اخراج ایرانیان از عراق و جزایر خلیج فارس به روایت اسناد آذربایجان

۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۹:۰۲ کد : ۲۱۶۳ از دیگر رسانه‌ها
هادی هاشمیان: همزمان با دوره پهلوی دوم در ایران، با کودتای عبدالکریم قاسم در ۲۳ تیر ۱۳۳۷ و روی کار آمدن او در عراق، روابط دو کشور ایران و عراق تیره‌تر شد. روابط نامطلوب دو کشور با این کودتا و قوّت یافتن پان­عربیسم، گرایش‌های افراطی عربی در نظام سیاسی عراق آغاز شد. در این دوره، اختلافات مرزی دو کشور نیز افزایش یافت و علاوه بر ادّعای حاکمیّت عراق بر خوزستان، تشکیل جبهه آزادی‌بخش خوزستان و مسالۀ کرد‌ها، اختلافات ایدئولوژیک هم بر روابط دو کشور سایه انداخت. اگرچه ایران ۱۷ روز پس از کودتای قاسم، رژیم وی را به رسمیّت شناخت ولی این اقدام، مانع از ابراز سیاست‌های تند و خصمانه قاسم نسبت به ایران نگردید. زیرا قاسم نه تنها به هیچ‌یک از قراردادهای مرزی و تعهّدات حکومت پیشین عراق درباره اختلافات آبی با ایران پای‌بند نبود، بلکه ادّعاهای ارضی نیز نسبت به خاک کویت ابراز می‌داشت که امنیّت منطقه را بیش از پیش به مخاطره می‌انداخت. حکومت عبدالکریم قاسم طی یک کودتای نظامی در ۱۹ بهمن ۱۳۴۱، توسط یک نیروی ائتلافی طرفدار جمال عبدالناصر و حزب بعث سرنگون شد و عبدالسلام عارف۲ که طرفدار پان­عربیسم بود، رییس‌جمهور عراق شد. به دلیل نزدیکی عارف با ناصر و با توجه به تیرگی روز افزونِ روابط بین دولت ایران و حکومت ناصر، رژیم ایران نتوانست با دولت عبدالسلام عارف در مورد اختلاف‌های دو کشور به توافق برسد. به دنبال قتل عبدالسلام عارف در سال ۱۳۴۵، برادرش عبدالرحمن عارف۳ جانشین او شد.

 

عبدالرحمن بزّاز۴ نخست‌وزیر عبدالرحمن عارف، به منظور جلوگیری از تیره شدن روابط با ایران و عراق، اعلام کرد که قصد دارد مذاکراتی با مسوولان ایرانی انجام دهد و سرانجام نیز دو کشور در مورد موضوعات زیر به توافق رسیدند:

 

۱ـ عقب‌نشینی نیروهای ایرانی از نواحی مرزی؛

۲ـ پایان دادن متقابل به اتّهامات و جنگ تبلیغاتی؛

۳ـ تشکیل کمیته‌های مشترک به منظور مذاکره دربارۀ مسائل مورد اختلاف.

 

آرامش و چالش در روابط دو کشور تا هنگام قدرت یافتن حزب بعث در عراق (۲۶ تیر ۱۳۴۷) توسط حسن البکر و صالح عمّاش و حَردان تکریتی ادامه یافت. با حاکم شدن رژیم بعث در عراق، دوره دیگری از تیرگی روابط میان دو کشور آغاز گردید؛ در این دوره علاوه بر اختلافات قبلی گرایش‌های پان­‌عربیستی شدید رژیم بعث و اراده آن برای کنترل جهان عرب و همچنین گرایش دو کشور به قطب‌های مخالف دوران جنگ سرد و مخالفت عراق با حاکمیّت ایران بر جزایر سه‌گانه۵ بر وخامت اوضاع افزود. این اختلافات در اوایل دهه ۵۰ به اوج خود رسید و رژیم عراق به بهانۀ کمک‌های نظامی و تسلیحاتی رژیم شاه به مخالفان کُرد و همچنین تشدید اختلافات مرزی دو کشور، تصمیم گرفت تا ایرانیان مقیم آن کشور را به اتّهام ستون پنجم رژیم شاه در عراق اخراج کند و این تصمیم در چندین مرحله به اجرا درآمد.

 

در خصوص زمینه‌ها و عوامل اخراج ایرانی‌تبار‌ها از عراق، نظریات مختلفی ارایه شده است؛ به اعتقاد برخی محقّقان، ماهیت رژیم بعث عراق که در خود همواره انگیزه عجم‌ستیزی داشت، اختلاف مرزی و لغو قرارداد۱۹۳۷۶ از سوی ایران و بی‌نتیجه بودن شکایت دولت عراق در مجامع بین‌المللی، اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک بین دو کشور، تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای، توجیهات اجتماعی ـ اقتصادی دولت عراق (ادّعاهای غیرقانونی وارد شدن ایرانیان، نپذیرفتن تابعیّت عراقی با وجود اقامت دائمی در آن کشور، رقابت ایرانیان با عراقی‌ها در احراز مشاغل، ‌ بهانه جاسوسی ایرانیان مقیم این کشور برای حکومت ایران و اینکه حضور ایرانی‌ها در عراق، غیرقانونی بوده و خود اخراج را به جای زندان پذیرفته‌اند) از اصلی‌ترین بهانه‌های دولت عراق برای اخراج ایرانی‌تبار‌ها بود.۷

 

حکومت عراق در پی افزایش واکنش‌های بین‌المللی علیه این اقدامات، مجبور شد پس از چند هفته، اخراج ایرانیان را موقّتاً متوقّف کند. اما به رغم همه واکنش‌ها و تهدید‌ها، اخراج ایرانیان ادامه یافت و هزاران تن از ایرانیان با بی‌احترامی از آن کشور اخراج شدند. اخراج گسترده ایرانیان مقیم عراق با توجه به فضای موجود در روابط میان دو کشور و فضای بین‌المللی، بازتاب وسیعی در ایران داشت و موجب انجام تحرّکاتی از جانب دولت و ملّت ایران گردید و اخبار مربوط به آن، به سرعت به تیتر اوّل روزنامه‌ها تبدیل شد. کیهان مورّخ ۱۳۵۰/۹/۸ در صفحه ۲۳، از مهلت ۶ روزه دولت عراق به ایرانیان مقیم کربلا و شدّت یافتن رفتار خشونت‌آمیز بعثی‌ها با ایرانیان مقیم عراق و اخراج دو هزار ایرانی در طی دو روز گذشته خبری ‌داد. بخشی از خبر کیهان چنین بود:

 

مأمورین، محلّه به محلّه و خانه به خانه از ساعت شش صبح تا دو بعد از نیمه شب به جست‌و‌جوی مرد و زن و کودک ایرانی می‌پردازند و هر کس را در خانه و یا کوچه و خیابان به چنگ می‌آوردند، بدون اینکه اجازه لباس پوشیدن به آن‌ها بدهند، سوار کامیون می‌کنند و به محض پر شدن کامیون، آن را به سوی مرز اعزام می‌دارند.۸

 

کیهان در تاریخ ۹ دی ۱۳۵۰ از اخراج ۴۱ هزار ایرانی ظرف ۲۴ ساعت خبر داد؛ همچنین استمداد ملّی جمعیت «شیر و خورشید سرخ» از ایرانیان، دستگیری روحانیون ایرانی در عراق، و ورود خرابکاران عراقی به همراه رانده‌شدگان ایرانی به داخل ایران، از جملۀ اخبار کیهان در این روز بود.۹

 

پس از اخراج ایرانیان از سوی رژیم بعث عراق و بازتاب آن در ایران، مراجع، علما و روحانیون به شکلی یک‌پارچه به دفاع از ایرانیان و تقبیح و محکوم نمودن اعمال رژیم عراق برخاستند. همچنین ایشان در کمک به رانده‌شدگان و تهیه امکانات زندگی برای آنان به خصوص طلاّب رانده شده، نقشی چشمگیر ایفا نمودند.

 

حجت‌الاسلام والمسلمین فلسفی در خاطرات خود در این باره می‌نویسد: حادثه اخراج ایرانیان از عراق که در بین آن‌ها عده زیادی از علما و مدرّسین و فضلا و طلاب هم بودند، یکی از حوادث دردناک تاریخ معاصر ایران است. در میان این جمع بسیار زیاد، تجّار، کسبه، زنان، دختران، بچه‌ها و زنان باردار نیز بودند که همه را در فرصتی کوتاه حتی از کنار خیابان‌ها گرفته و سوار کامیون‌ها کردند و در سر مرز‌‌ رها ساختند؛ نام آن‌ها را ایرانیان رانده شده از عراق گذاشتند. این حادثه در سال ۱۳۵۰ شمسی اتفاق افتاد. حکومت بعث عراق به دلیل تعصّب عربیّت، ایرانیانی را که بعضی تا چند نسل در عراق اقامت و بعضی حتی به زبان فارسی نمی‌توانستند تکلّم کنند، به علّت داشتن تبار ایرانی، به طرزی وحشیانه و ظالمانه از عراق بیرون کرد.۱۰

 

رفتار ناجوانمردانه مسوولان عراقی در حق مردان، زنان و کودکان ایرانی که همزمان با جریانات جزایر سه‌گانه خلیج فارس واقع شده بود، موجب برانگیخته شدن احساس همدردی عمومی در تمامی شهرهای ایران شد. مردم آذربایجان همانند شهرهای دیگر با اجتماعات خود، انزجار و تنفّر خویش را از اعمال وحشیانه حکومتی بعثی عراق اعلام نمودند. اسناد ارایه شده در ادامه این نوشتار، به وقایع مذکور در منطقه آذربایجان شرقی اشاره دارد؛ فهرست عناوینِ این اسناد، بدین شرح است:

 

سند شماره ۱: اطلاعیه رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تبریز، در محکومیّت اخراج ایرانیان از عراق، توسط حکومت بعثی عراق.

 

سند شماره ۲: نامه رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تبریز به نخست‌وزیر، هویدا، در محکومیّت حزب بعثی عراق.

 

سند شماره ۳: نامه کارمندان و کارگران شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی فیروز، به محمدرضا پهلوی و ابراز تنفّر ایشان از اعمال حکومت بعثی عراق.

 

سند شماره ۴: تلگرام مسوول سازمان کلّ تربیت بدنی آذربایجان خاوری به محمدرضا شاه پهلوی در مورد پیروزی ارتش ایران در جزایر خلیج فارس.

 

سند شماره ۵: تلگراف رییس انجمن شهرستان تبریز به محمدرضا شاه پهلوی در مورد پیروزی‌های ارتش ایران در جزایر سه‌گانه ایران.

 

سند شماره ۶: صورت‌ جلسه بیست و چهارمین نشستِ علنیِ فوق‌العاده انجمن شهرستان تبریز در مورد پیروزی نیروهای ایرانی در تنگه هرمز.

 

سند شماره ۷: تلگراف شورای خلیفه‌گری ارامنه آذربایجان به محمدرضا شاه پهلوی در مورد موفّقیت نیروهای نظامی ایران در جزایر سه‌گانه.

 

سند شماره ۸: تلگراف استاندار آذربایجان شرقی، ارتشبد ضرغامی، به نخست‌وزیر، در محکومیّت حزب بعثی عراق.

 

سند شماره ۹: شادباش تقی سرلک، استاندار آذربایجان شرقی، به نخست‌وزیر، هویدا، در بابِ پیروزی و تصرّف قوای مسلّح در جزایر سه‌گانه.

 

سند شماره ۱۰: تلگراف رییس انجمن استان آذربایجان شرقی به محمدرضا شاه پهلوی در مورد پیروزی و استقرار قوای مسلّح در جزایر سه‌گانه خلیج فارس و تنگه هرمز.

 

سند شماره ۱۱: تلگرام استاندار آذربایجان شرقی به محمدرضا شاه پهلوی و تبریک به خاطر پیروزی‌های قوای مسلّح ایران.

 

سند شماره ۱۲: اعلامیه اتاق بازرگانی و اعلام تعطیلی عمومی به منظورِ برگزاری تظاهرات ملّی، برای اعلام انزجار از اعمال حکومت بعثی.

 

سند شماره ۱۳: قطعنامه اجتماع چهارشنبه ۱۱ اسفندماه.

 

سند شماره ۱۴: گزارش فرماندار شهرستان سراب به استانداری آذربایجان شرقی، در مورد پشتیبانی و اجتماع مردم سراب از جزایر خلیج فارس.

 

سند شماره ۱۵: گزارش فرماندار شهرستان هشترود، در خصوص اجتماع و پشتیبانی مردم هشترود از جزایر خلیج فارس و از ایرانیانِ اخراج شده از عراق.

 

سند شماره ۱۶: گزارش بخشداری کیوی به فرمانداری خلخال، در خصوص مراسمِ بعد از پیروزی بر دولت بعثی عراق.

 

سند شماره ۱۷: رونوشتِ نامه بخشداری کیوی، برای استانداری آذربایجان شرقی.

 

سند شماره ۱۸: گزارش فرماندار میانه به استانداری آذربایجان شرقی، در مورد پشتیبانی مردم میانه از استقرار نیروهای ایرانی در جزایر سه‌گانه ابوموسی، تُنب بزرگ و تنب کوچک.

 

سند شماره ۱۹: گزارش فرماندار مرند به استاندار آذربایجان شرقی، در مورد پشتیبانی مردم مرند از تسلّط نیروهای ایرانی بر جزایر سه‌گانه تنگه هرمز.

 

سند شماره ۲۰: گزارش فرماندار اردبیل به استاندار آذربایجان شرقی، در مورد پشتیبانی مردم اردبیل از استقرار قوای ایرانی در جزایر سه‌گانه و محکومیّت حزبِ بعثی عراق.

 

سند شماره ۲۱: گزارش فرماندار مراغه به استاندار آذربایجان شرقی، در مورد تظاهرات گروه‌های مختلف مردم مراغه در محکومیّت حزب بعثی عراق.

 

 

 پی‌نوشت‌ها:

 

[۱]. عبدالکریم قاسم در ۱۴ ژوئیۀ ۱۹۵۸ برابر با ۲۳ تیر ۱۳۳۷ با کمک سرهنگ عبدالکریم عارف و نیروهایی که در اختیار داشت، در عراق کودتا کرد و ملک فیصل دوم، نوری سعید نخست‌وزیر و عدّه زیادی از مقامات مملکتی را به طرز فجیعی به قتل رسانید و نظام جمهوری را در عراق اعلام نمود.

 

۲. عبدالسلام عارف، رییس‌جمهور عراق در بین سال‌های ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۶م. بود. وی در ۸ فوریه ۱۹۶۳ با کودتا علیه عبدالکریم قاسم و قتل او، قدرت را در دست گرفت و اعضای حزب بعث عراق را به کابینه خود وارد کرد. عارف در سال ۱۹۶۶ در یک حادثه مشکوک هوایی کشته شد و برادرش عبدالرحمن به قدرت رسید.

 

۳. عبدالرحمن عارف از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ رییس‌جمهور عراق بود و پس از آن در کودتای بدون خونریزی حزب بعث عراق، به رهبری حسن البکر و صدام حسین، برکنار شد. عبدالرحمن عارف پس از کودتا به لندن رفت تا اینکه در سال‌های پایانی دهه۸۰، صدام به وی اجازه داد به بغداد باز گردد. عارف پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ به اردن رفت و در سن ۹۱ سالگی در شهرک «الحسین» اردن درگذشت.

 

۴. عبدالرحمن بزّاز در بغداد به دنیا آمد و پس از طی دوره دبستان و دبیرستان به دانشکده حقوق بغداد رفت و در سال ۱۳۱۳ هـ. ش. از آنجا فارغ‌التحصیل شد. بزاز در سال ۱۳۴۴هـ. ش.، نخست‌وزیر عراق گردید. در نظام جمهوری عراق، بزاز نخستین شخصیت سیاسی غیرنظامی بود که در رأس هیات دولت قرار می‌گرفت. وی در سال ۱۳۴۷هـ. ش. /۱۹۶۸م.، دو سال پس از کناره‌گیری از سیاست، به اتهام توطئه بر ضد رژیم بعث، دستگیر و دارایی‌اش ضبط شد. او در سال ۱۳۵۰هـ. ش. در بغداد درگذشت.

 

۵. جزایر سه‌گانه خلیج فارس بنا بر مستندات تاریخی موجود، همواره در حاکمیّت ایران بوده است. در سال ۱۸۷۷م. دولت ایران که متوجه رونق تجارت و صیّادی در ابوموسی و تنب بزرگ شده بود، تصمیم گرفت برخلاف گذشته که ساکنان کمِ جزایر به دلیل فقر و نبود امکانات، از مالیات معاف بودند، برای ساکنان این جزیره، مالیات وضع کند. این اقدام با مخالفت انگلیسی‌ها مواجه شد اما چون ایشان نمی‌توانستند آنجا را متعلّق به انگلیس بخوانند، مدّعی شدند که این جزیره، تحت‌الحمایه آن‌هاست و به شیخ راس‌الخیمه تعلّق دارد. دولت ایران که از سال ۱۸۸۷ متوجه دخالت‌های استعمارگرایانه انگلیس در جزایر سه‌گانه شده بود، تا سال ۱۹۷۱ اقدامات بسیاری برای دفاع از حق حاکمیّت خود بر این جزایر انجام داد. پس از ۱۰۰ سال گفت‌وگو و مجادلۀ پیوستۀ مقامات دولتی ایران علیه بریتانیا، سرانجام در ۹ آذر ۱۳۵۰ یعنی یک روز قبل از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه و ۲ روز قبل از اعلام رسمی تشکیل امارات متحدۀ عربی، بر اساس تفاهمی که بین ایران و شیخ شارجه به عمل آمد، حق حاکمیّت ایران بر جزیره ابوموسی به رسمیّت شناخته شد و نیروهای نظامی ایران وارد سه جزیره گردیدند.

 

۶. در ۱۳ تیر ۱۳۱۶/۱۹۳۷ طی قراردادی که میان دو کشور منعقد گردید، حق کشتی‌رانی در سراسر اروندرود به استثنای پنج کیلومتری از آب‌های آبادان تا خط تالوگ به دولت عراق واگذار گردید. بدین ترتیب، قرارداد مذکور که در چارچوب اهداف استراتژیک بریتانیا در ایران، تحمیل شده بود، مالکیّت عراق بر تمام اروندرود را به غیر از پنج کیلومتری از آب‌های آبادان گسترش می‌داد.

 

۷. حسینی‌نسب، نرگس، «چرایی اخراج ایرانی‌تبار‌ها از عراق»، جام جم، پنجشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۰.

 

۸. احمدی، علی، اخراج ایرانیان از عراق (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴)؛ صص ۶۷ و ۶۸.

 

۹. همان؛ ص ۶۸.

 

۱۰. زبانِ گویای اسلام (حجت‌الاسلام فلسفی به روایت اسناد ساواک) (تهران: مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۸، چاپ اوّل)؛ ص‌۳۱۷.

 

 

منبع: فصلنامه اسناد بهارستان، سال اوّل، شماره چهارم، زمستان ۱۳۹۰؛ صص ۳۴۸-۳۱۵

کلید واژه ها: ایران و عراق جزایر سه گانه


نظر شما :