رقابت‌ها و مراقبت‌های ورزشکاران ایرانی در میادین جهانی

۴ و پایانی- ایران از مسابقات ورزشی بین‌المللی چه می‌خواست؟
۲۳ تیر ۱۳۹۳ | ۱۸:۰۴ کد : ۷۸۰۸ تاریخ سیاسی فوتبال در ایران
از بازی‌های المپیک ۱۹۴۸ لندن بود که ایران شروع کرد به فرستادن تیم‌هایش به مسابقات بین‌المللی...روش‌های غربی‌ها در ورزش شد توجیه کاهش شدید حضور ایران در مسابقه‌های بین‌المللی...بعد از کشمکشی علنی میان مسئولان وزارت امور خارجه و سازمان تربیت بدنی به ورزشکاران ایران اجازه داده شد با آمریکایی‌ها مسابقه بدهند اما با اسرائیلی‌ها نه...اوایل دههٔ ۱۳۷۰ تلویزیون شروع کرد به پوشش رخدادهای ورزشی مهم، حتی بازی‌های جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا...مسابقات بین‌المللی به ایران امکان می‌دهد جزئی از جامعهٔ جهانی باشد.
رقابت‌ها و مراقبت‌های ورزشکاران ایرانی در میادین جهانی
ترجمه: بهرنگ رجبی

 

تاریخ ایرانی: هوشنگ شهابی، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا، در این مقاله که با عنوان «هیولای جهانی شدن: ورزش و تجدد در ایران» در شماره ژوئن- سپتامبر ۲۰۰۲ نشریه «The International Journal of the History of Sport» منتشر شده، به چگونگی ورود، فراگیری و نفوذ ورزش‌های غربی در زندگی ایرانیان معاصر می‌پردازد. در این مقاله که ترجمه‌اش را در «تاریخ ایرانی» می‌خوانید، نسبت ورزش با تجدد در ایران مورد واکاوی قرار گرفته است.

 

***

 

تأثیر مسابقات بین‌المللی

 

از بازی‌های المپیک ۱۹۴۸ لندن [۱۳۲۷] بود که ایران شروع کرد به فرستادن تیم‌هایش به مسابقات بین‌المللی مانند بازی‌های المپیک و بازی‌های آسیایی و مسابقات قهرمانی جهانی در رشته‌های مختلف. سال ۱۳۵۳ ایران برای نخستین بار میزبان بازی‌های آسیایی شد. دولت ایران که فقط یک سال از چهار برابر شدن قیمت نفت و ثروتمند شدنش می‌گذشت، می‌خواست از این رخداد در جهت بهبود وجههٔ بین‌المللی‌اش استفاده کند. اگر موفق می‌شد احتمالا در ادامۀ مسیر خیز برمی‌داشت برای میزبانی بازی‌های المپیک؛ ژاپن سال ۱۹۶۴ با میزبانی همین بازی‌های المپیک بود که عضویتش را در باشگاه کشورهای قدر قدرت ثروتمند رسمی کرده بود. سال ۱۳۵۷ ایران برای اولین بار توانست به جام جهانی فوتبال در آرژانتین راه یابد، اما در دور اول حذف شد. چند ماه بعد‌تر انقلاب نقطهٔ پایانی بر اغلب حضورهای بین‌المللی تیم‌های ایران گذاشت.

 

روش‌های غربی‌ها در ورزش شد توجیه کاهش شدید حضور ایران در مسابقه‌های بین‌المللی. استدلال این بود که در کشورهای ثروتمند به ورزشکار‌ها می‌رسند و بهترین تسهیلات و امکانات آموزشی و تمرینی را دارند و همین باعث می‌شود خودبه‌خود از غیرحرفه‌ای‌های جهان سوم پیش باشند. به‌علاوه، پیروزی‌های آن‌ها به اعتمادبه‌نفس مردم جهان سوم خدشه می‌زند و وجهه و اعتبار کسانی را بهتری کند که آن‌ها را استثمار کرده‌اند و می‌کنند، یعنی کشورهای ثروتمند صنعتی را. بنابراین ترجیح این بود که اصلا وارد این بازی نشوند. بعد از انقلاب، تغییر مسئولان ورزشی خیلی زیاد و سازوکار اداری تربیت بدنی خیلی دست و پاگیر بود؛ مدیران کهنه‌کار قدیمی که تجربهٔ بین‌المللی داشتند پاکسازی شده بودند و ورزش ایران گرفتار بی‌سر و سامانی لاعلاجی شده بود. بد‌تر اینکه شمار چشمگیری از ورزشکار‌ها، از جمله بعضی مدال‌آوران المپیک، از سفر تیم‌ها به خارج از کشور برای فرار و بعضا پیوستن به گروه‌های مخالف حکومت استفاده می‌کردند. سر آخر هم اینکه با توجه به فساد مالی ورزش دولتی و دشواری‌های سفر به خارج در دورانی که جنگ با عراق داشت عمدهٔ ذخایر ارزی ایران را می‌برد، تنها هدف هر آدمی که همراه تیم‌های ملی به خارج از کشور می‌رفت این بود که چندتایی قالیچه با خودش ببرد یا کالاهایی اروپایی به خودش به ایران بیاورد. سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» توجیهی کارآمد بود برای تحریم بازی‌های المپیک هم سال ۱۹۸۰ مسکو و هم سال ۱۹۸۴ لس‌آنجلس.

 

در دههٔ ۱۳۶۰ در آن معدود مواردی هم که خطر خارج رفتن ورزشکاران ایرانی به جان خریده شد، بنا بر این بود که پیام انقلاب را بپراکنند. روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۲ آیت‌الله خمینی در سخنانی خطاب به شماری از ورزشکاران عازم بازی‌های آسیایی گفت از عهد قدیم تا به حال، فکر و ذکر ورزشکاران خدا و امام علی بوده و ابراز امیدواری کرد قهرمان شوند و انقلاب را در همهٔ معانی و مفاهیمش صادر کنند. آیت‌الله خمینی خطاب به یکی از ورزشکاران هم که جفت پا‌ها و یک دستش را در جنگ با عراق از دست داده بود، گفت به مردانی چون او افتخار می‌کند و امیدوار است خدا در زندگی پس از مرگ دو بال به او بدهد تا بتواند بر فراز بهشت پرواز کند.(۱) واکنش کارگزاران ورزش به این گفته‌ها برگزاری مراسم جمعی خواندن دعا و سر دادن علنی شعارهای ضد امپریالیستی بود. مسابقه با تیم‌های آمریکا و اسرائیل در رقابت‌های بین‌المللی مسالهٔ غامضی بود چون سیاست خارجی ایران این کشور‌ها را دشمنان سازش‌ناپذیر خودش می‌شمرد. بعد از تردیدهای اولیه و کشمکشی علنی میان مسئولان وزارت امور خارجه و سازمان تربیت بدنی ایران سر کشتی گرفتن با آمریکایی‌ها در مسابقات جهانی کشتی آزاد بوداپست،(۲) نهایتا به ورزشکاران ایران اجازه داده شد با آمریکایی‌ها مسابقه بدهند اما با اسرائیلی‌ها نه، مشی‌ا‌ی همخوان با این گفتهٔ مکرر تکرار شده که ایران هیچ خصومتی با مردم آمریکا ندارد.

 

تنها رشته‌ای که ایران هنوز می‌توانست در رقابت با رقبای سطح بالای بین‌المللی‌اش خودی نشان بدهد، کشتی بود. چون کشورهای قدر قدرت این رشته در دههٔ ۱۳۶۰ ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بودند، ارزش تبلیغاتی مدال‌های بین‌المللی در این رشته هم بدیهی و مسلم بود. سال ۱۳۶۵ مقاله‌ای در روزنامهٔ «اطلاعات» می‌گفت کسب مدال در عرصه‌های جهانی می‌تواند ایران را در دستیابی به اهدافش کمک کند، از جمله در صدور انقلاب اسلامی.(۳) اواخر سال ۱۳۶۶ شرایط این بازگشت به عرصهٔ بین‌المللی تعیین شد و ایران اعلام کرد نمی‌خواهد با بعضی کشور‌ها حتی در میدان‌های ورزشی رویارو شود، مثلا اسرائیل و آفریقای جنوبی. گفته شد ایران این ملت‌ها را دوست ندارد و جعلی می‌داند.(۴)

 

کتابی دربرگیرندهٔ احادیثی از پیامبر اسلام دربارهٔ ورزش، می‌گفت در دنیای امروز، ارتباطات ورزشی با دیگر کشور‌ها به مفاهمه و صلح بین‌المللی کمک می‌کند.(۵) ایران در بازی‌های المپیک سال‌های ۱۹۸۸ و ۱۹۹۲ شرکت کرد، اگرچه مطبوعات به این بازی‌ها انتقاد می‌کردند. هفته‌نامهٔ ورزشی اصلی کشور، «کیهان ورزشی»، مدام نابرابری نظام جهانی را تقبیح می‌کرد، نظامی که در آن کشورهای ثروتمند می‌توانند هزینه‌های آموزش و تمرین ورزشکارانشان را مطابق با روش‌های علمی تأمین کنند و ورزشکاران جهان سوم صرفا تزئیناتی‌اند برای مؤکد کردن برتری برنده‌ها. با این حال مشتاقانه منتظر پیروزی‌های ورزشکاران ایرانی هم بودند و از این پیروزی‌ها برای بالا بردن غرور ملی بهره می‌گرفتند.

 

در ایران معاصر، ورزشی که بیشترین بار سیاسی را دارد، فوتبال است. از دههٔ ۱۳۶۰ بود که بلوا‌ها و غوغاهایی بعد مسابقات مهم فوتبال درمی‌گرفت. دولت این شلوغی‌ها را به فعالیت‌های ضدانقلابی تعبیر می‌کرد، اما احتمال بیشتر این است که خشونت‌های فوتبالی صرفا نتیجهٔ حضور ده‌ها هزار جوان در فضایی کوچک باشد. اولش مطبوعات از رفتار هوادارهای ایرانی خشمگین می‌شدند و آن را بازماندهٔ فرهنگ منحط غرب می‌خواندند، فرهنگی که امپریالیسم پیش از انقلاب به ایران تحمیل کرده بود، اما تب فوتبال مهارشدنی نبود و اوایل دههٔ ۱۳۷۰ بود که تلویزیون شروع کرد به پوشش رخدادهای ورزشی مهم، حتی بازی‌های جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا و تلاش‌هایی هم برای سامان دادن دوباره به تیم ملی فوتبال شد.

 

راهیابی ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه در آذرماه ۱۳۷۶ شادی بی‌سابقهٔ مردم را در پی آورد. ایرانی‌ها از فضای به نسبت آزادتر حاصل از پیروزی چند ماه پیش‌تر محمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری، استفاده کردند تا اعلام کنند دلشان می‌خواهند جزئی از جامعهٔ جهانی باشند، جامعه‌ای که نماینده‌اش جامی جهانی با حضور ۳۲ کشور بود و جشن‌هایشان را هم تبدیل کردند به تظاهراتی در حمایت از خاتمی که سیاست‌های آزادمنشانه‌اش با مقاومت محافظه‌کار‌ها روبه‌رو شده بود. سر آخر وقتی ایران و ایالات متحده در دور اول رقابت‌های جام در یک گروه افتادند، دیگر مجالی آرمانی برای نشان دادن حال و هوایی تازه در روابط میان ایالات متحده و ایران مهیا شده بود، روابطی که متعاقب ماجرای گروگانگیری آبان‌ماه ۱۳۵۸، در سطح دیپلماتیک قطع شده بود.

 

مشخصهٔ برههٔ زمانی میان راهیابی ایران به جام جهانی و بازی روز ۳۱ خردادماه ۱۳۷۷ با ایالات متحده، درگیری‌های شدید کارگزاران ورزش ایران با همدیگر بود. سر آخر طرفداران رئیس‌جمهور خاتمی پیروز شدند و پیش از رفتن به فرانسه، سخنگوی تیم اعلام کرد جهانیان را شگفت‌زده خواهند کرد. بازیکنان ایرانی سعی نکردند با تعصب و سر و شکل انقلابی میزبانانشان را بیزار کنند و عهد کردند چهرهٔ تازه‌ای از کشورشان به دنیا نشان دهند. خیلی آراسته و شش تیغ وارد زمین ‌شدند،(۶) و قبل هر بازی دسته گل‌هایی به حریفشان ‌دادند. رسانه‌های غربی بازی ایالات متحده و ایران را برجسته کرده بودند و ازش تصویر رقابتی می‌دادند مبتنی بر کینهٔ متقابل، اما مقام‌های آمریکایی‌ و ایران به بازیکنانشان امر کرده بودند آرام و مؤدب باشند و فیفا هم روز ۳۱ خردادماه را «روز بازی جوانمردانه» اعلام کرده بود. لحظهٔ موعود که فرا رسید، دو تیم هدایایی رد و بدل کردند و عکس‌های معمول قبل بازی را نگرفتند تا به عوضش عکس مشترکی بیست و دو نفره بگیرند، عکسی که تویش بازیکن‌های دو تیم لابه‌لای همدیگر بر خورده بودند. روز ۱۲ بهمن ماه ۱۳۷۷ هر دو تیم مشترکا جایزهٔ بازی جوانمردانهٔ فیفا را گرفتند.(۷)

 

تیم ایران نتوانست از دور اول بالا‌تر برود، اما بسیاری از بازیکنان ایرانی به خدمت تیم‌های اروپایی درآمدند و نتیجه‌اش هم این شد که فوتبال اروپا حالا با شدت و حدت بیشتری پیگیری می‌شد. سال ۱۳۸۰ تیم ایران در آستانهٔ راهیابی به جام جهانی ۲۰۰۲ ژاپن و کرهٔ جنوبی بود اما روز ۷ مهرماه در برابر بحرین که تیم ناچیزی بود، باخت. بعد از بازی هزاران جوان به خیابان‌های تهران ریختند؛ این بار سرخوردگی واقعا به تظاهرات منجر شد.

 

 

فرجام

 

ایران سدهٔ بیستم را که مرور کنیم، جای بحث نمی‌ماند که اشاره کنیم تحول ورزش ایران روندی مداوم و مستمر داشته. انقلاب اسلامی قطعا تأثیری ژرف روی جامعه گذاشت. انقلابیون پیروز دست به انقلابی فرهنگی زدند تا تأثیر و نفوذ بیگانگان را بزدایند و حدی از اصالت را دوباره در زندگی مردم جاری کنند. تا یک دهه یا در همین حدود، الگوهای پیشاانقلابی فعالیت‌های ورزشی واقعا به محاق رفتند اما در دههٔ ۱۳۷۰ وارداتی خارجی چون فوتبال و تکواندو، ورزش‌های سنتی (از آن دست که در زورخانه انجام می‌شدند) و ورزش‌هایی مدرن را که ریشه‌های سنتی داشتند (کشتی) کنار زدند. فرایند جذب ورزش غرب ادامه دارد. سال ۱۳۷۶ نخستین دورهٔ مسابقات کشوری کریکت برگزار شد، اگرچه باید افزود این بازی از کشور همسایه، پاکستان، راه به ایران باز کرده. سال ۱۳۷۷ فوتبال زنان هم راه افتاد.

 

از بعضی جهات، انقلاب واقعا گرایش‌هایی را که در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ نمایان بودند، تشدید کرد. فرهنگ رقابت بر جامعه مسلط شد، یعنی در سطح مردم عادی، امروز شمار آدم‌هایی که فعالیتی ورزشی می‌کنند احتمالا بیشتر از قبل انقلاب است، اگرچه هیچ دادهٔ نظام‌مندی در دست نیست.(۸)

 

واپسین درسی که باید گرفت اینکه بالادستی‌ها نباید ورزش، و به خصوص فوتبال، را ابزاری برای مهار جمعیت بدانند. انقلابیون، هم اسلام‌گرا‌ها و هم دست‌چپی‌ها، از حکومت شاه انتقاد می‌کردند که از فوتبال به‌ سان «افیون» توده‌ها استفاده می‌کند. رابطهٔ پیچیده‌ای که متعاقب راهیابی تیم ملی به جام جهانی ۱۹۹۸ میان هواداری فوتبال و سیاست اطلاح‌طلبانه رخ نمود، محدودیت‌های رویکرد ابزارنگر را نشان می‌دهد؛ حالا دیگر مسابقاتی بین‌المللی چون جام جهانی فوتبال، بازی‌های المپیک و بازی‌های آسیایی به ایرانی‌ها مجال و امکان می‌دهند جزئی از جامعهٔ جهانی باشند، جامعه‌ای جهانی که بسیاری عمیقا به آن ظن داشتند.(۹) اگر بخواهیم از روی شور و شوق جوانان ایرانی قضاوت کنیم، به نظر می‌رسد انگار هیولای جهانی شدن را نمی‌توان متوقف کرد.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۱ـ صحیفهٔ نور، جلد ۱۸ (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵)، ۱۲۵.

 

۲ـ جمهوری اسلامی، ۲۳ مهرماه ۱۳۶۴، ۲؛ ۲۴ مهرماه ۱۳۶۴، ۲؛ ۲۹ مهرماه ۱۳۶۴، ۱۱.

 

۳ـ اطلاعات، ۲ خردادماه ۱۳۶۵، ۱۰.

 

۴ـ دانش ورزش، ۱، ۳ (اسفندماه ۱۳۶۶)، ۱۴.

 

۵ـ سید رضا تقوی، چهل حدیث: ورزش (تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱)، ۱۴.

 

6- N[awid] K[ermani], "Gut rasiert," Frankfurter Allgemeine Zeitung, 11 July 1998, 32.

 

۷ـ برای جزئیات، نگاه کنید به:

H. E. Chehabi, "US-Iranian Sports Diplomacy," Diplomacy and Statecraft, XII, 1 (March 2001).

 

۸ـ در فصل ششم این کتاب، قضیه تحلیل شده:

Fariba Adelkhah, Being Modern in Iran, trans. Jonathan Derrick (London: Hurst & Company, 1999), Chapter 6, “Looking after Number One: A Competitive Society,” 139-174.

 

۹ـ نگاه کنید به:

Christian Bromberger, “Troisieme mi-temps pour le football iranien,” Le Monde diplomatique, April 1998; Christian Bromberger," Le football en Iran, "Societes & Representations (Dec. 1998); Paul, "Der iranische SpitzenfuBball”; Marcus Gerhardt, “Sport and Civil Society in Iran,” in Eric Hoogland (ed.), Twenty Years of Islamic Revolution: Political and Social Transformation in Iran since 1979 (Syracuse, NY: Syracuse University Press, 2002), 36-55.

کلید واژه ها: ورزش جام جهانی فوتبال هوشنگ شهابی


نظر شما :