ریگان و ایران؛ از براندازی تا معامله

فروش سلاح چه زمانی مطرح شد؟
۱۳ آبان ۱۳۹۴ | ۱۶:۲۳ کد : ۷۹۵۵ اسرار ماجرای مک‌ فارلین
ایالات متحده مهمات شیمیایی را برای صدام تهیه نکرد اما در عملیات نظامی عراق دست داشت.
ریگان و ایران؛ از براندازی تا معامله

شیدا قماشچی

 

تاریخ ایرانی: «ایران - کنترا: رسوایی ریگان و سوءاستفاده از مقام ریاست جمهوری» جدیدترین کتاب مالکوم برن، معاون آرشیو امینت ملی ایالات متحده است که در اکتبر ۲۰۱۴ منتشر شد. این کتاب با بهره‌گیری از هزاران سندی که پیش از این محرمانه محسوب می‌شدند، نشان می‌دهد که چگونه رونالد ریگان، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا و اعضای ارشد دولتش، قانون کشورشان را زیر پا گذاشتند و با ترغیب دلالان اسلحه و رهبران اسرائیل، به ایران سلاح فروختند تا هم گروگان‌های آمریکایی در لبنان را با کمک تهران آزاد کنند و هم عواید حاصل از آن را در اختیار ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا قرار دهند. افشای سفر رابرت مک‌فارلین، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا به تهران در ۱۳ آبان ۱۳۶۵ که به ماجرای ایران - کنترا یا ایران گیت معروف شد، یک رسوایی سیاسی در آمریکا ایجاد کرد.

«تاریخ ایرانی» فصل‌هایی از کتاب «ایران - کنترا» را ترجمه و منتشر می‌کند که پس از سه دهه ناگفته‌هایی را از جزئیات سفر مک‌فارلین و هیات همراهش به تهران افشا کرده است.

 

***


طی دورهٔ ریاست جمهوری ریگان، ایران در بیشتر مواقع در صدر برنامه سیاست خارجی قرار داشت. جمهوری اسلامی مساله‌ای غامض بود. پس از ماجرای گروگان‌گیری که در روز نخست ریاست جمهوری ریگان -۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ - پایان یافت، خصومت متقابل تهران و واشنگتن مسالهٔ روز بود. با این وجود ایران از لحاظ استراتژیک نقش مهمی در رقابت آمریکا و شوروی ایفا می‌کرد و ایالات متحده ناگزیر بود تا راهی برای برقراری رابطه با تهران بیابد. اضافه بر آن ریگان خود شخصاً به این کشور توجه داشت. در سال ۱۹۷۸، اندکی پیش از انقلاب او به ایران سفر کوتاهی کرد و تحت تأثیر شاه قرار گرفت. او پس از بازگشت به کشورش در برنامه‌ای رادیویی گفت: «ایران بدترین پوشش خبری دنیا را دارد.» ریگان به طور خاص به نقش شاه در پشتیبانی از منافع آمریکا در جنگ سرد تاکید کرد: «دوستی ایران و اتحاد آن با آمریکا رخنه‌ناپذیر است. آن‌ها به خوبی می‌دانند که اتحاد جماهیر شوروی تهدیدی برای دنیای آزاد به شمار می‌رود.»(۱)


ریگان در زمان به قدرت رسیدن با دو تهدید خارجی مواجه بود: تهدید کمونیسم که از جانب شوروی رهبری می‌شد و ظهور بنیادگرایی اسلامی. به نظر می‌رسید که سیاستگذاران آمریکایی هیچ راه‌حل مناسبی برای این مشکلات نداشتند. وقایع جاری، همچون حملهٔ عراق به ایران درست پیش از انتخابات سال ۱۹۸۰ و بحران جدید گروگانگیری در لبنان، باعث شدند تا ایدهٔ مذاکره با رژیم روحانیون - که پیشتر انکار می‌شد - بار دیگر احیا شود. شخصی که پشت این ایدهٔ جنجالی و بلندپروازانه قرار داشت کسی نبود جز مشاور امنیت ملی: رابرت مک‌فارلین.



گزینه‌های دشوار

اگرچه رئیس‌جمهور و تیم منتخبش بابت گروگانگیری بسیار خشمگین بودند ولی در عمل نمی‌توانستند راه‌حلی مشترک برای مواجهه با رژیم [آیت‌الله] خمینی بیابند. ایران همچنان تهدیدی چندجانبه برای منافع آمریکا به شمار می‌رفت زیرا این توانایی را داشت که دسترسی غرب را به نفت خلیج فارس مسدود کند؛ ایران کشورهای محافظه‌کار خلیج فارس همچون عربستان سعودی را مرعوب می‌کرد، در حالی که با رفتن شاه اتکای ایالات متحده بر نفت سعودی بیش از پیش شده بود؛ ایران می‌توانست منطقه را بی‌ثبات کند و اتحاد جماهیر شوروی از بی‌ثباتی منطقه بهره بگیرد. هر کدام از این تهدیدات باعث شدند تا در دستگاه دولتی ریگان اختلاف نظر عمیقی برای دستیابی به بهترین راه‌حل موجود پدید بیاید.(۲)


برای نمونه، اگرچه مسکو در ذهن بسیاری از افراد یک تهدید مداوم بود ولی برخی معتقد بودند که نباید سیاست مواجهه با ایران را فقط بر این اساس تعیین کرد. برخی دیگر عقیده داشتند که واشنگتن باید موازنه را بیشتر بر اساس سود نفتی و دیگر منافع اقتصادی تنظیم کند، به این منظور باید با کشورهای عربی حوزهٔ خلیج فارس روابط نزدیکتری برقرار سازد. برخی دیگر اصرار داشتند که محافظت از اسرائیل باید در اولویت قرار بگیرد. در حقیقت طی دورهٔ ریاست جمهوری ریگان این اولویت‌ها تغییر می‌کردند، در نهایت ناظران به این نتیجهٔ منطقی رسیدند که کاخ سفید فاقد یک سیاست منسجم در قبال ایران است.


در نخستین دورهٔ ریاست جمهوری ریگان حداقل سه گزینه به طور جدی مطرح شدند. هر کدام از این سیاست‌ها نمایانگر دیدگاه مقامات کلیدی آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی است. همچنین نشان می‌دهد که پیش از آنکه دولت تصمیم به ارسال سلاح به ایران بگیرد چه گزینه‌های دیگری را در نظر داشته است.


یک رویکرد ساقط کردن رژیم [آیت‌الله] خمینی بود. در بهار سال ۱۹۸۱ ویلیام کِیسی رئیس سازمان اطلاعاتی آمریکا، به عنوان بخشی از استراتژی جهانی «نزول» دستاوردهای مسکو در جهان سوم، طرحی را برای ساقط کردن حکومت مذهبی ایران پیشنهاد داد. برنامه این بود که با بهره از کمک‌های «غیرمهلک» سی‌آی‌ای، ایستگاه رادیویی در ترکیه راه‌اندازی شده و به گروه‌های سلطنت‌طلب به رهبری اشرف، خواهر دوقلوی شاه و دو سازمان شبه‌نظامی به رهبری فرماندهان اسبق ارتش کمک‌رسانی شود. هدف آن بود که عناصر اپوزیسیون «میانه‌رو» گردهم بیایند تا دولت جدیدی تشکیل دهند. ریگان دستور عملیات را امضا کرد ولی این طرح اندکی پس از آغاز شکست خورد.(۳)


ایده‌هایی از این دست‌ کم نبودند. در ژانویه ۱۹۸۴ یک تحلیلگر ارشد امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی پیشنهاد کرد که همزمان با حملات تروریستی اخیر، ایالات متحده عملیات مخفی بر ضد ایران ترتیب دهد. او گفت که شخصاً با ایرانیان خارج از کشور در تماس است و آن‌ها مایلند با حمایت خارجی، یک دولت طرفدار غرب را به قدرت برسانند. او نوشت که دولت سعودی آمادگی خود را اعلام کرده است.(۴)

در دوره‌های زمانی مختلف پیشنهادات دیگری برای «بازپس‌گیری» یا ریشه‌کن کردن حکومت ایران مطرح شد. یک مقام سی‌آی‌ای تخمین می‌زند که در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ بخش عملیات مخفیانهٔ این سازمان «سالیانه ۳۰ تا ۴۰ درخواست از طرف ایرانی‌های داخل و خارج از کشور دریافت می‌کرد که مایل بودند اطلاعات بسیار باارزشی را در اختیار ما قرار دهند» و در ازای آن تسلیحات و دیگر اقلام قاچاق دریافت کنند.(۵) یکی از این افراد منوچهر قربانی‌فر بود: دلال بین‌المللی اسلحه. قربانی‌فر در سازمان اطلاعاتی آمریکا به عنوان «فریبکاری بااستعداد» شناخته می‌شد و دائم در تلاش بود تا با داستان‌هایی از گروه‌های تروریستی ایران توجه سازمان اطلاعاتی آمریکا را جلب کند. مقامات سی‌آی‌ای به این نتیجه رسیدند که اغلب این داستان‌ها ساختگی هستند.


سی‌آی‌ای در جولای ۱۹۸۴ طی اقدامی مهم «هشدار فریبکاری» را منتشر و میان اعضای سازمان پخش کرد و در آن قربانی‌فر را شخصیتی غیرقابل اطمینان معرفی کرد.(۶) پس از آن قربانی‌فر به اسرائیل روی آورد و پیشنهاد معاملهٔ پایاپای سلاح در مقابل گروگان‌ها را مطرح کرد. او از طریق اسرائیل توانست گوش شنوایی میان کارکنان شورای امنیت ملی بیابد.


روش دیگری که واشنگتن برای مهار ایران برگزید نزدیکی سیاسی به عراق بود. دو کشور همسایه تاریخچه دشمنی با یکدیگر داشتند و از سپتامبر ۱۹۸۰ با یکدیگر وارد جنگ شده بودند. این یک درگیری برای دو طرف مهم و تاریخی بود. صدام حسین دیکتاتور عراق از شروط عهدنامهٔ الجزیره که در سال ۱۹۷۵ با شاه امضا کرده بود، عصبانی بود. طبق این قرارداد مرز مشترک دو کشور (واقع در شط العرب که به خلیج فارس می‌ریخت) تغییر کرده و به نفع ایران جابجا شده بود. صدام ادعا کرد که این قرارداد به او تحمیل شده و ناعادلانه است و از آن مهم‌تر توهینی به عراق محسوب می‌شود.(۷)


پیشینهٔ این نزاع ملغمه‌ای بود از نارضایتی‌های تاریخی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی. دو مساله انگیزهٔ عراق را قوی‌تر می‌کردند، یکی تمایل به دستیابی به استان نفت‌خیز خوزستان و دیگری احساس تهدید از جانب جمهوری جدید اسلامی؛ به نظر می‌رسید که رهبران این جمهوری قصد دارند تا اکثریت شیعهٔ عراق را علیه حاکمان سکولار بعثی بشورانند. عراق متوجه شد که ایران به دلیل انقلاب آمادگی نظامی ندارد و مهم‌ترین تولیدکننده سلاحش (ایالات متحده) را از دست داده و بیشتر فرماندهانش را تصفیه کرده است؛ صدام تصمیم گرفت تا از این فرصت استفاده کند و به ایران حمله کرد.(۸)


سیاست رسمی واشنگتن این بود که تلاش کند تا جنگ را متوقف سازد. جنگ اگر گسترش نمی‌یافت و دامنگیر تمام منطقه نمی‌شد و دسترسی غرب به نفت را محدود نمی‌ساخت، می‌توانست این منفعت را داشته باشد که هر دوی این قدرت‌های متخاصم را محدود سازد. اما در پایان سال ۱۹۸۱ و اوایل سال ۱۹۸۲ ورق برگشت. ایران توانست حملات را عراق را دفع کند و قلمروی خود - از همه مهم‌تر خوزستان که در آغاز جنگ به تصرف عراق درآمده بود - را باز پس گیرد.


تصمیم عجولانهٔ صدام در حمله به ایران با پیامدهای غیرمنتظرانه‌ای همراه بود. از همه مهم‌تر باعث شد تا مردم ایران علیه یک دشمن مشترک متحد شوند و ابزار قدرتمندی برای حکومت فراهم ساخت که در آن بقای رژیم به بقای کشور پیوند یافته بود. جنگ شرایطی را برای ایجاد یک سازمان جدید با نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فراهم کرد. [آیت‌الله] خمینی این سازمان را در مقابل ارتش بنا کرد، ارتشی که عموماً وفادار به شاه شناخته می‌شد.


طی سال‌ها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به یک نیروی مقتدر در جامعهٔ ایران بدل شد ولی در دههٔ ۱۹۸۰ هنوز یک فاکتور مهم در مسائل سیاسی و نظامی بود. درست در این لحظهٔ مهم از جنگ و همزمان با حملهٔ اسرائیل به لبنان در ژوئن ۱۹۸۲، سپاه پاسداران سازمانی مشابه را در لبنان راه‌اندازی کرد و آن را حزب‌الله نامید. جمعیت شیعیان در لبنان نیز زیاد بود (بیشترین جمعیت در میان ۱۷ فرقهٔ مذهبی کشور) (۹) و علمای لبنان نیز در طول تاریخ با روحانیون ایرانی آمیخته بودند.(۱۰)


به این ترتیب لبنان نخستین هدف مؤمنین واقعی در تهران بود، کسانی که قصد داشتند اسلام انقلابی را صادر کنند. این کشور به محل منازعهٔ اسلام‌گرایان و غیراسلام‌گرایان بدل شد و پای ایالات متحده به این میدان باز شد. حزب‌الله نقش بسیاری در ناآرامی‌های دهه ۱۹۸۰ ایفا کرد و به همراه پشتیبانش - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - در مرکز معاملات تسلیحاتی با ایالات متحده قرار گرفت.


در اواخر ژوئن ۱۹۸۲، صدام حسین با تعجب دریافت که نیروهایش عقب نشسته‌اند. او اعلام کرد که ارتشش در حال عقب‌نشینی است و ظرف ۱۰ روز از ایران خارج خواهد شد. اما ایران از پای ننشست، اکنون که پیروز شده بود حملهٔ عظیمی را تدارک دید. برخی از تحلیلگران غربی معتقد بودند که این حمله می‌توانست به تسخیر اراضی عراق منجر شود.


مقامات آمریکایی با نگرانی ناظر این وضع بودند. گفتمان رژیم برای صدور اسلام انقلابی به اندازهٔ کافی نگران‌کننده بود و سقوط تنها رقیب نظامی جدی‌اش در خلیج فارس نیز تصاویری از یک «قیامت در خاورمیانه» ملهم از شیعه‌های تندرو را ترسیم می‌کرد.(۱۱) در ماه می و ژوئن، ادارهٔ امنیت ملی ایالات متحده انبوهی از روش‌های مختلف سیاستگذاری تهیه کرد با این مضمون که چگونه از «چشم‌انداز مهیب» پیروزی ایران جلوگیری شود.(۱۲) کمیتهٔ ارشد میان سازمانی این گزینه‌ها را بررسی کرد ولی اکثر آن‌ها را ناکارامد شناخت. پشتیبانی سیاسی نمی‌توانست تأثیر بلافاصلهٔ نظامی داشته باشد. تسلیح بیشتر عراق نمی‌توانست جایگزین نیازهای اطلاعاتی، استراتژیک و روحیهٔ جنگجویی گردد.


برای شوراندن کردها و بلوچ‌ها علیه [آیت‌الله] خمینی به رضایت ترک‌ها و پاکستانی‌ها نیاز بود در حالی که آن‌ها تمایلی به این امر نداشتند و علاوه بر این می‌توانست شوروی را بر آن دارد تا آن‌ها نیز فعالیت‌های قومی خود را آغاز کنند.(۱۳) ایرانیان در تبعید نیز به شدت تفرقه داشتند و رهبرانشان در ایران فاسد شناخته می‌شدند. گروه به این نتیجه رسید که بهترین گزینه فراهم ساختن اطلاعاتی است که عراق به شدت نیازمند آن بود.(۱۴) مشاهدات ماهواره‌ای نشان می‌داد که نیروهای ایرانی نزدیک مرز تجمع کرده‌اند و به وضوح قصد دارند که به آنسوی مرز حمله کرده و مسیر حیاتی بصره - بغداد را مسدود کنند.


مقامات آمریکایی به سرعت نقشه‌ای طرح کردند و یکی از مقامات سی‌آی‌ای را با نسخه‌ای از اطلاعات مربوطه به بغداد فرستادند تا خطر را به عراقی‌ها هشدار دهد و به این ترتیب در ۲۷ جولای ۱۹۸۲ مأمور عملیات خاور نزدیک سی‌آی‌ای با نام توماس توییتن وارد پایتخت عراق شد. عراقی‌ها که به قصد آمریکاییان و این رابطهٔ تازه شکل گرفته مشکوک بودند ابتدا خواستند تا توییتن را از عراق اخراج کنند، اگرچه به سرعت ارزش اطلاعات به دست آمده مشخص گردید.(۱۵)


با ارائهٔ اطلاعات از جانب توییتن به سازمان‌های اطلاعاتی عراق، رابطهٔ واشنگتن و بغداد وارد مرحله‌ جدیدی شد و نتیجه آنکه در نوامبر ۱۹۸۴ رابطهٔ دو کشور به حالت طبیعی درآمد. در طول دههٔ ۱۹۸۰ ایالات متحده اعتبارات تجاری، مبادلهٔ اقلام دو منظوره، موافقت ضمنی برای دریافت مستقیم کمک‌های نظامی از کشورهای عربی، پشتیبانی سیاسی و مشاورهٔ نظامی - از جمله تهیهٔ داده‌های مربوط به موقعیت نظامی ایران - را برای عراق فراهم می‌کرد. این پشتیبانی فروش مستقیم تسلیحات آمریکایی را در بر نمی‌گرفت زیرا متخصصین آمریکایی عقیده داشتند که عراق منابع زیاد دیگری برای تأمین سلاح دارد (بیش از همه فرانسه و شوروی، به اضافهٔ کشورهای عربی با موافقت ضمنی ایالات متحده) و آنچه که به کار عراق می‌آید استراتژی نبرد و رهبری آن است. برخلاف باور عمومی، ایالات متحده مهمات شیمیایی را برای عراق تهیه نکرد اما سیاست رسمی‌اش آن نبود که صدام حسین را بابت استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه ایرانیان و بعدها مردم کشور خودش (کردها) تحریم کند. اما علیرغم تلاش‌های برخی از مقامات نظامی و سیاسی آمریکا برای ممانعت از انجام تخلفات بین‌المللی، اسناد نشان می‌دهند که ایالات متحده به صورت مستقیم در عملیات نظامی عراق دست داشت با آگاهی به اینکه این عملیات به استفاده از تسلیحات شیمیایی ختم خواهند شد.(۱۶)


سیاستگذاران به حملات نظامی عراق رضایت می‌دادند - برای نمونه، نزد مقامات عراقی به طور مخفیانه شکایات مقامات رسمی آمریکا علیه استفاده از سلاح‌های شیمیایی را بی‌اهمیت جلوه می‌دادند - تا از هرگونه پیشرفت تاکتیکی ایرانیان جلوگیری به عمل بیاید.(۱۷)

نحوهٔ برخورد دولت ریگان با عراق پیش‌زمینهٔ مفیدی ارائه می‌دهد تا نزدیکی مخفیانهٔ او به ایران را بهتر ارزیابی کنیم و بفهمیم که عملیات ایران، آنچنان که مقامات آمریکایی پس از افشای ماجرا ترسیم کردند، چندان خارج از برنامه نبوده است. روابط با بغداد نشان داد که مقامات آمریکایی به دور از چشم مردم مشکلی با «کشورهای متخاصم» نداشتند و حمایت از تروریسم را توجیه می‌کردند. ملاقات گرم و صمیمی دونالد رامسفلد فرستادهٔ رئیس‌جمهور با صدام حسین در دسامبر ۱۹۸۳ نمونهٔ این ادعاست؛ ملاقاتی که در راستای تحکیم روابط دوجانبه توسط دولت ریگان ترتیب داده شد.(۱۸)


حمایت ایالات متحده از بغداد نیز به اندازهٔ معاملهٔ تسلیحات در برابر آزادی گروگان‌ها قابل سرزنش هستند. البته پس از آنکه صدام حسین در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد، مقامات آمریکایی این بخش از تاریخ را نادیده گرفته و آن را مخفی کردند.(۱۹) رابطه میان دولت ریگان و صدام حسین به موازات معامله تسلیحاتی با ایران قرار می‌گیرد. در اواخر سال ۱۹۸۱، وزارت دفاع تلاش کرد تا معاملهٔ پایاپای تسلیحاتی انجام دهد که در آن ۲۴ توپ ۱۷۵ میلیمتری را با جنگ‌افزارهای مشهور شوروی که در اختیار عراق قرار داشت معامله کند. یکی از این جنگ‌افزارها تانک پیشرفتهٔ تی-۷۲ بود که ایالات متحده امید داشت آن را به دست بیاورد تا نقاط ضعف و قدرت آن را شناسایی کند.(۲۰) این معامله که چهار سال پیش از عملیات ایران صورت گرفت، نشان می‌دهد که دولت ریگان ابایی نداشت تا برای جنگ ایران - عراق سلاح تهیه کند. اسرائیلی‌های نیز در این ماجرا دست داشتند؛ اگرچه پس از چند دوره مذاکرات ناکام باقی ماندند.

تلاش برای این معاملهٔ تسلیحاتی (که در نهایت شکست خورد) با همان مشکلات قانونی مواجه بود که ارسال موشک به ایران. دادستان ویلیام فرنچ اسمیت توانست برای دور زدن قوانین فروش بین‌المللی اسلحه و قانون کنترل صادرات سلاح، مکانیزم خلاقانه‌ای بیابد که اساس آن قانون اقتصاد و امنیت ملی بود. او عقیده داشت که بر اساس این قوانین رئیس‌جمهور می‌تواند بدون آنکه به اطلاع کنگره برساند به کشورهای خارجی سلاح بفروشد. در اکتبر ۱۹۸۱ اسمیت در نامه‌ای مخفیانه به کیسی طرحی را پیشنهاد کرد که طبق آن ارسال موشک به ایران مجوز می‌یافت.(۲۱)


سومین گزینهٔ دولت ریگان برای دسترسی به ایران گزینه‌ای جنجالی بود و سلاح در اختیار ایران قرار می‌داد. این ایده زادهٔ افکار جنگ سرد بود؛ افکاری که پایه و بنیان بسیاری از تصمیمات مربوط به سیاست خارجی واشنگتن بود و در تقابل با نظرات اکثر متخصصین امور خاورمیانه در دولت آمریکا قرار می‌گرفت. نمی‌توان با اطمینان گفت که در مورد این طرح تا چه حد توافق نظر وجود داشته است زیرا بیشتر اسناد محرمانه هستند ولی عامل دیگر این است که با پدید آمدن جنجال‌ها، هیچ‌کدام از پشتیبانان این طرح نمی‌خواهند مسئولیت آن را بپذیرند. اما اسناد نشان می‌دهند که مک‌فارلین و تعدادی از نزدیکانش که بدنام شدند، در این ماجرا تنها نبوده‌اند.

شواهد موجود نشان می‌دهند که این موضوع نخستین بار در نیمهٔ اول سال ۱۹۸۱ مطرح شد؛ بحثی میان سازمانی درگرفت تا در آن متحدین ایران را متقاعد سازند تا از فروش سلاح به ایران ممانعت کنند. تعدادی از اعضای شورای امنیت ملی و تحلیلگران سی‌آی‌ای نتیجه‌گیری کردند که ایران توان شرکت در یک جنگ اساسی را ندارد و اگر در جنگ با عراق شکست بخورد، بغداد که متحد شوروی بود، تنها قدرت حاضر در خلیج فارس خواهد شد. چنین منفعتی برای مسکو به همان اندازه نگران‌کننده بود که چشم‌انداز پیروزی ایران برای دسته‌ای دیگر از مقامات. در جولای ۱۹۸۱، کمیتهٔ ارشد میان سازمانی اعلام کرد که با این دیدگاه موافق است و نتیجه گرفت: «تلاش ایالات متحده برای ممانعت از ارسال تسلیحات غیرآمریکایی توسط یک کشور سوم به ایران، تنها تاثیری حاشیه‌ای در نتیجهٔ جنگ خواهد داشت، اما می‌تواند این فرصت را برای شوروی ایجاد کند تا از نگرانی ایران بهره بگیرد.»(۲۲)


در چنین زمانی، نسخه‌ای از رهنمود تصمیمات امنیت ملی آماده شد که به متحدین اجازه می‌داد تسلیحات غیرآمریکایی را به تهران ارسال کنند. برخی از مقامات ارشد سازمان‌های دفاعی از این ایده پشتیبانی کردند اما روسای مشترک علیه آن بودند، بحثشان این بود که چنین طرحی روابط آمریکا با دیگر متحدانش در کشورهای محافظه‌کار عربی را نادیده گرفته و «جنگ با عراق را تشدید می‌کند». دولت تصمیم گرفت که تحریم‌های تسلیحاتی اعمال شده توسط کارتر پابرجا بمانند،(۲۳) اما این طرح بار دیگر در همان سال میان سی‌آی‌ای و وزارت امور خارجه مطرح شد. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که ارسال سلاح به جمهوری اسلامی ایران داستانی نبود که در سال ۱۹۸۵ شکل بگیرد و همان موقع توسط رئیس‌جمهور تأیید شود.(۲۴)


پی‌نوشت‌ها:

۱. اسکینر، اندرسون، و اندرسون، ریگان، ص۱۱۴.

۲. ر. ک اریک هوگلند، «سیاست ریگان در قبال ایران». نیکی آر. کدی و مارک گازیوروسکی، نه شرقی نه غربی: ایران، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده (نیو هیون، انتشارات دانشگاه ییل، ۱۹۹۰)، صص۱۸۰-۱۹۷.

۳. دیوید سی مارتن و جان والکوت، بهترین نقشه‌ها: جنگ آمریکا علیه ترور (نیویورک: تاچ استون، ۱۹۸۹)، صص۲۱۲-۲۱۰.

۴. جفری کمپ، گزارش به رابرت مک‌فارلین، ۱۳ ژانویه ۱۹۸۴، نقل قول از گزارش کمیتهٔ ویژهٔ رئیس‌جمهور (واشنگتن دی سی: انتشارات دولت ایالات متحده، ۱۹۸۷)، ص بی-۲.

۵. همان، ص بی-۳.

۶. سازمان مرکزی اطلاعات، تلگرام، ۰۲۳۰۵۶، «هشدار در مورد فریبکاری - منوچهر قربانی‌فر»، ۲۵ جولای ۱۹۸۴.

۷. صدام حسین، نامهٔ دبیرکل سازمان ملل، ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۰.

۸. از میان تعداد زیاد کتاب‌هایی که در مورد جنگ نوشته شده‌اند، بهترین کتاب برای بررسی دیدگاه عراق کتاب «جنگ صدام: دیدگاه یک نظامی عراقی در جنگ ایران و عراق» است، نوشتهٔ کوین‌ام وودز، ویلیامسون موری، توماس هولدی و منیر الخرامی. (فورت لسلی جی مک نیر، دی سی: دانشگاه دفاع ملی، ۲۰۰۹)؛ برای نقش آمریکا ر. ک بلایت، «آغاز خصومت».

۹. رابین رایت، به نام خدا: دههٔ خمینی (نیویورک: سایمون و شوستر، ۱۹۸۹) ص ۱۱۴.

۱۰. برای نمونه ر. ک هوشنگ شهابی، روابط دورادور: ایران و لبنان در ۵۰۰ سال گذشته (لندن: آی بی‌تاریس، ۲۰۰۵)

۱۱. ریچارد مورفی نقل قول بلایت، «آغاز خصومت»، ص ۱۰۸.

۱۲. ر. ک هوارد تایچر و گیل ردلی تایچر، ستون‌های دوگانه در طوفان شن: دیدگاه اشتباه آمریکا در قبال خاورمیانه از نیکسون تا بوش (نیویورک: ویلیام مارو، ۱۹۹۳)، صص۲۰۷-۲۰۶.

۱۳. ر. ک به نوشته‌های سفیر سابق آمریکا در ایران ویلیام اچ. سالیوان در پایان سال ۱۹۸۰، در تأیید خطر «گمراهی شوروی» در ایران، جیمز جی هرشبرگ، «سالیوان از ناآرامی شوروی در ایران می‌گوید»، هاروارد کریمسون، ۶ دسامبر ۱۹۸۰.

۱۴. «گزارش برای کمیته ارشد میان سازمانی در زمینهٔ گزینه‌های موجود برای مقابله با جنگ ایران - عراق»، بدون تاریخ، (حدود اواخر ماه ژوئن و جولای ۱۹۸۲)، کتابخانهٔ رونالد ریگان، پرونده‌های جفری کمپ، ۹۰۴۹۲، ایران - عراق، جولای ۱۹۸۲.

۱۵. داستان توماس توییتن در کتاب بلایت «آغاز خصومت» آمده است؛ ر. ک به مصاحبهٔ توییتن با نگارنده، ۱۳ دسامبر ۲۰۰۸.

۱۶. گزارش‌های مفصلی از رویکرد آمریکا طی دوران جنگ در کتاب «آغاز خصومت» بلایت موجود است و همچنین در اسناد خارج شده از رده‌بندی محرمانه در ارتباط به همین کتاب. ر. ک به پاتریک لنگ (مأمور بازنشستهٔ اطلاعات وزارت دفاع)، مصاحبه با نگارنده و جان تیرمن، ۲۴ ژوئن ۲۰۰۹. فرمانده اسبق نیروی هوایی کلنل ریک فرانکونا که در دههٔ ۱۹۸۰ به عنوان مستشار نظامی در عراق مستقر بود نیز از آگاهی ایالات متحده نسبت به استفادهٔ عراق از تسلیحات شیمیایی می‌گوید، همچون تدارک «بسته‌های هدفدار» برای استفاده علیه مواضع ایران. برای نمونه ر. ک به شین هریس و متیوام‌اید، «پرونده‌های سی‌آی‌ای اثبات می‌کنند که آمریکا به صدام کمک کرده است تا ایران را با گاز شیمیایی بمباران کند»، فارن پالیسی آنلاین (۲۶ آگوست ۲۰۱۳).

۱۷. برای نمونه ر. ک به وزارت امور خارجه، تلگرام به مقاصد مختلف، «تماس کیتانی با معاون وزیر ایگلبرگر»، محرمانه، ۱۸ مارس ۱۹۸۴.

۱۸. ر. ک به تلگرام‌های گزارش این ملاقات‌ها، سفارت آمریکا در لندن به وزارت امورخارجه، تلگرام ۲۷۵۷۲، «مأموریت رامسفلد: ۲۰ دسامبر ملاقات با رئیس‌جمهور عراق صدام حسین»، ۲۱ دسامبر ۱۹۸۳، جویس به تل، دست دادن با صدام حسین: آمریکا به سمت عراق گرایش می‌یابد، ۱۹۸۴-۱۹۸۰، کتاب گزارش‌های الکترونیکی آرشیو امنیت ملی، شماره ۸۲، ۲۵ فوریه، ۲۰۰۳، سند ۳۱.

۱۹. مجموعهٔ گردآوری شده از اسناد محرمانه مربوط به روابط آمریکا و عراق در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰، ر. ک جویس به تل، عراق‌گیت: صدام حسین، سیاست آمریکا و مقدمه‌ای برای جنگ خلیج فارس (۱۹۹۴-۱۹۸۰) (الکساندریا، ویرجینیا. چدویک هیلی، ۱۹۹۵).

۲۰. بنا به یادداشت‌های نورث تی-۷۲ها در فهرست او نیز بودند. تانک‌های شوروی بسیار بهتر از چیفتن‌های انگلیسی بودند که ایران به کار می‌بردد. بنا به گفتهٔ یکی از فرماندهان اسبق سپاه، یکبار تیپ زرهی ۱۰ عراق ۱۶ لشکر ایران را به آسانی شکست داد. «برای یک گروهان زرهی بسیار مشکل است که یک لشکر را ظرف ۱۲ ساعت شکست دهد ولی این اتفاق افتاد؛ برای ایرانیان یک فاجعه بود». ر. ک به‌ ام. وودز، ویلیامسون موری، الیزابت‌ای. نیتان، لیلا صبارا و انا ام. ونگاس، ژنرال‌های صدام: دیدگاه‌هایی از جنگ ایران - عراق. (الکساندریا، ویرجینیا: موسسهٔ تحلیل‌های دفاعی، ۲۰۱۱)، ص۸۵.


۲۱. ر. ک به نامهٔ ویلیام فرنچ اسمیت به ویلیام کیسی، «سی‌آی‌ای تسلیحات را با ـ حروف حذف شده‌اند- معامله می‌کند»، ۵ اکتبر ۱۹۸۱. یک بازرس کنگره نویسنده را مطمئن کرد که کشور درگیر عراق بوده است. همچنین ر. ک به گزارش مشترک نیروی وظیفه برای بررسی اظهارات مربوط به اوضاع گروگان‌های آمریکایی در ایران در سال ۱۹۸۰. (واشنگتن دی سی: دفتر انتشارات دولت ایالات متحده، ۱۹۹۳؛ از این به بعد، گزارش نیروهای ویژه در ماه اکتبر)، ص ۲۱۱؛ امرسون، جنگجویان پنهان، صص ۱۸۶-۱۸۵. امرسون تانک‌های تی-۷۲ را شناسایی می‌کند و می‌گوید که در مقاطع مختلف به عراق پیشنهاد داده شد تا هلیکوپتر هند-دی و جت‌های جنگنده میگ-۲۵ را به فهرستش اضافه کند. او همچنین گزارش می‌دهد که مذاکرات برای آزادی گروگان‌ها توسط بخش فوق سری اطلاعات ارتش ایالات متحده هدایت می‌شد.

۲۲. آل. پل برمر، گزارش به ریچارد آلن، «جلسهٔ کمیتهٔ ارشد میان سازمانی در زمینهٔ ایران در ۲۱ جولای ۱۹۸۱»، نقل قول شده در گزارش کمیتهٔ ویژه، ص ۱۵۹.

۲۳. همان، ص ۱۵۹. گزارش نیروهای ویژه ماه اکتبر، ص ۲۱۵. مصاحبه‌های نگارنده در همین حدود زمانی در جلسهٔ کمیتهٔ ویژه میان سازمانی دیده می‌شود.

۲۴. مسالهٔ ارسال تجهیزات نظامی به ایران بار دیگر در سال ۱۹۸۳ مطرح گردید (به احتمال زیاد پیشتر در سال ۱۹۸۲ نیز مطرح شده بود)، اگرچه وقایع همچنان در رده‌بندی محرمانه قرار دارند. ر. ک به جورج جیمسون، گزارش به استنلی اسپورکین، «محدودیت‌های صادرات به ایران»، ۷ ژانویه ۱۹۸۳. اسناد از طرف معاونت شورای عمومی سی‌آی‌ای به شورای عمومی، به پیشنهادات ارسال تجهیزات نظامی به ایران می‌پردازد و برای مقایسه به موقعیتی اشاره می‌کند در سال ۱۹۸۲ راجع به زمانی که مشاور حقوقی وزارت امور خارجه «ارسال سلاح در برابر مقامات سی‌آی‌ای» - به احتمال زیاد به ایران - حاضر شد ولی خط بعدی گزارش حذف شده است.

کلید واژه ها: ریگان مک فارلین مالکوم برن


نظر شما :