تکمیل همایون در گفت‌وگو با تاریخ ایرانی: سلطنت آقا محمدخان قاجار تمکین به استبداد نیرومند بود

سمیه متقی
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۷:۲۶ کد : ۷۱۷۵ قهوه تلخ در قاب تاریخ
زندیه علاوه بر آقا محمدخان درگیری‌هایی نیز با بختیاری‌ها، افغان‌ها و دیگر قبایل داشت، به طوریکه در یک زمان ۱۸ نفر در ایران ادعای پادشاهی کردند...از زمانی که شاه سلطان حسین تسلیم افغان‌ها شد تا دوره سلطنت آقا محمدخان، دوره آشوب بود.
تکمیل همایون در گفت‌وگو با تاریخ ایرانی: سلطنت آقا محمدخان قاجار تمکین به استبداد نیرومند بود
تاریخ ایرانی: سریال «قهوه تلخ» قریب به هفت ماه است که در شبکه نمایش خانگی توزیع می‌شود؛ سریالی  با درون مایه طنز تاریخی که برهه‌ای از دوره زندیه پس از کریم خان را به نمایش می‌گذارد. «تاریخ ایرانی»، به سراغ ناصر تکمیل همایون، استاد تاریخ، جامعه‌شناسی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی رفته و با او در ارتباط با پیوندهای داستان قهوه تلخ با واقعیت‌های تاریخی گفت‌وگو کرده است؛ به گفته او: «تهران یکی از شهرهای محبوب کریم خان بوده، که به این شهر لقب بلده طیبه داده است. و این شهر همواره مورد توجه حکام زندیه بوده است.» تکمیل همایون همچنین در بخش دیگر سخنانش بیان می‌کند: «بر خلاف آنچه که در سریال "قهوه تلخ" به نمایش در آمده تهران از سال ۱۲۰۰ق. در تصرف قاجار بوده است نه حکومت زندیه.»

 

***

 

در تاریخ دوره زندیه کمتر به نام تهران بر می‌خوریم و این برداشت به وجود می‌آید که در این دوره احتمالاً تهران فاقد ارتباطات چندانی با مرکز حکومت (شیراز) و فاقد اهمیت سیاسی بوده است که سریال قهوه تلخ از همین شرایط استفاده کرده و در متن آن، تهران این دوره را بدون شواهد تاریخی و اطلاعات چندان بیان می‌کند. آیا شهر تهران در پایان دوره زندیه چنین شرایطی داشته است؟ و به طور کلی شرایط تهران در دوره زندیه چگونه بود؟

 

تهران به عنوان یک شهر از زمان شاه تهماسب صفوی مشهور شده بود و در دوره صفویه هم سیاحان خارجی و هم شاهان صفوی به تهران می‌آمدند. شهر تهران برای شاهان صفوی که خود را از نوادگان امام‌زاده حمزه می‌دانستند که مقبره‌اش در حرم حضرت عبدالعظیم است، حائز اهمیت به شمار می‌رفت. اما پس از حمله افغان‌های قندهار به ایران، تهران شکل دیگری به خود گرفت. مردم تهران کم و بیش آسیب دیدند و در مورفولوژی و کالبد‌شناسی شهر دگرگونی‌هایی پدید آمد، مثلاً ارگی که در تهران وجود داشت دروازه‌ای در بخش شمالی آن تعبیه شد که افغان‌ها آن را ساخته بودند که اگر روزی به آن‌ها حمله شد بتوانند از طریق این دروازه به سمت کوه‌ها و مناطق دیگر فرار کنند. اما پس از اینکه غائله افغان تمام شد و تهران به دست نادرشاه افتاد؛ به قول مورخان دوره نادری «این شهر مخیم حشم محتشم گردید»؛ (مخیم حشم محتشم یعنی خیمه‌گاه لشکریان نادر شد؛) و این شهر در دوره نادری جنبه نظامی پیدا کرد. حتی زمانی که به تیول رضا قلی میرزا، پسر نادرشاه در آمده بود، باز این شهر جنبه نظامی خودش را حفظ کرد.

 

روایتی وجود دارد که در آن زمان که به نادر تیراندازی شد و او به پسرش سوءظن پیدا کرد، چشمان پسرش را در تهران از حدقه بیرون آورد؛ یعنی تهران چنین مصیبتی را در‌‌ همان دوره نظامی بودنش به خود دید. اما پس از نادر تهران بیش از هر دوره دیگری مرکز جنگ و نزاع و درگیری شد، این درگیری‌ها یکی مربوط به سلسله زندیه بود که پس از نادرشاه ادعای حکمرانی کردند؛ البته کریم خان هیچ‌گاه به خود لقب شاه نداد و تنها به لقب وکیل‌الرعایا بسنده کرد؛ و دیگری خاندان قاجار بود که در شمال تهران و در نواحی مازندران بودند و همیشه بر تهران نظر داشتند. میان این دو سلسله نیز برای تسلط بر تهران جنگ‌هایی صورت گرفت که در این جنگ‌ها در ابتدا زندیه پیروز می‌شود و محمد حسن خان قاجار که پدر آقا محمد خان بود شکست می‌خورد و در سال ۱۱۷۲ق. (۱۷۵۸م. یا ۱۷۵۹م.) کریم خان خود وارد تهران می‌شود و مدتی هم در شمیران به سر می‌برد و از آب و هوای شمیران و تهران خوشش می‌آید و مورخان نقل کرده‌اند که در آن هنگام کریم خان تصمیم گرفته بود تهران را پایتخت سلسله زندیه کند.

 

در کتاب تاریخ گیتی‌گشای میرزا محمدصادق نامی اصفهانی، مفصل درباره تهران دوره زندیه و حضور کریم خان در این شهر سخن به میان آمده است؛ از اینکه تا چه حد کریم خان از تهران خوشش آمد و آب و هوای آن را پسندید و می‌گوید که حتی کریم خان به این شهر لقب بلده طیبه تهران داده است. کریم خان برای آبادانی تهران کوشش می‌کند و در این زمان دو محله اودلاجان و چاله میدان در تهران درست می‌شود که این دو از ترکیب محل‌های کوچک سابق بوده‌ است؛ و تا پایان دوره قاجار با همین نام شناخته می‌شدند. (اودلاجان یا اولاچین، محل پخش آب بود که از این مکان آب را به محله‌های مختلف پخش می‌کردند.) علاوه بر این با افزایش جمعیت در این شهر، کریم خان کاروانسرا و دکان‌هایی نیز بنا کرد و بازار تهران که از دوره صفویه آغاز شده بود، در دوره کریم خان رونق فراوان پیدا کرد. شهر در دوره زندیه هنوز خندق و دروازه داشته و دروازه‌ها به وسیله پلی به زمین‌های اطراف وصل می‌شده و مردم از روی این پل‌ها رفت و آمد می‌کردند. در این دوره و در جنگ کریم خان و ایل قاجار، پس از کشته شدن محمدحسن خان قاجار، فردی با نام محمد علی‌خان زند، سر محمد حسن خان را از تن جدا کرده و در تهران به کریم خان تقدیم می‌کند؛ کریم خان با بزرگواری فراوان سر را با گلاب شست‌وشو داده و فرمان می‌دهد سر خان قاجار را با احترام در حرم حضرت عبدالعظیم دفن کنند.

 

کریم خان همچنین در سال۱۱۷۳ق. دیوان‌خانه و خلوت‌خانه‌ای در تهران تأسیس می‌کند. خلوت‌خانه کریم خانی در حال حاضر بخشی از کاخ گلستان با همین نام است. پس در این دوره نیز مانند دوره‌های قبل به این شهر هم توجه کافی می‌شده و هم برای حکام اهمیت فراوانی داشته است.

 

 

پس از مرگ کریم خان زند و درگیری‌هایی که بر سر فرمانروایی زندیه رخ می‌دهد و با گذر از شاهان و حکام بسیار که روی کار می‌آیند به آخرین شاه زند، لطفعلی خان می‌رسیم؛ در سریال قهوه تلخ، تهران که بخشی از قلمرو زندیه است به نوعی در این درگیری‌ها فراموش شده است؟ جایگاه تهران از لحاظ سیاسی در میان دیگر شهرهای ایران چگونه بوده است؟

 

پس از مرگ کریم خان، آقا محمد خان که در شیراز گروگان بود با چند تن از افراد قاجار از دربار زندیه به تهران می‌گریزد. آقا محمد خان در تهران بر قدرت خود می‌افزاید و به سوی ایلش در مازندران رهسپار می‌شود؛ او با تلاش فراوان در ایل خود وحدت ایجاد می‌کند و با گروهی از اعضای قبیله‌اش تصمیم می‌گیرد که تهران را به تصرف خود درآورد. آقا محمد خان در جنگ اول قادر به تصرف تهران نبود و در جنگی که پیش آمد شکست خورد؛ زیرا در آن هنگام در تهران حاکمی به نام غفور خان به حکم زندیه بر سر کار بود، که فردی بسیار مردم‌دار و خادم بود و در میان تهرانی‌ها محبوبیت بسیاری داشت. در نتیجه با تکیه بر قدرت مردم شهر، توانست خان قاجار را شکست دهد. اما در سال ۱۱۹۷ق. (۱۷۸۲م.) در تهران بیماری وبا شایع می‌شود و بسیاری از مردم تهران با این بیماری از بین می‌روند؛ غفور خان برای نجات مردم تلاش بسیار می‌کند و خودش نیز به این بیماری مبتلا می‌شود و فوت می‌کند. مرگ غفور خان و شرایط ایجاد شده در تهران موجب برتری آقا محمد خان می‌شود؛ به طوری‌که در جنگ دیگری که پس از این وقایع رخ می‌دهد علی مراد خان زند از تهران فرار می‌کند و تهران تقریباً به دست آقا محمد خان می‌افتد.

 

 

پس به این ترتیب تهران در اواخر دوره زندیه، در دست ایل قاجار بود نه پادشاهی زند؟

 

بله، پس از تصرف تهران به دست قاجار‌ها، آقا محمد خان، مجنون‌ خان پازوکی را به عنوان حاکم تهران انتخاب می‌کند؛ (خانه مجنون خان در حال حاضر در بازار تهران در بخشی از یک پاساژ به‌‌ همان سبک قدیمی وجود دارد)؛ اما با وجود قدرتی که مجنون خان داشت، همچنان نبرد میان زندیه و قاجاریه در این شهر ادامه پیدا می‌کند. مجنون خان پس از تلاش‌های بسیاری که برای پیروزی قاجار انجام می‌دهد سرانجام تهران را تصاحب می‌کند. رضا قلی خان هدایت، مورخ دوره قاجار، در کتاب روضة الصفای خود می‌گوید: «مجنون خان پازوکی تهران را محصور کرد و به حضرت اقدس اعلی (آقا محمد خان قاجار) در سال ۱۱۹۷ق. تقدیم کرد و مجنون خان مورد التفات آقا محمد خان قرار می‌گیرد.» پس از این واقعه بسیاری از پادشاهان زند به خصوص لطفعلی خان بار‌ها به تهران حمله می‌کنند اما به دلیل تضادهایی که میان خاندان زند و شاهز‌ادگان زندیه اتفاق ایجاد شده بود و نظم و ترتیبی که آقا محمد خان قاجار به تهران داده بود، پیروزی حاصل نمی‌گردد. سرانجام در روز یکشنبه ۱۱ جمادی‌الاولی سال ۱۲۰۰ق. (مارس، ۱۷۸۶م.) که مصادف با عید نوروز هم بود، آقا محمد خان وارد تهران شد و تاجگذاری کرد و برایش خطبه ‌خواندند و به نامش سکه ‌زدند؛ او تهران را به عنوان پایتخت خود برمی گزیند که در دوره‌های آتی نیز پایتخت ایران می‌ماند.

 

 

در سریال قهوه تلخ و از سوی حاکم تهران و درباریان، سواد کم اهمیت‌ترین پارامتر برای افراد محسوب می‌شد و به طورکلی این نیاز هرگز نه در میان درباریان و نه در میان مردم احساس نمی‌شد، سطح علمی و سواد در دوره زندیه چگونه بود؟

 

در زمینه سواد ما در شهری مثل تهران مکتب‌خانه داشتیم، من هم مقاله‌ای در زمینه مکتب‌خانه‌های تهران نوشته‌ام که منتشر شده است. علاوه بر این در تهران مدرسه وجود داشته اما تا زمان آقا محمد خان قاجار و حتی فتحعلیشاه، تهران شهر معتبری در حوزه علم و دانش نبود، یعنی بیشتر از مکتب‌خانه چیزی نبوده است. اما پس از این دوره که اندک اندک مهاجران از شهرهای دیگر به تهران آمدند و با افزایش جمعیت و ورود مسیونرهای خارجی، علم و دانش نیز به این شهر راه پیدا می‌کند، مدارس جدید تأسیس می‌شود و مکتب‌خانه‌ها هم رونق پیدا می‌کند، تا زمان ناصرالدین شاه که دارالفنون تأسیس می‌شود و تهران به یک مرکز فرهنگی مبدل می‌شود.

 

 

روابط ایران دوره زند با دیگر کشور‌ها چگونه بود و آیا در این دوره بذل و بخشش و چپاول میراث ملی از سوی این کشور‌ها اتفاق افتاده است؟

 

روابط ایران با دیگر کشور‌ها از زمان صفویه آغاز شده است. بسیاری از سیاحان و جهانگردان اروپایی که مقام سیاسی و دیپلماتیک نیز داشتند به شهرهای مختلف به خصوص تهران می‌آمدند، اما همواره پایتخت‌های ایران مرکز ثقل بود. در دوره صفوی، از سوی دولت عثمانی برای مذاکره با شاه سلطان حسین، نماینده‌ای می‌آید و در تهران دیداری صورت می‌گیرد. ما تا قبل از آقا محمد خان قاجار روابط دیپلماتیک چندانی با کشورهای دیگر نداشتیم. اما در زمینه چپاول و بذل و بخشش‌های پادشاهان تا پیش از فتحعلیشاه (اگر چیزی هم بوده باشد) اطلاع چندانی وجود ندارد؛ و این حوادث از دوره فتحعلیشاه رواج می‌یابد؛ خود آقا محمد خان در این زمینه بسیار محتاط بوده است.

 

 

در سریال قهوه تلخ، شخصیت شاه موجودی خوشگذران و بی‌اعتنا به حوادث اطراف است، آیا حاکمان زندیه هم اینگونه بودند؟

 

متأسفانه پس از کریم خان زند، جانشینان بسیاری روی کار آمدند، تا زمان لطفعلی خان زند این شاهان هر کدام اخلاق متفاوتی داشتند و چند تن از آنان افراد خوشگذرانی بوده‌اند، اما به دلیل درگیری‌های فراوان این دوره و نا‌امنی موجود در کشور، این امر کمتر به چشم می‌خورد. اگر توجه داشته باشید اکثر این جانشینان مدت کوتاهی در رأس قدرت بوده‌اند، دو سال، یکسال، شش ماه و نه بیشتر، پس شرایط چندان مناسبی برای این اعمال وجود نداشته است.

 

 

تهران چه ویژگی دارد که تا این اندازه مورد توجه آقا محمد خان قرار می‌گیرد؛ او در ابتدا این شهر را برای هماهنگی انتخاب می‌کند و سرانجام همین شهر را به عنوان پایتخت برمی‌گزیند؟

 

شهر تهران برای مقابله و مقاومت در برابر دشمنان بسیار مناسب بود؛ این شهر از سه طرف توسط کوه احاطه شده و تنها از یک سو آزاد است، پس دشمنان تنها یک راه ورود داشتند و قوای نظامی نیز با تمرکز در این منطقه بهتر می‌توانستند دفاع کنند و از سوی دیگر عرب‌هایی که در ورامین بودند و خلج‌های ساده طرفدار قاجار بودند؛ به همین دلیل از لحاظ سوق‌الجیشی تهران شهر بسیار مناسبی بود، وجود روستاهای آباد در اطراف تهران و آذوقه مناسب نیز ترس از محاصره و امکان آن را به حداقل می‌رساند. همین شرایط موجب شد آقا محمد خان تهران به عنوان پایتخت انتخاب کند. از دیگر ویژگی‌های این شهر برای آقا محمد خان این بود که در صورت ناکامی در جنگ می‌توانست به راحتی به سوی مازندران و ایلش فرار کند.

 

 

در سریال قهوه تلخ یکی از حوادث جاری دربار مسموم کردن خاندان سلطنتی است، آیا در دوره زندیه فامیل‌کشی در دربار وجود داشته است؟

 

این خشونت‌ها در آن زمان فراوان وجود داشته است؛ متأسفانه با وجود اینکه خود کریم خان به طور نسبی، حاکم بسیار خوبی بوده است اما جانشینانش اغلب پادشاهان بدی بودند و با کشتار و خونریزی چه در سطح جامعه و چه در دربار خو کرده بودند. از حضور مغول‌ها در ایران رسم «چشم از حدقه در آوردن» به شاهان زندیه نیز به ارث رسیده بود و این عمل در درون دربار بسیار مرسوم بود، از سوی دیگر کشتار رقبا و مخالفان درباری به شکل مسمومیت نیز همواره در این دوره وجود داشته است. برای اطلاع بیشتر درباره این اعمال می‌توانید به کتاب "رستم‌التواریخ" نوشته محمد آصف که به خودش لقب رستم‌الحکما داده است و "کریم خان زند و جانشینانش"، نوشته دکتر نوایی رجوع کنید. در این دو کتاب انواع روش‌های کشتار، اجحاف، تجاوز و کلاه‌برداری در این دوره را بیان کرده‌اند که تا چه میزان به مردم آسیب رسانده‌اند.

 

 

معمولاً در کتب تاریخی، زمانی که درباره پایان دوره زندیه سخن به میان می‌آید فضایی همراه با آشفتگی فراوان را به نمایش می‌گذارند، و همین دوره آشفتگی درون مایه ساخت سریال قهوه تلخ بود. آیا واقعاً فضای ایران به گونه‌ای بود که اگر والی شهری کشته می‌شد و فرد دیگری خود را جانشین او معرفی می‌کرد، کسی از این حادثه در دیگر شهر‌ها با خبر نمی‌شد؟

 

علاوه بر درگیری‌هایی که میان جانشینان کریم خان وجود داشت، درگیری‌های این خاندان با آقا محمد خان قاجار، بختیاری‌ها، افغان‌ها و دیگر قبایل نیز وجود داشته، به طوریکه در یک زمان ۱۸ نفر در ایران، ادعای پادشاهی کردند، به استثنای قطا‌ع‌الطریق‌ها که با وجود قدرت مدعی حکومت نمی‌شدند. یا در جای دیگر آمده که در اصفهان ظرف یکسال ۳ نفر تاجگذاری می‌کند. یعنی سه سلسله اصفهان را می‌گیرد که به مفهوم سه دوره مالیات‌گیری از مردم است که فشار بسیاری بر جامعه ایجاد می‌کرد. ‌گاه حتی والی شهری تغییر می‌کرد و حتی شهرهای همسایه نیز از این حادثه آگاه نمی‌شدند. فضای جامعه در این حد بهم ریخته بود. من این دوره را در تاریخ، "دوران آشوب" نام گذاشته‌ام، این دوران از زمانی که شاه سلطان حسین تسلیم افغان‌ها شد تا دوره به سلطنت رسیدن آقا محمد خان قاجار را در برمی‌گیرد. در این دوره تهران همیشه شاهد درگیری و نزاع و خونریزی بوده است و روی آرامش به خود ندید. چنانچه کنسول فرانسه در بصره تعداد کشته‌شدگان ایرانی را در این مدت که نزدیک به هشتاد سال است، شش میلیون اعلام کرده است و این دوران بسیار بدی بوده است و این درگیری‌ها موجب شد که ما در هیچ زمینه علمی و هنری پیشرفتی به دست نیاوریم.

 

 

در سریال قهوه تلخ از سوی مستشارالملک، نوعی قاجار ترسی القا می‌شود که از زبان این نقش علاوه بر آسیب‌هایی که این سلسله به ایران می‌رساند، خشونت آقا محمد خان عامل دیگر این ترس است. بدون توجه به وقایعی که در دوره قاجار رخ می‌دهد و با وجود خونریزی‌ها و خشونت فراوان آقا محمد خان در‌‌ همان زمان، چرا در تاریخ، مردم تهران با کمتر مقاومتی به حاکمیت این سلسله تن می‌دهند؟

 

شاید شهرهای دور افتاده، از فضایی آرام برخوردار بودند، اما تهران چون مرکز ثقل برخوردهای دودمان‌ها و سلسله‌ها بوده، همچنان آشوب‌زده بود. از آنجا که در تاریخ ایران، تمکین به استبداد نیرومند‌تر در مسیر از میان بردن استبدادهای ناتوان، نوعی روش بقای اجتماعی است، مردم سلطنت آقا محمد خان قاجار را پذیرفتند تا جامعه آرامش نسبی خود را به دست آورد. و این نوع "مشروعیت دادن" به هر صورت وحدت و یکپارچگی جامعه را حفظ کرد و استقلال نسبی ایران را فراهم آورد.


 

کلید واژه ها: قهوه تلخ ناصر تکمیل همایون دوره زندیه لطفعلی خان زند آقا محمد خان قاجار


نظر شما :