی شهرک اکباتان را تمام می‌کردند و در اختیار مستضعفین قرار می‌دادند و با این کار مقداری از مشکل مسکن حل شده بود. چون جامعه انقلابی ما نمی‌تواند بپذیرد خانواده‌ای که شهید یا مجروح دادند زجر بکشند، این‌ها باید از حالت سردرگمی بیرون بیایند و در جایی اسکان یابند و جامعه انقلابی ما نمی‌تواند قبول کند شخصی که فعالیت سیاسی داشت و سال‌ها در زندان بود اکنون در پارک‌ها بخوابد، کی مسئول این‌ها است؟ آیا این افراد باید در زندان بخوابند و یا در جایی اسکان داده شوند؟» (روزنامه اطلاعات، ۱۴ آبان ۱۳۵۸)

 

اتفاقی که در‌‌ همان ماه‌ها افتاد حمله برخی از دانشجویان به ساختمان‌های تهران برای اسکان در آن‌ها بود. دفتر خانه‌سازی هیاتی را مامور گفت‌و‌گو با مالکان ساختمان‌ها کرد و بعد از مدتی به آن‌ها گفته شد اگر ساختمان‌ها را اجاره می‌دهند، دفتر خانه‌سازی اجاره خواهد کرد و اگر قصد فروش دارند، دفتر خانه‌سازی خریدار است. کروبی از مالکان ساختمان‌ها خواست اجازه دهند دانشجویان در آنجا اسکان یابند و سرگردان نشوند. اما هدف بعدی دانشجویان هتل‌های شهر بود که به آن‌ها حمله کردند و مورد تائید کروبی قرار گرفت: «کارشان صحیح بود. دانشجو برای زندگی کردن محل و مکان می‌خواهد، با پاسدار فرستادن و حکم تخلیه دانشجویان را صادر کردن که مشکل حل نمی‌شود. بنیاد مستضعفین که تمام ساختمان‌های خالی و ثروت‌های مصادره شده طاغوتیان در اختیارش است. اگر حساب می‌کرد، وقتی که دانشگاه‌ها باز می‌گردد دانشجویان شهرستانی به خوابگاه احتیاج دارند و بنیاد پنج ساختمان مصادره شده را در اختیار بنیاد مسکن و یا دفتر خانه‌سازی قرار می‌داد، این وضع پیش نمی‌آمد. دانشجویی که از شهرستان برای تحصیل به تهران می‌آید و یک ماه برای یک اتاق خالی در شهر سرگردان می‌شود، باید چنین انتظاری را داشت که به هتل حمله کنند، هتل‌ها را تصرف کنند و ممکن است در ارتباط با این کار، حادثه ناگواری هم رخ بدهد. حادثه ناگوار در ارتباط به کار دانشجو نیست بلکه در ارتباط با آن نهاد‌ها و آن بنیادهایی که مسئولند و سهل‌انگاری می‌کنند و به موقع عمل انقلابیشان را انجام نمی‌دهند، باید تمام این‌ها را فکر می‌کردند. نباید ساختمان‌های مصادره شده را خالی نگه بدارند و ساختمان‌های ناتمامش را هم بگذارند زیر برف و باران از بین برود.» (اطلاعات، همان)

 

پس از مدتی، علی قدوسی، دادستان کل انقلاب اسلامی فعالیت دفتر خانه‌سازی برای انقلاب را «بدون هیچگونه اجازه از مراجع مسئول» خواند که با این پاسخ کروبی مواجه شد: «لازم است بدانید حتی در ارتجاعی‌ترین کشور‌ها، به هر شخصی این حق را می‌دهند که برای خدمت به مردم، موسسات غیرانتفاعی تاسیس نموده و در جهت رفاه خلق خدا گام بر می‌دارد... واگذاری زمین که توسط این دفتر انجام گرفته، یکی دیگر از ادله صدور حکم صادره می‌باشد، در صورتی که تاکنون زمینی را دفتر به متقاضی خود واگذار ننموده مگر اینکه صاحب زمین‌ها قبلا زمین را به دفتر واگذار کرده و دفتر، آن را پس از تفکیک و نقشه‌کشی و بالاخره خدمات لازمه در خدمت مردم قرار داده است. ضمنا مبالغی که تاکنون، دفتر از بعضی از متقاضیان زمین دریافت داشته، سرمایه شهرک‌هایی است که توسط این دفتر، در دست ساختمان قرار دارد.» (روزنامه اطلاعات، ۲۸ آبان ۱۳۵۸)

 

نهاد دیگر شهرداری تهران بود که دفتر خانه‌سازی را متهم به سوءاستفاده کرد که از متقاضیان پول می‌گیرد و به حساب شخصی خود واریز می‌کند. محمد توسلی گفت «کارهای آقای کروبی سرقت مسلحانه است»، و در پاسخ به درخواست کروبی برای انجام مناظره اعلام کرد حاضر است با مقامات مسئول به بحث بنشیند اما «حجت‌الاسلام کروبی یک متخلف است». منظور توسلی از مقامات مسئول وزارت مسکن و شهرسازی و بنیاد مسکن بود و گفت کروبی را به عنوان فرد مسئول نمی‌شناسد.

 

کروبی در پاسخ به توسلی گفت: «کار این دفتر در مقایسه با کاری که باید در جهت تامین مسکن انجام می‌گرفته ناچیز است ولی با توجه به کارشکنی‌های انجام شده وسعت و عظمت این کار پدیدار می‌شود ولی آنطور که از ظاهر قضایا بر می‌‌آید می‌خواهند به عناوین مختلف به ما ضربه بزنند، تهمت بزنند و این درست در زمانی است که کار بعد قانونی و مردمی‌تر به خود می‌گیرد.» او در دفاع از کارنامه مالی دفتر خانه‌سازی گفت: «در نقاطی که دفتر زمین داده اگر پولی گرفته شده به خاطر خدمات بوده و آن هم نه مبالغی که این‌ها می‌گویند بلکه مبلغ بسیار جزئی بود که صرف خانه‌سازی و شهرک‌سازی برای شهدا شده است که تماما برای ارائه آماده است.» (روزنامه بامداد امروز، ۲۴ دی ۱۳۵۸)

 

با وجودی که رهبر انقلاب پیام داده بود «به آقای حسن کروبی تلفن کنید و بگویید مقتضی است شما کار خودتان را با مشورت با آقای قدوسی یا سایر کسانی که در این عمل هستند هماهنگ کنید که موجب اشکال نشود، و حتماً از تشنج اجتناب نمایید» (۲۵ آبان ۱۳۵۸) و در حالی که کمیته مرکزی و دادستان انقلاب بار‌ها به کروبی درباره دفتر خانه‌سازی اخطار داده بودند اما نقطه پایان فعالیت این دفتر و عمر مسئولیت‌ها و فعالیت سیاسی کروبی، حمله پاسداران ستاد عملیاتی کمیته منطقه ۴ تهران و پاسداران کمیته مرکزی در ۲۵ دی ۱۳۵۸بود که به خلع سلاح ۶۰ نفر از افراد مسلح این دفا‌تر منجر شد. آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی، رئیس کمیته انقلاب اسلامی در بیانیه‌ای اعلام کرد: «بخاطر اعمال بی‌رویه و بی‌ضابطه عوامل فرصت‌طلب وابسته به دفتر خانه‌سازی و همچنین شکایات متعدد علیه این اعمال و نیز به دلیل اینکه از میان نهادهای انقلابی تنها سپاه پاسداران و کمیته‌های انقلاب اسلامی مجاز به فعالیت مسلحانه می‌باشند و وجود نیروهای مسلح وابسته به دفتر خانه‌سازی با وجود بار‌ها تذکر و اعلام سراسری دارای مجوز قانونی نبود لذا ستاد مرکزی کمیته انقلاب اسلامی این دفتر را منحل کرد... آقای حسن کروبی علیرغم مذاکرات مکرر هیچ‌وقت حاضر به پاکسازی دفتر و هماهنگی با بنیاد مسکن و سایر نهادهای انقلاب اسلامی نشده بود به همین خاطر باید به عنوان سرپرست دفتر پاسخگوی این اعمال باشد.» (روزنامه اطلاعات، ۲۵ دی ۱۳۵۸) روزنامه کیهان در‌‌ همان روز خبر داد که حسن کروبی تحت تعقیب قرار گرفته است.

 

مهدوی کنی پیش از آن به امام گفته بود: «از کارهای ناشایستی که به نام شما انجام می‌شود، همین کاری است که آقای حسن کروبی انجام می‌دهد. بالاخره اجازه بدهید من جلوی این کار‌ها را بگیرم.» او در خاطراتش نقل کرده: «من نمی‌دانم قصد ایشان چه بود، ولی برخی از افراد سودجو از همین‌ها سوءاستفاده کردند و زمین‌ها و خانه‌هایی را گرفتند. افرادی را به ما گزارش دادند که مثلا ماشین دارند، خانه دارند و چیزهای دیگر دارند و می‌رفتند خانه‌ها و آپارتمان‌های خالی و یا زمین‌ها را در خیابان ملاصدرای فعلی با اجاره ایشان می‌گرفتند. بعضی افراد زمین‌هایی (که الان خیلی قیمتی است البته آن زمان هم قیمتش نسبتا بالا بود) گرفتند که جزء مستضعفین نبودند. آدم‌هایی بودند که با زرنگی رفتند اینجا‌ها را گرفتند، البته در میان آن‌ها افراد مستضعف هم دیده می‌شد... اشکال کار در این بود که این شکل کار اصلا درست نبود، بر فرض حتی مستضعفین آنجا را می‌گرفتند ولی تقسیم اموال به این شکل، بدون اینکه یک حساب کتاب و آئین‌نامه و اجازه‌ای از مقام امامت و ولایت، اجازه‌ای از شورای انقلاب باشد، خلاف بود... آقای کروبی یک چنین حالتی پیدا کرده و به نام امام حساب باز کرده است. امام صریحا اعلام کردند من چنین حسابی را دستور ندادم، لذا به مردم اعلام می‌کنم که این کار خلاف رضایت امام است و کار درستی نیست. کارهایی هم که تا حالا شده از نظر دینی و قانونی صحیح نیست و من به ایشان هم اخطار می‌کنم که تا ۲۴ ساعت، کمیته خودش را منحل کند و نیروهای خودشان را با سلاح‌هایی که دارند تحویل کمیته مرکزی بدهند و اگر هم نکردند ما آن وقت ناگزیریم آن‌ها را خلع سلاح کنیم... فارسی یک روز به کمیته مرکزی آمد و اظهار داشت که آقای کروبی مرد خوبی است، روحانی خوبی است، به هر حال در انقلاب سهیم بوده، همرزم ما بوده؛ گرچه ممکن است اشتباهی هم در این جریانات کرده باشد، شما این را تعقیب نکنید. من گفتم من به سوابق ایشان کاری ندارم، بحث این است که یک کار خلافی انجام داده و باید پاسخگو باشد. ایشان تشریف بیاورند و به اشتباه خود اعتراف کنند و به مردم هم اعلام کنند و بگویند که اشتباه کردم، زمین‌هایی را هم که به مردم داده‌اند همه را برگردانند، چون همه را به نام ایشان تصرف کرده‌اند. این‌ها خودشان را مالک می‌دانند. وقتی که فردی کار خلافی را بکند و بعدا بگوید اشتباه کردم، ولی هنوز آثار جرم باقی باشد نمی‌شود او را مورد عفو قرار داد چون آثار اشتباهش محو نشده که از او بگذرند. هیچ حقوقی، هیچ فقهی، هیچ دینی این کار‌ها را به این صورت نمی‌پذیرد. بالاخره اگر کسی یک اشتباهی کرده باید اولا اعلام کند من اشتباه کردم، بعد آثار اشتباه را محو بکند تا توبه‌اش قبول بشود، لذا بنده گفتم این موضوع ربطی به من ندارد. این دیگر مربوط به قوه قضائیه است که باید ایشان را عفو کند یا امام باید عفو کند.»

 

سالی از انقلاب نگذشته، حسن کروبی از صحنه سیاسی کناره گرفت و نشانی از او نبود تا دو باری که آمریکایی‌ها سراغش رفتند و معمای زندگی‌اش را شکل دادند؛ معمایی که با سکوتش تا آخر عمر، در هاله‌ای از ابهام ماند گرچه شاید ناگفته‌ای گذاشته باشد که اطرافیانش بازگویند.

 

پس از انتشار گزارش کنگره ایالات متحده درباره مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا برای آزادی گروگان‌ها، روبرت پاری کتابی نوشت با نام «اکتبر سورپرایز» که مبتنی بر مستندات کمیته تحقیق است. به ادعای پاری، ویلیام کیسی رئیس ستاد انتخاباتی رونالد ریگان، نگران از احتمال موفقیت جیمی کار‌تر در مذاکرات آزادی گروگان‌های آمریکایی، از جمشید هاشمی، تاجر ایرانی می‌خواهد که ترتیب ملاقاتی بین او و یکی از مقامات ایرانی را در مادرید بدهد. حسن کروبی آن زمان در آلمان بود که همراه با هاشمی به مادرید رفت و در هتل پلاز اقامت کرد و مهدی کروبی هم در سفارت ایران در مادرید بود. پاری مدعی است که کیسی با هر دو کروبی در مادرید ملاقات کرده و به آن‌ها گفته علاقمند است گروگان‌ها آزاد بشوند اما بعد از مراسم تحلیف ریگان به عنوان رئیس‌جمهور. ما به ازای آن ارسال اسلحه به ایران بود. این ادعا‌ها هرگز تائید یا تکذیب نشد؛ نیوزویک و نیوریپابلیک سفر کیسی به مادرید و دیدار او با ایرانی‌ها را تکذیب کردند و حتی روزنامه لس‌آنجلس تایمز در ۶ آگوست ۱۹۹۱ نوشت که کیسی در جولای ۱۹۸۰ با مهدی کروبی در هتلی در مادرید ملاقات کرده است و پاری نیز ادعا کرده ملاقات دوم کیسی با مهدی کروبی در پاریس انجام شده و کروبی خبر موافقت با معامله پیشنهادی را به جمهوریخواهان داده بود. این روایات توسط طرف ایرانی تکذیب، تصحیح یا تکمیل نشد و منابع خارجی نیز در نقل آن تناقض‌های جدی دارند.

 

دومین بار نام حسن کروبی در ماجرای سفر مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی ایالات متحده به تهران و معامله آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان و فروش سلاح به ایران مطرح شد. تریتا پارسی، رئیس شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) در کتاب «اتحاد خائنانه؛ معاملات پشت پرده ایران، اسرائیل و آمریکا» نوشته «در نهم جولای [۱۹۸۵]، [منوچهر] قربانی‌فر [دلال اسلحه] یک ملاقات ویژه در هامبورگ با حسن کروبی، شخص نزدیک و مورد اعتماد خمینی ترتیب داد که مدافع بهبود روابط با واشنگتن بود.» پارسی نوشته که حسن کروبی با مقامات اسرائیلی نیز دیدار داشته و به آن‌ها گفته: «ما به همکاری با غرب علاقه‌مند هستیم. ما منافع مشترک داریم و می‌خواهیم بخشی از غرب باشیم.» بنا به ادعای کتاب «اتحاد خائنانه»: «مکالمه چهار ساعت ادامه داشت. قبل از اینکه جدا شوند، کیمچه [دیپلمات اسرائیلی] از کروبی سؤال کرد که آیا او می‌تواند به یارانش در تهران بگوید که با اسرائیلی‌ها دیدار کرده؟ جواب «بله» بود. کروبی ادامه داد: «اما من قصد ندارم که آن را در خیابان‌ها جار بزنم!» به هر روی، ملاقات در نوع خود گشایش خاصی بود و کیمچه در یک یادداشت به پرز و شامیر پیشنهاد کرد که تماس‌ حفظ شود... دومین ملاقات با کروبی در ۲۷ اکتبر ۱۹۸۵ در ژنو اتفاق افتاد. [مایکل] لدین به جلسه آمد تا خود مستقیما با ایرانی‌ها بر سر تعداد موشک‌هایی که باید فروخته شده و اینکه چند گروگان در چه زمانی باید آزاد شوند، چانه‌زنی کند... در این زمان، اسرائیلی‌ها با شنیدن تمرکز سخنان کروبی بر آینده رابطه ایران و آمریکا و نادیده گرفتن اسرائیل، عصبی شدند. کیمچه وارد بحث شد و با عصبانیت پرسید: «و جای اسرائیل در همه این‌ها کجاست؟» کروبی از دادن هر گونه تعهدی به اسرائیل سر باز زد. لدین ملاقات را در حالی که به وجد آمده بود ترک کرد در حالی که اسرائیلی‌ها ناامید بودند.»

 

در کتاب «جنگ گرگ و میش؛ تاریخ سری مناقشه ٣٠ ساله آمریکا با ایران» نوشتۀ دیوید کریست، سرهنگ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کار‌شناس ارشد تاریخ در پنتاگون که در جولای ۲۰۱۳ منتشر و فصل‌هایی از آن توسط سایت «تاریخ ایرانی» ترجمه شده، دیدار مایکل لدین، کار‌شناس امور خاورمیانه با حسن کروبی اینطور روایت شده است: «روز پنجشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۶۴، لدین قرار ناهاری داشت با آدولف شویمر که ال صدایش می‌کردند، تاجر اسرائیلی اسلحه و از مشاوران رئیس‌جمهور پرز. شویمر به لدین گفت قربانی‌فر به کسانی در سطوح عالیهٔ حکومت ایران دسترسی دارد، از جمله به روحانی بلندپایه‌ای که مشهور به میانه‌روی است: آیت‌الله حسن کروبی. قربانی‌فر پیشنهاد داده بود ایالات متحده در ازای هفت گروگانی که در لبنان بودند، به اسرائیل اجازه بدهد حدود صد موشک ضد تانک تاو به ایران بفروشد. مبادلهٔ سلاح با گروگان‌ها به بهبود روابط با حکومت ایران هم می‌انجامید. لدین این فکر را پسندید و به مک‌فارلین نوشت که موشک‌های تاو بخشی از یک فرایند هستند، «اثبات حسن نیت و نمونه‌ای از آنچه اگر ایران حاضر به برقراری روابط دوستانه با ما بشود، برایش اتفاق خواهد افتاد.» چون این پیشنهاد از طرف کسی در بلندپایه‌ترین سطح دولت اسرائیل مطرح شده بود، مک‌فارلین با دید خیلی انتقادی به پیشنهاد‌ها نگاه نکرد. با خودش فکر کرد صدتا موشک ضد تانک قطعا وضعیت توازن قدرت در جنگ ایران و عراق را هیچ تغییری نخواهد داد و اگر باعث می‌شود گروگان‌ها در لبنان در امان باشند و راه گفت‌وگو با میانه‌رو‌ها را در ایران می‌گشاید، دستاورد‌هایش حسابی به خطرش می‌ارزند.»

 

به نوشته کریست «قربانی‌فر برای دلبری کردن از آمریکایی‌ها، لدین را با حسن کروبی آشنا کرد که به ادعای قربانی‌فر رهبر «خط میانه» در ایران بود؛ او جناح میانه‌روی فرضی در حکومت ایران را به این عبارت می‌خواند. کروبی ادعا داشت مشاور نزدیک آیت‌الله خمینی است و هفته‌ای سه روز را در خانهٔ رهبر انقلاب ایران می‌گذراند. از آن مقام‌های بلندپایه‌ای بود که مک‌فارلین امید ارتباط گرفتن با آن‌ها را داشت. با اینکه مک‌فارلین حاضر به پذیرش فروش برخی تسلیحات پیشرفته‌تر نبود اما ریگان مجوز ارسال هشتاد موشک ضد هوایی هاوک به ایران را از طریق اسرائیل صادر کرد.» در این کتاب نیز آمده که لدین در ژنو با کروبی دیدار کرده بود. او در بازگشت گزارش دیدارش را به نورث (سرهنگ دوم نیروی هوایی) و مک‌فارلین داد. یادداشت دست‌نویس نورث در مورد این دیدار اشاره دارد که کروبی «می‌خواهد هم‌پیمان ایالات متحده باشد و از تهران هم پشتیبانی‌هایی می‌شود.»

 

اما همانگونه که سفر مک‌فارلین و نقش بازیگران ایرانی‌اش در پرده راز باقی مانده، جایگاه حسن کروبی نیز در این معامله ناکام مبهم است. اینکه چگونه او پس از سال‌ها پرده‌نشینی، «رهبر خط میانه در ایران» خوانده شد یا چه ارتباطی بین او و منوچهر قربانی‌فر بود؟ حسن کروبی کلید اسرار مهمی بود که مرگش آن را برای همیشه مبهم و مسکوت گذاشت.

کلید واژه ها: حسن کروبی مک فارلین


نظر شما :