فرح پهلوی: برای پذیرش نخست‌وزیری با داریوش فروهر تماس گرفتیم/ من با بختیار مذاکره کردم

۲۱ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۹:۰۳ کد : ۱۱۴۶ از دیگر رسانه‌ها
فرح پهلوی، همسر شاه مخلوع، درباره شاپور بختیار، چگونگی و چرایی انتخاب او به نخست‌وزیری، گفت‌وگویی با سایت بی‌بی‌سی فارسی کرده و در آن گفته است: «داستان آقای بختیار به این شکل شد که موقعی که تیمسار ازهاری نخست‌وزیر بودند و گرفتاری قلبی داشتند و کناره‌گیری کردند، تیمسار مقدم و تیمسار اویسی پیش من آمدند و گفتند که آقای صدیقی ۱۵ روز خواسته ولی اگر تا سه چهار روز دیگر، اعلیحضرت نخست‌وزیری را انتخاب نکنند، ممکن است که این کسانی که در شهر شلوغ می‌کنند و تظاهرات می‌کنند، اصلا بیایند و به کاخ حمله کنند. چرا ایشان فکر آقای بختیار را نمی‌کنند؟ ایشان جوان‌تر هستند و ممکن است قبول کند. من می‌دانستم و بعد‌ها هم بیشتر دانستم که آقای بختیار به هر صورت به طور غیرمستقیم توسط افراد مختلف تماس‌هایی با اعلیحضرت داشت.»

 

تاریخ ایرانی، گزیده‌هایی از این گفت‌وگو را انتخاب کرده که در پی می‌آید:

 

* پادشاه تا پیش از ۲۸ مرداد، واقعا طبق قانون اساسی و مشروطه سلطنتی، سلطنت و پادشاهی می‌کرد، ولی به دلیل اتفاقاتی که افتاد شاید قدرت را بیشتر در دست خودشان گرفتند و شاید مملکت در شرایطی بود که بعضی وقت‌ها مجبور می‌شدند که این کار را بکنند.

 

* گروه‌های مخالف خیلی خوب کارشان را بلد بودند. می‌دانستند که چطوری خراب کنند. ما تا می‌آمدیم ثابت کنیم که این‌ها دروغ است، دیگر آن تاثیر منفی گذاشته شده بود. مثل برایتان بزنم، موقعی که صدای اعلیحضرت را ضبط کرده بودند و پخش کردند، یک مقداری صدای اعلیحضرت بود و بقیه‌اش تقلید صدای ایشان بود. من آن کاست را گوش کردم و خیلی افسوس می‌خورم که با خودم نیاوردمش. معلوم بود که یک نفر دیگر دارد به جای ایشان حرف می‌زند و صدای ایشان را تقلید می‌کند و دستورهای عجیب و غریب می‌دهد. تا ما این کاست را بفرستیم آمریکا که بروند ببینند نه، درست نیست و از نظر علمی بگویند که این صدا، آن صدا نیست دیگر خرابی شده بود، مردم آن را باور کرده بودند.       

 

* در آن ماه‌های آخر، هم من و هم اعلیحضرت افراد مختلفی را می‌دیدیم، از وزیر سابق و سفیر سابق تا استانداران و وکلای مجلس. همه می‌آمدند و نظر می‌دادند. در آن موقع نظر دادند که خوب است با داریوش فروهر تماس بگیریم. من الان یادم نیست از طریق چه کسی، ولی تماس گرفتیم و مطالبی برای من فرستادند که درخواست‌های مختلف بود و یادم هست که یکی از مطالب، این بود که اعلیحضرت با احترام از سلطنت کناره‌گیری کنند و ولیعهد بیایند. آقای فروهر اعتقاد داشتند که سلطنت مشروطه برای ایران در سیستم ژئوپلیتیکی که ایران در آن هست، خوب است. ولی بعد آنجا یادداشتی گذاشته بودند که اگر بتوان رضایتنامه آیت‌الله را به دست آورد و تنها در این مورد، احتمالش هست و بس.

 

* موقعی که آقای بختیار قبول کردند که با اعلیحضرت ملاقات کنند، گفتند که یکی از شرایط من این است که آقای سنجابی را از زندان آزاد کنند، که من به اعلیحضرت گفتم و این کار شد. منتهی آقای سنجابی آمدند و نطقی در مدح آیت‌الله خمینی کردند و بعد هم بعد از چند روز به نوفل‌لوشاتو رفتند.

 

* من اصلا آقای بختیار را نمی‌شناختم، آقای صدیقی را نمی شناختم، آقای سنجابی را نمی‌شناختم. من توی کارهای خودم بودم، فرهنگی و اجتماعی و غیره.

 

* تیمسار اویسی و مقدم گفتند که آقای بختیار نمی‌خواهد بیاید کاخ ملاقات کند. به اعلیحضرت گفتم اگر می‌خواهید من بروم و با ایشان صحبت کنم. که گفتند برو. چون ایشان نمی‌خواست به کاخ بیاید، من گفتم بروم خانه کسی. خانه مادرم در کاخ سعدآباد بود که نمی‌شد. گفتم می‌روم خانه خانم قطبی که زن دایی من است، خودش هم از خانواده بختیاری است، شاید که ایشان به آنجا بیاید. البته می‌توانستم به خانه کس دیگری هم بروم. بعد ایشان آمدند و مطالبشان را گفتند و حرف‌ها را زدند. بعد گفتند که من قبول می‌کنم به شرط اینکه آقای سنجابی از زندان آزاد شود.

 

من آن موقع آقای بختیار را دیدم و یک دفعه دیگر که با ایشان صحبت کردم، دو تا از وزیران به من تلفن کردند چون پاسپورت می‌خواستند که بیرون بروند و از من خواستند که به آقای بختیار تلفن کنم که به آن‌ها پاسپورت بدهند. یکی آقای ]هوشنگ[ نهاوندی بود، یکی وزیر دیگری که پاسپورت بگیرند، بروند بیرون. برای من خیلی مشکل بود که اولین چیزی که پای تلفن به آقای نخست‌وزیر جدید، که نه من او را می‌شناختم نه او مرا، بگویم، یک تقاضای خصوصی باشد. ولی با وجود این، تلفن کردم و ایشان گفتند که اگر همه طرفداران بروند، دیگر کسی نمی‌ماند.   

 

* اعلیحضرت فکر می‌کردند که با این حالتی که در مردم هست، شاید اگر ایشان به خارج بروند، مردم کمی آرام بشوند و شاید اوضاع تغییر کند که متاسفانه این طور نشد.‌‌ همان طور که گفتید، دکتر بختیار موافق بود که شاه بیرون برود، ولی دکتر صدیقی نه.

 

* دفعه بعدی که من آقای بختیار را دیدم، در فرودگاه مهرآباد بود در روزی که ما داشتیم می‌رفتیم که ایشان آمدند و حتی یادم است که اشک در چشمانشان بود و بعد، پس از جریاناتی که پیش آمد و ایشان مجبور شد بیاید بیرون، ما در مکزیک بودیم که ایشان تلفن کردند و من با ایشان صحبت کردم و گفتند که احترامشان را به اعلیحضرت برسانم و گفتند که مبارزه ادامه دارد و من مبارزه می‌کنم و اعلیحضرت هم ایشان را تشویق کردند.

 

کلید واژه ها: فرح بختیار داریوش فروهر


نظر شما :