جمشید ملک‌پور در گفت‌و‌گو با تاریخ ایرانی: نمایش وسیله‌ای برای‌ مشروطه‌طلبان جهت تنویر افکار بود

مجتبا پورمحسن
۱۳ آذر ۱۳۹۲ | ۱۸:۰۴ کد : ۷۷۱۸ ادب و هنر پس از مشروطه
شاهان قاجار از پتانسیل تئاتر برای ایجاد تحولات اجتماعی آگاه نبودند، ‌بلکه آن را هم در ردیف سایر تفریحات و سرگرمی‌ها می‌دانستند...قالب «دیالوگی» نمایشنامه‌ها در آن دوره تازه بود و ظرفیت جدیدی برای انتقاد ارائه می‌کرد...مشکل مهم نمایش این بود که مردمی نشد...دو شهری که در نهضت مشروطه «دروازه‌های فرهنگی» ایران محسوب می‌شدند، تبریز و رشت بودند...سیاست و سانسور را عامل مهم نپرداختن به وقایع تاریخی در تئاتر می‌دانم...قبل از انقلاب تعریف حکومت از مشروطه با تعاریف هنرمندان و نمایشنامه‌نویسان در تضاد بود.
جمشید ملک‌پور در گفت‌و‌گو با تاریخ ایرانی: نمایش وسیله‌ای برای‌ مشروطه‌طلبان جهت تنویر افکار بود
تاریخ ایرانی: دکتر جمشید ملک‌پور، نویسنده کتاب سه جلدی «ادبیات نمایشی در ایران» که جامع‌ترین کتاب در این زمینه محسوب می‌شود، می‌گوید که علی‌رغم کارکرد قوی تئاتر در جریان جنبش مشروطه، نمی‌توان آن را نقطه عزیمت تئاتر ایران دانست. او معتقد است که مشروطه‌طلبان از پتانسیل نمایش برای تنویر افکار عمومی بهره می‌گرفتند. ملک‌پور که تجارب متعددی در زمینه نمایشنامه‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی نمایش و فیلم دارد، از سال ۲۰۰۵ به عنوان استاد مهمان در دانشگاه گلف کویت تدریس می‌کند. او درباره نسبت نمایش در ایران و جنبش مشروطه با «تاریخ ایرانی» گفت‌و‌گو کرده است.

 

***

 

آقای ملک‌پور می‌شود گفت در شکل امروزی‌اش نقطهٔ عزیمت تئاتر با جنبش مشروطه بوده است؟

 

من آن را «نقطهٔ عزیمت» نمی‌دانم. اما در آشنایی ایرانیان، هنر نمایش بسیار مؤثر بود. تاسیس گروه‌های نمایشی در نهضت مشروطه و پس از آن، تحت تاثیر «انجمن‌گرایی» یا به عبارت دیگر تاسیس انجمن‌های فرهنگی و خیریه بود؛ کاری که در دوران مشروطه بسیار باب شده بود.

 

 

یکی از کسانی که درباره تئاتر اروپایی در سفرنامه‌هایش اشارات زیادی داشت، ناصرالدین شاه بود. به نظر شما شاهان قاجار از پتانسیل تئاتر برای ایجاد تحولات اجتماعی باخبر بودند؟

 

من تمام این سفرنامه‌ها را به دقت‌ خوانده‌ام. با توجه به شخصیت ناصرالدین شاه باید بگویم که او و دیگر شاهان قاجار از پتانسیل تئاتر برای ایجاد تحولات اجتماعی آگاه نبودند، ‌بلکه آن را هم در ردیف سایر تفریحات و سرگرمی‌ها می‌دانستند. همین برخورد را مظفرالدین شاه با قضیه سینماتوگراف داشت. اما کسان دیگری مثل آخوندزاده، ملکم‌خان و طباطبایی نائینی بودند که از ظرفیت اجتماعی، سیاسی و اخلاقی تئاتر آگاه بودند و برای همین در بسط و اشاعه آن کوشش کردند.

 

 

یکی از ویژگی‌های تئاتر که در دوره مشروطه بسیار مورد توجه قرار گرفت، قابلیت انتقادی متن‌های نمایشی بود. چرا قالب نمایش برای بیان انتقاد این ‌قدر مورد توجه قرار گرفت؟

 

قالب «دیالوگی» نمایشنامه‌ها در آن دوره تازه بود و ظرفیت جدیدی برای انتقاد ارائه می‌کرد. به جز شعر قالب‌های دیگر هنری و ادبی در آن دوره چندان مناسب انتقاد کردن نبودند.

 

 

یکی از نکات جالب توجه در دوران مشروطه رونق اجراهای عمومی بود. البته ما قبلاً در تعزیه در ابعادی دیگر با چنین چیزی روبه‌رو بودیم، اما در نهضت مشروطه این موضوع پررنگ‌تر شد. دلیلش را چه می‌دانید؟

 

توجه آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان به نمایش به عنوان وسیله‌ای جهت تنویر افکار عامه. همان‌طور که قبلا ذکر کردم رواج انجمن‌گرایی در تکثر و تنوع اجراهای تئاتر سهم بسزایی داشتند. اما باید توجه داشت که این اجرا‌ها و تئاتر به طور کلی در دوره مشروطه فقط در میان افراد باسواد و به اصطلاح روشنفکر جامعه مقبولیت داشت. اجراکنندگان و نمایشگران از یک قشر و طبقه بودند. این به نظر من مشکل مهم نمایش در دورهٔ مشروطه و حتی سا‌ل‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ بود. نمایش مردمی نشد. اصولاً تئاتر به شیوهٔ فرنگستان هرگز در ایران مردمی نشد. راجع به تئاترهای به اصلاح مردمی لاله‌زار هم باید بحث دیگری بکنیم، چرا که این تئاتر‌ها مشکل دیگری داشتند.

 

 

از اولین اجراهای مشهور به کدام‌ها در تاریخ اشاره شده و آیا روایتی از حواشی پیرامون آن‌ها هست؟

 

اولا باید بگویم این من بودم که در مورد نمایش در دورهٔ مشروطه نوشتم. یکی دو کتاب دیگر هم که در این باره منتشر شده‌اند بیشتر کپی‌برداری از کتاب من هستند. بنابراین «تاریخ» را من نوشته‌ام. مهم‌ترین گروه تئاتر در این دوره «تئاتر ملی» بود که از انحلال شرکت فرهنگ ایجاد شد، توسط سید عبدالکریم محقق‌الدوله. این گروه را می‌توانیم اولین گروه نمایشی مستقل در تئاتر ایران به حساب بیاوریم. اما جالب است بدانیم بیشتر آثار معروف اجرا شده توسط این گروه، آثار تاریخی بودند، مثل «کوروش کبیر» و یا «جمشید». اما معروف‌ترین اجرای این گروه نمایش «بازرس» گوگول بود که توسط «نادر میرزا»، عضو جوان وزارت خارجه به فارسی ترجمه شده بود که با استقبال خوبی رو‌به‌رو می‌شود. البته اقتباس آثار مولیر جزو برنامه‌های همیشگی تئاتر ملی بود.

 

 

اولین دسته‌ نمایشی که پس از مشروطیت در تهران پدید آمد «شرکت فرهنگ» بود. از این دسته نمایشی و تالار تئاتر ملی بگویید که یکی از اولین تماشاخانه‌های آن دوران بود.

 

در سال ۱۳۲۷ قمری گروهی از فارغ‌التحصیلان مدرسه سیاسی انجمنی تاسیس کردند به نام «شرکت علمیه فرهنگ». اعضای اصلی آن را کسانی مثل محمدعلی فروغی، سلیمان میرزا اسکندری و عبدالله مستوفی تشکیل می‌دادند. اما چهرهٔ اصلی نمایشی این گروه محمودخان منشی‌باشی (محمود بهرامی) بود که بعداً کسانی مثل سیدعلی نصر به آن پیوستند. این انجمن سالن تئاتر نداشت و کارهای خود را بیشتر در مدرسه نظام و تالار مسعودیه به اجرا می‌گذاشتند. از جمله نمایش‌های معروف این شرکت می‌توان از «نتیجه علم و اثرات جهل»، «در دیوان عدالت» و «از عشق تا وطن‌پرستی» نام برد.

 

 

در سال‌ ۱۳۳۶ قمری، جمعیت ادبی فرهنگ رشت دسته‌ نمایش تشکیل داد که بیشتر آثار مولیر را به روی صحنه می‌برد. ردپای تحولات مشروطه را در اینجا هم می‌شد دید؟

 

دو شهری که سهم بسزایی در تحولات فرهنگی ایران داشتند و در نهضت مشروطه «دروازه‌های فرهنگی» ایران محسوب می‌شدند، تبریز و رشت بودند. در شهر رشت ما مدارکی ارائه کرده‌ایم که حتی پیش از مشروطه تئاتر اجرا شده است. چهرهٔ مشهور تئاتر رشت هم میرزا حسن‌خان ناصر بود که بیشتر آثار «مولیر» و «لابیش» را ترجمه و اقتباس می‌کرد. کارگردانی‌ بیشتر آن‌ها را هم خودش برعهده داشت. او در تاسیس «هیات امید ترقی» رشت هم نقش داشت، ولی بیشتر آثار هیات امید ترقی کمدی‌های اخلاقی بودند و نه سیاسی.

 

اما مهم‌ترین گروه نمایشی در رشت «انجمن فرهنگ» بود که در سال ۱۳۲۶ هجری قمری توسط یکی از بااستعدادترین تئاتری‌های ایران یعنی «آقا دایی نمایشی» تاسیس می‌شود. البته چهره‌های دیگری هم با این گروه همکاری می‌کردند مثل میرزا حسین‌خان جودت و کریم کشاورز. معروف‌ترین اثری که این گروه اجرا می‌کند و با استقبال نیز روبه‌رو می‌شود، «جعفرخان از فرنگ آمده» نوشته «حسن مقدم» بود که با روح تجددخواهی آن دوران مطابقت و از افراط و تفریط آن هم انتقاد می‌کرد.

 

 

در اواخر قرن سیزدهم نهضت تماشاخانه‌سازی در ایران راه افتاد که اتفاقاً خیلی هم مخاطب عام را هدف داشت، مثلا در قهوه‌خانه‌ها ساخته‌ می‌شد؛ چرا این روند ادامه پیدا نکرد؟

 

این را من در کتابم به طور مفصل توضیح داده‌ام. برای اینکه جریان نمایش به تدریج، به دست قشر تحصیلکرده و روشنفکر افتاد و توده‌ها کم‌کم از آن جریان فاصله گرفتند. نمایش به اصطلاح مردمی منحصر شد به «تقلید» که متاسفانه مورد بی‌مهری همین قشر قرار گرفت به طوری که آخرین پناهگاه آن «شهر نو» شد. من بار‌ها گفته‌ام که ای کاش تئاتر در ایران از پایین آغاز می‌شد و بالا می‌آمد، یعنی‌‌ همان اتفاقی که در انگلیس افتاد. «گلوبی»‌ها و شکسپیر در بسط و اشاعه نمایش سهم داشتند، نه «آکسفوردی»ها و مارلو.

 

 

آقای ملک‌پور، حوادث نهضت مشروطه در نمایش‌های ایرانی چقدر انعکاس داشتند؟

 

وقتی نهضت مشروطه شروع شد، سه وسیله یا به قول امروزی‌ها «مدیا» در آن زمان در اختیار آن‌ها بود برای رساندن پیام خود. آن‌ها به خوبی از این سه وسیله ارتباطی استفاده کردند؛ روزنامه، شعر و تئا‌تر. البته در آن زمان به خوبی متوجه بودند که اگر می‌خواستند پیام نهضت که عبارت بود از جایگزینی «فئودالیسم» با «بورژوازی ملی» و «استبداد قاجار» با «نظام پارلمانی» را به مردم برسانند نیاز به استفاده از بیان‌های نو اجتماعی و هنری داشتند. تئاتر یکی از آن‌ها بود. «کابوس استبداد» نوشتهٔ ظهیرالدوله یکی از نمایش‌هایی است که به خوبی ظرفیت تئاتر در نهضت را نشان می‌دهد و حتی به خود نهضت هم به چشم انتقادی نگاه می‌کند. این نمایش نشان می‌دهد که چگونه بعضی از مخالفان نهضت مشروطه خود را رنگ کرده و در صف اول مشروطه قرار می‌دهند و بعد ضربه کاری را به آن وارد می‌کنند.

 

 

مفاهیم آرمانی جنبش مشروطه از یک سو و اتفاقات تاریخی از سوی دیگر در نمایشنامه‌های ایرانی غائب هستند و یا حضور خیلی کمرنگی دارند. علتش را چه می‌دانید؟

 

این برمی‌گردد به ممیزی در آثار نمایشی. قبل از انقلاب حکومت یک تعریف خاص از نهضت مشروطه و حتی سایر وقایع تاریخی داشت که با تعاریف هنرمندان و نمایشنامه‌نویسان در بیشتر موارد در تضاد و تناقض بود. بنابراین نمایشنامه‌نویسان بیشتر به خاطر پرهیز از درگیری با سانسور و حکومت از پرداخت به این مسائل خودداری می‌کردند. پس از انقلاب هم همین مساله به صورت دیگری برای نمایشنامه‌نویسان مشکل‌ساز شد، مثلا مساله «مشروطه» و «مشروعه». بالاخره شیخ فضل‌الله خائن و مرتجع بود یا انقلابی و شهید؟ به طور کلی سیاست و سانسور را عامل مهم نپرداختن به وقایع تاریخی در تئاتر می‌دانم. اگر هم پرداخته شده و به صورت نمایش درآمده مطمئنا در جهت اهداف حکومت‌ها بوده است. من آثار تاریخی گریگور یقیکیان را البته مستثنی می‌دانم. حیف که زبان فارسی این آثار ضعیف هستند و الا می‌شد به طور جدی‌تری به آن‌ها پرداخت.

 

 

پیش از اعلام مشروطیت اولین دسته‌های آماتوری نمایش در تبریز و رشت پدید آمده بود. به نوعی بازیگران مرد و زن ارمنی بودند که از قفقاز آمده بودند... سنت نمایشنامه‌نویسی روس که وارد ایران شد، از نظر فکری هم به فعالیت‌های آزادیخواهانه مردم کمکی رساند؟

 

به طور کلی باید بگویم که این ایرانی‌الاصل‌ها یا کسانی که به نوعی با فرهنگ ایران در خارج از کشور در ارتباط بودند تاثیر مهمی در جریانات فرهنگی و به طور خاص هنری در ایران داشتند، چرا که از امکانات لازم فرهنگی در آن کشور‌ها برخوردار بودند و دوست داشتند تجربیات خود را به ایران منتقل کنند. در این رابطه دو گروه بیشترین سهم را داشتند، ارمنی‌ها و آذری‌ها که اتفاقاً هر دو، هم با تئاتر روس آشنا بودند هم با تئاتر فرانسه که در آن روزگار در روسیه رواج داشت. از جمله نمایش‌هایی که خیلی در ایران گل کردند و روی نمایش ایران تاثیر گذاشتند باید از «لیلی و مجنون»، «آرشین مالالان» و «اصلی و کرم» نام ببرم. همین‌طور از نمایشنامه‌نویسانی مثل عُزیز حاجی بگف، عُزیز عبدالحسین اغلو حاجی سیف یا‌‌ همان حاجی بگف.

 

 

نمایشنامه‌نویسان ایرانی بیشتر از دورهٔ دوم مشروطیت بود که به طور جدی نمایشنامه‌نویسی را دنبال می‌کردند، درست است؟ برجسته‌ترین چهره‌های این دوره‌ کدامند؟

 

ظهیرالدوله که یک پانتومیم بسیار معروف می‌نویسد و اجرا می‌کند. محقق‌الدوله که آثارش هنوز پیدا نشده. اما دو نفری که خیلی معروف می‌شوند و آثارشان هم خوانده شده یکی مؤیدالممالک فکری است و دیگری میرزا احمد محمودی کمال‌الوزاره. «حکام قدیم - حکام جدید» را نمایشنامه‌ای می‌دانم که بیشتر از هر اثری سعی داشت تا روح مشروطه‌خواهی و مسائل آن را بازتاب دهد.

کلید واژه ها: تئاتر جمشید ملک پور


نظر شما :