گفت‌و‌گوی منتشرنشده با احسان نراقی: دربار از من متنفر بود/ جزو اعدامی‌ها نبودم

۱۶ آذر ۱۳۹۱ | ۲۲:۳۸ کد : ۲۸۴۵ از دیگر رسانه‌ها
محمدرضا اسدزاده: این روایت دیداری خودمانی در عصر یک روز بارانی با دکتر احسان نراقی (جامعه‌شناس، پژوهشگر فلسفه و از نزدیکان فرح دیبا که روزهای پایانی پهلوی مشاور شاه بود) است.

 

این دیدار در نوروز سال ۱۳۹۰ در دوران بیماری مرحوم نراقی انجام شد.

 

بخش اول: درباره خود و خانواده‌اش

 

پدرم روحانی بود، آخوند بود، نوه ملا مهدی و فاضل نراقی بود و او مرد فرهنگی بود و هفت هشت کتاب نوشته بود. پدرم عاملی شد که مادرم در کاشان یک دبیرستان دخترانه درست کند. به نام دبیرستان دانش دوشیزگان قبل از کشف حجاب.

 

 

خودتان درس حوزوی خواندید؟

 

نه، آشنا هستم. زبان فارسی قسمتی‌اش عربی است، مخلوط است، شما مجبور هستید که عربی را بدانید. اگر صرف و نحو عربی را ندانید نمی‌توانید درست چیزی بنویسید.

 

 

پدرتان که روحانی بود مایل بود که شما این جریان روشنفکری و انتلکتوال را ادامه بدهید؟

 

او مرا فرستاد به فرانسه و سوئیس. گفت در دانشگاه تهران الان سیاست است که حکومت می‌کند. دست چپی‌هاست، تو باید بروی خارج. منتها اولش هم من دو دل بودم ولی وقتی رفتم گفتم شکر خدا که منو فرستاد خارج، فهمیدم علم یعنی چی، فرهنگ یعنی چی، قدر فرهنگ خودم را می‌دانم...

 

وقتی آدم فرهنگ را شناخت آن وقت فرهنگ خانوادگی‌اش را هم بهتر می‌فهمد، همه این‌ها یک منطقی دارد. من چند وقت پیش در یک کنفرانسی گفتم وقتی ما ایرانی‌ها می‌رویم به دیدار هم، می‌گوییم می‌آیم به زیارت شما. یعنی این قدر برای ما دوست عزیز است که مثل یک امام، یک پیغمبر با او رفتار می‌کنیم. می‌گوییم می‌آیم به زیارت شما نمی‌گوییم می‌آیم به دیدار شما.

 

 

بخش دوم: وضعیت فرهنگی و اجتماعی ما

 

چرا ما الان روابط انسانی‌مان، هویت اجتماعی‌مان رو به نزول است؟ امروز حتی دید و بازدید‌ها در عید هم کم شده است؟

 

در جوامع غربی هم همینطور است. در آنجا هم هویت ملی کم است. آنجا یک عواملی دیگری به هم مربوط می‌کرد مثل حقوق بشر، مثل قانون. ما نه قانون داریم نه حقوق بشر می‌شناسیم و نه ارتباطات معنوی را حفظ می‌کنیم. اما آنجایی که ارتباطات را حفظ می‌کنند فرهنگ سر جاش است. در دهات حفظ می‌کنند. ما باید برویم خیلی چیز‌ها را از دهات یاد بگیریم. که نگه داشتند این گوهر‌ها را.

 

 

یعنی شما اعتقاد دارید ما در ایران به مراتب نسبت به غرب پیشرفته‌تر و پیشتازتریم؟

 

خوبش را داریم، منتها از دست دادیم. به خاطر تقلید ناشیانه از غرب، به خاطر ترک عادات خودمان، به خاطر بی‌اعتقادی به خودمان از دست دادیم. دور شدیم.

 

 

بخش سوم: ارتباط نراقی با دربار پهلوی

 

با فرح نسبتی داشتم. گاهی او را می‌دیدم، بدون شاه. منتها حرف‌های من را فرح به شاه منتقل می‌کرد و انتقاد‌های مرا به او می‌گفت. او از من وحشت داشت. چیزی که ساواک درآورده برای ضدیت با من بود. دربار چیز «گُهی» بود، دربار شاه با آن خواهرهاش و... فقط تنها آدم دربار «فرح» بود. «اشرف» یک فاحشه‌ای بود که هفته‌ای یک بار رفقایش را عوض می‌کرد. سفر می‌رفت دور دنیا با یک آدمی، سال بعد با آدمی دیگر بود. شش ماه بعد با یک آدم دیگر بود. این زندگی اشرف بود. «شمس» آرام‌تر بود. او هم شده بود زن پهلبد و زندگی محدودی داشت، با یک عده هنرمند دیدار می‌کرد.

 

 

بخش چهارم: درباره مشاوره به شاه

 

آن شش ماه آخر که شما از نزدیک شاه را می‌دید؟

 

سه ماه، ۴ ماه آخر می‌دیدمش. ۸ جلسه دیدمش. شما آن کتاب را خواندید؟ آن کتاب واقعیت شاه است. هم آنچه که من به او گفتم هم آنچه او به من جواب داده. یک وقت‌هایی برای دفاع از خودش حقایق را گفته. این کتاب به پنجاه زبان ترجمه شده.

 

 

آقای دکتر چرا آنقدر برآشفتید از اینکه گفتیم شما نزدیک بودید به دربار، البته منظور این بود که اطلاعات خوبی دارید؟

 

برای اینکه یک شخصی که رئیس ساواک بود از دشمن‌های من بود و به شاه هم گفته بود، و آنچه که نوشته بود در حکم من هم آمده، بعد همه را دادگاه رد کرده، آن‌ها همه بر علیه من بود و دروغ بود. چون من با شاه نه برای شورای سلطنت اقدام کردم، نه جلوی رفتن شاه را گرفتم و از این حرف‌ها...

 

 

گفته شده آقای نراقی پیشنهاد داد به شاه که به کربلا و مشهد برود و اینگونه وجهه مذهبی برای شاه درست شود؟ این صحت دارد؟

 

ابدا، همه‌اش دروغه. این حرف‌ها هیچکدام صحت نداره. من به شاه آنچه گفتم در کتابم هست. دربار از من متنفر بود. شاه مرا سه چهار ماه آخر می‌پذیرفت. چون فرح می‌گفت این نراقی حرف‌هایش جالب است، گوش کن. شاه غرور داشت گوش نمی‌داد. وقتی غرورش خوابید، وقتی مردم در خیابان‌ها فریاد مرگ بر شاه زدند آن وقت مرا دید. آن وقت هم که دیگر فایده نداشت.

 

 

بخش پنجم: موضوع اعدام احسان نراقی در اول انقلاب

 

می‌گویند نام شما در فهرست اعدامی‌های اول انقلاب بود. با وساطت حاج احمد خمینی نجات پیدا کردید؟

 

این هم دروغ است. ابدا. من اصلا جزو اعدامی‌ها نبودم. به خیال اعدام من بودند ولی پرونده مرا که بخوانید شما، حکم دادگاه من را دیدید؟ گفته این نبود اوضاع و احوال، فقط به خاطر فرح بود که با او نسبت داشت. بعد با ساواک همکاری نداشته، بنی‌صدر هم دانشجویش بوده و...

 

 

بخش ششم: روحانیت و فرق علامه طباطبائی با بقیه

 

شما آقای طباطبایی را دیده بودید؟

 

دیدم. بله بله، آدم روشنی بود. آدم مبارزی نبود نه، ولی آدم سالمی بود. تفسیری که از اسلام می‌کرد تفسیر آخوندی بی‌سواد نبود. تفسیر معناداری بود. تفسیر عمقی بود.

 

 

منبع: خبرآنلاین

کلید واژه ها: احسان نراقی


نظر شما :