محمدرضا شجریان؛ سلطان بی‌بدیل یا نامدار بی‌جانشین؟- صادق طباطبایی

۱۰ مهر ۱۳۹۰ | ۱۳:۲۶ کد : ۱۳۵۶ از دیگر رسانه‌ها
سالروز تولد محمدرضا شجریان؛ این دوست گرانمایه و این قهرمان نامدار آواز در موسیقی ایران را به او شادباش می‌گویم. در این مجالی که گردانندگان روزنامه «شرق» برایم فراهم کرده‌اند، می‌کوشم ضمن آرزوی سلامتی و بقای توفیقات برای او به بیان چند نکته بپردازم.

 

تردیدی نباید داشت که محمدرضا شجریان نابرده رنج به این گنج عظیم دست نیافته است. عنوان به حق «سلطان بی‌بدیل آواز» بی‌دلیل یا به «نشانه افتخار»، آن‌گونه که در فضاهای آکادمیک متداول است نصیب او نشده است. استعداد خدادادی، محیط خانوادگی و شرایط پیرامونی بدون شک در این توفیق نقش داشته‌اند؛ اما این همه ماجرا نیست. در کنار امانتداری و حفظ این موهبت الهی، از راه آلوده نشدن به عوامل تخریب و تضعیف این سرمایه گران‌سنگ که آن هم ثمره کوشش خود اوست، باید به عوامل غیرشخصی دیگر نیز توجه داشت.

 

تاریخ موسیقی ایرانی ما فراز و نشیب زیادی داشته است که بیان آنها از حوصله این نوشتار خارج است؛ اما ویژگی‌های دوران معاصر و حضور نام‌آوران برجسته و اساتید پرمایه، کم‌نظیر و گاه بی‌بدیل و فراهم بودن و در اختیار قرار داشتن مجموعه آثار فخیم و پرمایه همه آنها، بدون تردید زمینه بسیار استثنایی را برای هنرجویان راستینی همچون محمدرضا شجریان فراهم آورده بود.

 

به سر آمدن دورانی که موسیقی در انحصار دربار شاهان و مجالس لعب و جشن‌های طرب‌زای قشرهای ویژه‌ای بود، پدیدار شدن ابزار ضبط و تکثیر و عرضه وسیع آثار پرمحتوا و پرارج موسیقایی، بازگشت به اصالت‌های فرهنگی و دینی و خصلت‌های بومی و رواج سنن و گردآوری و تنظیم و تدوین نغمات ویژه اقوام مختلف ایرانی و آواهای بسیار غنی و پرمایه محلی در گوشه‌ گوشه‌های ایران زمین و بالاخره اقبال عمومی به آثار متنوع استادان و بزرگان این دوره، از جمله عوامل مساعدی بود که پردازش نوین و تولید و خلق و عرضه میراث عظیم فرهنگی صوتی ما را مهیا کرد.

 

خروج مایه‌ها، گوشه‌ها و ملودی‌های اصیل موسیقی ایرانی از زوایای تکایای مذهبی و از دل و سینه مداحان و قاریان و خوانندگان ویژه مراسم کهن مذهبی و عرضه آن در میدان‌های عمومی فرهنگ و هنر نیز در زمره عوامل موثر فراهم شدن زمینه‌های رشد و پرورش نغمه‌سرایان و خوانندگان و بروز و ظهور اساتید برجسته شد و در نتیجه غنایی ارزشمند به میراث فرهنگ صوتی و ملی ما بخشید.

 

شاید بتوان با دقت و تفحص بیشتر یک یا چند عامل موثر دیگر را در فراهم شدن زمینه‌های رشد جویندگان هنر موسیقی اصیل ایرانی را برشمرد. بدیهی است که عوامل برشمرده فوق در انحصار هنرجویی خاص یا افرادی ویژه قرار نداشت. هر شیفته هنر و هر جست‌وجوگر و هر دارنده ذوق موسیقی و هر بهره‌مند از استعداد خدادادی می‌توانست، عوامل ذکر شده را در خدمت پرورش و رشد خود قرار دهد.

 

امتیاز ویژه محمدرضا شجریان، آگاهی به توانایی‌های فردی و قدر‌شناسی این موهبت الهی و حفظ سلامتی حنجره پرتوان خدادادی خود و پروراندن روحیه‌طلبگی و زانو زدن در برابر استادان و تلاش خستگی‌ناپذیر و با دوام در بهره‌گیری از دانش و آموخته‌ها و آثار بزرگان پیشکسوت خود بوده است. آمیزش استثنایی این چند ویژگی با یکدیگر است که محمدرضا شجریان را سلطان بی‌بدیل موسیقی آوازی ایران کرده است.

 

شادروان استاد احمد عبادی (متوفی ۱۳۷۱)، این رادمرد اخلاق و این موسیقیدان گرانقدر و این استاد والاگهر سه‌تار و این وارث گنجینه عظیم موسیقی ایرانی و دستگاهی ما که تدوین و تنظیم مایه‌ها و گوشه‌های آن به نام «ردیف استاد میرزا عبدالله»، یادگار پدر بزرگوار او است؛ روزی برایم چنین حکایت کرد (قریب به مضمون): «در سال‌های اوایل دهه چهل بود که محمدرضا را دیدم و قریحه خوش و استعداد ستودنی و از همه مهم‌تر روحیه‌طلبگی و پشتکار کم نظیرش را مشاهده کردم. او را نزد خود آوردم و چند سالی در منزلم همچون فرزندی به تربیت او پرداختم. از‌‌ همان اول با او شرط کردم از ورق و عرق و دود و دم بپرهیزد و تا زمانی که به او اجازه خواندن در محافل عمومی و اینجا و آنجا را نداده‌ام، به تکمیل دانستنی‌های خود سرگرم باشد و فقط بر غنای دانش موسیقایی خود بیفزاید. او را به این گوشه و آن گوشه روستا‌ها و محل سکونت اقوام و عشایر مختلف می‌فرستادم و از او می‌خواستم نغمه‌های محلی و بومی را ضبط کند. همواره به او توصیه می‌کردم در اعتلای اخلاق و حفظ سلامت نفس خود بیشترین اهتمام را روا دارد. زمانی که احساس کردم پختگی لازم را به دست آورده، موافقت کردم در رادیو و در برنامه گلها شرکت جوید و با همکاری نوازندگان طراز اول به اجرای برنامه بپردازد، ولی با نام مستعار زیرا شهرت زودرس را آفت هنر و باتلاق روح و شخصیت هنرمند می‌دانستم. از این جهت مدت‌ها با نام سیاوش و گاه‌گاهی سیاوش بیدکانی آواز می‌خواند. به او می‌گفتم نباید قصاب محل و مردم دور و برت بدانند که صاحب آن آواز زیبا که از رادیو پخش می‌شود تو هستی؛ مبادا سبب شود روحیه غرور و خودستایی در تو به وجود آید.»

 

محمدرضا شجریان، همزمان با برخورداری از مهر و دانش شادروان عبادی، در محضر دیگر استادان و بزرگان موسیقی آوازی ایران نظیر شادروانان مهرتاش، نورعلی‌خان برومند، عبدالله‌خان دوامی، سلیمان‌خان امیرقاسمی، سیدحسین طاهرزاده، غلامحسین بنان و... حاضر شده و با سبک‌های مختلف و روایت‌های متفاوت از گوشه‌ها و پرده‌ها و ظرافت‌های موسیقی اصیل ایرانی آشنا می‌شود. افزون بر این با پشتکار و جدیت فراوان و از راه‌های مختلف با آموزه‌ها و سبک‌ها و اندوخته‌های خوانندگان فرهیخته و صاحب آوازه‌ای همچون اقبال السلطان، سیدجلال تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، سعادتمند قمی، سیدجواد بدیع‌زاده، اقبال آذر، قاسم قراب، محمدرضا کریمی، ظلی و... آشنا می‌شود. نکته مهم و درخور تقدیر آنکه در این فراگیری و آشنایی با سبک‌ها و شیوه‌های مختلف بزرگان یاد شده محمدرضا شجریان هرگز به تقلید از این یا آن هنرمند نمی‌پردازد بلکه خود روشی و شیوه‌ای متناسب با حال و هوای خود و جایگاه صدای خود برمی‌گزیند و همواره بر غنای آن می‌افزاید.

 

در کنار گوشه‌ها و مایه‌های آوازی، این جوان پرکار و خوش قریحه موسیقی ما به ترانه‌ها و ساخته‌های قدیمی بزرگانی همچون عارف و شیدا و دیگران نیز روی می‌آورد و از استادانی همچون نورعلی‌خان برومند و عبدالله‌خان دوامی، ریتم‌ها و ملودی‌های جانبخش این دسته از آهنگ‌ها و ترانه‌های قدیمی را فرا می‌گیرد.

 

تا آنجا که در خاطر دارم اولین برنامه رادیویی او (ظاهرا در سال ۱۳۴۵) در برنامه «برگ سبز» بود که مرحوم رضا ورزنده با سنتور خود، آواز «سیاوش بیدکانی» را در مایه افشاری همراهی می‌کرد. آرشیوی که من از برنامه‌های گلها دارم بیش از ۲۳۰ یا ۲۴۰ برنامه از محمدرضا شجریان را نشان می‌دهد که با همراهی تقریبا تمامی نوازندگان زبردست و طراز اول کشور ما ضبط و پخش شده است. آمار دقیقی از ترانه‌های خوانده شده استاد شجریان ندارم ولی تعداد آنها را از ۷۰ یا ۸۰ متجاوز می‌دانم.

 

حال که سخن به اینجا کشیده شد، دریغم می‌آید به نکته‌ای که در دل دارم اشاره نکنم. در خلال سال‌های اول دهه ۶۰ و در مناسبت‌های اختصاصی و خصوصی که تدارک دیده می‌شد و در تمامی آنها حضور داشتم بیش از ۲۰۰ اثر آوازی و موسیقایی فاخر از محمدرضا شجریان ضبط کردیم که با همنوازی بزرگانی همچون پرویز یاحقی، فرهنگ شریف، محمد موسوی، احمد عبادی، جلیل شهناز، حسن کسایی، منوچهر جهان‌بگلو، جهانگیر ملک، منصور صارمی و یکی دو نفر دیگر اجرا شده است. تا این زمان جز یک یا دو اثر از این مجموعه نفیس و پرمایه منتشر نشده است. قطعات آوازی کاستی که با ساخته‌های پر احساس و بی‌نظیر شادروان پرویز مشکاتیان و تحت عنوان «نوا مرکب‌خوانی» و نیز «مثنوی‌خوانی در مایه همایون» منتشر شده است، نمونه‌های آثار خلق شده در این دوران است. از شما چه پنهان که نمی‌توانم غبطه فراوان خود را از عدم انتشار این مجموعه بسیار با شکوه آوازهای محمدرضا شجریان که هرکدام با نوازندگی و همنوازی استادانه و کم‌نظیر بزرگانی که ذکر شد و نیز با کیفیتی مطلوب و قابل انتشار اجرا و ضبط شده است، اظهار نکنم. اعتقاد کامل دارم که انتشار این مجموعه ارزشمند و کم‌نظیر که در شرایط ویژه‌ای خلق شده و از بار کیفی بسیار بالایی برخور‌دار است سبب ارتقای ذائقه موسیقایی جوانان مشتاق فرهنگ صوتی این مرز و بوم است.

 

غبطه دیگر من، قطع همکاری محمدرضا شجریان با شادروان پرویز مشکاتیان است. سخت بر این باور هستم که بهترین ساخته‌های پرویز مشکاتیان آنهایی هستند که با صدای محمدرضا شجریان اجرا شده‌اند و همچنین بهترین کارهای منتشرشده محمدرضا شجریان پس از انقلاب، آنهایی هستند که توسط پرویز مشکاتیان ساخته و اجرا شده‌اند. نیازی به ذکر دلایل قطع همکاری این دو هنرمند برجسته کشورمان نمی‌بینم ولی نمی‌توانم افسوس عمیق خود را از ناپایداری این همکاری کوتاه مدت در دل نگاه دارم. زیرا به شدت اعتقاد دارم که این واقعیت تلخ سبب محروم ماندن جوانان امروز و آینده ما از آثار پرمایه و ناب در موسیقی ایرانی و آوازی ایران شده است.

 

در اینجا ضروری می‌دانم به یک ویژگی دیگر در شخصیت هنری محمدرضا شجریان اشاره کنم. آنچه در سطور بالا مذکور افتاد به عوامل و اسباب شکل‌گیری کمی و کیفی و شرایط بیرونی و خصلت‌های فردی که از محمدرضا شجریان، سلطان بی‌بدیل آواز در موسیقی ایرانی ایران را ساخته است، باز می‌گشت ولی این‌ها همه، یک «سلطان بی‌بدیل» را «قهرمان مردمی» نمی‌کند.

 

موسیقی ملی و محلی یک سرزمین بازتاب تاریخ و فرهنگ و غم و شادی و شکست و پیروزی و خصوصیات روحی و روانی و معرف تراژدی‌ها و اسطوره‌ها و دلاوری‌ها و مبین آرمان‌ها و نیازهای مردم یک سرزمین در قالب نغمه و ملودی و کلام آهنگین است.

 

گرچه تاریخ گذشته و شرایط حال مردم یک سرزمین را نمی‌توان از تاریخ زمامداران و حال و احوال سلطه‌گران آن جدا انگاشت؛ اما در هر مقطعی از زمان شاهد جدایی روز و روزگار و شیوه گذران عمر زمامداران از مردم عادی هستیم. در کشوری که دنیای سلطه‌گران و امرای حکومت از دنیای مردم به کلی جدا هست بدیهی است که زبان و آرمان و نیاز و خصلت‌های روحی و روانی سلطه‌گر و زیر سلطه از یکدیگر متمایز است. یک هنرمند می‌تواند یا بیانگر حال و احوال ملوک و صاحبان قدرت باشد و از مزایای مادی آن بهره‌مند شود یا می‌تواند زبان آرمان‌ها و بیان نیاز‌ها و حکایت‌گر حال و روایتگر روزگار مردم خود باشد و محروم از بذل و بخشش شاهان و ارباب مال و منال.

 

پر واضح است که جایگاه و موطن واقعی یک هنرمند زمانی می‌تواند دل و دیده مردم خود باشد که همه کوشش و تلاش خود را در خدمت فرهنگ و تاریخ و ارزش‌ها و اسطوره‌های ملی و مردمی قرار دهد و گفته‌ها و ناگفته‌ها و آرمان‌ها و نیاز‌ها و وجوه مختلف فرهنگی مردم خود را با زبان نغمه در موسیقی، با زبان رنگ‌ها در نقاشی، با واژه و کلام در شعر و سرود، یا دیگر جلوه‌های هنر نظیر فیلم و سینما و تئا‌تر و کاریکاتور و... بازگو کند.

 

اگر جهان پهلوان تختی قهرمان ملی شد و در دل مردم سرزمین خود جای گرفت این تنها به دلیل پیروزی‌های غرورآفرین او در عرصه‌های جهانی و در مصاف زورآزمایان بزرگ جهان نبود بلکه از آن رو که برخاسته از متن توده‌های مردم و در خدمت اقشار مختلف مردم خود بود و روی از دربار و درباریان گردانده بود. به همین قرار محبوبیت مردمی و اقبال عمومی انسان‌های این سرزمین به محمدرضا شجریان به دلیل جایگاهی است که او برای خود برگزیده است و زبان موسیقی اصیل ایرانی را برای بیان حال و احوال و روز و روزگار مردم سرزمین خود به کار می‌گیرد و امید که همواره چنین باشد.

 

 

نامدار بی‌جانشین؟

 

آیا سلطان بی‌بدیل ما جانشینانی خواهد داشت؟ همان‌طور که در بخش آغازین این نوشتار اشاره کردم تلفیق دو ویژگی فردی و اجتماعی یا شرایط درونی و برونی یک هنرمند است که ظرفیت و شاکله هنری او را می‌سازد.

 

آیا علل و عواملی که دیروز از محمدرضا شجریان سلطان بی‌بدیل آواز را در موسیقی ایرانی ایران ساخت امروز نیز در جامعه ما دیده می‌شوند؟ بدون تردید نمی‌توان در جامعه امروزی ایران وجود استعدادهای ویژه و دارندگان انگیزه‌های والای هنری را در فراگیری موسیقی اصیل ایرانی منکر شد. وجود کلاس‌های متعدد و آموزشگاه‌های عمومی و خصوصی و اقبال کم‌نظیر هنرجویان جوان در هر طبقه و سن و سال با وجود تنگناهای موجود خود بهترین دلیل بر وجود و حضور فعال هنرمندان بالقوه در آینده این سرزمین است.

 

آنچه به عنوان میراث عظیم فرهنگ صوتی در وجود اساتید مختلف و آموزگاران سبک‌ها و سلیقه‌ها باید جست‌وجو می‌شد به نظر می‌رسد در این زمانه فراهم‌تر و آسان‌تر از گذشته باشد. مجموعه آثار بزرگان و حاملان میراث موسیقایی ما امروزه در قالب آلبوم‌ها و دیگر اشکال صوتی می‌تواند به مراتب راحت‌تر از گذشته، در اختیار هر جست‌وجوگری قرار گیرد.

 

آنچه باقی می‌ماند و باید آن را جست‌وجو کرد آموزگاران اخلاق و مربیان پاکدل و صاحبان نفس سلیم است که باید به پرورش اخلاق هنری، هنرمندانی که بتوانند در آینده جانشین یا جانشینان سلطان بی‌بدیل امروز ما باشند بپردازند. امروزه روز، چه تعداد مربیان اخلاق و آموزگارانی از این دست را می‌شناسیم؟ و آیا به راحتی قابل دسترسی برای هنرآموزان امروزی ما هستند؟ آیا شرایط کنونی جامعه ما چنین ضرورت و چنان مجالی را فراهم می‌کند؟

خدا کند چنین باشد.

 

 

منبع: ضمیمه روزنامه شرق

کلید واژه ها: شجریان صادق طباطبایی


نظر شما :