مهدی بازرگان، از نواندیشی دینی تا حرفه مهندسی

۰۱ بهمن ۱۳۹۱ | ۱۹:۰۴ کد : ۲۹۹۱ از دیگر رسانه‌ها
حمید احراری*: مهدی بازرگان، متفکری نواندیش بود که گروهی او را سلسله‌جنبان مکتب لیبرالیسم مذهبی و برخی او را یک ملی‌گرای مذهبی و جماعت‌گرا (Communitarianist) می‌دانند. دوستان و دشمنان بسیار دارد، اما دوستداران و مخالفانش در یک نکته توافق دارند؛ همه او را شخصیتی تاثیرگذار و مهم می‌دانند. حزب عدالت و توسعه (Adalet ve Kalkınma Partisi) که در ترکیه امروز، با پرچم دموکراسی و سکولاریسم در حوزه قدرت سیاسی حضور دارد، تحت تاثیر اندیشه و روایت بازرگان از نواندیشی دینی است. اما حوزه اصلی تاثیر اندیشه‌های بازرگان، همچنان جامعه روشنفکری ایران است. اگر بخواهیم نقش بازرگان را در حوزه اندیشه و سیاست‌ورزی در ایران ارزیابی کنیم، بی‌گمان در سه حوزه می‌توان نقش او را برجسته و قابل اعتنا دید:

۱- در حوزه نواندیشی دینی ۲- در حوزه ملیت‌خواهی و اندیشه دموکراسی‌خواهی ۳- در حوزه مهندسی و علوم فنی

 

 

گفتمان بازرگان در نواندیشی دینی، سازگاری وحی با تجربه بشری

 

بازرگان همچون پدرش حاج عباسقلی آقا تبریزی، مردی متدین بود. اما او در دورانی زندگی خود را آغاز کرد که جنبش مشروطه در ایران به پیروزی رسیده و نوگرایی و مدرنیته جان گرفته بود. تحصیل او در مدرسه سلطانیه تهران و دبیرستان دارالمعلمین تهران و پس از آن تحصیلات عالی در رشته ترمودینامیک در پاریس از او شخصیتی تکنوکرات و آشنا با فرهنگ غرب و دانش روز ساخت. در آن روز‌ها، دانستن زبان فرانسه و آشنایی با فرنگ و تحصیلات عالیه، ارج و قربی داشت و اگر تکنوکراتی نماز می‌خواند و با قرآن و زبان عربی آشنا بود و در علوم دینی دستی داشت، بر صدر مجلس بزرگان دین می‌نشست. بسیاری از روحانیان طراز اول در پیش پای او بلند می‌شدند. آیت‌الله مرعشی نجفی و چندین مرجع دیگر به او ارادت داشتند و سخت از ایده‌های او در ترویج سازگاری دین و علوم جدید دفاع می‌کردند. بسیاری از روحانیان جوان که امروز صاحب رساله و تالیفات هستند، تحت تاثیر اندیشه‌های او در کتاب‌های بی‌‌‌نهایت کوچک‌ها (۱۳۲۸)، خداپرستی و افکار روز (۱۳۳۷)، باد و باران در قرآن (۱۳۴۳)، آیات قرآن را تفسیر می‌کنند.

 

پس از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین، مهندس بازرگان با انتشار کتاب بازی جوانان با سیاست (۱۳۲۱) خود را به جامعه سیاسی ایران معرفی کرد. در آن سال‌ها، حزب توده ایران بر اکثر محافل روشنفکری ایران سایه افکنده بود. مهندس بازرگان که از مخالفان جدی مارکسیسم و اندیشه‌های ماتریالیستی بود و به گفته نورالدین کیانوری، در سفر به فرنگ نیز از آن‌ها فاصله می‌گرفت، برای جوانان نوشت: «حالا زود است!...البته اگر در کلاس‌های بالای دانشگاه و در سنین انتخاب کردن هستید، در اجتماعات و احزاب بروید، سخنرانی‌ها را گوش بدهید و قطعنامه‌ها را بخوانید، اما فعلا گوش بدهید.» [مج آ، ج۴، ص ۲۷۲] در‌‌ همان جا به صراحت نوشت می‌خواهد تملق و مداهنه را با جوانان کنار بگذارد و مثل بسیاری از صاحب‌منصبان و سیاست‌پردازان که نام جوان و جوانان غیور! لقلقه زبان آن‌ها است، به صراحت به‌ آن‌ها بگوید که هنوز زود است. این صراحت لهجه و بیان صادقانه همیشه با او بود و حداقل سه بار در زندگی او را به اقرار خطا‌ها و حتی تجدید نظر ایدئولوژیک کشاند.

 

در آن سال‌ها که نخستین کتاب مهندس بازرگان نوشته می‌شد، دکتر محمد نخشب، بنیانگذار حزب مردم ایران، نظریه تلفیق دین و سوسیال دموکراسی را پایه‌ریزی کرد و آیت‌الله سید محمود طالقانی می‌خواست پلی بین دین و ملیت‌خواهی ایرانی بزند. اما پنج سال بعد یعنی ۱۳۲۶ بازرگان به تاسیس یک نظریه دینی در کتاب «راه طی شده» دست زد که بیش از سایر آثار او و هم‌قطارانش بر جامعه روشنفکری ایران تاثیر نهاده است. کتاب «راه طی شده» که ابتدا در قالب چهار سخنرانی در مسجد سپهسالار ایراد شده، در پاسخ به تضادی که او آن را دوقطبی «متدینین و متجددین» می‌خواند، طرح شده است. او در مقدمه آن کتاب نوشت: «روزی خواهد آمد که این دو جریان به هم خواهند پیوست: یکی جریان آن دسته از اکثریت مردم که حرارت و فعالیت دارند و تحول و تکامل می‌یابند... و دیگر آن دسته که مختصرا ایمان به خدا و آخرت دارند.» [راه طی شده، مج آثار۱، ص ۲۱] مهندس بازرگان بر آن بود که بین دو دسته رهبران آشتی برقرار کند: «اول پیغمبران که هنوز اکثر مردم روی زمین جزو پیروان آن‌ها هستند و دو فلاسفه و دانشمندان.» [مج آثار ۱، ص ۲۷] او الهام هنرمندان و وحی پیامبران را با هم مقایسه می‌کرد [ص ۳۹] و تفاوت آن‌ها را در این می‌دانست که «هر دو گروه الهام گرفته‌اند، ولی هدف و آثار آن‌ها با یکدیگر تفاوت دارد.»

 

او در آن کتاب تعبیری را به کار برد که بعد‌ها محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان بر آن راه رفتند: «راه انبیا و راه بشر» و در ذیل این نظریه به طور خلاصه گفت: «راه انبیا راه پرواز مستقیم است و راه بشر (دانش و تجربه) ره غیرمستقیم و به تعبیر دیگر پای پیاده» [ص ۴۲] بازرگان دین را در سه اصل خلاصه می‌کرد: «توحید، معاد و اخلاق» [ص ۴۳] و با مروری بر تاریخ ابراهیم، موسی، مسیح و زرتشت (به تعبیر بازرگان پیغمبر آرین) و با بررسی جوامع مدرن نظیر سوئد و نروژ نتیجه می‌گرفت: «(در این کشور‌ها) بشر روی دانش و کوشش و به پای خود راه سعادت در زندگی را یافته است و این راه سعادت تصادفا‌‌ همان است که انبیا نشان داده بودند!» [ص۱۳۶] او در جایی از آن کتاب نوشت که اعلامیه حقوق بشر ۱۷۸۹ و اصول حکومت دموکراتیک مندرج در قانون اساسی ۱۷۷۶ آمریکا و اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۶ و اصول مشروطه که به پیروی از انقلاب کبیر فرانسه، حامل شعار «حریت- مساوات - اخوت» است با آنچه توسط پیامبر اسلام طرح شده سازگار است. [ص ۱۳۱-۱۲۶]

 

ایده سازگاری بین علم و دین، ایده جدیدی نبود، اما نگاه و شیوه استدلال مهندس بازرگان با آنچه دیگران گفته‌اند تفاوت ماهوی دارد. در هر صورت میراث نواندیشی دینی بازرگان را می‌توان در «اصل سازگاری علم و دین» و «نظریه راه انبیا راه بشر» بازنمایی کرد. بازرگان در واپسین سال‌های زندگی خویش، دیدگاه‌های جدید خود را در زمینه هدف دین در مقاله «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا» منتشر کرد که در جای خود قابل تامل و بررسی است. این مقاله بازتاب تجربه اجتماعی بازرگان در سال‌های پس از انقلاب بود و گفت‌وگوهای بسیاری را در بین روشنفکران و نواندیشان دینی به دنبال داشت.

 

 

نظریه اجتماعی بازرگان: ملیت‌خواهی و دموکراسی

 

از عصر مشروطه، ملیت‌خواهی ایرانی در پیوند با دموکراسی‌خواهی طرح شده است. در بسیاری کشور‌ها، ناسیونالیسم در پیوند با دیکتاتوری و فاشیسم جان گرفته است. در حالی که ملیت‌خواهی ایرانی کمابیش با آزادی‌خواهی و اندیشه‌های دموکراتیک همساز شده است. ملک‌الشعرای بهار، برجسته‌ترین شاعر مشروطه، در ستایش ملیت ایرانی و دموکراسی سروده بود:

بار دگر افتد به سر این قوم کهن را / آن فخر کز اجداد قدیم است پس‌ افکند

دوران جوانمردی و آزادی و رادی / با دید شود چون شود این ملک برومند

[با چراغ و آینه، ص ۴۲ به بعد]

 

دکتر محمد مصدق به عنوان نماینده فکری این جریان سیاسی، بیشترین تاثیر را بر اندیشه سیاسی بازرگان گذاشته است. او یک ناسیونالیست جماعت‌گرا بود، اما برخلاف اسلاف خود، یک ملی‌گرای باستان‌گرا یا نژادگرا نبود. گروهی خام‌طمع که این روز‌ها متاسفانه شمارشان رو به فزونی گذاشته، بر این باورند که به جز ایران باستان، تمدن باستانی دیگری در این کره خاکی وجود نداشته و اگر وجود داشته از ما قطعا بهتر نبوده است. چنین پندارهای خام اغلب ناشی از کم‌اطلاعی است. کمتر کسی از این خام‌اندیشان می‌داند که نیاکان ما خط پهلوی را از اقوام سامی که به خط آرامی می‌نوشتند، آموخته‌اند. آن‌ها با آثار تمدن باستانی اوگاریتی که این روز‌ها در خاکستر جنگ خانمان‌سوز سوریه می‌سوزند، آشنا نیستند؛ از تمدن بی‌نظیر میان‌رودان و مصر باستان بی‌خبرند. آن‌ها نمی‌دانند اگر در دوران پس از اسلام، زبان عربی به زبان رسمی و دیوانی تمدن ایرانی شده، زبان آرامی که از گروه زبان‌های سامی است، در دوران هخامنشی چنین نقشی داشته است. این دشمنان میراث جهانی بشر یعنی زبان‌های متنوع آن نظیر عربی، آرامی، حبشی، سریانی، یونانی و... با خیال خام، می‌خواهند زبان فارسی را از هر واژه بیگانه پالایش کنند! آن‌ها مانند کسانی هستند که معتقد به پاکسازی قومی هستند. اگر زبان فارسی امروز در این حد از بالندگی و نوزایی است، به سبب آمیزش و همسازی با زبان‌ها و تمدن‌های مختلف به این مرتبت رسیده است. همان‌طور که واژگان عجیب و غریب فینگلیش به جای کلمات فرنگی پذیرفتنی نیست، حذف کلمات عربی و سامی از زبان فارسی به جایی نخواهد رسید. کمتر کسی از کسانی که شب یلدا را با پیامک به هم تبریک می‌گفتند، می‌دانست که واژه یلدا واژه‌ای سامی است و با واژه میلاد هم‌ریشه و هم‌معنا است و از طریق زبان آرامی و سریانی به زبان فارسی رسیده است. عربی‌ستیزی و سامی‌ستیزی‌‌ همان قدر بی‌عاقبت است که عربی‌زدگی و فرنگی‌مآبی. بگذریم!

 

آینده ایران از سال‌ها پیش در اولویت اول فکر و زندگی مهندس بازرگان بود. او در سال ۱۳۳۰ مقاله‌ای نوشته بود که از عنوانش می‌توان گرایش فکری او را شناخت: «اول به فکر ایران! دوم به فکر ایران! سوم هم به فکر ایران! (۱۳۳۰)» اما مهندس بازرگان جا به جا، به نقد مردم و آداب و عادات ایرانی می‌پرداخت. در جایی نوشته بود: «با کمال تاسف و شهامت باید اذعان کرد، که در تمام ادوار از جمیع جهات و جمیع شئون، ما ایرانی‌ها از کار فراری بوده و هستیم؛ و همیشه به جای عمل، به حرف و تشریفات و حداکثر به بحث و نظر می‌پردازیم.» [کار در اسلام، ۹۲]

 

رویکرد بازرگان برای تحقق دموکراسی، رویکرد مبارزات مسالمت‌جویانه و گام به گام بود. او سیاست گام به گام را تا آخرین روزهای زندگی ستود. او در تمام دوران زندگی، هرگز مردی انقلابی نبود؛ هر چند برای آرزوهایی که برای ایران داشت، به زندان رفت، کتک خورد و هتک و توهین را تجربه کرد.

 

 

دستاوردهای مهندسی

 

مهدی بازرگان، یک مهندس تمام‌عیار و خبره بود که این ویژگی او کمتر شناخته شده است. او در سال ۱۳۲۶ رییس دانشکده فنی تهران بود و این دوره، یکی از بهترین دوره‌های دانشکده فنی تهران از تاریخ تاسیس تاکنون است. نخستین نقشه‌های مترو تهران به قلم مهندس بازرگان کشیده شده و نخستین طرح تونل‌های زیرزمینی تهران توسط بازرگان ترسیم و طراحی شده است و کمتر مهندسی از مهندسان روزگار ما از این داستان باخبر است.

 

مقاله مهندس بازرگان با عنوان زمستان تهران و دود بخاری‌ها، نخستین مقاله زیست‌محیطی در زمینه آلودگی هوا در تهران است. او در سال ۱۳۲۳ نوشته بود: «تیرگی هوا، سبب خستگی روح و تقلیل نشاط شده، بر عصبانیت مردم می‌افزاید و از راندمان کار می‌کاهد. وجود انیدرید کربنیک و مخصوصا گازهای نیمه‌سوخته صدمه شدیدی به دستگاه تنفس و سلامتی مزاج می‌زند... بدی احتراق و سوءاستفاده‌ای که از زغال سنگ به عمل می‌آید، سبب خسارات مادی عمومی می‌گردد.» در‌‌ همان مقاله، راهکارهای کاهش آلودگی هوای تهران را پیشنهاد می‌کند. [مجله صنعت، ۱۳۲۳، ص ۱۷] او در سال ۱۳۲۳ نویسنده نخستین مقاله انتقادی جدی در زمینه حمل‌ونقل عمومی و اتوبوسرانی شهری بود.

 

مهندس بازرگان هرچه بود و هر که بود، نابغه‌ای بود درستکار، راستگو و سخت‌کوش و البته منتقد و مخالف که اینک در میان ما نیست. ما عادت داریم که بزرگان و دانشمندانی را که نمی‌شناسیم، ندیده و نشناخته می‌ستاییم و بزرگان خود را نادیده می‌گیریم و به دست کینه می‌رانیم. تهی شدن تاریخ ما از شخصیت‌های دوران‌ساز و اندیشمند، جز خودباختگی و فروپاشی ملی فرجامی ندارد. اگر سناتور بدیع‌الزمان فروزانفر را به دلیل نشستن بر کرسی صدارت مجلس شاهنشاهی، دکتر حسابی را به دلیل همراهی با دولت رضاخان و دودمان پهلوی، اخوان ثالث را به دلیل ستودن مزدک و زرتشت و دکتر عبدالحسین زرین‌کوب را به دلیل... از تاریخ، فرهنگ و اندیشه خود حذف کنیم، چه کسی باقی خواهد ماند و چه چیزی به دست خواهیم آورد؟!

 

* پژوهشگر دینی

 

منبع: روزنامه بهار
 

کلید واژه ها: بازرگان


نظر شما :