۴۰ سال پس از واترگیت/ نیکسون بد‌تر از آن بود که گمان می‌کردیم

باب وودوارد و کارل برنشتاین*
۲۸ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۷:۵۲ کد : ۲۲۹۶ تاریخ جهان
۴۰ سال پس از واترگیت/ نیکسون بد‌تر از آن بود که گمان می‌کردیم
ترجمه: عباس زندباف

 

تاریخ ایرانی: سناتور سام اروین در سال ۱۹۷۴ پس از ۲۰ سال نمایندگی مجلس سنا و در نقش رییس کارگروه واترگیت در سنا گزارش نهایی‌اش را منتشر کرد. پرسش اروین این بود: ماجرای واترگیت چه بود؟

 

طی ۴۰ سالی که از هفدهم ژوئن ۱۹۷۲ گذشته، پاسخ‌های بی‌شماری به این پرسش داده شده است. در آن روز بود که دسته‌ای دزد، دستکش به دست و لباس کارمندی به تن را ساعت ۲:۳۰ بامداد در مقر حزب دموکرات در ساختمان اداری واترگیت واقع در واشنگتن دستگیر کرده بودند. چهار روز بعد کاخ سفید که نیکسون بر کرسی ریاست جمهوری آن تکیه زده بود در پاسخ به این رویداد بیانیه‌ای منتشر کرد: «عناصر خاصی ممکن است بکوشند این ماجرا را فرا‌تر از آنچه بود کش بدهند.» رولاند زیگلر، معاون مطبوعاتی رییس‌جمهور با «سرقت درجه سه خواندن» حادثه آن را کم اهمیت جلوه داد.

 

اما تاریخ نشان داد که آن حادثه به هیچ وجه بی‌اهمیت نبود. دو سال بعد، ریچارد نیکسون نخستین و تنها رییس‌جمهوری در آمریکا شد که ناگزیر به استعفا شد زیرا نقش وی در توطئهٔ جلوگیری از رسیدگی قضایی به ماجرای واترگیت به طور قطعی ثابت شده بود.

 

پاسخ دیگری که از آن هنگام دوام آورده و اغلب با چالشی مواجه نشده این نظر بود که لاپوشانی در واترگیت بد‌تر از خود جرم بوده است، نظری که میزان و گستردگی کارهای مجرمانهٔ نیکسون را به حداقل می‌رساند.

 

پاسخ اروین به پرسش خودش نشانگر دامنهٔ رسوایی واترگیت است: «تا آنجا که به انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۷۲ مربوط می‌شود هدف از ماجرای واترگیت نابود کردن انسجام فرایند نامزد شدن و انتخاب رییس‌جمهور در ایالات متحده بود.» اما داستان واترگیت فرا‌تر از این هم بود. ماجرای واترگیت در مهلک‌ترین وجه‌اش، حمله‌ای گستاخانه و بی‌شرمانه به رهبری شخص نیکسون علیه قلب دموکراسی آمریکا یعنی قانون اساسی، نظام انتخابات آزاد و حاکمیت قانون بود.

 

امروز، بسیار بیشتر از زمانی که خبرنگارانی جوان در روزنامهٔ واشنگتن‌پست بودیم و برای نخستین بار به این ماجرا پی بردیم پاسخ‌های بدون ابهام و شواهدی راجع به ماجرای واترگیت و زیر و بم‌های آن ارایه شده است. این اطلاعات در گذر دهه‌ها و با پیاده‌سازی صد‌ها ساعت نوارهای محرمانهٔ نیکسون به طور مدام افزایش یافته و جزییات و مطالب بیشتری به دست آمده است. اطلاعاتی افزون بر اطلاعات به دست آمده در تحقیق و تفحص‌های صورت گرفته در مجلس نمایندگان و مجلس سنای آمریکا، محاکمات و فرجام‌خواهی‌های حدود ۴۰ دستیار و افراد مرتبط با نیکسون که کارشان به زندان کشید و خاطرات نیکسون و معاونان‌اش. با چنین مستنداتی می‌توان حضور شخص رییس‌جمهور در عملیات جاسوسی و خرابکاری سیاسی بزرگ و دیگر فعالیت‌های غیرقانونی علیه مخالفان واقعی یا فرضی را ردگیری کرد.

 

نیکسون طی پنج و نیم سال ریاست جمهوری که از سال ۱۹۶۹ آغاز شد به پنج ستیزهٔ متوالی و همپوش علیه جنبش ضد جنگ ویتنام، رسانه‌های خبری، دموکرات‌ها، دستگاه قضایی و در ‌‌نهایت علیه خود تاریخ دست زد. تمامی این ستیزه‌ها نمایانگر ذهنیت و رفتاری است که مختص نیکسون بود: گرایش به کنار زدن قانون در راستای منافع سیاسی و شوق کشف تباهی‌ها و رازهای مخالفان.

 

مدت‌ها قبل از برملا شدن ماجرای واترگیت شنود، خرابکاری سیاسی، پاپوش درست کردن و سرقت به روش کار کاخ سفید در دورهٔ نیکسون تبدیل شده بود. واترگیت هم در واقع جلوه‌ای از‌‌ همان پنج ستیزهٔ نیکسون بود.

 

 

ستیز علیه جنبش ضد جنگ

 

نخستین ستیز نیکسون علیه جنبش ضد جنگ ویتنام بود. این جنبش به نظر رییس‌جمهور آمریکا جنبشی مخرب بود که توانایی وی در جنگ جنوب شرقی آسیا را محدود می‌کرد. نیکسون در سال ۱۹۷۰ طرح فوق محرمانهٔ هوستون را به تصویب رساند که به سازمان سیا، اف‌بی‌آی و واحدهای اطلاعات و امنیت ارتش اختیار می‌داد تا «پایشگری الکترونیکی افراد»ی را تشدید کنند که تهدیدی برای امنیت داخلی محسوب می‌شدند. خواندن نامه‌ها و ورود پنهانی از جمله اختیارات در نظر گرفته شده در این طرح بود.

 

توماس چارلز هوستون یکی از معاونان کاخ سفید که این طرح را تدوین کرده بود به نیکسون خاطرنشان کرده بود که چنین اختیاراتی قانونی نیست اما رییس‌جمهور به رغم چنین تذکراتی طرح را به تصویب رساند. این طرح تا وقتی که ادگار هوور، رییس اف‌بی‌آی با آن مخالفت نکرده بود به طور رسمی لغو نشده بود. مبنای مخالفت رییس اف‌بی‌آی نیز پاسداری از اصول قانونی نبود بلکه به نظر وی اینگونه کار‌ها فقط در حیطهٔ کارهای اف‌بی‌آی بود نه نهادهای دیگر. البته نیکسون به هیچ وجه کوتاه نیامد و همچنان به چنین کارهایی متوسل می‌شد.

 

پاتریک بوکان، معاون رییس‌جمهور در سوم مارس ۱۹۷۰ در یادداشتی خطاب به نیکسون از «تمرکز قدرت نهادی چپ در بنیان‌های یاری‌رسان به حزب دموکرات» یاد می‌کند.

 

در هفدهم ژوئن ۱۹۷۱ یعنی درست یک سال قبل از ورود پنهانی به ساختمان‌های واترگیت، نیکسون در کاخ سفید با باب هالدمن رییس ستاد و هنری کسینجر مشاور امنیت ملی خود جلسه گذاشت تا راجع به پروندهٔ توقف بمبباران ویتنام در سال ۱۹۶۸ توسط رییس‌جمهور پیشین لیندون جانسون بحث کنند. طبق نواری که از این جلسه مانده است هالدمن گفته بود می‌توان در این مورد از جانسون حق‌ سکوت گرفت و به گفتهٔ هوستون اطلاعاتی در این مورد در موسسهٔ بروکینگز وجود دارد.

 

نیکسون می‌گوید حتی از طریق سرقت هم که شده باید این اطلاعات را به دست آورد. سیزده روز بعد طبق نوار دیگری که به جا مانده است رییس‌جمهور از هالدمن و کیسینجر می‌خواهد که با ورود پنهانی به موسسهٔ بروکینگز این اطلاعات را به دست آورند. اما به دلایلی که هیچ‌گاه معلوم نشد ظاهراً این عملیات به اجرا درنیامد.

 

 

ستیز علیهٔ رسانه‌های خبری

 

ستیز دوم نیکسون مبارزهٔ بی‌وقفه با مطبوعات بود که مدام راجع به فراز و نشیب‌های جنگ ویتنام و جنبش ضد جنگ گزارش می‌دادند. هوور، رییس اف‌بی‌آی گمان کرده بود که جلوی طرح هوستون را گرفته است اما در واقع معاونان بلندپایهٔ نیکسون اجرای آن را به دست گرفته بودند. تحت سرپرستی جان ارلیشمن، مشاور کاخ سفید و اجیل کروگ، دستیار کاخ سفید، واحد لوله‌کش‌ها و گروه سرقت ایجاد کرده بودند و هدایت کار به عهدهٔ روسای عملیاتی سرقت آیندهٔ واترگیت بود یعنی هوارد هانت، مامور پیشین سازمان سیا و گردون لیدی، مامور سابق اف‌بی‌آی. هانت را چارلز کولسون مشاور سیاسی نیکسون به عنوان مشاور استخدام کرده بود.

 

یکی از ماموریت‌های اولیه، بدنام کردن دانیل السبرگ بود که در سال ۱۹۷۱ تاریخ محرمانهٔ جنگ ویتنام را در رسانه‌های خبری منتشر کرده بود. طبق نوارهای به جا مانده، نیکسون بابت انتشار اسناد در نیویورک‌تایمز، واشنگتن‌پست و سایر روزنامه‌ها، حسابی از دست السبرگ، جنبش ضد جنگ، مطبوعات، یهودیان و چپ‌ها و لیبرال‌های مجلس نمایندگان آمریکا عصبانی شده بود. السبرگ به اتهام جاسوسی تحت پیگرد بود اما گروه تحت رهبری هانت و لیدی به طور پنهانی وارد مطب روانکاوی وی شدند تا بلکه بتوانند با کسب اطلاعاتی وی را بدنام و وجههٔ ضد جنگ او را خراب کنند.

 

کیسینجر در واکنش به درز اخبار جنگ ویتنام به مطبوعات، دستور داده بود که اف‌بی‌آی در سال ۱۹۶۹ تلفن ۱۷ خبرنگار و معاونان کاخ سفید را بدون دریافت مجوز از دادگاه تحت شنود قرار دهند. طبق نواری که به جا مانده است نیکسون در دیدار با رییس روسای مشترک ستاد می‌گوید مطبوعات دشمن شما هستند، متوجه‌اید؟... به این حرامزاده‌ها کمک نکنید. هرگز. چون از پشت به ما خنجر می‌زنند.

 

 

ستیز علیه دموکرات‌ها

 

سومین نبرد نیکسون با سلاح لوله‌کش‌ها، شنود و سرقت علیه دموکرات‌ها بود که انتخاب مجدد وی را با چالش مواجه کرده بودند.

 

جان میچل، مدیر مبارزات انتخاباتی نیکسون در اوایل سال ۱۹۷۲ که دادستان کل بود با لیدی در وزارت دادگستری دیدار کرده بود. لیدی طرحی یک میلیون دلاری با نام مستعار جواهر را برای جاسوسی و خرابکاری در مبارزات انتخاباتی آینده مطرح کرد.

 

طبق گزارش مجلس سنا راجع به واترگیت و زندگی‌نامهٔ خودنوشت لیدی که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، لیدی با استفاده از نمودارهای چندرنگی که سازمان سیا تهیه کرده بود اجزای عملیاتی طرح را شرح داد. قرار بود در عملیاتی موسوم به الماس با استفاده از گروه‌های زورگیری و آدم‌ربایی با معترضان ضد جنگ مقابله کنند. طی عملیات موسوم به زغال ‌سنگ قرار بود به خانم شرلی چیزهولم نمایندهٔ سیاه‌پوست بروکلین در مجلس نمایندگان که در پی کسب نامزدی حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری بود، کمک مالی کنند تا در این حزب اختلافات نژادی و جنسیتی ایجاد کنند. طی عملیات موسوم به عقیق قرار بود اهداف مختلفی شامل دفا‌تر مرکزی ادموند ماسکی و جرج مک‌گاورن، نامزدهای حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری را تحت پایشگری الکترونیکی قرار دهند. طی عملیات موسوم به یاقوت نیز قرار بود روسپی‌هایی را در ساحل میامی روی قایقی تفریحی مستقر کنند تا طی گردهمایی ملی دموکرات‌ها سر و صدا کنند.

 

میچل با این طرح‌ها مخالفت کرد و از لیدی خواست که نمودار‌ها را بسوزاند. لیدی کمتر از سه هفته بعد طی دیدار دیگری نمونهٔ کوچکتری از این طرح را که ۵۰۰ هزار دلار هزینه داشت پیشنهاد کرد که باز هم میچل با آن مخالفت کرد. اما به گفتهٔ جب ماگرودر، قائم ‌مقام مبارزات انتخاباتی نیکسون، میچل در ‌‌نهایت نمونهٔ ۲۵۰ هزار دلاری این طرح را مورد تایید قرار داد که شامل گردآوری اطلاعات راجع به دموکرات‌ها از طریق شنود و سرقت می‌شد.

 

البته میچل بعد‌ها با ادای سوگند تایید چنین طرحی را تکذیب کرد. میچل گواهی داد که به ماگرودر گفته بود که به چنین طرحی نیاز ندارند و دیگر دوست ندارد راجع به آن چیزی بشنود. همین گفته هم نشان می‌دهد که مخالفت وی به علت غیرقانونی بودن آن طرح نبوده است.

 

 

ستیز با دستگاه قضایی

 

دستگیر شدن سارقان واترگیت چهارمین ستیزهٔ نیکسون را به راه انداخت که علیه دستگاه قضایی آمریکا بود؛ نبردی همراه با حق سکوت دادن و دروغ‌پردازی به منظور پنهان کردن نقش مقامات بلندپایه و لاپوشانی خرابکاری‌های سیاسی و جاسوسی‌های غیرقانونی رییس‌جمهور.

 

طبق نواری که در بیست و سوم ژوئن ۱۹۷۲ یعنی شش روز بعد از دستگیری‌های واترگیت ضبط شده است، هالدمن به نیکسون هشدار داد که با انجام تحقیق راجع به ورود مخفیانه به ساختمان‌های حزب دموکرات دچار دردسر می‌شوند زیرا اف‌بی‌آی تحت کنترلشان نیست.

 

به گفتهٔ هالدمن، میچل پیشنهاد کرده است که سازمان سیا اعلام کند اگر اف‌بی‌آی تحقیق راجع به واترگیت را متوقف نکند امنیت ملی به خطر می‌افتد. نیکسون با پیشنهاد میچل موافقت کرد و به هالدمن دستور داد تا با ریچارد هلمز، رییس سیا و معاون وی ورنون والترز تماس بگیرد. محتوای این نوار در پنجم اوت ۱۹۷۴ برملا شد و نیکسون چهار روز بعد استعفا داد.

 

طبق نوار دیگری که بحث‌های جلسه‌ای در تاریخ یک اوت ۱۹۷۲ یعنی شش هفته پس از دستگیری سارقان در آن ضبط شده، نشان می‌دهد که ستاد انتخاباتی نیکسون به حساب یکی از سارقان پول واریز کرده است. در این نوار نیکسون و هالدمن استدلال می‌کنند که باید به سارقان و روسا‌یشان پول داد تا به بازرسان فدرال حرفی نزنند.

 

 

ستیز با تاریخ

 

واپسین ستیز نیکسون را برخی از دستیاران پیشین وی و تحریف‌کنندگان تاریخ تا به امروز نیز ادامه داده‌اند و هدف از آن کم اهمیت جلوه دادن واترگیت و قلمداد کردن آن به عنوان خطایی زودگذر در پروندهٔ نیکسون است. نیکسون ۲۰ سال پس از استعفا از ریاست جمهوری زنده بود و به طور خستگی‌ناپذیری سعی داشت دامنهٔ این رسوایی را به حداقل برساند.

 

نیکسون بخشودگی کامل توسط جرالد فورد، رییس‌جمهور آمریکا را پذیرفت اما اصرار داشت که هیچ جرمی مرتکب نشده است به طوری که طی مصاحبهٔ تلویزیونی با دیوید فراست خبرنگار انگلیسی که در سال ۱۹۷۷ صورت گرفت ادعا کرد که جلوی اجرای عدالت را نگرفته است.

 

در خاطراتش هم که در سال ۱۹۷۸ منتشر شد با اشاره به نقش خود در واترگیت نوشته است که: کار‌ها و غفلت‌های من مایهٔ تاسف و احتمالا‌ غیرقابل دفاع بود اما قابل پیگرد قانونی نبود.

 

دوازده سال بعد در کتابی راجع به ده‌ها افسانه‌پردازی دربارهٔ واترگیت قلم‌فرسایی کرد و مدعی شد که از بسیاری از اتهامات مبرا بوده است. به گفتهٔ نیکسون، یکی از افسانه‌پردازی‌ها در مورد واترگیت این است که می‌گویند دستور داده است به هانت و دیگران حق سکوت بدهند. در حالی که نوار بیست و یکم مارس ۱۹۷۳ به خوبی نشانگر چنین دستوری است.

 

حتی هم اکنون نیز مدافعان قدیمی نیکسون رسوایی واترگیت را کم‌اهمیت جلوه می‌دهند یا مدعی هستند که پرسش‌های کلیدی بی‌پاسخ مانده‌اند. برای مثال توماس مالون همین امسال رمانی به نام واترگیت منتشر کرده که بسیاری از اشخاص واقعی در آن حضور دارند. فرانک گنون، دستیار پیشین نیکسون در کاخ سفید که اکنون در بنیاد نیکسون کار می‌کند این کتاب را در مجلهٔ وال‌استریت معرفی کرده است.

 

گنون در فرازی از بررسی خود نوشته است: برآیند رمان این است که هنوز راجع به رویدادهای هفدهم ژوئن ۱۹۷۲ خیلی چیز‌ها را نمی‌دانیم. چه کسی دستور ورود مخفیانه را صادر کرد؟... قصد واقعی از این کار چه بود؟ سازمان سیا به چه میزان دخالت داشت؟... چطور ممکن است سیاستمدار زیرک و سرسختی چون ریچارد نیکسون خود را درگیر سرقتی درجه سه کند؟

 

البته حق با گنون است که برخی پرسش‌ها بی‌پاسخ مانده‌اند اما پرسش‌های اصلی اینگونه نیستند. گنون با محوریت دادن به کمبود جزییات سرقت هفدهم ژوئن ۱۹۷۲ در پی آن است تا اذهان را از ماجرای کلی منحرف کند، ماجرایی که نیازی به حدس و گمان ندارد.

 

در تابستان ۱۹۷۴ حزب خود رییس‌جمهور یعنی حزب جمهوری‌خواه بود که علیه وی به پا خاست نه حزب دموکرات یا رسانه‌ها. در ۲۴ ژوئیه دیوان عالی آمریکا با هشت رای و بدون هیچ مخالفی به تحویل نوارهای محرمانهٔ درخواستی بازپرس ویژهٔ رسیدگی به جنجال واترگیت رای داد. سه فرد منصوب شده توسط رییس‌جمهور در دیوان عالی، یعنی وارن برگر، هری بلکمون و لویس پاول نیز رای موافق داده بودند. سه روز بعد شش جمهوری‌خواه در کارگروه قضایی مجلس نمایندگان، هم‌داستان با دموکرات‌ها به استیضاح نیکسون بابت ۹ مورد ممانعت از اجرای قانون در رسوایی واترگیت رای دادند.

 

در ماه اوت استیضاح نیکسون در مجلس نمایندگان آمریکا چنان قطعیت یافته بود که گروهی از جمهوری‌خواهان به رهبری سناتور باری گلدوا‌تر، ریاست جمهوری وی را پایان ‌یافته اعلام کردند. این گروه در هفتم اوت در کاخ سفید با نیکسون دیدار کرد. روز بعد نیکسون در تلویزیون ملی ظاهر شد و از استعفای خود خبر داد.

 

سناتور ۷۷ ساله سام اروین که مورد احترام هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه بود در آخرین سخنانش راجع به واترگیت این سوال را مطرح کرد که چرا واترگیت پیش آمد؟ و در پاسخ گفت رییس‌جمهور و معاونانش تشنهٔ قدرت سیاسی بودند و به همین دلیل به روی ملاحظات اخلاقی و الزامات قانونی چشم بسته بودند. یعنی پند ارسطو را نادیده گرفته بودند که می‌گفت هدف سیاست باید خیر رساندن به انسان‌ها باشد. نیکسون اقتدار اخلاقی لازم برای ریاست‌‌جمهوری را از دست داده بود. احتمالاٌ ماندگار‌ترین میراث نیکسون نیز‌‌ همان نوارهای محرمانهٔ وی باشد. نوارهایی که در آن‌ها بی‌وقفه راجع به منافع خود، جایگاه‌اش در تاریخ و از همه مهم‌تر دلخوری‌ها، خصومت‌ها و کینه‌خواهی‌ها حرف می‌زند. هیچ حرفی از نیکی و ضرورت رفاه کشور در میان نیست.

 

آنچه طی ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۴ راجع به واترگیت نوشتیم فقط نگاهی سرسری به این رسوایی است و این رسوایی بسیار بد‌تر از آن است که گزارش داده بودیم. نیکسون کاخ سفید را تا حد چشمگیری به نهادی خلافکار تبدیل کرده بود.

 

نیکسون در روز خداحافظی یعنی نهم اوت ۱۹۷۴ سخنرانی پر احساساتی برای کارکنان کاخ سفید، دوستان و وزیرانش ایراد کرد. خانواده‌اش همراه وی بودند. در پایان سخنانش چنان دستانش را تکان می‌داد که گویی مهم‌ترین سخنان را به زبان می‌آورد.

 

نیکسون گفت هیچ‌گاه از یاد نبرید که دیگران ممکن است از شما نفرت داشته باشند اما تا وقتی که به آن‌ها نفرت‌ورزی نکنید برنده می‌شوند. اگر نفرت‌ورزی کنید خودتان را نابود می‌کنید.

 

نفرت‌ورزی نیکسون بود که سرنگونی‌اش را در پی آورد. ظاهراٌ نیکسون به این نکته پی برده بود اما دیگر خیلی دیر شده بود.

 

 

* روزنامه‌نگاران افشاکننده رسوایی واترگیت

 

منبع: واشنگتن پست

کلید واژه ها: واترگیت نیکسون


نظر شما :