جنگ ایران و عراق به روایت آرشیو ملی بریتانیا/ سفر میانجی صلح پس از رفع حصر خانگی

پژوهش و نگارش: مجید تفرشی
۰۲ اسفند ۱۳۹۰ | ۰۲:۰۰ کد : ۱۸۵۳ از دیگر رسانه‌ها
همانند ماه‌های آغازین جنگ، در سال ۱۹۸۱ نیز یکی از سیاست‌های ایذایی حکومت عراق علیه ایران، تلاش برای جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری و جنگ‌افزارهای مورد نیاز خود از بازارهای بین‌المللی بود. در این راه حکومت عراق نه ‌تنها از متحدان غربی خود می‌خواست که قراردادهای جدید نظامی با ایران را منعقد نکنند، بلکه از راه‌های مختلف فشار می‌آورد که کشورهایی چون بریتانیا به تعهدات پیشین خود، از قبیل فروش جنگ‌افزار، قطعات نظامی و دیگر خدمات تسلیحاتی پس از فروش و همکاری‌های آموزشی در قبال ایران عمل نکند. بسیاری از این قرارداد‌ها سال‌ها قبل از آغاز جنگ منعقد شده بودند و در اغلب موارد، پول همه یا بخش مهمی از آن‌ها نیز پیشاپیش توسط ایران پرداخت شده بود.

 

بد‌تر از این، مواردی مانند قطعات یدکی تانک‌های چیفتن و اسکورپیون و سرویس‌های مرتبط با آن بود که حکومت عراق ضمن اعمال فشار برای توقف فروش و ارایه این موارد به ایران، اصرار داشت تا به جای آن، قطعات مذکور به عراق و برای مصرف در تانک‌های غنیمت گرفته شده از ایران فروخته شده و به آن‌ها سرویس داده شود. این درخواست نهایتا توسط دولت بریتانیا تصویب و اجرا شد. در همین رابطه، دو هیات نظامی بریتانیایی در دسامبر ۱۹۸۰ و ژانویه ۱۹۸۱ از عراق بازدید و درباره همکاری‌های مختلف فنی و آموزشی نظامی، به خصوص در زمینه تعمیر و نگهداری تانک‌های ایرانی، با مسوولان عراقی دیدار و گفت‌وگو کردند.

 

گزارش محرمانه ۲۳ ژانویه ۱۹۸۰/ سوم بهمن ۱۳۵۹ وزارت دفاع بریتانیا به جزییات عملکرد هیات عالی اعزامی آن کشور، شامل چند ژنرال نیروی زمینی به عراق برای بررسی و اقدام به تعمیر و راه‌اندازی ۸۵ تا ۱۷۰ تانک چیفتن غنیمت گرفته شده عراق از ایران و چند مورد همکاری دیگر اختصاص داشت. درخواست عراق ابتدا در اوایل جنگ توسط ژنرال جناب سیدامین از فرماندهان ارشد کرد ارتش عراق و سپس سرتیپ صلاح عسکر فرمانده بخش تعمیر و نگهداری نیروی زمینی عراق ارایه شد.

 

درخواست عراق برای دریافت قطعات یدکی تانک چیفتن، ضمن آنکه با تعهدات مورد ادعای لندن برای عدم واگذاری این‌گونه تجهیزات به ایران و عراق‌ مغایرت داشت، در شرایطی عملی شد که ایران از سال‌ها قبل از انقلاب قرارداد خرید تانک چیفتن، قطعات یدکی و خدمات پس از فروش آن را با بریتانیا امضا و نهایی کرده و پول آن را نیز پیشاپیش پرداخت کرده بود ولی پس از پیروزی انقلاب، بریتانیا به بهانه‌های مختلف و نهایتا جنگ عراق، از ارسال آن‌ها به ایران خودداری می‌کرد. در‌‌ همان زمان، مسوولان وزارت دفاع بریتانیا در یک گزارش از بدهی دست‌کم ۱۸ میلیون پوند بابت قطعات و خدمات تانک‌های چیفتن به ایران یاد کرده‌اند.

 

در این گزارش از «توجه زیاد برخی از عراقی‌ها و ابراز علاقه زیاد پرزیدنت صدام حسین به تانک‌های چیفتن در دیدار با سفیر بریتانیا در بغداد» خبر داده شده، هرچند که «برخی از افسران باتجربه عراقی تانک‌های شوروی را به دلیل قدرت تحرک بیشتر ترجیح می‌دادند.»

 

بر اساس یک گزارش دیگر که از بازدید رسمی یک هیات سیاسی و نظامی بریتانیایی از اردن در روزهای ۲۰ تا ۲۲ ژانویه ۱۹۸۰/ ۳۰ دی تا دوم بهمن ۱۳۵۹ تهیه شده، ژنرال شریف‌زید بن‌شاکر، فرمانده ارتش اردن درباره علاقه عراقی‌ها به تانک‌های چیفتن ایران گفت: «در نبرد اخیر زرهی در جنگ، عراقی‌ها به سختی از ایرانی‌ها شکست خوردند و این شکست تا حد بسیار زیادی به عملکرد بسیار خوب چیفتن‌های ایران در نبرد تانک به تانک مربوط بوده است.»

 

در گزارش تکمیلی از دیدارهای هیات اعزامی وزارت دفاع بریتانیا به عراق، از تنظیم دو قرارداد برای ایجاد یک واحد مستقر فنی بریتانیایی برای تعمیر و نگهداری و آموزش استفاده از چیفتن‌های غنیمتی ایرانی و ارسال قطعات مورد نیاز برای تجهیز و راه‌اندازی آن‌ها خبر داده شده است. جالب اینجا بود که دولت بریتانیا کاملا از نادرستی اقدام خود برای ارایه خدمات و قطعات به چیفتن‌های غنیمت گرفته شده توسط عراق آگاه و به دنبال یافتن راهکاری ظاهرالصلاح برای عملی کردن آن بود.

 

در یک گزارش تفصیلی دیوید میرز، رییس بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا که در تاریخ ۱۹ ژانویه ۱۹۸۰/ ۲۹ دی ۱۳۵۹ خطاب به داگلاس هرد، معاون وزیر خارجه و جان گراهام، سفیر فراخوانده شده از تهران درباره ارسال قطعات و ارایه خدمات فنی و آموزشی برای چیفتن‌های عراق نوشته شده: «کمک مستقیم در این مورد سوءظن را برمی‌انگیزد... و به شدت نشانگر نقض بی‌طرفی بوده که می‌تواند برای همیشه دورنمای اقتصادی و نظامی ما را در بازار ایران تخریب کند. این اقدام همچنین می‌تواند شهرت ملاحظه‌کاری و درستی ما در جهان را خدشه‌دار کند. ولی این امکان وجود دارد که اقدام خود را از طریق اردن انجام دهیم که اکنون خواهان این قبیل تانک‌هاست و با عراق هم در زمینه دست‌یابی به جنگ‌افزار همکاری دارد.»

 

برای یک نمونه دیگر از این دست، می‌توان به دیدار مجدد ژنرال جناب سیدامین از لندن و فهرست خریدهای نظامی او از وزارت دفاع بریتانیا اشاره کرد. گزارش محرمانه ۱۴ نوامبر/ ۲۳ آبان پینر کرینگتون، وزیرخارجه بریتانیا حاکی از آن است که عراق مشتاق دریافت این موارد به خصوص از بریتانیا بوده و فروش اغلب آن‌ها به عراق نیز مورد موافقت دولت مارگارت تاچر نیز قرار گرفت: یک- قطعات چیفتن و خدمات پرسنلی برای تعمیر و آموزش آن، دو- گلوله توپ‌های ۱۵۵ میلی‌متری برای استفاده از توپ‌های غنیمتی آمریکایی، سه- سیستم رادارهای هشدار‌دهنده ساخت کارخانه مارکونی برای خنثی کردن حملات هواپیماهای ایرانی که در ارتفاع پایین پرواز می‌کنند، چهار- موشک‌های زمین به هوا و پنج- سیستم‌های الکترونیک هشدار‌دهنده هوابرد. این‌ها و ده‌ها مورد دیگر، همه از مواردی بودند که بریتانیا از ارایه آن‌ها به ایران، به عنوان ممنوعیت کمک تسلیحاتی به دو طرف جنگ خودداری می‌کرد.

پرونده‌ها و اسناد مربوط به فهرست‌های پیشنهادی یا مصوب خریدهای نظامی عراقی‌ها از بریتانیا در سال ۱۹۸۱ البته بسیارند و به دلیل محدودیت این نوشته، تنها به برخی نمونه‌ها از آن‌ها اشاره شد.

 

در این شرایط، ایران چاره‌ای جز روی آوردن به مجاری غیررسمی و بازار سیاه برای تامین تجهیزات نظامی مورد نیاز خود نداشت ولی عراق تلاش می‌کرد که در این مورد نیز با اعمال فشار به کشورهای غربی متحد خود مانع فعالیت ایران شود. برای مثال، استیون ایگرتون، سفیر بریتانیا در عراق روز سوم نوامبر ۱۹۸۰/ ۱۲ آبان ۱۳۶۰ در بغداد به دیدار سعدون حمادی، وزیر خارجه حکومت بعثی رفت و پیام داگلاس هرد، معاون وزیرخارجه بریتانیا را به حمادی تسلیم کرد. در این پیام هرد با اشاره به گزارش‌های اخیر رسانه‌های بریتانیایی درباره شایعات فروش جنگ‌افزار از سوی بریتانیا به ایران، تاکید کرده بود که لندن از فروش جنگ‌افزارهای مرگبار مورد استفاده در جنگ به ایران خودداری می‌کند.

 

ایگرتون در گزارش خود از این دیدار نوشت: «دکتر حمادی، همچون یک عراقی واقعی، نامه را در جیبش گذاشت و بیشتر طلب کرد... او از محتوای مفید و سازنده نامه [هرد] تشکر کرد ولی گفت واقعیت این است که جنگ‌افزار‌ها و مهمات ساخت آمریکا اغلب از آن مسیر به ایران می‌رسد و مامور خریدهای رسمی ایرانی اغلب در تردد به لندن هستند.»

 

به اعتقاد حمادی: «مشکل، موارد رسمی نبود و مربوط به تجارت در بازار سیاه و دریافت موارد مورد نیاز ایران است. من [ایگرتون] گفتم که جنگ به دلیل بالا رفتن نرخ‌ها، همواره و به خصوص در زمینه سلاح و مهمات بازار سیاه ایجاد می‌کند ولی ما حداکثر تلاش خود را در این مورد خواهیم کرد.»

 

تلاش عراق برای ممانعت از خریدهای تسلیحاتی ایران در حالی بود که عراق به دلیل بروز مشکل از خرید جنگ‌افزار از شوروی همه توان خود را در خرید نظامی از غرب گذاشته بود. ژنرال شاکر، فرمانده ارتش اردن در دیدار با ایان گیلمور، مهردار سلطنتی (یکی از وزیران ارشد مشاور) بریتانیا در دوم فوریه/ ۱۲ بهمن ۱۳۵۹ در لندن درباره وضعیت تجهیزات نظامی عراق گفت: «اتحاد شوروی با قطع کامل ارسال تجهیزات نظامی به عراق غیرقابل اعتماد بودن خود را ثابت کرد. عراق یکصد تانک تی۵۵ از لهستان خریده ولی این فروش احتمالا به دلیل خواست شوروی برای خارج کردن این تانک‌ها از لهستان بوده است. تا جایی که من می‌دانم شوروی به ایران سلاح نمی‌فروشد و این کار را سوریه و لیبی انجام می‌دهند.»

 

بر اساس خواسته بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا، ایگرتون سفیر آن کشور در بغداد، در یک گزارش نسبتا طولانی به تاریخ دوم فوریه ۱۹۸۰/ ۱۳ بهمن ۱۳۵۹ و حدود چهار ماه و نیم پس از آغاز تجاوز عراق به ایران، ضمن ارایه یک گزارش کرونولوژیک از وضعیت نظامی عراق در طول ماه‌های آغازین جنگ، به بررسی و تحلیل موقعیت نظامی آن هنگام ارتش حکومت بعثی پرداخت.

 

در این گزارش تصریح شده که ارتش صدام حسین از جهات مختلف موفق به انجام خواسته‌ها و وعده‌های خود و متحدانش در شکست برق‌آسای نظامی ایران و فتح کامل جنگ در زمانی کوتاه نشد. در این گزارش در تحلیل اینکه «چرا نقشه‌های قبلی عراق موفق نبود؟» چنین ذکر شده است: «شماری تحلیل احتمالی وجود دارد. عراقی‌ها مانند همه اعراب عادت دارند که اسیر رویاهای خود شوند. آنان گرایش اعلام شده‌ای دارند که دلبسته تحلیل‌های ذهنی و اطلاعات دست‌چین شده شوند. علاوه بر آن، در عراق، ترس عاملی عجین شده با مشاوران حرفه‌ای است.»

 

سفیر بریتانیا در عراق ادامه داد: «من تردید دارم که وقتی ذهن صدام حسین، این ارتشبد خودخوانده ستادی به امری تعلق گرفت، کسی حتی با داشتن بیشترین تردید، بتواند نظری را درباره قصد حمله به کشوری که هنوز در گیرودار انقلاب است با او مطرح کرده باشد. حمله‌ای حتی با ارتشی ولو مجهز ولی از هر نظر فاقد آموزش لازم و تجربه‌ای کم برای چنین صف‌آرایی پیچیده‌ای. در حالی که در یک جنگ مدرن دست‌کم باید میان بخش‌های ارتش هماهنگی وجود داشته باشد.»

 

در بخش دیگری از گزارش ایگرتون با اشاره به عدم تجربه واقعی و جدی عراق از یک جنگ تهاجمی آمده است: «تنها تجربه اخیر عراق از جنگ، نبردهای کردستان در اواسط دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ بوده که اساسا جنگی فرسایشی علیه چریک‌هایی ورزیده و هدف اصلی آن پناهگاه‌های چریک‌ها و روستاهای مردم کرد بود... در جنگ کنونی، اطلاق تحقیرآمیز معمولی یا پاره‌وقت یا سرباز انقلابی به طور طبیعی تعبیر تحقیرآمیز عرب و فارس را به یاد می‌آورد و موجب شد که عراقی‌ها به طرز خطرناکی دشمن خود را دست‌کم بگیرند.»

 

سفیر بریتانیا در بغداد در ادامه گزارش خود دلیل دیگر نمایش ضعیف ارتش عراق برای دستیابی به آرزوی صدام برای شکست کامل و سریع ایران را این‌گونه بیان کرد: «مساله حفظ روحیه، اصل مهم دیگری بود که احتمالا در عملکرد ضعیف عراقیان موثر واقع شد. برخلاف همه ظواهر نظامی، عراقی طبعا سرباز نیست. به نظر می‌رسد عراقیان در موجی از رضایت وارد جنگ شدند که با پیروزی‌های اولیه پایدار بود ولی وقتی کار دشوار شد، تلفات زیادی رخ داد، مهارت مغرورانه مقاومت ایرانیان آشکار گردید، شور و شوق اولیه عراقی‌ها بر باد رفت.»

 

در حالی که حکومت و پادشاه اردن یکی از مهم‌ترین مشوقان منطقه‌ای عراق در تحریک به تجاوز نظامی به ایران بودند و اعتقاد جدی به شکست سریع ایران در جنگ داشتند، ژنرال شاکر در این دیدار که تنها حدود چهار ماه و نیم پس از شروع جنگ صورت گرفته بود از موفقیت عراق ابراز ناامیدی کرد: «عراقی‌ها به پیروزی قاطع دست نیافتند. آن‌ها برنامه‌ریزی عالی داشتند ولی اجرای ضعیف و مشکلات پیش‌بینی نشده مانع دسترسی آنان به هدفشان شد. عراق برای رسیدن به پیروزی نیازمند به هم زدن اعتماد مردم ایران و تصرف دزفول و اهواز بود... عراقی‌ها اقتدار ایرانی‌ها را دست‌کم گرفته بودند و آماده پاتک آنان نبودند... شگفتی بزرگ جنگ این است که نیروی هوایی ایران هنوز قادر به انجام ۵۰ سورتی پرواز در روز است. اکنون قطع برق شدید در بغداد وجود دارد و فعالیت نیروگاه هسته‌ای عراق نیز برای مدتی طولانی تعطیل شده است.»

 

در مقابل، ژنرال شاکر نیز نظر لرد گیلمور را درباره موقعیت عراق در جنگ سوال کرد: «گیلمور گفت، هر چند چیز زیادی درباره مناقشات نظامی نمی‌دانم ولی به نظر می‌رسد که عراقی‌ها ابتکار خود را از دست داده و نیازمند پایان دادن سریع به جنگ هستند. ما به دلیل خطر گسترش جنگ و پریشانی و تفرقه ایجاد شده در میان اعراب، نگران وضعیت کنونی هستیم.»

 

در همین ارتباط سرهنگ قاسم طائب ‌سالم، رییس دانشکده نظامی اردن نیز در دیدارش با سرهنگ ویلیامسون، افسر ارشد نیروی هوایی بریتانیا در تاریخ ۲۵ژانویه ۱۹۸۰/ پنجم بهمن ۱۳۵۹ نیز نظری مشابه با ژنرال شاکر ابراز کرد: «صدام حسین هیچ گزینه‌ای به جز ادامه جنگ ندارد، چرا که تاکنون او قطعا هیچ دستاوردی نداشته است. اگر او الان متوقف شود، حزب‌الدعوه کسانی را که الان حامی رییس‌جمهور [صدام حسین] هستند تحت نفوذ خود در خواهد آورد و رییس‌جمهور سرنگون خواهد شد.»

 

در برابر این دیدگاه، ژنرال محمد ضیاءالحق، رییس‌جمهور نظامی پاکستان معتقد بود که با وجود اشتیاق طرفین درگیر در جنگ به صلح، شرایط برای برقراری آتش‌بس مهیا نیست. ژنرال ضیاء در دیدار ۲۸ مارس/ هشتم فروردین خود با کرینگتون گفت: «در این شرایط، حمله مجدد عراق به ایران اشتباه خواهد بود. جنگ از یک نظر برای ایران خوب بوده، چرا که کشور را متحد نگه داشته است.»

 

در طول سال ۱۹۸۱ هیات‌های مختلف صلحی برای میانجی‌گری بین عراق و ایران برای پایان بخشیدن به جنگ فعالیت داشتند. مهم‌ترین این موارد هیات مورد تایید سازمان ملل متحد به رهبری اولاف پالمه، نخست‌وزیر پیشین سوئد بود که به همین منظور بار‌ها به ایران و عراق و دیگر کشورهای ذی‌ربط در مساله جنگ سفر کرد. میانجی دیگر سازمان کنفرانس اسلامی به رهبری حبیب شطی، دبیر کل تونسی آن بود که اگرچه نفوذ جهانی پالمه را نداشت ولی در منطقه و بین کشورهای مسلمان معتبر‌تر می‌نمود.

 

موضع جناح‌های مختلف در حاکمیت سیاسی ایران در تعامل با این هیات‌ها تقریبا یکسان و بر اساس ضرورت خروج عراق از اراضی اشغال شده ایران، آغاز مذاکرات صلح بر اساس بازگشت به مرزهای شناخته شده بین‌المللی و پذیرش قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر بود. ایران همچنین خواهان تعیین یک هیات رسمی بین‌المللی برای شناسایی و تنبیه متجاوز، پس از قبول آتش‌بس شده بود.

 

در مقابل عراق، اگرچه هنوز بخش‌هایی از اراضی ایران را در اشغال داشت ولی به دلیل عدم تحقق وعده خود در شکست سریع ایران، به شدت اعتبارش را در بین همسایگان و متحدان عرب خود از دست داده بود. عراق در ابتدای جنگ بر سه محور اصلی دادن حق حاکمیت جزایر سه‌گانه خلیج‌فارس به امارات، اعطای حق حاکمیت و خودمختاری به خوزستان و کنترل کامل خود بر شط‌العرب تاکید داشت. با این همه هرچه روند جنگ به صورت فرسایشی جلو‌تر می‌رفت، از خواسته‌های دست نیافتنی خود بیشتر عقب‌نشینی می‌کرد و بیشتر به صلح بی‌قید و شرط رغبت به خرج می‌داد. هر چند که صدام حسین به منظور گروکشی در مذاکرات و «حفظ پرستیژ خود» هنوز حاضر به ترک بی‌دردسر اراضی اشغالی نبود و نگران دیگر شرط ایران برای تعیین یک هیات مستقل بین‌المللی برای شناسایی متجاوز هم بود.

 

مطابق اظهارات مقامات عراقی به حبیب شطی که در گزارش دیدار دهم مارس/۲۰ اسفند او با مقامات بریتانیایی منعکس شده، دولت عراق از دو شرط اولیه خود برای صلح کوتاه آمده بود ولی بر عدم خروج از اراضی اشغالی قبل از آغاز مذاکرات صلح و ادعای حق حاکمیت کامل بر شط‌العرب تاکید کرده بود. این در حالی بود که صدام حسین در اظهارات شفاهی علنی خود همچنان ادعای اعراب در مالکیت جزایر سه‌گانه را تکرار می‌کرد. هر چند به گفته ایگرتون، سفیر بریتانیا در عراق، لحن عراق نسبت به شعارهای آغاز جنگ او ملایمتر شده بود.

 

در همین ارتباط، ملک ‌حسین بن‌طلال، پادشاه اردن که خود از مهم‌ترین مشوقان و حامیان صدام حسین برای حمله به ایران بود، در ششم مارس ۱۹۸۱/۱۶ اسفند ۱۳۵۹ و در بازگشت از سفرش به بغداد، در دیدار با آلن اورویک سفیر بریتانیا، ضمن ابراز ناخشنودی از نحوه تلاش‌های صلح هیات حسن‌نیت سازمان کنفرانس اسلامی و ناراحتی عراق از قطع کامل کمک‌های تسلیحاتی مسکو به بغداد، اعلام کرد که پیش‌شرط‌های ایران برای آتش‌بس و آغاز مذاکرات صلح را برای عراق غیرقابل قبول است.

 

سوای دو تیم مذاکره‌کننده عمده برای برقراری صلح، افرادی نیز بودند که بنا بر ابتکار شخصی دوست دارند در این موضوع مشارکت کنند. یکی از آنان احمد بن‌بلا، رهبر انقلاب و نخستین رییس‌جمهور الجزایر بود که همزمان با رفع حصر خانگی و ممنوع‌الخروج بودن او به دستور شاذلی بن‌جدید، رییس‌جمهور کشورش به استوارت هلاند، نماینده پارلمان بریتانیا گفت: «او قصد دارد به زودی به ایران، جایی که او مورد احترام آیت‌الله خمینی است، سفر کند و ممکن است بتواند نقشی در حرکت دادن ایرانی‌ها و عراقی‌ها به سوی مذاکرات صلح ایفا کند.»

 

به گمان هلاند: «بن‌بلا با توجه به اعتبار یگانه انقلابی و اسلامی خود، می‌تواند کسی باشد که هر دو طرف بدون از دست دادن اعتبار خود می‌توانند به درخواست او پاسخ دهند. او [بن‌بلا] معتقد است که ایرانیان به این احتمال [میانجی‌گری او] علاقه دارند و دورنمای واقعی در این امر وجود دارد.»

 

تحولات سیاسی داخلی که منجر به برکناری ابوالحسن بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست‌جمهوری در اواخر خرداد ۱۳۶۰ شد، موجب شد عراق و شماری از ناظران بین‌المللی از جمله حبیب شطی گمان کنند که به زودی یک جنگ تمام عیار داخلی راه خواهد افتاد. در این شرایط حکومت عراق بار دیگر و پس از یک دوره ملایمت نسبی در مذاکرات، مجددا بر ادعاهای ارضی و پیش‌شرط‌های قدیمی خود برای پذیرش صلح پافشاری کرد.

 

این موضوع باعث شد بر اساس گفته پالمه به گوفین، دیپلمات سوئدی مقیم تهران، ایرانیان نیز برای تاکید بر ثبات داخلی و عزم آنان در ادامه جنگ و آشتی‌ناپذیری در برابر عراق تا زمان رفع تجاوز، مواضع سخت‌تری در مذاکرات صلح در پیش بگیرند.

 

برخلاف ادعاهای مکرر آمریکا و اروپا درباره بی‌طرفی کامل در جنگ عراق علیه ایران، تهران شواهد زیادی داشت که این ادعا وجود خارجی نداشت یا چندان جدی گرفته نمی‌شد. سوای بحث ارسال جنگ‌افزارهای مورد نیاز عراق، به خصوص توسط ایتالیا، بریتانیا و فرانسه در عرصه گسترده‌تر جهانی نیز مسایلی وجود داشت. برای نمونه در سپتامبر ۱۹۸۱ و در زمانی که بحث احتمال عدم اعطای روادید از سوی آمریکا به وزیر خارجه ایران و معاونان او برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح بود، عصمت کتانی، معاون وزیرخارجه عراق به عنوان رییس سی و ششمین مجمع عمومی برگزیده شد.

 

با وجود اعتراضات شدید ایران، از جمله نامه ۱۷ سپتامبر/ ۲۶ شهریور نمایندگی ایران در سازمان ملل و نامه ۲۲ سپتامبر/ ۳۱ شهریور سفارت ایران به لندن به وزارت خارجه بریتانیا، کتانی تا یک سال بعد در سمت خود در سازمان ملل باقی ماند. در نامه سفارت ایران تاکید شده بود: «هرگز در تاریخ سازمان ملل دیده نشده که نماینده کشوری که در حال جنگ با یک عضو دیگر سازمان ملل است، به ریاست مجمع عمومی برگزیده شود. موجب بی‌اعتباری این نهاد بین‌المللی است که تجاوز و خون‌ریزی عراق را با انتخاب نماینده متجاوز به ریاست خود تایید کند.»

 

 

منبع: روزنامه شرق

کلید واژه ها: ایران و عراق جنگ تحمیلی بن بلا تانک چیفتن


نظر شما :